eitaa logo
خوشه چین
151 دنبال‌کننده
354 عکس
49 ویدیو
1 فایل
■امام علی علیه السلام: «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» بنگر که چه گفته می‌شود نه این که چه کسی می‌گوید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹شکايت از امام🔹 📣 حجت‌الاسلام مسیح مهاجری از آيت‌الله موسوی اردبيلی زمانی که رئيس قوه قضائيه بودند شنيدم که گفتند: يکی از مهاجرين جنگ تحميلي که خانه و دارائی های خود در آبادان را از دست داده بود، نامه‌ای به من نوشت و از امام خمينی شکايت کرد که ايشان با انقلابی که کرده باعث بروز جنگ شده و به همين دليل بايد تمام زيان‌های مرا جبران کند. از آقای موسوی اردبيلی پرسيدم: شما با اين نامه و نويسنده آن چه کرديد؟ گفتند: نامه را به امام دادم و گفتم از شما شکايت شده و شاکي از من خواسته به اين شکايت رسيدگی کنم. امام گفتند: شما به وظيفه‌تان عمل کنيد و در رسيدگي قضائی تان به هر نتيجه‌ای رسيديد من آماده‌ام به حکمی که صادر می شود عمل کنم. 📚 روزنامه جمهوری اسلامی، سرمقاله، ۱۴۰۰/۴/۲۰ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹ارمنی بادمجان🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری گاهی هم حساسیت‌های کاذب در جامعه به وجود می‌آورند، یعنی مردم درباره اموری حساسیت نشان می‌دهند که دلیلی ندارد. یکی از آقایان نقل می‌کردند که در یکی از شهرستان‌ها مردی از کسبه که خیلی مقدس بود، خدا به او فرزندی نداده بود جز یک پسر، آن پسر برایش خیلی عزیز بود، طبعاً لوس و ننر و حاکم بر پدر و مادر بار آمده بود. این پسر کم کم جوانی برومند شد. جوانی، فراغت، پولداری، لوسی و ننری دست به دست هم داده بود و او را جوانی هرزه بار آورده بود. پدر بیچاره خیلی ناراحت بود و بچه به سخنانش گوش نمی‌داد، و از طرفی چون یگانه فرزند پدر بود پدر حاضر نمی‌شد طردش کند، می‌سوخت و می‌ساخت. کار هرزگی فرزند به جایی رسید که کم کم در خانه پدر که هیچ وقت جز مجالس مذهبی مجلسی تشکیل نمی‌شد بساط مشروب پهن می‌کرد. تدریجاً زنان هر جایی را می‌آورد. پدر بیچاره دندان به جگر می‌گذاشت و چیزی نمی‌گفت. در آن اوقات، تازه «گوجه فرنگی» به ایران آمده بود. عده‌ای علیه این گوجه ملعون فرنگی! تبلیغ می‌کردند به عنوان اینکه فرنگی است و از فرنگ آمده حرام است، و مردم هم نمی‌خوردند و تدریجاً مردم آن شهر حساسیت شدیدی درباره گوجه فرنگی پیدا کرده بودند و از هر حرامی در نظرشان حرام‌تر بود. در آن شهر به این گوجه «ارمنی بادمجان» می‌گفتند. این لقب از لقب «گوجه فرنگی» حادتر و تندتر بود، زیرا کلمه «گوجه فرنگی» فقط وطن این گوجه را مشخص می‌کرد؛ ولی کلمه «ارمنی بادمجان» مذهب و دین آن را معین کرد! قهراً در آن شهر تعصب و حساسیت مردم علیه این تازه وارد بیشتر بود. روزی به آن حاجی که پسرش هرزه و لاابالی شده بود و خودش خون می‌خورد و خاموش بود، اهل خانه خبر دادند که امروز آقا پسر کار تازه‌ای کرده است، یک دستمال «ارمنی بادمجان» با خود به خانه آورده است. پدر وقتی که این خبر را شنید دیگر تاب و توان را از دست داد، آمد پسر را صدا زد و گفت: پسر! شراب خوردی صبر کردم، دنبال فحشاء رفتی صبر کردم، قمار کردی صبر کردم، خانه‌ام را مرکز شراب و فحشاء کردی صبر کردم، حالا کار را به جایی رسانده‌ای که «ارمنی بادمجان» به خانه من آورده‌ای، این دیگر برای من قابل تحمل نیست، دیگر من از تو پسر گذشتم، باید از خانه من به هر گوری که می‌خواهی بروی. این نمونه‌ای بود از حساسیت‌هایی که در مورد هیچ و پوچ و یا در مورد امور جزئی پیدا می‌شود؛ صد برابر حساسیتی است که در مورد امور اساسی پیدا می‌شود؛ کار حساسیت به جایی می‌رسد که تحمل «ارمنی بادمجان» از تحمل شراب و قمار و فحشا دشوارتر می‌گردد. 