کودک یار مهدوی مُحکمات
🐥🐥🐥🐥🐥🐥 #والدین_بخوانند #قسمت_پنجاه_و_چهارم #ادامه_مبحث 🌟..نامادري در پاسخ گفت: بدنيا آوردن يک بچه
🌻🌻🌻🌻🌻🌻
#والدین_بخوانند
#قسمت_پنجاه_و_پنجم
#مبحث_جدید
🔻تصور کنید پسر ۴ ساله شما، با کفش روی کاناپه جست و خیز می کند‼️
🔻یا تصور کنید دختر ۶ساله شما روی قالیچه اتاقِ نشیمن نشسته وبا انگشتان خود که رنگی شده نقاشی می کند‼️
💢عکس العمل شما چگونه باید باشد⁉️🤔 آیا فکر می کنید با عصبانیت و داد زدن نتیجه لازم را خواهید گرفت⁉ آیا کودکان دلیل عصبانیت شما را درک خواهند کرد ⁉️
♻️ فرض کنید دو پسر هفت ساله و ده ساله، در اتاق نشیمن با سر وصدای بلند« گرگم به هوا » بازی می کنند، در همین لحظه آن ها به گلدان روی میز برخورد کرده و گلدان را می شکنند😣 شما عصبانی می شوید و با ضربه ای آن ها را به اتاق شان روانه می کنید😨 اما بچه ها همکاری نمی کنند و از یکدیگر عصبانی هستند چون یکدیگر را مقصر می دانند‼️
بچه ها درک نمی کنند که ناراحتی شما از شکستن گلدان نیست بلکه از بی دقتی و بی توجهی هر دوی آن هاست. در صورتی که درگیر چنین ماجراهایی شدید، می توانید از بچه ها سوالات زیر رابپرسید؛
🔹آیا اتاق نشیمن جای خوبی برای دویدن است⁉️
🔸زمانی که می دوید چه اتفاقی رخ می دهد⁉️
🔹فکر می کنید من چه احساسی دارم ⁉️شماچه احساسی دارید⁉️
🔸یک جای خوب برای این بازی کجاست⁉️
🔹فکر می کنید در خانه بازی کنید، چه اتفاقی می افتد⁉️
✅ با این روش کودکان عادت می کنند با توجه به نیازهای شما بزرگ شوند👌
🌀ادامه دارد...
🌱کودکیار مهدوی محکمات(تخصصی ترین کانال مهدی باوری در کودکان):👇
🆔 @koodakyaremahdavi
سلاااام به همه دختر خانومای گل و آقا پسرای نازنین🌷☺️امشب دوتا خبر خوب براتون داریم
📣خبر اول: اعلام پایان #مسابقه_سردار_دلها
از همه شما عزیزایِ محکماتی تشکر میکنیم بخاطر این حضور فوق العادتون☺️ عالی بودید 👏👏
ان شاالله در روزهای آینده قرعه کشی انجام میشه و اسامی برنده ها رو اعلام میکنیم😍
📣خبر دوم: به مناسب 🏴#ایام_فاطمیه از امشب داستان هایی از زندگی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها رو در کانال قرار میدیم.
✨بچه ها جون حتما با ما همراه باشید و این داستان های قشنگ رو دنبال کنید👌🌱
🤲اللهم عجل لولیک الفرج🤲
✨تیم پشتیبانی واحد کودکیار مهدوی محکمات✨
🔆زندگینامه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
✨فاطمه زهرا(س) دختر گرامی حضرت محمد(ص) و حضرت خدیجه(س)، در روز ۲۰ جمادی الثانی سال ۵ بعثت، در شهر مکه🕋 به دنیا اومدن. زهرا، صدیقه، راضیه، طاهره، مرضیه و بتول از لقب های معروف دختر عزیزِ پیامبرِ خداست.
وقتی🌟حضرت محمد(ص)به پیامبری انتخاب شدن، فاطمه با آن که سن کمی داشتن، آیه های آسمانی 📖 را می شنیدن و به خوبی تربیت می شدن.
