eitaa logo
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه پسرانه
88 دنبال‌کننده
17 عکس
289 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌خندد و من گریه کنان از غم دوست ای دم چه داری خبر از مقدم دوست بر گریه همی‌آید و بر تو تا تبسم چه کنی بی‌خبر از مبسم دوست ای نسیم سحر از من به بگوی که کسی جز تو ندانم که بود محرم دوست گو کم یار برای اغیار مگیر دشمن این نیک پسندد که تو گیری کم دوست تو که با جانب خصمت به ارادت نظرست به که ضایع نگذاری طرف معظم دوست من نه آنم که عدو گفت تو دانی نیک که ندارد دشمن خبر از عالم دوست نی نی ای باد مرو حال من خسته مگوی تا غباری ننشیند به خرم دوست هر کسی را غم و را همه وقتی غم آن تا چه کند با غم دوست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/365 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما چیست طریقت بعد از این تدبیر ما ؟_چون روی سوی خانهٔ خَمّار دارد پیر ما در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم کاین چنین رفته‌ست در عهد ازل تقدیر ما عقل اگر داند که در بند زلفش چون خوش است عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما ؟ آه آتشناک و سوز سینهٔ شبگیر ما تیر آه ما ز گردون بگذرد خموش رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1150 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها که آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها ز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش چون هر دَم جَرَس فریاد می‌دارد که بَربندید مَحمِل‌ها به مِی سجّاده رنگین کن گَرت پیرِ مُغان گوید که سالِک بی‌خبر نَبوَد ز راه و رسمِ منزل‌ها شبِ تاریک و بیمِ موج و گردابی چنین هایل کجا دانند ما سبکبارانِ ساحل‌ها نهان کِی مانَد آن رازی کزو سازند محفل‌ها حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو مَتٰی ما تَلْقَ مَنْ تَهْویٰ دَعِ الدُّنْیا و اَهْمِلْها ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/15 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد گفتا شراب نوش و غمِ بِبَر ز یاد گفتا قبول کن سخن و هر چه باد، باد سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست از بهر این معامله غمگین مباش و شاد بادت به دست باشد اگر نهی به هیچ در معرضی که تخت سلیمان رَوَد به باد حافظ گرت ز پندِ حکیمان مَلالت است کوته کنیم قصه، که عمرت دراز باد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1149 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دوش آگهی ز سفر کرده داد باد من نیز به باد دهم، هر چه باد باد هر شام برق لامِع و هر بامداد باد در چینِ طرهٔ تو بی حِفاظِ من هرگز نگفت مسکنِ مألوف یاد باد امروز قدرِ پندِ عزیزان شناختم یا رب روانِ ناصحِ ما از تو شاد باد خون شد به یادِ تو هر گَه که در چمن بندِ قبایِ غنچهٔ می‌گشاد باد صبحم به بویِ وصلِ تو جان باز داد، باد حافظ نهادِ نیکِ تو کامت بر آورد جان‌ها فدایِ مردمِ نیکو نهاد باد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1147 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
روز وصلِ دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگاران، یاد باد بانگِ نوشِ شادخواران یاد باد گر چه فارِغَند از یادِ من از من ایشان را هزاران یاد باد مبتلا گشتم در این بند و بلا کوشش آن حق گزاران یاد باد گر چه صد رود است در چشمم مُدام زنده رودِ باغِ کاران یاد باد ای دریغا رازداران یاد باد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1146 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شراب و عیش نهان چیست؟ کارِ بی‌بنیاد زدیم بر صفِ رندان و هر چه بادا باد که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد ز انقلابِ زمانه عجب مدار که چرخ از این فسانه هزاران هزار دارد یاد قدح به شرطِ ادب گیر زان که ترکیبش ز کاسهٔ سرِ جمشید و بهمن است و قباد که آگه است که کاووس و کی کجا رفتند؟ که واقف است که چون رفت تخت جم، بر باد؟ که لاله می‌دمد از خونِ دیدهٔ فرهاد مگر که لاله بدانست بی‌وفاییِ دهر که تا بزاد و بِشُد، جامِ می ز کف نَنَهاد بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم مگر رسیم به گنجی در این خراب آباد نمی‌دهند اجازت مرا به سِیرِ سفر نسیمِ بادِ مُصَلّا و آبِ رُکن آباد قدح مگیر چو مگر به نالهٔ چنگ که بسته‌اند بر ابریشمِ طرب شاد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1148 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
