eitaa logo
الهام انیمیشن
89 دنبال‌کننده
27 عکس
365 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
سحرم دولتِ بیدار به بالین آمد گفت برخیز که آن خسرو آمد تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد مژدگانی بده ای خلوتیِ نافه گشای که ز صحرایِ خُتَن آهویِ مُشکین آمد گریه آبی به رخِ سوختگان بازآورد ناله فریادرَسِ عاشقِ مسکین آمد مرغِ باز هوادارِ کمان ابروییست ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد که به کامِ ما آن بشد و این آمد رسمِ بدعهدیِ ایام چو دید ابرِ بهار گریه‌اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد چون صبا گفتهٔ بشنید از بلبل عَنبرافشان به تماشایِ رَیاحین آمد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1066 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سحرگه ره روی در سرزمینی همی‌گفت این معما با قرینی که در برآرد اربعینی خدا زان خرقه بیزار است صد بار که صد بت باشدش در آستینی مروت گر چه نامی بی‌نشان است نیازی عرضه کن بر نازنینی ثوابت باشد ای دارای خرمن اگر رحمی کنی بر خوشه چینی نه درمان نه درد دینی درون‌ها تیره شد باشد که از غیب چراغی برکند خلوت نشینی گر سلیمانی نباشد چه خاصیت دهد نقش نگینی اگر چه رسم خوبان تندخوییست چه باشد گر بسازد با غمینی ره میخانه بنما تا بپرسم مآل خویش را از پیش بینی نه را حضور درس خلوت نه دانشمند را علم الیقینی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/725 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سحر چون خسرو خاور عَلَم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت درِ امیدواران زد برآمد خنده‌ای خوش بر غرورِ کامگاران زد نگارم دوش در مجلس به عزمِ رقص چون برخاست گره بگشود از ابرو و بر زد من از رنگِ صَلاح آن دَم به خونِ بِشُستم دست که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد کدام آهن‌دلش آموخت این آیین عیّاری کز اول چون برون آمد رهِ شب‌زنده‌داران زد خداوندا نگه دارش که بر قلبِ سواران زد در آب و رنگِ رخسارش چه جان دادیم و خون خوردیم چو نقشش دست داد اول، رقم بر جان سپاران زد منش با خرقهٔ پشمین کجا اندر کمند آرم زره مویی که مژگانش رهِ خنجرگزاران زد نظر بر قرعهٔ توفیق و یُمنِ دولتِ شاه است بده کامِ که فالِ بختیاران زد شهنشاهِ مظفر فر شجاعِ مُلک و دین منصور که جودِ بی‌دریغش خنده بر ابر بهاران زد از آن ساعت که جامِ می به دستِ او مُشَرَّف شد زمانه ساغرِ شادی به یادِ میگساران زد ز شمشیرِ سرافشانش ظفر آن روز بِدْرَخشید که چون خورشیدِ انجم سوز تنها بر هِزاران زد دوامِ عمر و مُلکِ او بخواه از لطف حق ای که چرخ این سکهٔ دولت به دورِ روزگاران زد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1091 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سحر ز هاتفِ غیبم رسید مژده به گوش که دورِ شاه شجاع است، مِی بنوش هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش به صوتِ چنگ بگوییم آن حکایت‌ها که از نهفتنِ آن دیگِ سینه می‌زد جوش شرابِ خانگیِ ترسِ محتسب خورده به رویِ بنوشیم و بانگِ نوشانوش ز کویِ میکده دوشش به دوش می‌بُردند امامِ شهر که سجاده می‌کشید به دوش مکن به فسق مباهات و زهد هم مَفُروش محلِ نورِ تَجَلّیست رایِ انور شاه چو قربِ او طلبی در صفایِ نیّت کوش به جز ثنایِ جلالش مساز وِردِ ضمیر که هست گوشِ محرمِ پیامِ سروش رموزِ مصلحتِ مُلک خسروان دانند گدایِ گوشه نشینی تو مَخروش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/947 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سحرگاهان که مخمور شبانه گرفتم باده با چنگ و چغانه ز شهر هستیش کردم روانه نگار می فروشم داد که ایمن گشتم از مکر زمانه ز ساقی کمان ابرو شنیدم که ای تیر ملامت را نشانه نبندی زان میان طرفی کمروار اگر خود را ببینی در میانه که عنقا را بلند است آشیانه که بندد طرف وصل از حسن شاهی که با خود بازد جاودانه ندیم و مطرب و ساقی همه اوست خیال آب و در ره بهانه بده کشتی می تا خوش برانیم از این دریای ناپیداکرانه وجود ما معماییست که تحقیقش فسون است و فسانه ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/786 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی بدین راه و روش می‌رو که با پیوندی قلم را آن زبان نبود که سر گوید باز ورای حد تقریر است شرح آرزومندی الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست ز مهر او چه می‌پرسی در او همت چه می‌بندی دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی به شعر می‌رقصند و می‌نازند سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/772 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سحر بلبل حکایت با صبا کرد که رویِ با ما چه‌ها کرد ،_خون_در_دل_افتاد وز آن ، به خارم مبتلا کرد غلامِ همتِ آن نازنینم که کار خیر بی روی و ریا کرد من از بیگانگان دیگر ننالم که با من هر چه کرد آن آشنا کرد گر از سلطان طمع کردم، خطا بود ور از وفا جُستَم، جفا کرد که دردِ شب نشینان را دوا کرد نقابِ کَشید و زلفِ سُنبل گره بندِ قبای غنچه وا کرد به هر سو بلبلِ عاشق در افغان تَنَعُّم از میان، بادِ صبا کرد بشارت بَر به کویِ می فروشان که توبه از زهدِ ریا کرد وفا از خواجگانِ شهر با من کمالِ دولت و دین بوالوفا کرد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1116 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سَحَر به بویِ دَمی شدم در باغ که تا چو بلبلِ بیدل کُنَم عِلاجِ دِماغ که بود در شبِ تیره به روشنی چو چراغ چُنان به حُسن و جوانیِ خویشتن مغرور که داشت از بلبل هزار گونه فَراغ گشاده نرگسِ رعنا ز حسرت آب از چشم نهاده لاله ز سودا به جان و صد داغ زبان کشیده چو تیغی به سرزنش سوسن دهان گُشاده شقایق چو مردمِ ایغاغ یکی چو ساقیِ مستان به کف گرفته اَیاغ نشاط و عیش و جوانی چو گُل غنیمت دان که نَبُوَد بر رسول غیر بَلاغ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/934 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سبت سلمی بصدغیها فؤادی و روحی کل یوم لی ینادی و واصلنی علی رغم الاعادی حبیبا در غم سودای توکلنا علی رب العباد امن انکرتنی عن سلمی تزاول آن روی نهکو بوادی که همچون مت به بوتن و ای ره غریق العشق فی بحر الوداد غرت یک وی روشتی از امادی غم این بواتت خورد ناچار و غر نه او بنی آنچت نشادی دل شد اندر چین زلفت بلیل مظلم و الله هادی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/775 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ستاره‌ای بدرخشید و ماهِ مجلس شد دل رمیدهٔ ما را رفیق و مونس شد به غمزه مسئله‌آموزِ صد مُدَرِّس شد به بویِ او بیمارِ عاشقان چو صبا فدایِ عارضِ نسرین و چشمِ نرگس شد به صدرِ مَصطَبه‌ام می‌نِشانَد اکنون دوست گدایِ شهر نِگَه کُن که میرِ مجلس شد خیالِ آبِ خِضِر بست و جامِ اسکندر به جرعه‌نوشیِ سلطان ابوالفَوارِس شد که طاقِ اَبرویِ مَنَش مهندس شد لب از تَرَشُّحِ مِی پاک کن برایِ خدا که خاطرم به هزاران گُنَه مُوَسوِس شد کرشمهٔ تو شرابی به عاشقان پیمود که عِلم بی‌خبر افتاد و عقل بی‌حس شد چو زر عزیزِ وجود است نظمِ من، آری قبولِ دولتیان کیمیایِ این مس شد ز راهِ میکده عِنان بگردانید چرا که از این راه رفت و مفلس شد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1076 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سال‌ها پیرُویِ مذهبِ رندان کردم تا به فتویِ خِرَد حرص به زندان کردم قطعِ این مرحله با مرغِ سلیمان کردم سایه‌ای بر ریشم فِکَن ای گنجِ روان که من این خانه به سودایِ تو ویران کردم توبه کردم که نبوسم لبِ ساقی و کنون می‌گَزَم لب که چرا گوش به نادان کردم در خِلاف‌آمدِ عادت، بطلب کام که من کسب جمعیت از آن زلفِ پریشان کردم آن چه سلطانِ ازل گفت بکن، آن کردم دارم از لطفِ ازل جنَّتِ فردوس طمع گر چه دربانی میخانه فراوان کردم این که پیرانه‌سَرَم صحبتِ یوسف بنواخت اجر صبریست که در کلبهٔ احزان کردم صبح‌خیزی و سلامت طلبی چون هر چه کردم همه از دولتِ قرآن کردم گر به دیوانِ غزل صدرنشینم چه عجب؟ سال‌ها بندگیِ صاحبِ دیوان کردم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/907 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سال‌ها دفترِ ما در گرو صَهبا بود رونقِ میکده از درس و دعایِ ما بود هر چه کردیم به چشمِ کَرَمَش زیبا بود دفترِ دانش ما جمله بشویید به مِی که فلک دیدم و در قصدِ دانا بود از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای کاین کسی گفت که در علمِ نظر بینا بود دل چو پرگار به هر سو دَوَرانی می‌کرد و اندر آن دایره سرگشتهٔ پابرجا بود که حکیمانِ جهان را مژه خون پالا بود می‌شکفتم ز طرب زان که چو گُل بر لبِ جوی بر سرم سایهٔ آن سروِ سَهی بالا بود پیرِ من اندر حقِ اَزْرَق پوشان رخصتِ خُبث نداد ار نه حکایت‌ها بود قلبِ اندودهٔ بَرِ او خرج نشد کاین مُعامِل به همه عیبِ نهان بینا بود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1035 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