📚 امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص ۵۳ - ۵۵ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹عمل اسلامی🔹 📣 امام خمینی ما هر چه فریاد بزنیم که ما اسلامی هستیم و جمهوری اسلامی هستیم، لکن وقتی ببینند ما را که در عمل، غیر او هستیم، از ما دیگر باور نمی‌کنند. وقتی می‌توانند باور کنند از ما که مایی که می‌گوییم جمهوری اسلامی هستیم، عملمان هم آن طور باشد. عمل طاغوتی نباشد. و قول، قول اسلامی، عمل اسلامی باشد و خود رفتار، اسلامی باشد. گفتار اسلامی باشد تا صادر بشود این جمهوری اسلامی در سایر کشورها. صدور با سر نیزه، صدور نیست. صدور با زور، صدور نیست. صدور آن وقتی است که اسلام، حقایق اسلام، اخلاق اسلامی، اخلاق انسانی در اینجاها رشد پیدا بکند. 📚 بیانات در دیدار با سفیران و کارداران جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۵۹/۱۰/۱۴ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹فضیل بن عیاض🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری مردی است به نام فضیل بن عیاض، معاصر با امام صادق علیه السلام. او از معاریف است. یکی از مردانی است که دورانی از عمر خودش را به گناه و فسق و فجور و دزدی و سرقت و این حرف ها بسر برده است، بعد یک انقلاب روحی عجیبی پیدا می‏ کند و تتمه عمر خودش یعنی نیمی از آن را در تقوا و زهد و عبادت و در معرفت و حقیقت خواهی بسر می‏ برد. داستان معروفی دارد. او یک دزد معروفی بود سر گردنه گیر و خودش داستان خود را این‏ طور نقل می‏ کند، می‏ گوید شبی خانه‏ ای را در نظر گرفته بودم که آن شب آن خانه را بزنم. دیوار بلندی داشت. از نیمه شب گذشته بود. از دیوار بالا رفتم. به آن بالای دیوار که رسیدم و می‏ خواستم پایین بیایم، در یکی از خانه‏ های همسایه یا در بالاخانه مرد عابد و زاهد و باتقوایی، از آن مردمی که شب های خودشان را زنده نگه می‏ دارند، اتفاقاً مشغول خواندن قرآن بود، با یک آهنگ خوش و لحن بسیار زیبایی‏. از قضا تا فضیل به بالای دیوار رسید، مرد قاری قرآن و عابد به این آیه رسیده بود: 《الَمْ یأْنِ لِلَّذینَ امَنوا انْ تَخْشَعَ قُلوبُهُمْ لِذِکرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِ‏》 عرب بود، معنا را می‏ دانست. معنی آیه این است: آیا نرسیده است آن وقتی که دل مردم با ایمان، دل مردمی که ادعای ایمان می‏ کنند نرم بشود برای پذیرش یاد خدا؟ قساوت قلب تا کی؟ غفلت و بی‏ خبری تا کی؟ خوابیدن تا کی؟ حرام خواری تا کی؟ دروغگویی و غیبت کردن تا کی؟ شراب خواری و قماربازی تا کی؟ معصیت تا کی؟ این صدای خداست، مخاطبش هم ما مردم هستیم، خدا دارد به ما می‏ گوید: ای بنده من، ای مسلمان! آن وقتی که این دل تو می‏ خواهد برای یاد خدا نرم و خاضع و خاشع بشود کی می‏ خواهد برسد؟ آنچنان این مرد عابد این آیه را خواند که فضیل که بالای دیوار بود برایش چنین تجسم پیدا کرد: این خداست که این بنده‏ اش فضیل را مخاطب ساخته است، می‏ گوید: فضیل! دزدی و غارتگری و چپاول تا کی؟ تا آیه را شنید، تکانی خورد. یک وقت گفت: خدایا همین الآن وقتش است؛ و همان جا از دیوار پایین آمد، توبه‏ ای کرد توبه نصوح، توبه‏ ای که این مرد را در ردیف عُبّاد درجه اول قرار داد. کارش به جایی رسید که تمام مردم در مقابل او خاضع بودند. او مردی نبود که به دربار هارون الرشید برود. هارون الرشید خیلی آرزو داشت فضیل بن عیاض را ببیند ولی گفتند فضیل هرگز به دربار هارونی نمی‏ آید. هارون گفت فضیل اگر نمی‏ آید ما می‏ رویم. یک وقت رفت به سراغ فضیل. هارون است، خلیفه مقتدری است که در دنیا کم پادشاهی آمده است که سِعه مُلکش به اندازه او باشد. یکی از مقتدرترین سلاطین دنیاست. مردی است فاسق و فاجر. مردی است که شب ها را تا صبح به شرابخواری و به زدن و رقصیدن و این حرف ها بسر برده است. آمد در حضور فضیل، همین فضیل با چند جمله صحبت کردن او را منقلب کرد. تمام کسانی که آنجا حاضر بودند گفتند دیدیم هارون در حضور فضیل کوچک و کوچک شد و اشک های او مثل باران جاری شد. نصیحت و موعظه‏ اش می‏ کرد، گناهانش را یک یک برای او شمرد. یک چنین مردی است فضیل بن عیاض. او با این حالتی که در این دوره پیدا کرد که به این درجه از تقوا و معرفت رسید معاصر امام جعفر صادق علیه السلام است و زمان هارون یعنی زمان موسی بن جعفر علیه السلام را هم درک کرده است. 