بعد از فشار و آزار و اذیت مشرکان👺 حضرت خدیجه که همراه مسلمانان در شِعبِ ابی طالب محاصره بودن، در آن جا از دنیا رفتن😢 وقتی حضرت محمد(ص)مخفیانه از مکه بیرون اومدن و به سمت یثرب(مدینه)هجرت کردن، چند روز بعد فاطمه(س) و چند بانوی دیگر به مدینه رفتن. ایشون در مدینه با حضرت علی(ع) ازدواج کردن. حسن، حسین، زینب و ام کلثوم(علیهم السلام)از فرزندان عزیز ایشون هستن❤️
رحلتِ حضرت محمد(ص)غمِ بزرگی را بر دل حضرت زهرا(س)گذاشت😔دشمنان از فرصت استفاده کردن و شخص دیگری را به جای حضرت علی(ع) که جانشینِ واقعی پیامبر(ص)بود انتخاب کردن؛ اما حضرت فاطمه(س)ساکت ننشستن و از حقِ امام علی(ع)دفاع کردن. دشمنانِ کینه توز👿 هم به خانه ی ایشون حمله کردن و درِ خانه شان را آتش🔥 زدن. حضرت زهرا (س)بین در و دیوار موندن و فرزندشون محسن که در شکمشون بود، شهید شد😭
پیکر حضرت فاطمه(س)در این ماجرای تلخ، زخمِ های بزرگی دید و سرانجام در ۳ جمادی الثانی از دنیا رفتن. شهادت ایشون برای امام علی(ع)و اهل بیتشون مصیبتِ بزرگی بود😞اون ها پیکر دختر هجده ساله پیامبر خدا(ص)را در جایی نامعلوم، در شهر مدینه🕌 به خاک سپردن.
🌱کودکیار مهدوی محکمات👇
🆔 @koodakyaremahdavi
کودک یار مهدوی مُحکمات
#دانستنی_های_قرآنی #آیات_مهدوی ✨دانستنی های مهدوی مناسب کودکان_۱۱ سلام به شما امیدهای امامِ زمان 🤗
#دانستنی_های_قرآنی
#آیات_مهدوی
✨دانستنی های مهدوی مناسب کودکان_۱۲
سلام قندِ عسلها 😊خوبید💚
ما اومدیم با یه آیه ی جدید🤗حالا دقت کنید 👇
✨وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ...(سوره نور، آیه ۵۵) [خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين (خود) قرار دهد...]
🌱به گفته شیخ طوسی، از اهلبیت روایت شده که این آیه درباره مهدی آلمحمد(صلی الله علیه و آله و سلم) است.
👌نازگل ها، خدای مهربون تو قرآن گفته که اونایی که با ایمانن و کارهای خوبی میکنند رو جانشینِ زمین میکنه....
اصلا جانشین یعنی چی 🤔❓
بچه ها یعنی افراد خوب و صالح میان و دنیارو طوری که خدا دوست داره مدیریت میکنن، دنیا پر از خوبی و عدل میشه که دقیقا این افراد، امام زمان و یارانشون هستن😍 ان شاءالله همگی جزء یاران و سربازان ایشون باشیم🤲
🦋کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
🔆زندگینامه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ✨فاطمه زهرا(س) دختر گرامی حضرت محمد(ص) و حضرت خدیجه(س)،
#داستان_هایی_از_زندگی_حضرت_فاطمه_س
✨قصه من چیست؟✨
#قسمت_اول
