eitaa logo
الهام انیمیشن
94 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
نمازِ شامِ غریبان چو گریه آغازم به مویه‌هایِ غریبانه قِصه پردازم که از جهان رَه و رسمِ سفر براندازم من از دیارِ حبیبم نه از بِلاد غریب مُهَیمَنا به رفیقانِ خود رَسان بازم خدای را مددی ای رفیقِ رَه تا من به کویِ میکده دیگر عَلَم برافرازم خِرَد ز پیریِ من کِی حساب برگیرد؟ که باز با صَنَمی طفل، می‌بازم عزیز من، که به جز باد نیست دَمسازم هوایِ منزل ، آب زندگانیِ ماست صبا بیار نسیمی ز خاکِ سرشکم آمد و عیبم بگفت روی به روی شکایت از کِه کنم؟ خانگیست غَمّازَم ز چَنگِ زهره شنیدم که صبحدم می‌گفت غلامِ خوش لهجهٔ خوش آوازم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/891 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نگویم آب و است آن وجود روحانی بدین کمال نباشد جمال انسانی اگر تو آب و همچنان که سایر خلق گل بهشت مخمر به آب حیوانی به هر چه اندر جهان نظر کردم که گویمش به تو ماند تو ز آنی وجود هر که نگه می‌کنم ز جان و جسد مرکب است و تو از فرق تا قدم جانی گرت در آینه سیمای ببرد چو من شوی و به درمان درمانی دلی که با سر زلفت تعلقی دارد چگونه جمع شود با چنان پریشانی مرا که پیش تو اقرار بندگی کردم رواست گر بنوازی و گر برنجانی ولی خلاف بزرگان که گفته‌اند مکن بکن هر آن چه بشاید نه هر چه بتوانی طمع مدار که از دامنت بدارم دست به آستین ملالی که بر من افشانی فدای جان تو گر من فدا شوم چه شود برای عید بود گوسفند قربانی روان روشن که مجلس توست به هیچ کار نیاید گرش نسوزانی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/70 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نگویی باز: کای غم خوار چونی؟ همیشه با غم و تیمار چونی؟ ؟_با_فراقم_در_چه_کاری؟ جدا افتاده از چونی؟ مرا دانی که بیمارم ز تیمار نپرسی هیچ: کای بیمار چونی؟ :_کای_ز_غم_زار درین رنج و غم بسیار چونی؟ مرا گر چه ز غم جان بر لب آمد نخواهی گفت: کای غم خوار چونی؟ تو گر چه بینیم غلتان به خون در نگویی آخر: ای افگار چونی؟ : که هر شب با من بیدار چونی؟ خیالت گفت: کآری نیک زارم ز بهر تو، که هر شب زار چونی؟ سگ کویت را نگوید شبی: کای یار من، بی یار چونی؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/947 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نگفتم روزه بسیاری نپاید ریاضت بگذرد سختی سر آید پس از دشواری آسانیست ولیکن آدمی را صبر باید رخ از ما تا به کی پنهان کند عید هلال آنک به ابرو می‌نماید سرابستان در این موسم چه بندی درش بگشای تا برگشاید غلامان را بگو تا عود سوزند کنیزک را بگو تا مشک ساید که پندارم نگار سروبالا در این دم تهنیت گویان درآید سواران حلقه بربودند و آن شوخ هنوز از حلقه‌ها می‌رباید چو یار اندر حدیث آید به مجلس مغنی را بگو تا کم سراید که شعر اندر چنین مجلس نگنجد بلی گر گفته شاید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/449 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نگارینی که با ما می‌نپاید به ما کی رخ نماید؟ ،_ای_بخت،_تا_بر_خود_بموییم که از ما یار آرامی نماید اگر جانم به لب آید عجب نیست به حیله نیم جانی چند پاید؟ شب هجر است، تا فردا چه زاید؟ مگر روشن شود صبح امیدم مگر خورشید از روزن برآید دلم را از غم جان وا رهاند مر از من زمانی در رباید ،_بر_درش_امید_در_بند که داند، بو که ناگه واگشاید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1138 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نگارا، وقت آن آمد که یکدم ز آن من باشی دلم بی‌تو به جان آمد، بیا، تا جان من باشی مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی به غم زان شاد می‌گردم که تو غم خوار من گردی از آن با درد می‌سازم که تو درمان من باشی ،_جانا،_که_بر_خوان_غمت_خوردم به بوی آنکه یک باری تو هم مهمان من باشی منم دایم تو را خواهان، تو و خواهان خود دایم مرا آن بخت کی باشد که تو خواهان من باشی؟ همه زان خودی، جانا، از آن با کس نپردازی چه باشد، ای ز جان خوشتر ، که یک دم آن من باشی؟ ،_ازین_و_آن_نیندیشم ز کفر آخر چرا ترسم، چو تو ایمان من باشی؟ ز دوزخ آنگهی ترسم که جز تو مالکی یابم بهشت آنگاه خوش باشد که تو رضوان من باشی فلک پیشم زمین بوسد، چو من خاک درت بوسم ملک پیشم کمر بندد، چو تو سلطان من باشی عراقی، بس عجب نبود که اندر من بود حیران چو خود را بنگری در من، تو هم حیران من باشی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/969 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نگارا، گر چه از ما برشکستی ز جانت بنده‌ام، هر جا که هستی ،_چون_رخ_نمودی شکستی پشت من، چون برشکستی چرا پیوستی، ای جان، با من؟ چو آخر دست، از من می‌گسستی ز نیش لب چرا جانم بخستی؟ ز بهر کشتنم صد حیله کردی چو خونم ریختی فارغ نشستی اگر چه یافتی از کشتنم رنج ز محنت‌های من، باری، برستی ،_به_طنز_آنگاه_گویی: عراقی، از کف من نیک جستی! ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/989 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نگارا، کی بود کامیدواری بیابد بر در وصل تو باری؟ به کام رسد امیدواری بده کام مگذار جانا که دشمن‌کام گردد دوستداری ندارد جز غم تو غمگساری چنان خو کرد با غم، که گویی بجز غم خوردن او را نیست کاری بیا، ای یار و را یاریی کن که بیچاره ندارد جز تو یاری ،_کاندر_فراقت ندارم از تو جز غم یادگاری چه خوش باشد که جان من برآید ز محنت وارهم یک باره، باری عراقی را ز غم جان بر لب آمد چه می‌خواهد غمت از فگاری؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/976 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نگارا، جسمت از جان آفریدند ز کفر زلفت ایمان آفریدند ؟ تو را خوبی دو چندان آفریدند ز باغ عارضت یک گل بچیدند بهشت جاودان زان آفریدند وزان خاک آب حیوان آفریدند غمت خون ریخت وزان خون لعل و آفریدند سراپایم فدایت باد و جان هم که سر تا پایت را جان آفریدند ؟ که صد دیوت نگهبان آفریدند دمادم چند نوشم درد دردت؟ مرا خود مست و حیران آفریدند ز تو را دمی هست کزان دم روی انسان آفریدند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/848 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نگارا، بی‌تو برگ جان که دارد؟ دل شاد و لب خندان که دارد؟ وگرنه طاقت هجران که دارد؟ غم ار ندهد جگر بر خوان وصلت دل درویش را مهمان که دارد؟ بجز یوسف سر زندان که دارد؟ مرا با تو خوش آید خلد، ورنه غم حور و سر رضوان که دارد؟ همه کس می کند دعوی ولی با درد بی درمان که دارد ؟ چه انصاف است؟ چندین جان که دارد؟ مرا گویند: فردا روز وصل است وگرنه طاقت هجران که دارد؟ نشان می‌جویی، ببین تا چشم خون افشان که دارد؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/883 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نگارا، بی تو برگ جان که دارد؟ سر کفر و غم ایمان که دارد؟ غمت را هر شبی مهمان که دارد؟ دل من با خیالت دوش می‌گفت: که این درد مرا درمان که دارد؟ :_ز_من_پرس که من با تو بگویم: کان که دارد؟ مرا گفتی که: فردا روز وصل است امید زیستن چندان که دارد؟ دلم در بند زلف توست ور نه سر سودای بی‌پایان که دارد؟ عراقی را چنین حیران که دارد؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/882 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نگارا، بی‌تو برگ جان ندارم سر کفر و غم ایمان ندارم وگرنه طاقت هجران ندارم مرا گفتی که: فردا روز وصل است امید زیستن چندان ندارم ،_ورنه سر سودای بی‌پایان ندارم نیاید جز خیالت در من بخر یوسف، سر زندان ندارم غمت هر لحظه جان می‌خواهد از من چه انصاف است؟ چندین جان ندارم که: این درد تو را درمان ندارم لب شیرین تو گفتا: ز من پرس که من با تو بگویم کان ندارم وگر لطف خیال تو باشد عراقی را چنین حیران ندارم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1067 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