eitaa logo
الهام انیمیشن
91 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
سر تسلیم نهادیم به حکم و رایت تا چه اندیشه کند رای جهان آرایت تو به هر جا که فرود آمدی و خیمه زدی کس دیگر نتواند که بگیرد جایت همچو مستسقی بر چشمه نوشین زلال سیر نتوان شدن از دیدن مهرافزایت روزگاریست که سودای تو در سر دارم مگرم سر برود تا برود سودایت قدر آن خاک ندارم که بر او می‌گذری که به هر وقت همی بوسه دهد بر پایت دوستان عیب کنندم که نبودی هشیار تا فرو رفت به پای جهان پیمایت چشم در سر به چه کار آید و جان در تن شخص گر تأمل نکند صورت جان آسایت دیگری نیست که مهر تو در او شاید بست هم در آیینه توان دید مگر همتایت روز آن است که مردم ره صحرا گیرند خیز تا سرو بماند خجل از بالایت دوش در واقعه دیدم که نگارین می‌گفت گوش مکن بر سخن اعدایت عاشق دیدار من آنگه باشی که به دنیا و به عقبی نبود پروایت طالب آن است که از شیر نگرداند روی یا نباید که به بگردد رایت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/584 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سرم خوش است و به بانگ بلند می‌گویم که من نسیم حیات از پیاله می‌جویم مرید خرقه دردی کشان خوش خویم شدم فسانه به سرگشتگی و ابروی دوست کشید در خم چوگان خویش چون گویم گرم نه پیر مغان در به روی بگشاید کدام در بزنم چاره از کجا جویم مکن در این چمنم سرزنش به خودرویی چنان که پرورشم می‌دهند می‌رویم خدا گواه که هر جا که هست با اویم غبار راه طلب کیمیای بهروزیست غلام دولت آن خاک عنبرین بویم ز شوق نرگس مست بلندبالایی چو لاله با قدح افتاده بر لب جویم بیار می که به فتوی از پاک غبار زرق به فیض قدح فروشویم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/841 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سر به سر از لطف جانی ای پسر خوشتر از جان چیست؟ آنی ای پسر رو که شیرین ای پسر زان به چشم من درآیی هر زمان کز صفا آب روانی ای پسر ،_مکن با حریفان سرگرانی ای پسر وعده ای می ده، اگر چه کج بود کز بهانه درنمانی ای پسر بر لب خود بوسه زن، آنگه ببین ذوق آب زندگانی ای پسر جرعه‌ای بر من فشانی ای پسر از لطیفی می‌نماند کس به تو زان یقینم شد که جانی ای پسر گوش جان‌ها پر گهر در حضرتت کز سخن در می‌چکانی ای پسر در و چشمم، ز حسن و لطف خویش آشکارا و نهانی ای پسر نیست در عالم را دمی بی لب تو زندگانی ای پسر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1121 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سر به سر از لطف جانی ساقیا خوشتر از جان چیست؟ آنی ساقیا رو، که شیرین ساقیا زان به چشم من درآیی هر زمان کز صفا آب روانی ساقیا ،_مکن با حریفان سرگرانی ساقیا وعده‌ای می‌ده، اگر چه کج بود کز بهانه در گمانی ساقیا بر لب خود بوسه ده، آنگه ببین ذوق آب زندگانی ساقیا زان یقینم شد که جانی ساقیا گوش جان‌ها پر گهر شد، زانکه تو از سخن در می‌چکانی ساقیا در و چشمم ز حسن و لطف خویش آشکارا و نهانی ساقیا نیست در عالم را دمی بر لب تو کامرانی ساقیا ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/891 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی چه خیال‌ها گذر کرد و گذر نکرد به چه دیر ماندی ای که جان من برآمد بزه کردی و نکردند مؤذنان ثوابی نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند همه بمردند و نماند جز غرابی نفحات دانی ز چه روی دوست دارم که به روی دوست ماند که برافکند نقابی سرم از خدای که به پایش اندر افتد که در آب مرده بهتر که در آرزوی آبی دل من نه مرد آنست که با غمش برآید مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی نه چنان گناهکارم که به دشمنم سپاری تو به دست فرمای اگرم کنی عذابی دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی برو ای گدای مسکین و دری دگر طلب کن که هزار بار گفتی و نیامدت جوابی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/178 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سرِ ارادتِ ما و آستانِ حضرت دوست که هر چه بر سرِ ما می‌رود ارادتِ اوست نهادم آینه‌ها در مقابلِ رخِ دوست صبا ز تنگِ ما چه شرح دهد؟ که چون شِکَنجِ ورق‌هایِ غنچه تو بر توست نه من سَبوکش این دیرِ رندسوزم و بس بسا سَرا که در این کارخانه سنگ و سبوست مگر تو شانه زدی زلفِ عنبرافشان را؟ که بادْ غالیه‌سا گشت و خاکْ عنبربوست فدای قَدِّ تو هر سروبُن که بر لبِ جوست زبانِ ناطقه در وصفِ شوق نالان است چه جای کِلکِ بریده‌زبانِ بیهُده‌گوست؟ رخِ تو در آمد مراد خواهم یافت چرا که نکو در قَفایِ فالِ نکوست نه این زمان در آتشِ هوس است که داغدار ازل همچو لالهٔ خودروست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/702 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سر کس تواند گفت؟ نی در وصفت کس تواند سفت؟ نی خاک درگاهت تواند رفت؟ نی از گلستان هیچ بی‌دل را گلی بشکفت؟ نی ،_در_هوایت_ذره‌ام آفتاب از ذره رخ بنهفت؟ نی حلقه بر در می‌زدم، گفتی: درآی اندر آن بودم که غیرت گفت: نی آخر این بخت مرا بیداریی هیچ کس را بخت چندین خفت؟ نی از همه خوبان و با تو جفت نی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/949 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سخن تو بی آن که برآید به زبانم رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم بازگویم که عیان است چه حاجت به بیانم هیچم از دنیی و عقبی نبرد گوشه خاطر که به دیدار تو شغل است و فراغ از دو جهانم گر چنان است که روی من مسکین گدا را به در غیر ببینی ز در برانم من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم نه در اندیشه که را ز کمندت برهانم گر تو زمانی نظری نیز به من کن که به دیوانگی از تو فرهاد زمانم نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم درم از دیده چکان است به یاد لب لعلت نگهی باز به من کن که بسی در بچکانم سخن از نیمه بریدم که نگه کردم و دیدم که به پایان رسدم عمر و به پایان نرسانم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/291 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سخت به ذوق می‌دهد باد ز بوستان نشان دمید و روز شد خیز و چراغ وانشان گر همه خلق را چو من بی‌دل و مست می‌کنی روی به نما خمر به زاهدان چشان طایفه‌ای سماع را عیب کنند و را زمزمه‌ای بیار تا بروند خرقه بگیر و می بده باده بیار و غم ببر بی‌خبر است عاقل از لذت عیش بیهشان سوختگان را دود به سقف می‌رود وقع ندارد این سخن پیش فسرده آتشان رقص حلال بایدت سنت اهل معرفت دنیا پای نه دست به آخرت فشان تیغ به خفیه می‌خورم آه نهفته می‌کنم گوش کجا که بشنود زار خامشان چند نصیحتم کنی کز پی نیکوان مرو چون نروم که بیخودم شوق همی‌برد کشان من نه به وقت پیر و شکسته بوده‌ام موی سپید می‌کند چشم سیاه اکدشان بوی بهشت می‌دمد ما به عذاب در گرو آب حیات می‌رود ما تن کشان باد و بوی متفقند چون تو فصیح حیف بود ز خامشان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/251 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی گفت بازآی که دیرینه این درگاهی پرتو جام جهان بین دهدت آگاهی بر در میکده رندان قلندر باشند که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای دست قدرت نگر و منصب صاحب جاهی سر ما و در میخانه که طرف بامش به فلک بر شد و دیوار بدین کوتاهی ظلمات است بترس از خطر گمراهی اگرت سلطنت فقر ببخشند ای کمترین ملک تو از ماه بود تا ماهی تو دم فقر ندانی زدن از دست مده مسند خواجگی و مجلس تورانشاهی حافظ خام طمع شرمی از این قصه بدار عملت چیست که فردوس برین می‌خواهی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/720 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سخت می‌روی یک بارگی در تو حیران می‌شود نظارگی این چنین رخ با پری باید نمود تا بیاموزد پری رخسارگی هر که را پیش تو پای از جای رفت زیر بارش برنخیزد بارگی چشم‌های نیم سال و ماه همچو من مستند بی میخوارگی خستگانت را شکیبایی نماند یا دوا کن یا بکش یک بارگی دوست تا به جای ما نکوست در حسودان اوفتاد آوارگی تسلیم فرمان شو که نیست چاره عاشق به جز بیچارگی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/98 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سحرگه بر در راحت سرایی گذر کردم شنیدم مرحبایی ،_ندیمی_چند_دیدم همه سر مست همه از بیخودی خوش وقت بودند همه ز آشفتگی در هوی و هایی ز برگ بی‌نوایی‌شان نوایی ز سدره برتر ایشان را مقامی ورای و کرسی متکایی نشسته بر سر خوان فتوت بهر دو کون در داده صلایی ،_ندیدم_ملک_ایشان درین عالم، به جز تن، رشته‌تایی ز حیرت در همه گم گشته از خود ولی در هر یک رهنمایی مرا گفتند: حالی چیست؟ گفتم: چه پرسی حال مسکین گدایی؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/933 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