قصه ی من، قصه ی یک ستاره🌟 نیست. قصه ی یک درخت🌳 یا پرنده🕊 یا ابر ☁️و آسمان🌌 و باران⛈ نیست. قصه ی من، قصه ی یک گردن بند ساده، اما خوش بخت💞 است؛ گردنبندی که هم نشین و هم راز ✨حضرت فاطمه(س) بود. بوی خوش فاطمه(س)✨هیچ گاه از او جدا نمی شد و صدای مهربانش همیشه با او بود. اما یک روز، یک اتفاق، دل نازک مرا لرزاند. من با دست های🤲 گرم و نوازشگر فاطمه(س)✨ در دست های پر از پینه ی یک پیرمرد قرار گرفتم تا در بازار شهر مدینه فروخته💰 شوم. آه😢...! یکی از همان روزهای غصه دار بود؛ اما غصه دار کوتاه... خیلی کوتاه ... پیرمرد👴 سلانه سلانه راه می رفت؛ چرا که توان راه رفتن نداشت. پیر بود و عمر زیادی از او گذشته بود. تازه گرسنه هم بود. خیلی گرسنه آدم گرسنه نه حوصله ی راه رفتن و انجام دادن کاری را دارد، نه می تواند حرفی بزند و یا فکری بکند. آدم گرسنه فقط نان🍞 و غذا🍲 می خواهد. مردم به پیرمرد بیچاره گفتند: «به مسجد🕌 برو و از پیامبر خدا کمک بخواه او خیلی مهربان و باگذشت است و هیچ سائلی را از خود، دست خالی و ناامید😔 دور نمی کند. در مسجد حضرت محمد(ص)✨ کنار محراب نشسته بود و یارانش دور او حلقه زده بودند. پیرمرد جلو رفت و آه کشید و سلام کرد. مردها با تعجب😳 به او نگاه کردند. او چه کسی بود؟ کسی او را نمی شناخت. صدای ناله ی پیرمرد بلند شد: «کمکم کنید! فقیرم، گرسنه ام، دست خالی ام. از راه دوری آمده ام. در شهر شما گرفتار شده ام. نه می توانم در این جا بمانم، نه می توانم از اینجا بروم!».
#ادامه_دارد
🦋کودکیار مهدوی محکمات👇
🆔@koodakyaremahdavi
کودک یار مهدوی مُحکمات
🌻🌻🌻🌻🌻🌻 #والدین_بخوانند #قسمت_پنجاه_و_پنجم #مبحث_جدید 🔻تصور کنید پسر ۴ ساله شما، با کفش روی کاناپه
💎💎💎💎💎💎
#والدین_بخوانند
#قسمت_پنجاه_و_ششم
#ادامه_مبحث
💢گاهي اوقات بچه ها اگر ياد بگيرند منصف تر باشند بهتر است تا مهربان باشند.
❌به مثال زیر توجه کنید👇
💫اَمین، ١٠ سال و خواهرش معصومه نه سال دارد. هر دوي آنان مي دانند بعد از اتمام بازي، موظف به جمع کردن وسايل بازي هستند و هيچ کدام توقعي ندارند که ديگري کار او را انجام دهد. ❌آيا اين شيوه موجب خواهد شد که، آنها هيچ کاري براي يکديگر انجام ندهند⁉️
زماني که نوبت معصومه بود تا اتاق را مرتب کند او همه چيز را سر جاي خود مي گذاشت اما اگرکتاب 📕 برادرش روي زمين افتاده بود آن را بر نمي داشت و با لجاجت اعلام مي کرد:
اَمین کتاب را اينجا گذاشته، خودش هم بايد آنرا بردارد😣 البته لجبازي دو طرفه بود. مثلاً بعد ازاتمام صبحانه، اَمین کَره را داخل يخچال نمي گذاشت چون معتقد بود بايد معصومه کره را دريخچال بگذارد چون او آخرين نفري بود که صبحانه خورده است😕
پدر آنها کلافه شده بود. او تا حدي به آنها حق مي داد. اما از اينکه بچه ها اینچنين انرژي را براي لجبازي به خرج مي دادند متعجب مي شد🤭 بنظر مي رسيد آنها از کلمه« منصفانه »بيش ازحداستفاده مي کنند❗️
آيا واقعاً اين لجاجت ها ارزش چنين برخوردهايي را داشت ⁉️
🌀ادامه دارد...
