eitaa logo
الهام انیمیشن
92 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
ز دستِ کوتهِ خود زیرِ بارم که از بالابلندان شرمسارم وگر نه سر به برآرم ز چشمِ من بپرس اوضاعِ گردون که شب تا روز اختر می‌شمارم بدین شکرانه می‌بوسم لبِ جام که کرد آگه ز رازِ روزگارم اگر گفتم دعایِ مِی فروشان چه باشد؟ حقِّ نعمت می‌گزارم که زورِ مردم آزاری ندارم سری دارم چو مست لیکن به لطف آن سری امیدوارم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/902 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر دست دهد خاکِ کفِ پایِ نگارم بر لوحِ بَصَر خطِّ غباری بنگارم از موجِ سرشکم که رسانَد به کنارم پروانهٔ او گر رسدم در طلبِ جان چون شمع همان دَم به دَمی جان بِسِپارَم امروز مَکَش سر ز وفایِ من و اندیش زان شب که من از غم به دعا دست برآرم زلفین سیاهِ تو به عُشّاق دادند قراری و بِبُردَند قرارم کان بویِ شفابخش بُوَد دفعِ خُمارم گر قلبِ را نَنَهد دوست عیاری من نقدِ روان در دَمَش از دیده شمارم دامن مَفِشان از منِ خاکی که پس از من زین در نتواند که بَرَد باد غبارم حافظ لبِ لَعلَش چو مرا جانِ عزیز است عمری بُوَد آن لحظه که جان را به لب آرم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/900 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم همچُنان چشمِ گشاد از کَرَمَش می‌دارم خونِ عکس برون می‌دهد از رخسارم پردهٔ مطربم از دست برون خواهد برد آه اگر زان که در این پرده نباشد بارم پاسبانِ حرمِ شده‌ام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نَگْذارم منم آن شاعرِ ساحر که به افسونِ سخن از نِیِ کِلک، همه قند و شِکَر می‌بارم کو نسیمی ز عنایت که کُنَد بیدارم؟ چون تو را در گذر ای نمی‌یارم دید با که گویم که بگوید سخنی با ؟ دوش می‌گفت که همه روی است و ریا بجز از خاکِ درش با که بُوَد بازارم؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/901 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
در نهانخانهٔ عِشرت صَنَمی خوش دارم کز سرِ زلف و رُخَش، نعل در آتش دارم ،_به_آواز_بلند وین همه منصب از آن حورِ پری وَش دارم گر تو زین دست مرا بی سر و سامان داری من به آهِ سَحَرَت، زلف مُشَوَّش دارم گر چُنین چهره گشاید خطِ زنگاری دوست من رخِ زرد به خونابه مُنَقَّش دارم گر به کاشانهٔ رندان قدمی خواهی زد نُقلِ شعرِ شِکرین و مِیِ بی‌غَش دارم جنگ‌ها با مجروح بلاکَش دارم حافظا چون غم و شادیِّ جهان در گذر است بهتر آن است که من خاطرِ خود خوش دارم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/899 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم هوادارانِ کویش را چو جانِ خویشتن دارم فروغِ چشم و نورِ از آن ماهِ خُتَن دارم به کام و آرزویِ چو دارم خلوتی چه فکر از خُبثِ بدگویان، میانِ انجمن دارم مرا در خانه سروی هست کاندر سایهٔ قَدَّش فَراغ از سروِ بستانی و شمشادِ چمن دارم گَرَم صد لشکر از خوبان به قصدِ کمین سازند بِحَمْدِ الله و الْمِنَّه بُتی لشکرشِکن دارم چو اسمِ اعظمم باشد، چه باک از اهرِمَن دارم؟ الا ای پیرِ فرزانه، مَکُن عیبم ز میخانه که من در تَرکِ پیمانه پیمان شِکن دارم خدا را ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم نِه که من با لَعلِ خاموشش نهانی صد سخن دارم چو در اِقبالش خرامانم بِحَمْدِالله نه میلِ لاله و نسرین نه برگِ نسترن دارم به رندی شهره شد میانِ همدمان، لیکن چه غم دارم که در عالم قَوامُ الدّین حَسَن دارم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/898 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من که باشم که بر آن خاطِر عاطِر گذرم؟ لطف‌ها می‌کنی ای خاکِ دَرَت، تاجِ سرم ؟_بگو که من این ظَن، به رقیبانِ تو هرگز نَبَرم همتم بدرقهٔ راه کن ای طایرِ قدس که دراز است رَهِ مقصد و من نوسفرم ای نسیمِ سحری بندگیِ من برسان که فراموش مکن وقتِ دعایِ سحرم خُرَّم آن روز کز این مرحله بَربَندَم بار و از سرِ کوی تو پُرسند رفیقان خبرم دیده دریا کُنَم از اشک و در او غوطه خورم پایه نظم بلند است و جهان گیر بگو تا کُنَد پادشهِ بحر دهان پُر گُهَرَم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/897 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
جوزا سَحَر نهادْ حمایل برابرم یعنی غلامِ شاهم و سوگند می‌خورم کامی که خواستم ز خدا شد مُیَسَّرَم جامی بده که باز به شادیِّ رویِ شاه پیرانه سر، هوایِ جوانیست در سرم راهم مزن به وصفِ زلالِ خِضِر که من از جامِ شاه جُرعه کَشِ حوضِ کوثرم شاها اگر به عرش رسانم سریرِ فضل مملوکِ این جِنابم و مسکین این دَرَم کی تَرکِ آبخورْد کُنَد طبعِ خوگرم ور باوَرَت نمی‌کند از بنده این حدیث از گفتهٔ کمال، بیاورم گر بَرکَنَم از تو و بَردارم از تو مِهر آن مِهر بَر کِه افکنم؟ آن کجا بَرَم؟ منصور بِنْ مُظَفَّرِ غازیست حرزِ من و از این خجسته نام، بر اَعدا مُظَفَّرَم عهدِ اَلَستِ من همه با شاه بود وَز شاهراهِ عمر، بدین عهد بگذرم گردون چو کرد نظمِ ثُرَیّا به نامِ شاه من نظمِ دُر چرا نکنم؟ از کِه کمترم؟ شاهین صفت چو طعمه چَشیدم ز دستِ شاه کِی باشد التفات به صیدِ کبوترم ای شاهِ چه کم گردد ار شود در سایهٔ تو مُلکِ فَراغت مُیَسَّرَم شعرم به یُمنِ مَدحِ تو صد مُلکِ گشاد گویی که تیغِ توست زبانِ سُخنورم بر گُلشنی اگر بگذشتم چو بادِ صبح نِی سرو بود و نه شوقِ صنوبرم بویِ تو می‌شنیدم و بر یادِ رویِ تو دادند ساقیانِ طَرَب یک دو ساغرم مستی به آبِ یک دو عِنَب وضعِ بنده نیست من سالخورده پیرِ خرابات پَروَرَم با سِیرِ اخترِ فلکم داوری بَسیست انصافِ شاه باد در این قصه یاورم شُکرِ خدا که باز در این اوجِ بارگاه طاووسِ عرش می‌شنود صیتِ شَهپَرَم نامم ز کارخانهٔ عُشّاق محو باد گر جز محبتِ تو بُوَد شغلِ دیگرم شِبلُ الاَسَد به صیدِ حمله کرد و من گر لاغرم وگرنه شکارِ غضنفرم ای عاشقانِ رویِ تو از ذَرِّه بیشتر من کِی رَسَم به وصلِ تو کز ذَرِّه کمترم بنما به من که مُنکِرِ حُسنِ رخِ تو کیست تا دیده‌اش به گِزلِکِ غیرت برآورم بر من فُتاد سایهٔ خورشیدِ سلطنت و اکنون فَراغت است ز خورشیدِ خاورم مقصود از این معامله بازارتیزی است نی جلوه می‌فروشم و نی می‌خرم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/896 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خلوت گُزیده را به تماشا چه است چون کوی دوست هست به صحرا چه است کآخِر دمی بپرس که ما را چه است ای پادشاهِ حُسن خدا را بسوختیم آخِر سؤال کن که گدا را چه است اربابِ و زبان سؤال نیست در حضرت کریم، تمنا چه است محتاج قصه نیست گرت قصدِ خون ماست چون رخت از آن توست، به یغما چه است اظهار احتیاج، خود آن جا چه است آن شد که بارِ منتِ مَلّاح بردمی گوهر چو دست داد به دریا چه است ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست احباب ، به اعدا چه است ای عاشقِ گدا چو لبِ روح بخش می‌داندت وظیفه، تقاضا چه است حافظ! تو ختم کن که هنر خود عیان شود با مدعی نزاع و مُحاکا چه است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/895 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو همچو صبحی و من شمعِ خلوتِ سَحَرم تبسمی کن و جان بین که چون همی‌سِپُرَم بنفشه زار شود تُربَتَم چو درگذرم بر آستانِ مرادَت گشاده‌ام درِ چشم که یک نظر فِکنی، خود فِکندی از نظرم چه شُکر گویمت ای خیلِ غم، عَفاکَ الله که روزِ بی‌کسی آخر نمی‌روی ز سرم غلامِ مردمِ چشمم، که با سیاه هزار قطره بِبارَد چو دردِ شِمُرَم ،_لیکن کس این کرشمه نبیند که من همی‌ نِگَرَم به خاکِ اگر بگذرد چون باد ز شوق در آن تنگنا کفن بِدَرَم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/894 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
به تیغم گَر کشد دستش نگیرم وگر تیرم زَنَد منّت پذیرم که پیشِ دست و بازویت بمیرم غمِ گیتی گر از پایم درآرد بجز ساغر که باشد دستگیرم؟ برآی ای آفتابِ صبحِ امّید که در دستِ شبِ هجران اسیرم به فریادم رَس ای پیرِ خرابات به یک جرعه جوانم کن که پیرم که من از پایِ تو سر بر نگیرم بسوز این خرقهٔ تقوا تو که گر آتش شَوَم در وی نگیرم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/893 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مزن بر ز نوکِ غمزه تیرم که پیشِ چشمِ بیمارت بمیرم زکاتم دِه که مسکین و فقیرم چو طفلان تا کِی ای زاهد، فریبی به سیبِ بوستان و شهد و چُنان پُر شد فضایِ سینه از دوست که فکرِ خویش گم شد از ضمیرم قدح پُر کن که من در دولتِ جوانبخت جهانم گر چه پیرم که روزِ غم به جز ساغر نگیرم مبادا جز حسابِ مُطرب و مِی اگر نقشی کشد کِلکِ دبیرم در این غوغا که کَس کَس را نپُرسد من از پیرِ مُغان منّت پذیرم خوشا آن دَم کز اِستغنایِ مستی فَراغت باشد از شاه و وزیرم من آن مرغم که هر شام و سحرگاه ز بامِ عرش می‌آید صَفیرم چو گنج او در سینه دارم اگر چه مُدَّعی بیند حقیرم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/892 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر دست رَسَد در سرِ زُلفینِ تو بازم چون گوی چه سرها که به چوگانِ تو بازم در دست، سرِ مویی از آن عمرِ درازم پروانهٔ راحت بده ای شمع که امشب از آتشِ پیش تو چون شمع گُدازم آن دَم که به یک خنده دَهَم جان چو صُراحی مستانِ تو خواهم که گُزارَند نمازم چون نیست نمازِ منِ آلوده نمازی در میکده زان کم نَشَوَد سوز و گُدازم محراب و کمانچه ز دو ابرویِ تو سازم گر خلوتِ ما را شبی از رخ بِفُروزی چون صبح بر آفاقِ جهان سر بِفَرازم محمود بُوَد عاقبتِ کار در این راه گر سر بِرَوَد در سرِ سودایِ اَیازم حافظ غمِ با که بگویم؟ که در این دور جز جام نشاید که بُوَد محرمِ رازم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/890 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