eitaa logo
الهام انیمیشن
90 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
2 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
هر آن که جانبِ اهلِ خدا نگه دارد خُداش در همه از بلا نگه دارد که آشنا، سخنِ آشنا نگه دارد دلا مَعاش چنان کن که گر بلغزد پای فرشته‌ات به دو دستِ دعا نگه دارد گَرَت هواست که معشوق نَگْسَلد پیمان نگاه دار سرِ رشته تا نگه دارد صبا بر آن سرِ زلف ار مرا بینی ز رویِ لطف بگویش که جا نگه دارد ؟ ز دستِ بنده چه خیزد؟ خدا نگه دارد سر و زر و و جانم فدایِ آن که حقِّ صحبتِ مهر و وفا نگه دارد غبارِ راهگذارت کجاست؟ تا به یادگارِ نسیمِ صبا نگه دارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1125 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بتی دارم که گِرد ز سُنبل سایه‌بان دارد بهارِ عارضش خطّی به خونِ ارغوان دارد بقایِ جاودانش ده، که حُسنِ جاودان دارد چو عاشق می‌شدم گفتم که بُردم گوهرِ مقصود ندانستم که این دریا چه موجِ خون‌فشان دارد ز چشمت جان نشاید بُرد کز هر سو که می‌بینم کمین از گوشه‌ای کرده‌ست و تیر اندر کمان دارد چو دامِ طُرِّه افشاند ز گَردِ خاطرِ به غَمّازِ صبا گوید که راِزِ ما نهان دارد که از جمشید و کیخسرو، فراوان داستان دارد چو در رویت بخندد گُل، مشو در دامَش ای بلبل که بر گُل اعتمادی نیست، گر حُسنِ جهان دارد خدا را، دادِ من بِسْتان از او ای شَحنهٔ مجلس که می با دیگری خورده‌ست و با من سر گِران دارد به فِتراک ار همی‌بندی خدا را زود صیدم کن که آفت‌هاست در تأخیر و طالب را زیان دارد ز سروِ قَدِّ مکن محروم چشمم را بدین سرچشمه‌اش بِنْشان که خوش آبی روان دارد ز خوفِ هجرم ایمن کن اگر امّیدِ آن داری که از چشمِ بداندیشان خدایت در امان دارد چه عذرِ بختِ خود گویم؟ که آن عیّار شهرآشوب به تلخی کُشت را و شِکَّر در دهان دارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1127 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر آن کو خاطرِ مجموع و نازنین دارد سعادت همدم او گشت و دولتْ همنشین دارد ،_بسی_بالاتر_از_عقل_است کسی آن آستان بوسد، که جان در آستین دارد دهانِ تَنگِ ، مگر مُلکِ سلیمان است که نقشِ خاتمِ لعلش، جهان زیرِ نگین دارد لبِ لعل و خطِ مشکین، چو آنش هست و اینش هست بنازم خود را، که حُسنش آن و این دارد به خواری منگر ای مُنعِم، ضعیفان و نحیفان را که صدرِ مجلسِ ، گدای رهنشین دارد ،_توانایی_غنیمت_دان که دورانْ ناتوانی‌ها، بسی زیرِ زمین دارد بلاگردانِ جان و تن، دعایِ مستمندان است که بیند خیر از آن خرمن که ننگ از خوشه چین دارد؟ صبا از من رمزی، بگو با آن شهِ خوبان که صد جمشید و کیخسرو، غلامِ کمترین دارد و گر گوید نمی‌خواهم، چو عاشقِ مفلس بگوییدش که سلطانی، گدایی همنشین دارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1126 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای فروغِ ماهِ حُسن، از روی رخشان شما آبروی خوبی از چاه زَنَخدان شما باز گردد یا برآید؟ چیست فرمان شما؟ کَس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت بِه که نفروشند مستوری به مستان شما بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر زان که زد بر دیده آبی، روی رخشان شما با صبا همراه بفرست از رخت دسته‌ای بو که بویی بشنویم از خاک بستان شما گر چه جام ما نشد پُر مِی به دوران شما دل خرابی می‌کند، را آگه کنید زینهار ای دوستان جان من و جان شما کی دهد دست این غرض یا رب که همدستان شوند خاطر مجموع ما، زلف پریشان شما دور دار از خاک و خون دامن، چو بر ما بگذری کاندر این ره کشته بسیارند، قربان شما می‌کند دعایی، بشنو، آمینی بگو روزی ما باد لعل شَکَّرافشان شما ای صبا با ساکنانِ شهرِ یزد از ما بگو کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما گر چه دوریم از بساط قرب، همت دور نیست بندهٔ شاه شماییم و ثناخوان شما ای شَهنشاه بلند اختر، خدا را همتی تا ببوسم همچو اختر خاک ایوان شما ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1128 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
جانْ بی جمالِ جانان میلِ جهان ندارد هر کس که این ندارد حقّا که آن ندارد یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد هر شبنمی در این ره صد بحرِ آتشین است دردا که این معما شرح و بیان ندارد سرمنزلِ فراغت نَتْوان ز دست دادن ای ساروان فروکَش کاین ره کران ندارد چنگِ خمیده قامت می‌خوانَدَت به بشنو که پندِ پیران هیچت زیان ندارد مست است و در حقِ او کس این گمان ندارد احوالِ گنجِ قارون کَایّام داد بر باد در گوشِ فروخوان تا زر نهان ندارد گر خود رقیب شمع است اسرار از او بپوشان کان شوخِ سربریده بندِ زبان ندارد کس در جهان ندارد یک بنده همچو زیرا که چون تو شاهی کس در جهان ندارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1121 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن که از سُنبُلِ او، غالیه تابی دارد باز با ناز و عِتابی دارد چه توان کرد؟ که عمر است و شتابی دارد ماهِ خورشید نُمایَش ز پسِ پردهٔ زلف آفتابیست که در پیش سَحابی دارد چشمِ من کرد به هر گوشه روان سیلِ سرشک تا سَهی سَروِ تو را تازه‌تر آبی دارد غمزهٔ شوخِ تو خونم به خطا می‌ریزد فرصتش باد که خوش فکر صوابی دارد روشن است این که خِضِر بهره سرابی دارد چشمِ مخمورِ تو دارد ز قصدِ جگر تُرک مست است مگر میلِ کبابی دارد جانِ بیمارِ مرا نیست ز تو روی سؤال ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد کِی کُنَد سویِ خستهٔ نظری چشمِ مستش که به هر گوشه خرابی دارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1123 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شاهد آن نیست که موییّ و میانی دارد بندهٔ طلعتِ آن باش که آنی دارد خوبی آن است و لطافت که فُلانی دارد چشمهٔ چشمِ مرا ای خندان دریاب که به امّیدِ تو خوش آبِ روانی دارد گوی خوبی که بَرَد از تو؟ که خورشید آن جا نه سواریست که در دست عِنانی دارد دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی آری آری سخنِ نشانی دارد بُرده از دستِ هر آن کس که کمانی دارد در رَهِ نشد کَس به یقین محرمِ راز هر کسی بر حَسَبِ فکر، گُمانی دارد با خرابات نشینان ز کَرامات مَلاف هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد مرغِ زیرک نزند در چمنش پرده سرای هر بهاری که به دنباله، خزانی دارد مدعی گو لُغَز و نکته به مفروش کِلکِ ما نیز زبانی و بیانی دارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1122 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نیست در شهر نگاری که ما بِبَرَد بختم ار شود رختم از این جا ببرد عاشقِ سوخته نامِ تمنا ببرد باغبانا ز خزان بی‌خبرت می‌بینم آه از آن روز که بادَت رعنا ببرد رهزنِ دهر نخفته‌ست مشو ایمن از او اگر امروز نبرده‌ست که فردا ببرد در خیال این همه لُعبَت به هوس می‌بازم بو که صاحب نظری نامِ تماشا ببرد ترسم آن نرگسِ مستانه به یَغما ببرد بانگِ گاوی چه صدا بازدهد؟ مَخر سامری کیست که دست از یدِ بیضا ببرد؟ جامِ میناییِ مِی سَدِّ رَهِ تنگ مَنِه از دست که سیلِ غمت از جا ببرد راهِ ار چه کمینگاه کمانداران است هر که دانسته رَوَد صَرفه ز اَعدا ببرد حافظ! ار جان طلبد غمزهٔ مستانهٔ خانه از غیر بپرداز و بِهِل تا ببرد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1119 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اگر نه باده غمِ ز یادِ ما بِبَرَد نهیبِ بنیادِ ما ز جا بِبَرَد چگونه کَشتی از این وَرطِهٔ بلا ببرد فغان که با همه کس غایبانه باخت فلک که کس نبود که دستی از این دَغا ببرد گذار بر ظلمات است، خِضْرِ راهی کو؟ مباد کآتش محرومی آبِ ما ببرد دل ضعیفم از آن می‌کَشَد به طَرْفِ چمن که جان ز مرگ به بیماریِ صبا ببرد فَراغت آرد و اندیشهٔ خطا ببرد بسوخت و کس او به نگفت مگر نسیم پیامی خدای را ببرد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1118 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
می‌دمد صبح و کِلِّه بست سحاب الصَبوح الصَبوح یا اصحاب المُدام المُدام یا احباب می‌وزد از چمن نسیمِ بهشت هان، بنوشید دَم به دَم مِیِ ناب تخت زُمْرُد زده است به چمن راحِ چون لعلِ آتشین دریاب درِ میخانه بسته‌اند دگر اِفتَتِح یا مُفَتِّح الاَبواب هست بر جان و سینه‌هایِ کباب این چنین موسمی عجب باشد که ببندند میکده به شتاب بر رخِ ساقی پری پیکر همچو بنوش بادهٔ ناب ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1117 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سحر بلبل حکایت با صبا کرد که رویِ با ما چه‌ها کرد ،_خون_در_دل_افتاد وز آن ، به خارم مبتلا کرد غلامِ همتِ آن نازنینم که کار خیر بی روی و ریا کرد من از بیگانگان دیگر ننالم که با من هر چه کرد آن آشنا کرد گر از سلطان طمع کردم، خطا بود ور از وفا جُستَم، جفا کرد که دردِ شب نشینان را دوا کرد نقابِ کَشید و زلفِ سُنبل گره بندِ قبای غنچه وا کرد به هر سو بلبلِ عاشق در افغان تَنَعُّم از میان، بادِ صبا کرد بشارت بَر به کویِ می فروشان که توبه از زهدِ ریا کرد وفا از خواجگانِ شهر با من کمالِ دولت و دین بوالوفا کرد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1116 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صوفی نهاد دام و سَرِ حُقِّه، باز کرد بنیادِ مکر با فلکِ حُقِّه‌باز کرد زیرا که عَرضِ شعبده با اهلِ راز کرد ساقی بیا که شاهدِ رعنایِ صوفیان دیگر به جلوه آمد و آغازِ ناز کرد این مطرب از کجاست که سازِ عراق ساخت؟ و آهنگ بازگشت به راهِ حجاز کرد ای بیا که ما به پناهِ خدا رویم زآنچ آستینِ کوته و دستِ دراز کرد عشقش به روی درِ معنی فراز کرد فردا که پیشگاهِ حقیقت شود پدید شرمنده رَهرُوی، که عمل بر مجاز کرد ای کبک خوش خُرام کجا می‌روی؟ بایست غَرِّه مشو که گربهٔ زاهد نماز کرد حافظ مکن ملامتِ رندان که در ازل ما را خدا ز زهدِ ریا بی‌نیاز کرد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1113 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