🌷کودکیار مهدوی محکمات(تخصصی ترین کانال مهدی باوری در کودکان)👇
🆔 @koodakyaremahdavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
🎞🦁🐯کوچولوهای محکماتی این کلیپ زیبا و جذاب و از دست ندید 😍
🔆قهرمانِ واقعی به نظرتون کیه؟🤔
👌بچه ها جون شما هم اگه دوست داشتید برامون صدا و تصویرتون رو بفرستید و به این سوال جواب بدید☺️
🦋کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#داستان_هایی_از_زندگی_حضرت_فاطمه_س ✨قصه من چیست؟✨ #قسمت_اول قصه ی من، قصه ی یک ستاره🌟 نیست. قصه ی
#داستان_هایی_از_زندگی_حضرت_فاطمه_س
✨قصه من چیست؟✨
#قسمت_دوم
دل مهربان پیامبر خدا ص✨ پر از رنج و درد😢 شد، به پیرمرد خیره شد. او لباس هایی پاره و پروصله داشت. کمرش خمیده و موهایش ژولیده بود، به سختی راه می رفت و به زحمت خودش را با عصای کهنه اش نگه می داشت. حضرت محمد ص✨ به او سلام کرد و از حالش پرسید. پیرمرد گفت:
آدمی گرفتار و رنجورم😢هیچ پولی ندارم. الآن هم چند روزی هست که گرسنه ام و در شهر شما غریبم. کمکم کنید تا زودتر به سرزمین خودم بروم!» حضرت محمد ص✨ در فکر🤔 فرو رفت. سپس گفت: «من الآن چیزی ندارم که برای تو چاره ساز باشد؛ اما اکنون به خانه ی🏠 کسی برو که خدا و رسولش، او را دوست دارند. او هم خدا و پیامبرش را دوست دارد. پیرمرد تعجب کرد. یاران حضرت محمد ص✨ به هم نگاه 👀کردند و در فکر فرو🤔 رفتند. یعنی او چه کسی بود؟ حضرت محمد ص✨ به بلال که در کنارش نشسته بود، گفت: «این پیرمرد را به خانه ی دخترم فاطمه س✨ببر تا کمکش کند. بلال راه افتاد و پیرمرد آرام آرام دنبالش رفت. آنها به در خانه ی🏠 فاطمه س✨رسیدند. بلال در بیرون خانه صدا زد:
سلام ✋بر اهل بیت پیامبر خدا! بعد پیرمرد را جلوی در فرستاد. صدای مهربان فاطمه س✨بلند شد. او به سلام بلال پاسخ داد و از پیرمرد پرسید: «کیستی؟» پیرمرد گفت: «پیرمردی غریب هستم که به خدمت پدرت رفتم و از گرسنگی، برهنگی و بیچارگی شکایت کردم. حضرت محمد ص ✨مرا به خانه ی🏠 شما فرستادند تا کمکم کنید. به من رحم کنید!
#ادامه_دارد
🦋کودکیار مهدوی محکمات👇
🆔@koodakyaremahdavi
کودک یار مهدوی مُحکمات
#حدیث_گراف #قسمت_چهاردهم 🌱امام رضا(علیه السلام) می فرمایند: ✨...یَکُونُ اَسخَیِ النّاسِ[حضرت مهدی ع
#حدیث_گراف
#قسمت_پانزدهم
🌱پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:
✨یَنزِلُ رُوحُ اللهِ عِیسَی بن مَریَمَ فَیُصَلِّی خَلفَهُ[(هنگام ظهور) حضرت عیسی علیه السلام فرود می آید و پشت سر امام مهدی ارواحنافداه نماز می گزارد]
📚بحارالانوار، ج ۵۲، ص۱۴۶
✨لحظه ظهور او
می رسد مسیحِ ما
🌟می رسد به این زمین
باشکوه و باصفا
✨وقتِ خواندنِ نماز
می رسد از آسمان
🌟می رود به سجده او
پشتِ صاحب الزمان
🦋کودکیار مهدوی محکمات(تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#سرگرمی_مهدوی 💫بچه های خوب و منتظر، هر روز صبح به امام زمانشون سلام میدن✋ و برای سلامتی و ظهور شون
#سرگرمی_مهدوی
سلام بچه ها جون😍
امروز سه شنبه روز زیارتی امام سجاد، امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) هستش❤️
👌گلدونه ها توی این حدیث قشنگ از امام سجاد (علیه السلام) دو تا جای خالی هستش. اونا رو با کلمه های مناسب پر کنید☺️
✨امام سجاد علیه السلام می فرمایند:
مردم زمانِ.......که امامتِ حضرت مهدی (ارواحنافداه) را باور دارند از مردم همه زمانها.......هستند.