📚 کتاب آزادی معنوی، ص ۴۳ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹پول نمی دهید، عمامه ام را بدهید🔹 📣 آيت‌الله العظمی شبیری زنجانی مرحوم آقای فحّام از مرحوم آقای خویی نقل کرد: شیخ محمد طه نجف در جوانی از نظر معیشتی در مضیقه بود. شیخ محمد طه می گفت: روزی در حرم حضرت اباالفضل {علیه‌السلام} بودم که عده ای زوار می خواستند پولی را که نذر حضرت اباالفضل {علیه‌السلام} کرده بودند، درون ضریح بیندازند. من به آنها گفتم: من نیز از خادمان حضرت هستم و این پولی که شما نذر کرده اید، شامل حال من نیز می شود. آنها انکار کردند و گفتند: که ما باید پول را درون ضریح بیاندازیم. بعد از مدتی اصرار و انکار، قرار بر این شد که پول ها را در عمامه من بپیچند و عمامه را داخل ضریح کنند و بالا بیاورند و من مصرف کنم. من چند دفعه پول ها را به کف ضریح فرستادم و به آنها گفتم: قبول هست؟ صدای پول ها را شنیدید که به کف ضریح خورد و نذر شما ادا شد؟ وقتی آنها تصدیق کردند، من عمامه را بالا کشیدم. ناگهان عمامه در داخل ضریح به میخی گیر کرد. دوباره عمامه را رها کردم و بالا کشیدم. باز عمامه گیر کرد. این عمل چند بار تکرار شد. آنها به من گفتند: شیخ، دیدی گفتیم که حضرت قبول نمی کند؟ در این وقت شیخ محمد طه به حضرت اباالفضل {علیه‌السلام} خطاب می کند: حالا پول نمی دهید، لااقل عمامه ام را بدهید! تا این عبارت را به زبان آورد، ناگهان عمامه باز شد و پول ها داخل ضریح ریخت و عمامه بالا آمد. شیخ محمد طه از این اتفاق، خیلی ناراحت شد. در همان حال ندایی شنید که می گفت: "نُرید ..." که ظاهرا بشارتی به شیخ محمد طه بود که ما می خواهیم به مقامات برسی. 📚 جرعه‌ای از دریا، ج ۴، ص ۴۵۶ - ۴۵۷ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹داستان طلبه و اقتدا در نماز🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری در قدیم یک حرف هایی را ما به عنوان شوخی و متلک تلقی می‌کردیم، حالا می‌بینیم بعضی‌ها اصلًا برای اینها فلسفه درست کرده‌اند، می‌گویند اینها شوخی‌ نیست بلکه جدی است. یک شوخی بود که طلبه‌های مشهد می‌کردند، می‌گفتند طلبه‌ای می‌گفته است: من همیشه به آن آقایی که به من پول بدهد اقتدا می‌کنم و نماز من صحیح است. هرکس به من پول بدهد به همو اقتدا می‌کنم و نماز من قطعاً صحیح است. می‌گفتند: اگر هرکس به تو پول بدهد به او اقتدا می‌کنی، پس تو برای پول اقتدا می‌کنی. می‌گفت: هرکس که به من پول ندهد چون به من پول نمی‌دهد عقیده‌ام این می‌شود که او فاسق است و آن وقت اگر من پشت سرش نماز بخوانم نمازم باطل است. اما همان ساعتی که به من پول بدهد، پول که به دستم می‌آید می‌بینم عقیده‌ام هم تغییر کرد، از همان ساعت عقیده‌ام این می‌شود که آن آقا عادل است و آن وقت که نماز می‌خوانم نمازم هم درست است. چون عقیده من تابع پول من است؛ اگر پول به من بدهد عقیده‌ام واقعاً این می‌شود که او عادل است، و اگر ندهد عقیده‌ام واقعاً این می‌شود که او فاسق است. بنابراین من باید همیشه هرکس که به من پول ندهد پشت سرش نماز نخوانم چون نمازم باطل است، و هر که به من پول بدهد پشت سرش نماز بخوانم و نمازم درست است. ما این را همیشه به صورت یک شوخی تلقی می‌کردیم. حالا می‌بینیم نه، این خودش کم و بیش یک فلسفه‌ای است در دنیا که عقربه فکر بشر آنچنان ساخته شده است که نمی‌تواند در غیر جهت منافع و مصالح خودش فکر کند، جبر تاریخ است، جبر اقتصاد است، و غیر از این برای او امکان ندارد. 📚 سیری در سیره نبوی، ص ۶۰ - ۶۱ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹آدم نشوی🔹 📣 عبدالرحمان جامی ◽️پدری با پسری گفت به قهر ◾️که تو آدم نشوی جان پدر ◽️حيف از آن عمر که ای بی سروپا ◾️در پی تربيتت کردم سر ◽️دل فرزند از اين حرف شکست ◾️بی خبر از پدرش کرد سفر ◽️رنج بسيار کشيد و پس از آن ◾️زندگی گشت به کامش چو شکر ◽️عاقبت شوکت والایی يافت ◾️حاکم شهر شد و صاحب زر ◽️چند روزی بگذشت و پس از آن ◾️امر فرمود به احضار پدر ◽️پدرش آمده از راه دراز ◾️نزد حاکم شد و بشناخت پسر ◽️پسر از غايت خودخواهی و کبر ◾️نظر افکند به سراپای پدر ◽️گفت گفتی که تو آدم نشوی ◾️تو کنون حشمت و جاهم بنگر ◽️پير خنديد و سرش داد تکان ◾️گفت اين نکته برون شد از در ◽️من نگفتم که تو حاکم نشوی ◾️گفتم آدم نشوی جان پدر ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
