eitaa logo
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه پسرانه
89 دنبال‌کننده
17 عکس
289 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
دل گم شد، ازو نشان نمی‌یابم آن گم شده در جهان نمی‌یابم پیدا و نهان نشان نمی‌یابم تا گوهر شب چراغ گم کردم ره بر در دوستان نمی‌یابم بوی گل و گلستان نمی‌یابم تا آب حیات رفت از جویم عیش خوش جاودان نمی‌یابم سیر آمدم از حیات خود، زیراک بی او ز حیات آن نمی‌یابم زان است که جز زیان نمی‌یابم آن یوسف خویش را کجا جویم چون در همه کن فکان نمی‌یابم هم بر در دوست باشد ار باشد از خود بجزین گمان نمی‌یابم بر خاک درش روم بنالم زار چاره به جز از فغان نمی‌یابم چون جانش عزیز دارم، ار یابم دل، کز غم او امان نمی‌یابم تا بر من بگرید زار یک مشفق مهربان نمی‌یابم تا یک نفسی مرا دهد یاری یک یار درین زمان نمی‌یابم یاری ده خویشتن درین ماتم جز دیدهٔ خون‌فشان نمی‌یابم بر خوان جهان چه می‌نشینم من؟ چون لقمه جز استخوان نمی‌یابم برخیزم ازین جهان بی حاصل نقدی چو درین دکان نمی‌یابم خواهم که شوم به بام عالم بر چه چاره؟ که نردبان نمی‌یابم خواهم که کشم ز چه را افسوس که ریسمان نمی‌یابم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1081 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دل گم شد، ازو نشان نیابم آن گم شده در جهان نیابم پیدا و نهان نشان نیابم تا گوهر شب چراغ گم شد ره بر در دوستان نیابم بوی گل و بوستان نیابم تا آب حیات رفت از جوی عیش خوش جاودان نیابم سرمایه برفت و سود جویم زان است که جز زیان نیابم ؟ چون در چه کن فکان نیابم هم بر در دوست باشد آرام از خود به جز این گمان نیابم بر خاک درش چرا ننالم ؟ چاره به جز از فغان نیابم چون جانش عزیز دارم، آری دل، کز غم او امان نیابم تا بر من بگرید یک مشفق مهربان نیابم تا یک نفسی مرا بود یار یک یار درین زمان نیابم یاری ده خویشتن درین حال جز دیدهٔ خون‌فشان نیابم بر خوان جهان چه می‌نشینم؟ چون لقمه جز استخوان نیابم بی‌حاصل ازین دکان بخیزم نقدی چو درین دکان نیابم خواهم که شوم به بام عالم چه چاره، چو نردبان نیابم خواهم که کشم ز چه افسوس که ریسمان نیابم! ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1082 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
با من گر یار نسازد چه کنم؟ دل غمگین مرا گر ننوازد چه کنم؟ وصلش ار با من بیچاره نسازد چه کنم؟ جانم از آتش غم سوخت، نگویید آخر تا غمش یک نفسم جان نگدازد چه کنم؟ با من آن یار اگر نبازد چه کنم؟ یاد ناورد ز من هیچ و نپرسید مرا باز یک بارگیم پست نسازد چه کنم؟ چند گویند مرا: صبر کن از لشکر غم؟ بر من از گوشهٔ ناگاه بتازد چه کنم؟ گر به چنین فخر ننازد چه کنم؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1060 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مقصود عاشق شیدا همه او دان مطلوب وامق و عذرا همه او دان زیبایی هر چهرهٔ زیبا همه او دان یاری ده محنت زده مشناس جز او کس فریادرس بی‌کس تنها همه او دان در دیدهٔ هر پیدا همه او دان هر چیز که دانی جز از او، دان که همه اوست یا هیچ مدان در دو جهان، یا همه او دان بر لاله و گلزار و گلت گر نظر افتد گلزار و گل و لاله و صحرا همه او دان پیش و پس و راست و چپ و بالا همه او دان ور آرزویی هست به جز دوست تو را هیچ بایست، ، و تمنا همه او دان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1029 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ندیده‌ام رخ خوب تو، روزکی چند است بیا، که دیده به دیدارت آرزومند است به یک کرشمه از غمزهٔ تو خرسند است فتور غمزهٔ تو خون من بخواهد ریخت بدین صفت که در ابرو گره درافکند است که صدهزار چو من در آن بند است مبر ز من، که رگ جان من بریده شود بیا، که با تو مرا صدهزار پیوند است مرا چو از لب شیرین تو نصیبی نیست از آن چه سود که لعل تو سر به سرقند است؟ شب فراق چه داند که تا سحر چند است؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1006 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای یار، مکن، بر من بی‌یار ببخشای جانم به لب آمد ز تو، زنهار ببخشای بر جان من ای یار، ببخشای زان پیش که از حسرت روی تو بمیرم بس دور بماندم ز تو بیمار، ببخشای این بار مکن همچو دگربار، ببخشای مرغ من بی‌پر و بی‌بال بمانده است در دام فراق تو نگونسار، ببخشای آن رفت که آمد ز من کاری اکنون که فرو مانده‌ام از کار، ببخشای مگذار چنینم خجل و خوار، ببخشای ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/992 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست یا نظر با تو ندارد مگرش نیست نه حلالست که دیدار تو بیند هر کس که حرامست بر آن کش نظری طاهر نیست همه کس را مگر این ذوق نباشد که مرا کان چه من می‌نگرم بر دگری ظاهر نیست هر شبی روزی و هر روز زوالی دارد شب وصل من و معشوق مرا آخر نیست هر که با غمزه سر و کاری دارد سست مهرست که بر داغ جفا نیست هر که سرپنجه مخضوب تو بیند گوید گر بر این دست کسی کشته شود نیست سر موییم نظر کن که من اندر تن یک سر موی ندانم که تو را ذاکر نیست همه دانند که سودازده را چاره صبرست ولیکن چه کند قادر نیست گفته بودم غم با تو بگویم چندی به زبان چند بگویم که حاضر نیست گر من از چشم همه خلق بیفتم سهلست تو مپندار که مخذول تو را نیست التفات از همه عالم به تو دارد همتی کان به تو مصروف بود قاصر نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/626 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم که من این ره نه به خود می‌پویم آن چه استاد ازل گفت بگو می‌گویم من اگر خارم و گر چمن آرایی هست که از آن دست که او می‌کشدم می‌رویم دوستان عیب من بی‌دل حیران مکنید گوهری دارم و صاحب نظری می‌جویم گر چه با ملمع می عیب است مکنم عیب کز او رنگ ریا می‌شویم می‌سرایم به شب و وقت سحر می‌مویم حافظم گفت که خاک در میخانه مبوی گو مکن عیب که من مشک ختن می‌بویم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/839 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ندیده‌ام رخ خوب تو، روزکی چند است بیا، که دیده به دیدارت آرزومند است به یک کرشمه از غمزهٔ تو خرسند است فتور غمزهٔ تو خون من بخواهد ریخت بدین صفت که در ابرو گره درافکند است که صدهزار چو من در آن بند است مبر ز من، که رگ جان من بریده شود بیا، که با تو مرا صدهزار پیوند است مرا چو از لب شیرین تو نصیبی نیست از آن چه سود که لعل تو سر به سرقند است؟ شب فراق چه داند که تا سحر چند است؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1006 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مقصود عاشق شیدا همه او دان مطلوب وامق و عذرا همه او دان زیبایی هر چهرهٔ زیبا همه او دان یاری ده محنت زده مشناس جز او کس فریادرس بی‌کس تنها همه او دان در دیدهٔ هر پیدا همه او دان هر چیز که دانی جز از او، دان که همه اوست یا هیچ مدان در دو جهان، یا همه او دان بر لاله و گلزار و گلت گر نظر افتد گلزار و گل و لاله و صحرا همه او دان پیش و پس و راست و چپ و بالا همه او دان ور آرزویی هست به جز دوست تو را هیچ بایست، ، و تمنا همه او دان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1029 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست یا نظر با تو ندارد مگرش نیست نه حلالست که دیدار تو بیند هر کس که حرامست بر آن کش نظری طاهر نیست همه کس را مگر این ذوق نباشد که مرا کان چه من می‌نگرم بر دگری ظاهر نیست هر شبی روزی و هر روز زوالی دارد شب وصل من و معشوق مرا آخر نیست هر که با غمزه سر و کاری دارد سست مهرست که بر داغ جفا نیست هر که سرپنجه مخضوب تو بیند گوید گر بر این دست کسی کشته شود نیست سر موییم نظر کن که من اندر تن یک سر موی ندانم که تو را ذاکر نیست همه دانند که سودازده را چاره صبرست ولیکن چه کند قادر نیست گفته بودم غم با تو بگویم چندی به زبان چند بگویم که حاضر نیست گر من از چشم همه خلق بیفتم سهلست تو مپندار که مخذول تو را نیست التفات از همه عالم به تو دارد همتی کان به تو مصروف بود قاصر نیست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/626 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