1⃣👈غیبت، برتر
2⃣👈ظهور، برتر
3⃣👈ظهور، شجاع تر
🐥کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#داستان_هایی_از_زندگی_حضرت_فاطمه_س ✨قصه من چیست؟✨ #قسمت_دوم دل مهربان پیامبر خدا ص✨ پر از رنج و در
#داستان_هایی_از_زندگی_حضرت_فاطمه_س
✨قصه من چیست؟✨
#قسمت_سوم
فاطمه(س)✨ غمگین شد. خانواده ی او به خاطر قحطی و خکشسالی آن سال، سه روز بود که غذایی 🍲برای خوردن نداشتند و پولی هم در خانه شان نبود. در فکر شد که به او چگونه کمک کند. فکری به خاطرش رسید. فوری پوست گوسفندی🐑 که در اتاق پهن بود، برداشت. گاهی حسن و حسین، شب ها روی آن پوست می خوابیدند. فاطمه(س)✨آن را به پیرمرد 👴داد و گفت: «امیدوارم که خدا در زندگی ات آسایشی به وجود بیاورد! الآن غیر از این پوست، چیزی ندارم. پیرمرد گفت: «ای دختر پیامبر خدا! این پوست به درد من نمی خورد. من چگونه با آن خود را از گرسنگی نجات بدهم؟ »
با حرف های او، فاطمه(س)✨ غمگین تر 😔شد. فوری فکری 🤔به خاطرش رسید. دست مهربانش✋ را بر دانه های من گذاشت.
من جا خوردم🙄او انگار می خواست مرا از خود جدا کند؛ اما زبانی نداشتم تا به حرف بیایم و از او بخواهم، مرا به پیرمرد ندهد! فاطمه(س)✨ مرا از گردن خود باز کرد و به پیرمرد👴تقدیم کرد: «این را بفروش تا خداوند بهتر از آن، به تو عنایت کند.» پیرمرد مرا با خوشحالی🤩 گرفت و خوب نگاهم👁کرد. به چشم های 👀خسته و بی رمقش برق⚡️ افتاد. انگشت هایش پر از خطهای درشت پینه بود و به تنم خط می انداخت. پیرمرد👴با خوشحالی، همراه بِلال به مسجد🕌 برگشت.
من غصه دار بودم؛ چرا که از خانه ی🏠 فاطمه (س)✨ دور شده بودم و دیگر آن بوی♨️ خوش به تنم نمی ریخت. او به حضرت محمد(ص)✨ گفت: «ای پیامبر خدا! دخترت این گردنبند را به من بخشید و گفت آن را بفروشم. به امید اینکه مشکلم حل شود...
#ادامه_دارد
🦋کودکیار مهدوی محکمات👇
🆔@koodakyaremahdavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
سلام بچه ها جون😍
دست هاتون رو بزارید روی سینه✋ میخوایم از راه دور، صلوات مخصوص امام رضا علیه السلام رو با هم بخونیم☺️
✨السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(علیه السلام)✨
☑️کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
💎💎💎💎💎💎 #والدین_بخوانند #قسمت_پنجاه_و_ششم #ادامه_مبحث 💢گاهي اوقات بچه ها اگر ياد بگيرند منصف تر با
💎💎💎💎💎💎
#والدین_بخوانند
#قسمت_پنجاه_و_هفتم
#ادامه_مبحث
💢..باید بگوییم براي اَمین و معصومه، انصاف داشتن معني و مفهومي نداشت‼️
در سن نه يا ده سالگي است که بچه ها مي فهمند چگونه مهرباني فراتر از قوانين انصاف و مروت قرار مي گيرد.