هدایت شده از الو سلام حاج آقا
📞 الو سلام حاج آقا ~ ۲۷ 🔹سلام بفرمایید. ◽️برخی ها برای حلال کردن تهمت، یک "می گویند" یا "شنیده ایم" به اول گفته یا نوشته شان اضافه می کنن تا از گناه اشاعه تهمت مبرا باشن، مدعی هستن که ما نگفته ایم، بلکه صرفا از دیگران نقل قول کرده ایم. ◽️آنها به گمان خود سر خدارو کلاه می گذارن. ◽️واقعا با وصله پینه کردن، می توان از این رذیله اخلاقی گندزدایی کرد؟ ◽️به هیچ وجه، چون اولا دروغ و غیبت دو گناه کبیره اَس که انسان را مستحق رفتن به جهنم می کنه. دوما تهمت حاصل جمع این دو گناه کبیره بوده و موجب نابودی ایمان می شه. سوما اشاعه و پخش تهمت با هر شیوه ای مانند "می گویند" و "شنیده ایم" از معاصی کبیره بوده و گناهش از زنا هم بزرگتره. ◽️با این همه چرا تهمت زدن و افترا بستن نُقل و نبات مجالس ماست؟ ◽️چون ما مسلمان واقعی نبوده و ایمانمان قلبی نیس، والا تهمت زدن به بندگان خدا و ریختن آبرویشان در روایات ما از نشانه های فسق بوده، گناهش سنگین تر از کوه ها و بزرگتر از آسمانه. قرآن کریم در بیش از چهل آیه به زشتی گناه تهمت پرداخته، از آن نهی کرده و به عذاب و عقاب شدیدش هشدار داده اَس. ◽️اما گویا نتوانسته قلب ها را تسخیر کنه! ◽️چون قلب ها قبلا به اسارت شیطان در آمده، آلوده شده و از معنویت تهی گشته اند. ◾️ممنون حاج آقا، دعا کنید. 🔶 به ما بپیوندید: ✳️ http://eitaa.com/Hellohajagha
🔹مؤمنان نفس واحدند🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری نکاتی که قرآن در آیاتش ذکر می‌کند عجیب است. قرآن می‌توانست به این تعبیر بگوید: ای مسلمان ها! چرا آن وقت که [آن دورغ بزرگ را] شنیدید، به برادران و خواهران مؤمنتان گمان بد بردید و گمان خوب نبردید؟ اگر چنین می‌گفت یک مطلب ساده‌ای گفته بود. ولی قرآن همین مطلب را با بیانی دیگر می‌گوید و آن اینکه: چرا به خودتان گمان بد بردید؟ یعنی توجه داشته باشید، شما یک پیکرید، شما «نفس واحد» هستید. به قول مولوی: «مؤمنان هستند نفس واحده». همه مسلمان ها و مؤمنین باید این طور حساب کنند که اعضای یک پیکرند. اگر تهمتی به یک مؤمن زده می‌شود، هر مؤمنی آن را به خودش تلقی کند، بگوید به او تهمت زدی پس به من تهمت زدی. این یک نکته، که به جای این که بگوید چرا به برادران مؤمن گمان خیر نبردید، می‌گوید: چرا به خودتان گمان خیر نبردید؟ یعنی مسلمان، «من» و «او» نباید داشته باشد، مسلمان باید بداند عِرض برادر مسلمان عِرض اوست، آبروی برادر مسلمان آبروی خودش است. 📚 آشنایی با قرآن، ج ۴، ص ۴۳ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹نحس سیاسی🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری در خراسان یک چیزی معروف است که من در بعضی از شهرستان های ایران دیده‌ام هست و در بعضی دیگر نیست، و استاد بزرگوار ما مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی ریشه آن را به دست داد که این چه بوده و از کجا پیدا شده است. در ولایت ما - به اصطلاح - فریمان خیلی شایع بود و شاید هنوز هم هست که می‌گفتند: اگر شخصی بخواهد به مسافرت برود، چنانچه اول کسی که به او بر می‌خورد سید باشد، این امر نحس است و او قطعاً از آن سفر برنمی گردد، ولی اگر غربتی به او بر بخورد، این سفر سفر میمونی است. واقعاً این‌جور معتقد بودند. مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی گفت این یک ریشه‌ای دارد: در دوره بنی العباس، سادات را - که بیچاره‌ها، اولاد پیغمبر، مخفی بودند - در خانه هرکس گیر می‌آوردند، نه تنها خود آنها بلکه تمام آن خاندان از بین می‌رفتند. کم کم این فکر برای مردم پیدا شد که سید نحسِ به این معناست، نحس سیاسی است نه نحس فلکی؛ یعنی یک سید در خانه هر کسی آمد او دیگر خانه خراب است. این نحس سیاسی کم کم در فکر مردم تبدیل به نحس تکوینی و فلکی شد. بعد بنی العباس هم که از بین رفتند، کم کم زن ها و بچه‌ها و مردم ساده لوح گفتند اصلًا سید نحس است خصوصاً در مسافرت. 📚 سیری در سیره نبوی، ص ۷۵ - ۷۶ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
هدایت شده از الو سلام حاج آقا
