eitaa logo
الهام انیمیشن
91 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
رفت کار ز دست، اکنون تو دان جان امید اندر تو بست، اکنون تو دان ،_تا_بود_جان شد، دریغا! ز دست، اکنون تو دان شد بیچاره از دست وفات زیر پای هجر پست، اکنون تو دان چون که عمرم برنشست، اکنون تو دان نیک نومیدم ز امید بهی حالم از بد بدتر است، اکنون تو دان از گل شادی ندیدم رنگ و بوی خار غم در جان شکست، اکنون تو دان گمرهی شد خودپرست، اکنون تو دان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1026 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ماهرخان، که داد ، عارض لاله رنگشان هان! به حذر شوید از غمزهٔ شوخ و شنگشان ،_اشک_چو_خون_بی‌دلان هیچ اثر نمی‌کند در همچو سنگشان با ریش عاشقان، وه! که چها نمی‌کنند؟ ابرو چون کمانشان، غمزهٔ چون خدنگشان تا که برین صفت بود، که برد ز چنگشان؟ ما چو شکر گداخته، ز آب غم و عجبتر آنک: در ماست چو شکر غصهٔ چون شرنگشان بیش مپرس حال من، زآنکه به شرح می‌دهد از و دست ما نشان چشم و دهان تنگشان ،_ای_دل،_ار_بود_یک_دو_دمی_چو_دور_گل دولت بی‌ثباتشان، خوبی بی‌درنگشان ابر صفت مریز اشک، از پی هجر و وصلشان زان که چو برق بگذرد مدت صلح و جنگشان جان از جهان گشت ملول و بس حزین کاهوی او رمید از آن عادت چون پلنگشان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1025 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ز ، جانا، غم رها کردن توان؟ نتوان ز جان، ای دوست، مهر تو جدا کردن توان؟ نتوان شد آمد از سر کویت رها کردن توان؟ نتوان مرا دردی است دور از تو، که نزد توست درمانش بگویی تو چنین دردی دوا کردن توان؟ نتوان !_رفت_عمر_من،_ندیدم_یک_نفس_رویت کنون عمری که فایت شد قضا کردن توان؟ نتوان رسید از غم به لب جانم، رخت بنما و جان بستان که پیش آن رخت جان را فدا کردن توان؟ نتوان چه گویم با تو حال خود؟ که لطفت با تو خود گوید که: با کمتر سگ کویت جفا کردن توان؟ نتوان در خود را به روی او فرا کردن توان؟ نتوان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1024 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عاشقی دانی چه باشد؟ بی‌دل و جان زیستن جان و بر باختن، بر روی جانان زیستن ساختن با درد و پس با بوی درمان زیستن تا کی از هجران جانان ناله و زاری کنم؟ از حیات خود به جانم، چند ازین سان زیستن؟ ،_مرگ_کو،_تا_جان_دهم؟ مرگ خوشتر تا چنین با درد هجران زیستن ای ز جان خوشتر، بیا، تا بر تو افشانم روان نزد تو مردن به از تو دور و حیران زیستن بر سر کویت چه خوش باشد به بوی وصل تو در میان خاک و خون افتان و خیزان زیستن؟ ،_وانگاه_گویی:_خوش_بزی بی‌دلان را مرگ باشد بی‌تو، ای جان، زیستن هان! ، جان به جانان ده، گران جانی مکن بعد از این بی‌روی خوب یار نتوان زیستن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1022 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ماهرویا، رخ ز من پنهان مکن چشم من از هجر خود گریان مکن از فراق خود مرا بی‌جان مکن از من مسکین مبر یک‌بارگی من ندارم طاقت هجران، مکن مفلسی را بی‌سر و سامان مکن گر گناهی کرده‌ام از من مدان خویشتن را گو، مرا تاوان مکن هر چه آن کس در جهان با کس نکرد با من بیچاره هر دم آن مکن هر چه از جور و جفا بتوان مکن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1019 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نگارا از سر کویت گذر کردن توان؟ نتوان به خوبی در همه عالم نظر کردن توان؟ نتوان ز ملک خویش سلطان را بدر کردن توان؟ نتوان مرا این دوستی با تو قضای آسمانی بود قضای آسمانی را دگر کردن توان؟ نتوان از آن معنی رقیبان را خبر کردن توان؟ نتوان چو چشم مست خونریزت ز مژگان ناوک اندازد بجز جان پیش تیر تو سپر کردن توان؟ نتوان گرفتم خود که بگریزم ز دام زلف ز تیر غمزهٔ مستت حذر کردن توان؟ نتوان ،_که_خون_من_همی_ریزد ز خون بی‌گناه او را حذر کردن توان؟ نتوان بگو با غمزهٔ شوخت، که رسوای جهانم کرد: به پیران سر را سمر کردن توان؟ نتوان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1023 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تا توانی هیچ درمانم مکن هیچ گونه چارهٔ جانم مکن درد من می‌بین و درمانم مکن جز به دشنام و جفا نامم مبر جز به درد و غصه فرمانم مکن مبتلای درد هجرانم مکن ور بر آن عزمی که ریزی خون من جز به تیغ خویش قربانم مکن از من مسکین به هر جرمی مرنج پس به هر جرمی مرنجانم، مکن ور خطایی رفت تاوانم مکن تا ماند در درد فراق درد با من گوی و درمانم مکن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1020 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سهل گفتی به ترک جان گفتن من بدیدم، نمی‌توان گفتن کی تواند به ترک جان گفتن؟ دوست می‌دارمت به بانگ بلند تا کی آهسته و نهان گفتن؟ حیف باشد به هر زبان گفتن؟ تا به حدی است تنگی دهنت که نشاید سخن در آن گفتن؟ گر نبودی کمر، میانت را کی توانستمی نشان گفتن؟ شد مسلم حدیث جان گفتن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1021 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چنین که حال من زار در خرابات است می مغانه مرا بهتر از مناجات است به میکده شدنم بهترین طاعات است درون کعبه عبادت چه سود؟ چون من میان میکده مولای عزی و لات است چه جای صومعه و زهد و وجد و حالات است؟ مرا که قبله خم ابروی بتان باشد چه جای مسجد و محراب و زهد و طاعات است ملامتم مکنید، ار به دیر درد کشم که حال بی‌خبران بهترین حالات است به نزد او سخن ناقصان خرافات است خراب کوی خرابات را از آن چه خبر که اهل صومعه را بهترین مقامات است اگر چه اهل خرابات را ز من ننگی است مرا نصیحت ایشان بسی مباهات است کسی که حالت دیوانگان میکده یافت مقام اهل خرد نزدش از خرافات است گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه سفید کردن آن نوعی از محالات است کجاست می؟ که به جان آمدم ز خسته که پر ز شیوه و سالوس و زرق و طامات است مقام دردکشانی که در خراباتند یقین بدان که ورای همه مقامات است کنون مقام مجوی در مسجد که او حریف بتان است و در خرابات است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1017 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه کنم که نسازم هدف خدنگ او من؟ به چه عذر جان نبخشم به دو چشم شنگ او من؟ ؟ به چه حیله واستانم خود ز چنگ او من؟ چو خدنگ غمزهٔ او و جان و سینه خورده پس ازین دگر چه بازم به سر خدنگ او من؟ نچشیده طعم شکر ز دهان تنگ او من دل و دین به باد دادم به امید آنکه یابم خبری ز بوی زلفش، اثری ز رنگ او من چو نهنگ بحر دو جهان بدم فرو برد به چه حیله جان برآرم ز دم نهنگ او من؟ ،_غم_عشق_او_شرنگی بخورم به بوی لعلش، چو شکر شرنگ او من به عتاب گفت: ، سر صلح تو ندارم همه عمر صلح کردم به عتاب و جنگ او من ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1014 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای رخ جان فزای تو گشته خجسته فال من باز نمای رخ، که شد بی تو تباه حال من ،_که_می‌کند_جان_من_آرزوی_تو عشوه مده، که می‌دهد هجر تو گوشمال من رفت و نمی‌رود آرزوی تو از عمر شد و نمی‌شود نقش تو از خیال من :_می‌کشد_بی_تو_مرا_فراق_تو چارهٔ من بکن، مجو بی سببی زوال من ز آرزوی تو، نیست مرا ز خود خبر طعنه مزن، که: نیستی شیفتهٔ من بر سر کوی وصل تو مرغ صفت پریدمی آه! اگر نسوختی آتش هجر بال من گر نه آمدی سد ره وصال من ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1015 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای یار، بیا و یاریی کن رنجه شو و غم‌گساریی کن یادم کن و حق‌گزاریی کن ای نیک، ز من همه بد آمد نیکی کن و بردباریی کن ای دوست بزرگواریی کن ای ، چو تو را فتاد این کار رو بر در یار زاریی کن ای بخت، بموی بر وی دیده، تو نیز یاریی کن ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1016 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