دیدی که وفا به جا نیاوردی
رفتی و خلاف دوستی کردی
بیچارگیم به چیز نگرفتی
درماندگیم به هیچ نشمردی
من با همه جوری از تو خشنودم
تو بی گنهی ز من بیازردی
خود کردن و جرم دوستان دیدن
رسمیست که در جهان تو آوردی
نازت ببرم که #نازک اندامی
بارت بکشم که #نازپروردی
ما را که جراحت است #خون آید
درد تو چنم که فارغ از دردی
گفتم که نریزم آب رخ #زین بیش
بر خاک درت که #خون من #خوردی
وین #عشق تو در من آفریدستند
هرگز نرود ز زعفران زردی
ای ذره تو در مقابل #خورشید
بیچاره چه میکنی بدین خردی
در حلقه کارزار جان دادن
بهتر که گریختن به #نامردی
#سعدی سپر از جفا نیندازد
گل با گیه است و #صاف با دردی
#دیدی_که_وفا_به_جا_نیاوردی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/161
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