📞 الو سلام حاج آقا ~ ۲۸ 🔹سلام بفرمایید. ◽️اگر مسلمانی یا موسسه ای رو به چیزی متهم کنن، ما چه وظیفه ای در قبال آن داریم؟ آیا باید بگوییم نمی دانیم؟ چه می دانیم؟ خدا عالم هست؟ شاید باشد، شاید نباشد؟ یا با نقل آن به دیگران بگوییم چنین چیزی می گویند؟ و یا کلا سکوت کنیم؟ ◽️باید بگوییم دروغ اَس. ◽️اما ما که نمی دانیم دروغه یا دروغ نیس؟ وقتی از صدق و کذب خبری اطلاع نداریم، چگونه بگوییم دروغه، شاید راس باشه؟ ◽️اولا نفی و اثبات حرف دیگران نیاز به بینه شرعی داره. دوما تا بینه شرعی اقامه نشه، رد، تایید و سکوت در برابر آن جایز نیس. سوما در غیاب بینه شرعی، وظیفه ما اتهام زدایی و تکذیب اونه، باید بگوییم دروغه. ◽️اما عامه مردم، حتی نخبگان موثر اجتماعی منتظر بینه شرعی نمی مونن! ◽️به همین دلیل اخلاق عمومی آسیب دیده، پایه های اعتماد جمعی سلب و نابود می شَن. وقتی پذیرش حرف و حدیث دیگران بدون بینه شرعی به فرهنگ و عادت همگانی تبدیل بشه، چون آتشی ایمان عمومی رو سوزانده، رشته های پیوند عاطفی جامعه رو سست، متزلزل و پاره می کنه. ◽️اگر مدعی بدون بینه شرعی به ادعای خود ایمان راستین داشته باشه چطور؟ ◽️فقط با وسوسه شیطانی چنین چیزی ممکنه. ◾️ممنون حاج آقا، کاش به اسلام بر گردیم. 🔶 به ما بپیوندید: ✳️ http://eitaa.com/Hellohajagha
🔹پرسش🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری اگر انسان بخواهد از همه چیز بپرسد به جایی نمی‌رسد. باید سؤالات انسان متوجه مسائل لازم و ضروری و مفید باشد، یا از حیث علم یا از حیث عمل. افراط و تفریط در پرسش ها این مطلب که دانسته شد معلوم می‌شود که مردم از نظر سؤال و پرسش گاهی در حد افراط و گاهی در حد تفریط‌اند. گاهی اشخاصی پیدا می‌شوند که کارشان سؤال کردن است، خصوصآ در اطراف مسائل و موضوعات دینی. به خیال خود می‌خواهند از کمّ و کیف و خصوصیات همه چیز سر در آورند، غافل از اینکه بشر هرگز چنین ادعایی نسبت به همین محسوسات و مشهودات طبیعت نمی‌تواند داشته باشد تا چه رسد نسبت به دین که از افقی مافوق طبیعت سرچشمه گرفته است. و بعضی در حال تفریط‌اند: یک حالت رخوت و سستی در آنها هست، روح تحقیق و تجسس از آنها گرفته شده، حتی از لازمترین سؤالات هم پرهیز دارند و خودداری می‌کنند. در بعضی از مردم حالت استنکاف و استکبار از سؤال هست؛ چون پرسیدن و استفهام علامت اقرار به بی‌اطلاعی است، این را یک نوع ذلت و خواری تلقی می‌کنند و یک عمر در تاریکی جهل باقی می‌مانند، در صورتی که انسان وقتی که چیزی را نمی‌داند و دانستن آن چیز برایش لازم است باید از کسی که می‌داند بپرسد، خواه آن کس از خود او کوچکتر باشد یا بزرگتر، کم‌شأن‌تر باشد یا عالی‌شأن‌تر. 📚 بیست گفتار، ص ۱۹۰ - ۱۹۱ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹واکنش امام🔹 📣 امام خمینی ما آن قدری که گرفتار به نفس خودمان هستیم کافی است، دیگر مسائلی نفرمایید که انباشته بشود در نفوس ما و ما را به عقب برگرداند. ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹جمود و جهالت🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری از جمله خاصیت های بشر، افراط و تفریط است. انسان اگر در حد اعتدال بایستد کوشش می‌کند زمان را با نیروی علم و ابتکار و سعی و عمل جلو ببرد، کوشش می‌کند خود را با مظاهر ترقی و پیشرفت زمان تطبیق دهد، و هم کوشش می‌کند جلو انحرافات زمان را بگیرد و از همرنگ شدن با آنها خود را برکنار دارد. اما متاسفانه همیشه این‏طور نیست. دو بیماری خطرناک همواره آدمی را در این زمینه تهدید می‌کند: بیماری جمود و بیماری جهالت. نتیجه بیماری اول، توقف و سکون و بازماندن از پیشروی و توسعه است، و نتیجه بیماری دوم، سقوط و انحراف است. جامد، از هرچه نو است متنفر است و جز با کهنه خو نمی‌گیرد، جاهل، هر پدیده نوظهوری را به نام مقتضیات زمان، به نام تجدد و ترقی، موجّه می‌شمارد. جامد، هر تازه‏‌ای را فساد و انحراف می‌خواند و جاهل، همه را یکجا به حساب تمدن و توسعه علم و دانش می‌گذارد. جامد، میان هسته و پوسته، وسیله و هدف، فرق نمی‌گذارد. از نظر او «دین»، مامور حفظ آثار باستانی است. از نظر او، قرآن نازل شده است برای اینکه جریان زمان را متوقف کند و اوضاع جهان را به همان حالی که هست میخکوب نماید. جاهل برعکس، چشم دوخته ببیند در دنیای مغرب چه مد تازه و چه عادت نوی پیدا شده است که فوراً تقلید کند و نام تجدّد و جبر زمان روی آن بگذارد. جامد و جاهل، متفقاً فرض می‌کنند که هر وضعی که در قدیم بوده است جزء مسائل و شعائر دینی است، با این تفاوت که جامد نتیجه می‌گیرد این شعائر را باید نگهداری‏ کرد و جاهل نتیجه می‌گیرد اساساً دین ملازم است با کهنه پرستی و علاقه به سکون و ثبات. 