جمالت آفتابِ هر نظر باد ز خوبی رویِ خوبت خوبتر باد دلِ شاهانِ عالم زیرِ پَر باد کسی کو بستهٔ زلفت نباشد چو زلفت درهم و زیر و زبر باد دلی کو عاشقِ رویت نباشد همیشه غرقه در خونِ جگر باد بَُتا چون غَمزه‌ات ناوَک فِشاند دلِ مجروحِ من پیشش سپر باد مَذاقِ جانِ من زو پُرشِکر باد مرا از توست هر دم تازه تو را هر ساعتی حُسنی دگر باد به جان مشتاق روی توست تو را در مشتاقان نظر باد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1145 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صوفی ار باده به اندازه خورَد نوشش باد ور نه اندیشهٔ این کار فراموشش باد دست با شاهدِ مقصود در آغوشش باد پیرِ ما گفت خطا بر قلم صُنع نرفت آفرین بر نظرِ پاکِ خطاپوشش باد شاهِ تُرکان سخنِ مدعیان می‌شِنَوَد شرمی از مَظلَمِهٔ خونِ سیاووشش باد گر چه از کِبر سخن با منِ درویش نگفت جان فدای شِکَرین پستهٔ خاموشش باد لبم از بوسه رُبایانِ بَر و دوشش باد نرگسِ مستِ نوازش کُنِ مردم دارش خونِ عاشق به قدح گر بِخورد نوشش باد به غلامیِّ تو مشهورِ جهان شد حلقهٔ بندگیِّ زلفِ تو در گوشش باد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1144 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تَنَت به نازِ طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزردهٔ گزند مباد به هیچ عارضه شخصِ تو دردمند مباد جمالِ صورت و معنی ز امنِ صحتِ توست که ظاهرت دُژَم و باطنت نَژَند مباد در این چمن چو درآید خزان به یغمایی رهش به سروِ سهی قامتِ بلند مباد در آن بساط که حُسن تو جلوه آغازد مجالِ طعنهٔ بدبین و بدپسند مباد بر آتشِ تو به جز جانِ او سپند مباد شفا ز گفتهٔ شِکَّرفِشانِ جوی که به عِلاجِ و قند مباد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1143 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خسروا گویِ فلک در خَمِ چوگان تو باد ساحتِ کون و مکان عرصهٔ میدانِ تو باد دیدهٔ فتحِ ابد عاشقِ جولانِ تو باد ای که انشاءِ عطارد صفتِ شوکتِ توست عقل کل چاکرِ طُغراکشِ دیوانِ تو باد طِیرهٔ جلوهٔ طوبی قدِ چون سروِ تو شد غیرتِ خُلدِ بَرین ساحتِ بُستانِ تو باد نه به تنها حَیَوانات و نَباتات و جَماد هر چه در عالمِ امر است به فرمانِ تو باد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1141 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
حُسن تو همیشه در فزون باد رویت همه ساله لاله گون باد هر روز که باد در فزون باد هر سرو که در چمن درآید در خدمتِ قامتت نگون باد چشمی که نه فتنهٔ تو باشد چون گوهرِ اشک غرقِ خون باد چشمِ تو ز بهرِ در کردنِ سحر ذوفنون باد بی صبر و قرار و بی سکون باد قَدِّ همه عالم پیشِ الفِ قَدَت چو نون باد هر که ز توست خالی از حلقهٔ وصلِ تو برون باد لعلِ تو که هست جانِ دور از لبِ مردمانِ دون باد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1142 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دیر است که پیامی نفرستاد ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد پیکی نَدوانید و سلامی نفرستاد سویِ منِ وحشی صفتِ عقل رمیده آهو رَوشی، کبک خرامی، نفرستاد دانست که خواهد شُدنم مرغِ از دست وز آن خطِ چون سلسله دامی نفرستاد فریاد که آن ساقیِ شِکَّر لبِ سرمست دانست که مخمورم و جامی نفرستاد هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد حافظ به ادب باش که واخواست نباشد گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1140 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساقی به نور باده برافروز جامِ ما مطرب بگو که کارِ جهان شُد به کامِ ما ای بی‌خبر ز لذتِ شربِ مدامِ ما هرگز نمیرد آن که زنده شد به ثبت است بر جریدهٔ عالم دوام ما چندان بُوَد کرشمه و نازِ سَهی‌قدان کآید به جلوه سرو صنوبرخرام ما ای باد اگر به اَحباب بگذری زنهار عرضه دِه بَرِ جانان پیام ما ؟! خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما مستی به چشمِ شاهدِ ما خوش است زآن رو سپرده‌اند به مستی زمام ما ترسم که صرفه‌ای نَبَرَد روز بازخواست نانِ حلالِ ، ز آب حرام ما حافظ ز دیده، دانهٔ اشکی همی‌فشان باشد که مرغِ وصل کُند قصدِ دام ما دریای اخضر فلک و کشتی هلال هستند غرق نعمت ما ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1139 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