به همين دليل هم اَمین و هم معصومه، مي توانند به اين اختلاف يا تفاوت پي ببرند، يعني اين مسئله که معصومه اصرار دارد حتماً برادرش کتاب را بر دارد، منصفانه نيست و مي تواند حين مرتب کردن اتاق، کتاب را هم بر دارد. همينطور اَمین نيز مي تواند تشخيص دهد اگرچه خواهر او آخرين نفر بود که کره خورده، مي تواند با مهرباني کره را در يخچال بگذارد👌
💫يک خط ظريف بين مهرباني 😍 و انصاف و مروت وجود دارد👌 همانگونه که نمي خواهيم بخل وحسادت را تشويق کنيم، دوست نداريم وظيفه شناسي را نيز ناديده بگيريم👌
✅ مي توان بجاي تمرکز بيش از حد به داشتن تعاون و همکاري به بچه ها کمک کنيم تا بياموزند، گاهي اوقات برنداشتن کتاب از روي زمين يک مشکل بزرگ نيست و ارزش جنگ و دعوا را ندارد و براحتي مي توان آن را برداشت و در کتابخانه گذاشت👌
✅و اين که اغلب اوقات، مهرباني دراولويت قرار مي گيرد👌
💢اما معني و مفهوم مهرباني چيست⁉️🤔
آيا همان چيزي است که بزرگسالان در ارتباط با بچه ها انجام مي دهند⁉️
🌀ادامه دارد..
🌷کودکیار مهدوی محکمات(تخصصی ترین کانال مهدی باوری در کودکان)👇
🆔 @koodakyaremahdavi
کودک یار مهدوی مُحکمات
#داستان_هایی_از_زندگی_حضرت_فاطمه_س ✨قصه من چیست؟✨ #قسمت_سوم فاطمه(س)✨ غمگین شد. خانواده ی او به خ
#داستان_هایی_از_زندگی_حضرت_فاطمه_س
#قسمت_چهارم
چشم های حضرت محمد(ص)غرق در اشک
😭شد. من خدا خدا می کردم تا دوباره به خانه ی فاطمه بازگردم. من از دست به دست شدن و رفتن به خانه های ناآشنا می ترسیدم. گریه ی پیامبر خدا(ص)به خاطر گذشت و بخشش دخترش بود، او رو به پیرمرد گفت: چگونه خداوند برای تو آسایش ایجاد نکند، در حالی که دختر محمد(ص)، بانوی زنان عالم این گردنبند را به تو داده است❓ناگهان مردی از میان یارانِ حضرت محمد(ص)برخاست. اسم او عمار بود، عمار به حضرت محمد(ص) گفت: ای پیامبر خدا! اجازه میدهی من این گردنبند را از پیرمرد بخرم❓حضرت محمد(ص)جواب داد: هر کس این گردنبند را بخرد، خداوند او را عذاب نمی کند😃دلم از آرامش تازه ای پر شد.
حس کردم با آن صحبت ها، به جای بدی نمی روم و مثل همیشه خوش بخت خواهم بود. عمار از پیرمرد پرسید: این گردنبند را چند می فروشی؟ پیرمرد نگاهی به او انداخت و گفت: به اندازه ی سیر شدن از نان🍞و گوشت🥩و یک پیراهن یمنی که خودم را با آن بپوشانم. یک دینار طلا هم می خواهم تا به شهرم برگردم. عمار گفت: من به تو دویست درهم و بیست دینار💰می دهم، همراه با یک پیراهن یمنی که تو را بپوشاند. شترم🐪را هم به تو می دهم تا به مقصد برسی و با نان و گوشت هم تو را سیر خواهم کرد. پیرمرد که احساس می کرد جوان شده است، دردهایش را فراموش کرد و داد زد: تو چه قدر سخاوتمند هستی ای مرد؟😍حضرت محمد(ص)و یارانش خوشحال شدند عمار به وعده ی خود عمل کرد. پیرمرد را به خانه برد و همه ی آن چیزهایی را که قول داده بود به او داد. پیرمرد وقتی غذای خوبی خورد و سیر شد، پول هاو شتررا برداشت و به سمت مسجد رفت👇