📚 مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهری، ج‏ ۱۹، ص ۱۱۰ - ۱۱۱ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹اختلاف افکنی، سیاست استعمار🔹 📣 امام خمینی دولت‌های استعمار طلب، دولت‌هایی که می‌خواهند ذخایر مسلمین را ببرند، با وسیله‌های مختلف، با نیرنگ‌های متعدد، دول اسلامی را، سران دول اسلامی را، اغفال می‌کنند. گاهی به اسم شیعه و سنی اختلاف ایجاد می‌کنند. حتی در شرق، آنهایی هم که جزء مسلمین نیستند، آنها هم، گول خورده‌اند. گفته می‌شود که در هندوستان در مثل عید «اضحی» مقدار زیادی از گاوهای مقدس پیش گاوپرستان می‌آورند و به مسلمین به قیمت ارزان می‌فروشند و آنها را وادار می‌‌کنند که گاوهای مقدس پیش آن طوایف را، ذبح کنند و بعد به آنها می‌گویند که اینها گاوهای مقدس شما را ذبح کردند؛ یک هیجانی در بین هندو و مسلم، در بین طوایف هندی‌ها، بپا می‌شود و یک غوغا و توجه بلند می‌‌شود؛ و از این غوغا آنها استفاده می‌کنند، شرق را می‌بلعند. در دول اسلامی، بین طوایف مسلمین به اسم اسلام و به اسم مذهب، چیزهایی پخش می‌کنند؛ تبلیغاتی می‌کنند که طوایف مسلمین به جان هم بیفتند و با هم اختلاف شیعه و سنی پیدا بکنند و آنها به ذخایری که مسلمین دارند دسترسی پیدا بکنند و نتوانند مسلمین کاری انجام بدهند. 📚 بیانات در دیدار با روحانیون، طلاب، بازاریان و اهالی قم، ۱۳۴۳/۶/۱۸ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
هدایت شده از الو سلام حاج آقا
📞 الو سلام حاج آقا ~ ۲۹ 🔹سلام بفرمایید. ◽️بچه ام جدیدا سوال های جورواجور می پرسه، هر چی می بینه، می شنوه تا دل و روده شو بیرون نریزه، ول کُنش نیس، دیگه نمی دونم چکارش کنم؟ مثل خروس بی محل شده. ◽️این که نشانه خوبیه! ◽️چطور؟ دائما جیک جیک می کنه. انگار که کله گنجشک خورده. ◽️یعنی اینکه اولا قوای مغزی و شعوریش رشد کرده و نسبت به مجهولات دور و برش عکس العمل نشون می ده. دوما سوال کردن نشانه سلامت قوای عقلانیه و جای شکرگذاری داره. سوما با طرح سوال در واقع دستگاه ادراکی احتیاج جدیدی رو اعلام می کنه که باید به اندازه فهم بچه به اون پاسخ داده بشه، والا رشد قوای عقلی به کمال نمی رسه. ◽️یعنی این یک حالت طبیعی و نشانه رشد عقلیه؟ ◽️بله، همین طور که بچه هنگام گرسنگی جسمی احتیاج خودشو با داد زدن و گریه کردن اعلام می کنه، در وقتِ گرسنگی عقلی هم احتیاج خودشو با کنجکاوی و سوال کردن بیان می کنه. البته این اختصاص به کودکان نداره و از ویژگی های انسانه که با رشد قوای عقلی در هر دوره زندگی با پرسش هایی مواجه می شه. ◽️برای سوال محدوده و خط قرمزی وجود داره؟ ◽️سوال هیچ گونه حد، مرز و خط قرمزی نداره، اما جواب باید متناسب با درک و فهم مخاطب باشه. ◾️ممنون حاج آقا، لطف کردید. 🔶 به ما بپیوندید: ✳️ http://eitaa.com/Hellohajagha
🔹مستخدم سپاه🔹 📣 رهبر معظم انقلاب اسلامی در اطلاعاتی که به من داده شد، خواندم که در بین همین شهدای همدانِ شما، یک سردار سپاهی - که دارای شأن و موقعیتی هم بوده است - وجود داشته که وقتی مادرش از او می‌پرسد تو در سپاه چه کاره‌ای، جواب می‌دهد: من در سپاه جاروکشی می‌کنم. مادرش خیال می‌کرده واقعاً این جوان در سپاه یک مستخدم معمولی است. حتی وقتی برای این جوان به خواستگاری هم می‌روند و خانواده‌ی دختر سؤال می‌کنند پسر شما چه‌کاره است، مادرش می‌گوید در سپاه مستخدم است! بعد در اجتماعی که مراسمی بوده، یک نفر داشته سخنرانی می‌کرده، این مادر می‌بیند آن شخص خیلی شبیه پسرش است. می‌پرسد این شخص کیست. می‌گویند این فلانی است؛ یکی از سرداران سپاه. آن مادر، آن وقت پسرش را می‌شناسد! 