eitaa logo
لشکر خوبان(دست‌نوشته‌های م. سپهری)
1.4هزار دنبال‌کننده
883 عکس
498 ویدیو
4 فایل
جایی برای نشر آنچه از جنگ فهمیدم و نگاشتم. برای انتشار بخش‌هایی از زندگی، کتاب‌ها، لذت‌ها، رنج‌ها و تجربه‌هایی که در این مسیر روزی‌ام شد. نویسنده کتاب‌های: 🌷لشکر خوبان (۱۳۸۴) 🌷نورالدین پسر ایران (۱۳۹۰) 🌷مرد ابدی (۱۴۰۳) راه ارتباطی: @m_sepehri
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه‌ها هرگز شکی در محبت پدر نداشتند اما مدتی بود می‌دیدند مهر پدر در هاله‌ای از سکوت پوشیده شده. الهام حال همسرش را بهتر از همه می‌فهمید، بنابراین وقتی حاج حسن گفت که می‌خواهد تنها به مشهد برود، چیزی نگفت. حاج حسن هرگز این‌طور تنها به پابوس امام غریب نرفته بود! اما فکر می‌کرد باید برود و گره کارش را به امام بسپارد. بارها مشکلاتش را در محضر امام رئوف حل کرده بود و باز هم، توسل صادقانه مطمئن‌ترین راه بود. نمی‌دانست یکی از همرزمان قدیمی‌اش اتفاقی او را دیده و محو حال او در قنوت نماز شب است. همه از دیدن تنهایی حاج حسن نگران بودند، اما خودش به چیزهای دیگری فکر می‌کرد. عجله داشت کارش را به نتیجه برساند. کاری که با تست روز 22 آبان، از یکی از مهمترین گلوگاه‌هایش‌ رد می‌شدند. معلوم بود هر کس اندیشۀ بزرگی دارد، رنج و تنهایی بزرگتری هم دارد! https://eitaa.com/lashkarekhoban