پیرانه سَرَم جوانی به سر افتاد وان راز که در بِنَهفتم به درافتاد ای دیده نگه کن که به دامِ که درافتاد دردا که از آن آهوی مُشکینِ سیه چشم چون نافه بسی خونِ در جگر افتاد از رهگذرِ خاکِ سرِ کویِ شما بود هر نافه که در دستِ نسیمِ سحر افتاد مژگانِ تو تا تیغِ جهانگیر برآورد بس کشتهٔ زنده که بر یکدِگر افتاد با دُردکشان هر که درافتاد برافتاد گر جان بدهد سنگِ سیه، لعل نگردد با طینتِ اصلی چه کُند، بدگهر افتاد حافظ که سرِ زلفِ بتان دست کشش بود بس طُرفه حریفیست کَش اکنون به سر افتاد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1138 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عکسِ رویِ تو چو در آینهٔ جام افتاد عارف از خندهٔ مِی در طمعِ خام افتاد این همه نقش در آیینهٔ اوهام افتاد این همه عکسِ می و نقشِ نگارین که نمود یک فروغِ رخِ ساقیست که در جام افتاد غیرتِ ، زبانِ همه خاصان بِبُرید کز کجا سِرِّ غمش در دهنِ عام افتاد من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم اینم از عهدِ ازل فرجام افتاد ؟ هر که در دایرهٔ گردشِ ایام افتاد در خَمِ زلفِ تو آویخت از چاهِ زَنَخ آه، کز چاه برون آمد و در دام افتاد آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینی کار ما با رخِ ساقیّ و لبِ جام افتاد زیرِ شمشیرِ غمش رقص‌کُنان باید رفت کان که شد کشتهٔ او نیک سرانجام افتاد هر دَمَش با منِ لطفی دگر است این گدا بین که چه شایستهٔ اِنعام افتاد صوفیان جمله حریفند و نظرباز ولی زین میان بدنام افتاد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1137 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن که رخسارِ تو را رنگِ و نسرین داد صبر و آرام توانَد به منِ مسکین داد هم تواند کَرَمَش دادِ منِ غمگین داد من همان روز ز فرهاد طمع بُبریدم که عنانِ به لبِ داد گنجِ زر گر نَبُوَد، کُنجِ قناعت باقیست آن که آن داد به شاهان، به گدایان این داد خوش عروسیست جهان از رهِ صورت لیکن هر که پیوست بدو، عمرِ خودش کاوین داد خاصه اکنون که صبا مژده فروردین داد در کفِ غصه دوران، خون شد از فراقِ رُخَت ای خواجه قوامُ الدین، داد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1136 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بنفشه دوش به گفت و خوش نشانی داد که تابِ من به جهان، طُرِّهٔ فلانی داد درش بِبَست و کلیدش به سِتانی داد شکسته وار به درگاهت آمدم، که طبیب به مومیاییِ لطفِ توام، نشانی داد تنش درست و شاد باد و خاطر خوش که دست دادش و ناتوانی داد برو معالجهٔ خود کن ای نصیحتگو شراب و شاهدِ ، که را زیانی داد؟ دریغ، مسکینِ من، چه جانی داد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1135 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
درختِ دوستی بنشان که کامِ به بار آرد نهالِ دشمنی بَرکَن که رنج بی‌شمار آرد که دردِ سر کشی جانا، گرت مستی خمار آرد شبِ صحبت غنیمت دان که بعد از روزگارِ ما بسی گردش کُنَد گردون، بسی لیل و نهار آرد عَماری دارِ لیلی را که مَهدِ ماه در حکم است خدا را در اندازش که بر مجنون گذار آرد بهارِ عمر خواه ای ، وگرنه این چمن هر سال چو نسرین صد آرد بار و چون بلبل هِزار آرد بفرما لعلِ نوشین را که زودش باقرار آرد در این باغ از خدا خواهد دگر پیرانه سر نشیند بر لبِ جویی و سروی در کنار آرد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1133 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
همایِ اوجِ سعادت به دامِ ما افتد اگر تو را گذری بر مُقام ما افتد اگر ز رویِ تو عکسی به جامِ ما افتد شبی که ماهِ مراد از افق شود طالع بُوَد که پرتوِ نوری به بامِ ما افتد؟ به بارگاهِ تو چون باد را نباشد بار کی اتفاقِ مجالِ سلامِ ما افتد چو جان فدای لبش شد خیال می‌بستم که قطره‌ای ز زلالش به کامِ ما افتد کز این شکار، فراوان به دامِ ما افتد به ناامیدی از این در مرو، بزن فالی بُوَد که قرعهٔ دولت به نامِ ما افتد ز خاکِ کوی تو هر گَه که دَم زند نسیمِ جان در مشامِ ما افتد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1134 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دل ما به دور رویت ز چمن فَراغ دارد که چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد که درون گوشه گیران، ز جهان فَراغ دارد ز بنفشه تاب دارم که ز زلفِ او زند دم تو سیاهِ کم بها بین، که چه در دِماغ دارد به چمن خُرام و بنگر برِ تختِ که لاله به ندیمِ شاه ماند که به کف ایاغ دارد شبِ ظلمت و بیابان، به کجا توان رسیدن؟ مگر آن که شمعِ رویت به رَهَم چراغ دارد که بسوختیم و از ما بتِ ما فَراغ دارد سِزَدم چو ابرِ بهمن که بر این چمن بِگریَم طرب آشیانِ بلبل، بنگر که زاغ دارد سرِ درسِ دارد دردمند که نه خاطرِ تماشا نه هوای باغ دارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1131 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کسی که حُسن و خَطِ دوست در نظر دارد محقق است که او بصر دارد ،_سرِ_طاعت نهاده‌ایم مگر او به تیغ بردارد کسی به وصلِ تو چون شمع یافت پروانه که زیرِ تیغِ تو هر دم سری دگر دارد به پای بوس تو دستِ کسی رسید که او چو آستانه بدین در، همیشه سر دارد ز زهدِ خشک ملولم کجاست بادهٔ ناب؟ که بویِ باده مدامم دماغ تر دارد ،_این_نه_بس_که_تو_را دمی ز وسوسهٔ عقل بی‌خبر دارد؟ کسی که از رهِ تقوا قدم برون ننهاد به عزمِ میکده اکنون رهِ سفر دارد دل شکستهٔ به خاک خواهد برد چو لاله، داغ هوایی، که بر جگر دارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1132 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن کس که به دست، جام دارد سلطانیِ جَم، مُدام دارد در میکده جو، که جام دارد سررشتهٔ جان، به جام بگذار کاین رشته از او نظام دارد ما و می و زاهدان و تقوا تا ، سرِ کدام دارد بیرون ز لبِ تو ساقیا نیست در دور، کسی که کام دارد از چشمِ خوشت به وام دارد ذکرِ رخ و زلف تو را وردیست که صبح و شام دارد بر سینهٔ ریشِ دردمندان لعلت نمکی تمام دارد در چاهِ ذَقَن چو ای جان حُسنِ تو دو صد غلام دارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1130 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دلی که غیب نمای است و جامِ جم دارد ز خاتمی که دمی گم شود، چه غم دارد به دستِ شاهوَشی دِه که محترم دارد نه هر درخت تحمل کند جفایِ خزان غلامِ همتِ سروم که این قدم دارد رسید موسمِ آن کز طرب چو نرگسِ مست نهد به پایِ قدح هر که شش درم دارد زر از بهایِ می اکنون چو دریغ مدار که عقلِ کل به صدت عیب متهم دارد ،_قصه_مخوان کدام مَحرمِ ره در این حرم دارد؟ دلم که لافِ تَجَرُّد زدی، کنون صد شغل به بویِ زلفِ تو با بادِ صبحدم دارد مرادِ ز که پرسم؟ که نیست که جلوهٔ نظر و کرم دارد ز جِیبِ خرقهٔ چه طَرف بِتوان بست که ما صمد طلبیدیم و او صَنم دارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1129 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مطربِ عجب ساز و نوایی دارد نقشِ هر نغمه که زد راه به جایی دارد که خوش‌آهنگ و فرح‌بخش هوایی دارد پیر دُردی‌کَش ما گر چه ندارد زر و زور خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد محترم دار کاین مگسِ قندپَرست تا هواخواهِ تو شد فَرِّ هُمایی دارد از عدالت نَبُوَد دور گَرَش پُرسد پادشاهی که به همسایه گدایی دارد دردِ است و جگرسوز دوایی دارد ستم از غمزه میاموز که در مذهبِ هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد نغز گفت آن بتِ ترسابچهٔ باده‌پرست شادیِ رویِ کسی خور که صفایی دارد خسروا درگاه‌نشین فاتحه خواند وز زبان تو تمنای دعایی دارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1124 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