📚 بیانات در دیدار جمعی از خانواده‌‌های شهدای استان همدان، ۱۳۸۳/۴/۱۶ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹علامت حیات🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری مثل مؤمنین در همدلی، در دوست داشتن یکدیگر، در عاطفه داشتن نسبت به یکدیگر، در همدردی نسبت به یکدیگر، در علاقه ‏مند بودن به سرنوشت یکدیگر، مَثَل پیکر زنده است که اگر عضوی از آن به درد آید سایر اعضا با این عضو همدردی می ‏کنند. اولش تب است. یک کانون چرک که در یک نقطه از بدن پیدا می ‏شود، فوراً یک حرارت غیر عادی در تمام بدن ایجاد می ‏گردد. مثلًا یک ضایعه در گوشه ‏ای از کبد یا روده پیدا شده که طبیب تشخیص نمی ‏دهد، بسا هست که اگر عکس برداری هم بکنند تشخیص داده نمی ‏شود که چیست، اما این قدر معلوم می ‏شود که تمام بدن از نوک سر گرفته تا ناخن پا غرق در تب می ‏شود، درجه حرارتش بالا می ‏رود، گلبول های خون به فعالیت می ‏افتند، تمام بدن به فعالیت می ‏افتد که چرا در فلان جای بدن فلان ضایعه پیدا شده. این، علامت حیات است. آیا ما مسلمین امروز همین‏ جور هستیم؟ آیا اگر ضایعه ‏ای، گرفتاری ‏ای در نقطه ‏ای از نقاط اسلامی رخ بدهد، ما این‏جور هستیم؟ 📚 احیای تفکر اسلامی، ص ۲۴ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
هدایت شده از الو سلام حاج آقا
📞 الو سلام حاج آقا ~ ۳۰ 🔹سلام بفرمایید. ◽️می گم اوضاع عجیبی شده، دلباختگان سیاسی چپ و راست انگار مسابقه سیاه نمایی علیه انقلاب گذاشته اند، به بهانه تخریب رقیب، دستاوردهای انقلاب رو به مسلخ برده و یا با تیر شبهه مجروحش می کنن. ◽️وقتی عقل و تقوای سیاسی نباشه، همین می شه. ◽️طوری به بهانه نفی همدیگر، کارنامه انقلاب رو به چالش می کشن که گویی انقلاب موجب بدبختی و عقبگرد ما شده اَس. به راستی ما به کجا می رویم؟ ◽️این تنزل اولا حاصل عدم خودسازی قبل از رسیدن به شهرت و مقامه. دوما نتیجه فقدان آگاهی نسبت به شرایط و اقتضائات زمانه. سوما ثمره نداشتن معرفت دینی نسبت به ارزش و اهمیت تاریخی انقلابه. ◽️اینها چگونه سیاستمداری هستن که نمی دانند در حال کاستن از سرمایه اجتماعی نظامن؟ ◽️می دانند اما در سرپنجه نفس اسیرند و راه به جایی نمی برن. والا اگر تنها به رسانه‌های مجازی ضدانقلاب با دامنه گسترده آنها رجوع کنن، خواهند دید که بخش متنابهی از محتوای آنها، فیلم سخنرانی ها و روایت پیام های خود ایشان اَس که از باب مدرک و سند ادعای دشمنان انقلاب به نمایش گذارده شده اَس. ◽️راه چاره چیست؟ چه باید کرد؟ ◽️نفرت عمومی از این نوع سیاستمداران بی تقوا از جمله راه های بازدارنده اَس. ◾️ممنون حاج آقا، اندوه انقلاب کُشت ما را. 🔶 به ما بپیوندید: ✳️ http://eitaa.com/Hellohajagha
🔹عقده و شایعه🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری یک عده مردم، به اصطلاح روان‏شناسی امروز «عقده‏ دار» هستند، هر جا فردی را می‏ بینند که در میان مردم یک وجهه و حیثیتی دارد، برای اینکه به این اشخاص حسادت می‏ برند، همت و عرضه هم ندارند که خودشان را جلو بیندازند، فوراً به این فکر می‏ افتند که یک شایعه‏ ای درباره او درست کنند. می‏ گویند ما که نمی‏ توانیم به او برسیم پس او را پایین بیاوریم، چگونه؟ با یک عملی در منتهای نامردی و آن اینکه یک شایعه‏ ای علیه او بسازیم و یک تهمتی به او بزنیم. آنقدر این گناه بزرگ است که خدا می‏ داند. 📚 آشنایی با قرآن، ج ۴، ص ۵۵ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹بگوییم امام و اقتدا نکنیم؟🔹 📣 امام خمینی حضرت امیر می‌فرماید ـ به حَسَب نقل ـ که شاید در سرحدات یک کسی گرسنه باشد؛ به خودش رنج می‌دهد که مبادا یکی کسی از او گرسنه‌تر باشد. آن امیر ماست، او آقای ماست، امام ماست. ما هی بگوییم امام و اقتدا نکنیم به او؟ در کارها هیچ اقتدا نباشد؟ «امام» معنایش این است؟ «شیعه» معنایش این است که مشایعت کند؛ همان طوری که تابوت را که می‌برند، اگر همه از این طرف دنبال تابوت رفتند، تشییع کردند او را، اگر تابوت را از این طرف می‌برند یکی از این طرف برود، این را تشییع نکردند؛ شیعه باید این طوری باشد؛ مشایعت کند علی را. البته قدرت نداریم ما مثل او. هیچ کس قدرت ندارد؛ اما به زهد، به تقوا، به رسیدگی به مظلوم ها، به رسیدگی به فقرا، مشایعت کنیم از او. نمی‌توانیم مثل او زندگی بکنیم، نمی‌توانیم که مشی او را داشته باشیم، قادر بر این نیستیم؛ او یک موجودی بوده معجزه‌ای؛ جمع مابین تضاد، جمع بین همۀ ضدها را کرده بود. یک آدم در قدرت آن طور که ـ به حَسَب نقل ـ از این طرف می‌زد دو تا می‌کرد، از این طرف در جنگ می‌زد می‌کشت تمام کسانی که بر ضد اسلام بودند؛ از آن طرفْ یک آدم زاهد، یک آدم عابد؛ تا صبح بنشیند نماز بخواند آدم زاهد و عابد اهل جنگ نیست. آدم جنگجو هم بیشترش اهل زهد و تقوا و امثال ذلک نیست. جمع می‌کرده او بین همه. ماها نمی‌توانیم اما می‌توانیم که اقتدا کنیم به او تا حدودی؛ می‌توانیم رسیدگی کنیم به فقرای مملکتمان، به ضعفایمان. 📚 بیانات در دیدار با هیأت قائمیۀ تهران، 1358/3/8 ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹امام باقر و مرد مسیحی‏🔹 ✍️ متفکر شهید استاد مرتضی مطهری امام باقر، محمدبن علی بن الحسین علیه السلام، لقبش «باقر» است. باقر یعنی شکافنده. به آن حضرت «باقرالعلوم» می‏ گفتند، یعنی شکافنده دانش ها. مردی مسیحی، به صورت سخریه و استهزاء، کلمه «باقر» را تصحیف کرد به کلمه «بقر» یعنی گاو، به آن حضرت گفت: «انت بقر» یعنی تو گاوی. امام بدون آنکه از خود ناراحتی نشان بدهد و اظهار عصبانیت کند، با کمال سادگی گفت: «نه، من بقر نیستم، من باقرم.». - مسیحی: تو پسر زنی هستی که آشپز بود. - شغلش این بود، عار و ننگی محسوب نمی‏ شود. - مادرت سیاه و بی‏شرم و بدزبان بود. - اگر این نسبت ها که به مادرم می‏ دهی راست است خداوند او را بیامرزد و از گناهش بگذرد، و اگر دروغ است از گناه تو بگذرد که دروغ و افترا بستی. مشاهده این همه حلم از مردی که قادر بود همه گونه موجبات آزار یک مرد خارج از دین اسلام را فراهم آورد، کافی بود که انقلابی در روحیه مرد مسیحی ایجاد نماید و او را به سوی اسلام بکشاند. مرد مسیحی بعداً مسلمان شد. 📚 داستان راستان، جلد اول ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹ضد ولایت فقیه🔹 📣 رهبر معظم انقلاب اسلامی در زمان امام {رضوان‌ اللَّه‌ علیه} ما می دیدیم که ایشان مطلبی را می فرمودند، اما در مجلس همه به آن رأی نمی دادند؛ نمی شود گفت اینها ضد ولایت فقیه‌اند. من یادم هست که یک وقت راجع به رادیو و تلویزیون یک نظر این بود که رؤسای سه قوه، شورای عالی رادیو و تلویزیون باشند؛ همان شورای سرپرستی ای که سابق بود. بنده خودم با ایشان صحبت کرده بودم و می دانستم که نظرشان این است که رئیس جمهور و رئیس مجلس و رئیس قوه‌ی قضاییه، اعضای شورای سرپرستی را تشکیل بدهند. قاعده‌اش هم همین بود که وقتی می گویند سه قوه نظارت کنند - که در قانون اساسی قبلی، تعبیر این‌گونه بود - باید شورایی با این ترکیب تشکیل شود؛ آسانترین وجهش این است. وقتی این پیشنهاد به مجلس آمد، آقای هاشمی آن را مطرح کردند؛ اما با اکثریت قاطعی رد شد! با این‌که ایشان هم گفتند که این نظر امام است، اما فقط عده‌ی معدودی به آن رأی دادند! واقعاً نمی شود به آن اکثریت گفت که شما ضد ولایت فقیه هستید؛ نه، همه‌شان هم فدایی امام و علاقه‌مند به امام و مخلص امام بودند؛ خیلی هایشان هم جبهه‌برو بودند؛ اما این حرف را قبول نداشتند؛ بنابراین باید واقعاً این چیزها از هم تفکیک بشود. در همان وقت ما کسانی را می شناختیم که به فلان مرکز می رفتند و صحبت می کردند و در اصلِ اعتبار نظر ولایت فقیه خدشه می کردند! این حرف ها مربوط به امروز نیست که حالا کسی خیال کند بعضی ها امروز این حرف ها را می زنند؛ نه، همان زمان می زدند؛ ما در جریان بودیم و افرادش را می شناختیم؛ الان هم یقیناً آثار و نوارها و حرف هایشان هست. غرض، رمی به «ضدیت با ولایت فقیه» چیز آسانی نیست که ما تا اندک چیزی از کسی دیدیم، فوراً این مُهر را به پیشانی او بزنیم؛ ضدیت با ولایت فقیه، شواهد و ضوابطی دارد. 📚بیانات در دیدار اعضای هیات مرکزی نظارت بر انتخابات مجلس، ۱۳۷۰/۴/۷۰ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin