eitaa logo
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه پسرانه
90 دنبال‌کننده
17 عکس
289 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو زینت تاج و نگین از گوهر والای تو از کلاه خسروی رخسار مه سیمای تو جلوه گاه طایر اقبال باشد هر کجا سایه‌اندازد همای چتر گردون سای تو از رسوم شرع و حکمت با هزاران اختلاف نکته‌ای هرگز نشد فوت از دانای تو آب حیوانش ز منقار بلاغت می‌چکد طوطی خوش لهجه یعنی کلک شکرخای تو روشنایی بخش چشم اوست خاک پای تو آن چه اسکندر طلب کرد و ندادش روزگار جرعه‌ای بود از زلال جام جان افزای تو عرض در حریم حضرتت محتاج نیست راز کس مخفی نماند با فروغ رای تو خسروا پیرانه سر جوانی می‌کند بر امید عفو جان بخش گنه فرسای تو ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/805 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو نگارین روی است و مشکین سایبان ابرو هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم هزاران گونه پیغام است و در میان ابرو روان گوشه گیران را جبینش طرفه که بر طرف سمن زارش همی‌گردد چمان ابرو که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو تو کافردل نمی‌بندی نقاب زلف و می‌ترسم که محرابم بگرداند خم آن ابرو اگر چه مرغ زیرک بود، در هواداری به تیر غمزه صیدش کرد، چشم آن کمان ابرو ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/803 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خط عذار که بگرفت ماه از او خوش حلقه‌ایست لیک به در نیست راه از او آن جا بمال چهره و بخواه از او ای جرعه نوش مجلس جم سینه پاک دار کآیینه‌ایست جام جهان بین که آه از او کردار اهل صومعه‌ام کرد می پرست این دود بین که نامه من شد سیاه از او سلطان غم هر آن چه تواند بگو بکن من برده‌ام به باده فروشان پناه از او گو برفروز مشعله صبحگاه از او آبی به روزنامه اعمال ما فشان باشد توان سترد حروف گناه از او حافظ که ساز مطرب ساز کرد خالی مباد عرصه این بزمگاه از او آیا در این خیال که دارد گدای شهر روزی بود که یاد کند پادشاه از او ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/802 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گلبن عیش می‌دمد ساقی کو باد بهار می‌وزد باده خوشگوار کو گوش سخن شنو کجا دیده اعتبار کو مجلس بزم عیش را غالیه مراد نیست ای دم صبح خوش نفس نافه زلف کو حسن فروشی نیست تحمل ای صبا دست زدم به خون بهر خدا نگار کو شمع سحرگهی اگر لاف ز عارض تو زد خصم زبان دراز شد خنجر آبدار کو مردم از این هوس ولی قدرت و اختیار کو حافظ اگر چه در سخن خازن گنج حکمت است از غم روزگار دون طبع سخن گزار کو ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/801 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای پیک راستان خبر ما بگو احوال به بلبل دستان سرا بگو با آشنا سخن آشنا بگو برهم چو می‌زد آن سر زلفین مشکبار با ما سر چه داشت ز بهر خدا بگو هر کس که گفت خاک در دوست توتیاست گو این سخن معاینه در چشم ما بگو آن کس که منع ما ز خرابات می‌کند گو در حضور پیر من این ماجرا بگو بعد از ادای خدمت و عرض دعا بگو هر چند ما بدیم تو ما را بدان مگیر شاهانه ماجرای گناه گدا بگو بر این فقیر نامه آن محتشم بخوان با این گدا حکایت آن پادشا بگو جان‌ها ز دام زلف چو بر خاک می‌فشاند بر آن غریب ما چه گذشت ای صبا بگو جان پرور است قصهٔ ارباب معرفت رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگو حافظ گرت به مجلس او راه می‌دهند می نوش و ترک زرق ز بهر خدا بگو ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/800 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خنک نسیم معنبر شمامه‌ای که در هوای تو برخاست بامداد پگاه که دیده آب شد از شوق خاک آن درگاه به یاد شخص نزارم که غرق خون است هلال را ز کنار افق کنید نگاه منم که بی تو نفس می‌کشم زهی خجلت مگر تو عفو کنی ور نه چیست عذر گناه ز دوستان تو آموخت در طریقت مهر سپیده دم که صبا چاک زد شعار سیاه ز تربتم بدمد سرخ به جای گیاه مده به خاطر نازک ملالت از من زود که تو خود این لحظه گفت بسم الله ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/799 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عیشم مدام است از لعل کارم به کام است الحمدلله گه جام زر کش گه لعل ما را به رندی افسانه کردند پیران جاهل گمراه از دست زاهد کردیم توبه و از فعل عابد استغفرالله جانا چه گویم شرح فراقت چشمی و صد نم جانی و صد آه از قامتت سرو از عارضت ماه شوق لبت برد از یاد درس شبانه ورد سحرگاه ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/798 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر تیغ بارد در کوی آن ماه گردن نهادیم الحکم لله لیکن چه چاره با بخت گمراه ما و واعظ کمتر شناسیم یا جام باده یا قصه کوتاه من رند و عاشق در موسم آن گاه توبه استغفرالله مهر تو عکسی بر ما نیفکند آیینه رویا آه از آه یا لیت شعری حتام القاه حافظ چه نالی گر وصل خواهی خون بایدت خورد در گاه و بی‌گاه ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/797 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
وصال او ز عمر جاودان به خداوندا مرا آن ده که آن به که راز دوست از دشمن نهان به به داغ بندگی مردن بر این در به جان او که از ملک جهان به خدا را از طبیب من بپرسید که آخر کی شود این ناتوان به گلی کان پایمال سرو ما گشت بود خاکش ز خون ارغوان به که این سیب زنخ زان بوستان به دلا دایم گدای کوی او باش به حکم آن که دولت جاودان به جوانا سر متاب از پند پیران که رای پیر از بخت جوان به شبی می‌گفت چشم کس ندیده‌ست ز مروارید گوشم در جهان به اگر چه زنده رود آب حیات است ولی ما از اصفهان به سخن اندر دهان دوست شکر ولیکن گفته از آن به ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/796 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
حالِ با تو گفتنم هوس است خبرِ شِنُفتَنَم هوس است از رقیبان نهفتنم هوس است شبِ قدری چنین عزیزِ شریف با تو تا روز خُفتنم هوس است وه که دُردانه‌ای چنین نازک در شبِ تار سُفتنم هوس است ای صبا امشبم مدد فرمای که سحرگه شکفتنم هوس است خاکِ راهِ تو رفتنم هوس است همچو به رغمِ مدعیان شعرِ رندانه گفتنم هوس است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/795 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه مست از خانه برون تاخته‌ای یعنی چه این چنین با همه درساخته‌ای یعنی چه شاه خوبانی و منظور گدایان شده‌ای قدر این مرتبه نشناخته‌ای یعنی چه نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی بازم از پای درانداخته‌ای یعنی چه سخنت رمز دهان گفت و کمر سر میان و از میان تیغ به ما آخته‌ای یعنی چه عاقبت با همه کج باخته‌ای یعنی چه حافظا در تنگت چو فرود آمد خانه از غیر نپرداخته‌ای یعنی چه ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/794 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
در سرای مغان رفته بود و آب زده نشسته پیر و صلایی به و شاب زده ولی ز ترک کله چتر بر سحاب زده شعاع جام و قدح نور ماه پوشیده عذار مغبچگان راه آفتاب زده عروس بخت در آن حجله با هزاران ناز شکسته کسمه و بر برگ زده گرفته ساغر فرشتهٔ رحمت ز جرعه بر رخ حور و پری زده شکر شکسته سمن ریخته رباب زده سلام کردم و با من به روی خندان گفت که ای خمارکش مفلس شراب زده که این کند که تو کردی به ضعف همت و رای ز گنج خانه شده خیمه بر خراب زده وصال دولت بیدار ترسمت ندهند که خفته‌ای تو در آغوش بخت خواب زده بیا به میکده که بر تو عرضه کنم هزار صف ز دعاهای مستجاب زده فلک جنیبه کش شاه نصرت الدین است بیا ببین ملکش دست در رکاب زده خرد که ملهم غیب است بهر کسب شرف ز بام عرش صدش بوسه بر جناب زده ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/793 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای که با سلسلهٔ زلف دراز آمده‌ای فرصتت باد که دیوانه‌نواز آمده‌ای چون به پرسیدن ارباب نیاز آمده‌ای پیش بالای تو میرم چه به صلح و چه به جنگ چون به هر برازندهٔ ناز آمده‌ای آب و آتش به هم آمیخته‌ای از لب لعل چشم بد دور که بس شعبده بازآمده‌ای آفرین بر نرم تو که از بهر ثواب کشتهٔ غمزهٔ خود را به نماز آمده‌ای مست و آشفته به خلوتگه راز آمده‌ای گفت دگرت خرقه شراب آلوده‌ست مگر از مذهب این طایفه بازآمده‌ای ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/792 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دوش رفتم به در میکده خواب‌آلوده خرقه تر، دامن و سجّاده شراب‌آلوده گفت بیدار شو ای رهرو خواب‌آلوده شست و شویی کن و آن گه به خرابات خرام تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده به هوای لب پسران چند کنی جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده به طهارت گذران منزل پیری و مکن خلعت چو تشریف شباب آلوده که صفایی ندهد آب تراب‌آلوده گفتم ای جان جهان دفتر عیبی نیست که شود فصل بهار از می ناب آلوده آشنایان ره در این بحر عمیق غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده گفت لغز و نکته به مفروش آه از این لطف به انواع عتاب آلوده ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/791 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دامن کشان همی‌شد در شرب زرکشیده صد ماه رو ز رشکش جیب قصب دریده چون قطره‌های شبنم بر برگ چکیده لفظی فصیح قدی بلند چابک رویی لطیف زیبا چشمی خوش کشیده یاقوت جان فزایش از آب لطف زاده شمشاد خوش خرامش در ناز پروریده آن لعل بین وان خنده آشوب وان رفتن خوشش بین وان گام آرمیده یاران چه چاره سازم با این رمیده زنهار تا توانی اهل نظر میازار دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده تا کی کشم عتیبت از چشم روزی کرشمه‌ای کن ای برگزیده گر خاطر شریفت رنجیده شد ز بازآ که توبه کردیم از گفته و شنیده بس شکر بازگویم در بندگی خواجه گر اوفتد به دستم آن میوه رسیده ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/789 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چراغ روی تو را شمع گشت پروانه مرا ز تو با خویش پروا نه به بوی سنبل زلف تو گشت دیوانه به بوی زلف تو گر جان به باد رفت چه شد هزار جان گرامی فدای جانانه من رمیده ز غیرت ز پا فتادم دوش نگار خویش چو دیدم به دست بیگانه چه نقشها که برانگیختیم و سود نداشت فسون ما بر او گشته است افسانه به غیر خال سیاهش که دید به دانه به مژده جان به صبا داد شمع در نفسی ز شمع روی تواش چون رسید پروانه مرا به دور لب دوست هست پیمانی که بر زبان نبرم جز حدیث پیمانه حدیث مدرسه و خانقه مگوی که باز فتاد در سر هوای میخانه ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/787 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
از خون نوشتم نزدیک دوست نامه اِنّی رَأیتُ دَهراً مِن هِجرک القیامه لَیسَت دُموعُ عَینی هٰذا لَنا العلامه هر چند کآزمودم از وی نبود سودم مَن جَرَّبَ المُجَرِّب حَلَّت به الندامه پرسیدم از طبیبی احوال دوست گفتا فی بُعدها عذابٌ فی قُربها السلامه گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم و اللهُ ما رَأینا حُباً بِلا ملامه حَتّیٰ یَذوق مِنهُ کأساً مِن الکرامه ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/788 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
از من جدا مشو که توام نور دیده‌ای آرام جان و مونس قلب رمیده‌ای پیراهن صبوری ایشان دریده‌ای از چشم بخت خویش مبادت گزند از آنک در به غایت خوبی رسیده‌ای مَنعَم مکن ز وی ای مفتی زمان معذور دارمت که تو او را ندیده‌ای آن سرزنش که کرد تو را دوست بیش از خویش مگر پا کشیده‌ای ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/790 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سحرگاهان که مخمور شبانه گرفتم باده با چنگ و چغانه ز شهر هستیش کردم روانه نگار می فروشم داد که ایمن گشتم از مکر زمانه ز ساقی کمان ابرو شنیدم که ای تیر ملامت را نشانه نبندی زان میان طرفی کمروار اگر خود را ببینی در میانه که عنقا را بلند است آشیانه که بندد طرف وصل از حسن شاهی که با خود بازد جاودانه ندیم و مطرب و ساقی همه اوست خیال آب و در ره بهانه بده کشتی می تا خوش برانیم از این دریای ناپیداکرانه وجود ما معماییست که تحقیقش فسون است و فسانه ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/786 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساقی بیا که شد قدح لاله پر ز می طامات تا به چند و خرافات تا به کی چین قبای قیصر و طرف کلاه کی هشیار شو که مرغ چمن مست گشت هان بیدار شو که خواب عدم در پی است هی خوش نازکانه می‌چمی ای شاخ نوبهار کآشفتگی مبادت از آشوب باد دی بر مهر چرخ و او اعتماد نیست ای وای بر کسی که شد ایمن ز مکر وی و امروز نیز ساقی مه روی و جام می باد صبا ز عهد صبی یاد می‌دهد جان دارویی که غم ببرد درده ای صبی حشمت مبین و سلطنت که بسپرد فراش باد هر ورقش را به زیر پی درده به یاد طی جام یک منی تا نامه سیاه بخیلان کنیم طی زان می که داد حسن و لطافت به ارغوان بیرون فکند لطف مزاج از رخش به خوی مسند به باغ بر که به خدمت چو بندگان استاده است سرو و کمر بسته است نی حافظ حدیث سحرفریب خوشت رسید تا حد مصر و چین و به اطراف روم و ری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/785 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مخمور جام ساقی بده شرابی پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی مطرب بزن نوایی ساقی بده شرابی شد حلقه قامت من تا بعد از این رقیبت زین در دگر نراند ما را به هیچ بابی در انتظار رویت ما و امیدواری در وصالت ما و خیال و خوابی مخمور آن دو چشمم آیا کجاست جامی بیمار آن دو لعلم آخر کم از جوابی کی تشنه سیر گردد از لمعه سرابی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/781 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می علاج کی کنمت آخرالدواء الکی که می‌رسند ز پی رهزنان بهمن و دی چو نقاب برافکند و مرغ زد هوهو منه ز دست پیاله چه می‌کنی هی هی شکوه سلطنت و حسن کی ثباتی داد ز تخت جم سخنی مانده است و افسر کی خزینه داری میراث خوارگان کفر است به قول مطرب و ساقی به فتوی دف و نی مجو ز سفله مروت که لا نوشته‌اند بر ایوان جنه الماوی که هر که دنیی خرید وای به وی سخا نماند سخن طی کنم شراب کجاست بده به شادی روح و روان طی بخیل بوی خدا نشنود بیا پیاله گیر و کرم ورز و الضمان علی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/783 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صحنِ بُستان ذوق بخش و صحبتِ خوش است وقت خوش باد کز وی وقتِ میخواران خوش است آری آری طیبِ انفاسِ هواداران خوش است ناگشوده نقاب، آهنگِ رحلت ساز کرد ناله کن بلبل، که افکاران خوش است مرغِ خوشخوان را بشارت باد کاندر راهِ دوست را با نالهٔ شب‌های بیداران خوش است نیست در بازارِ عالَم خوشدلی ور زان که هست شیوهٔ رندی و خوش باشیِ عیاران خوش است کاندر این دیرِ کهن، کارِ سبکباران خوش است حافظا! تَرکِ جهان گفتن طریقِ خوشدلیست تا نپنداری که احوالِ جهان داران خوش است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/784 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
لبش می‌بوسم و در می‌کشم می به آب زندگانی برده‌ام پی نه کس را می‌توانم دید با وی لبش می‌بوسد و خون می‌خورد جام رخش می‌بیند و می‌کند خوی بده جام می و از جم مکن یاد که می‌داند که جم کی بود و کی کی بزن در پرده چنگ ای ماه مطرب رگش بخراش تا بخروشم از وی بساط زهد همچون غنچه کن طی چو چشمش مست را مخمور مگذار به یاد لعلش ای ساقی بده می نجوید جان از آن قالب جدایی که باشد خون جامش در رگ و پی زبانت درکش ای زمانی حدیث بی‌زبانان بشنو از نی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/782 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی لطف کردی سایه‌ای بر آفتاب انداختی حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی گوی خوبی بردی از خوبان خلخ شاد باش جام کیخسرو طلب کافراسیاب انداختی هر کسی با شمع رخسارت به وجهی باخت زان میان پروانه را در اضطراب انداختی گنج خود نهادی در ویران ما سایه دولت بر این کنج خراب انداختی تشنه لب کردی و گردان را در آب انداختی خواب بیداران ببستی وان گه از نقش خیال تهمتی بر شب روان خیل خواب انداختی پرده از رخ برفکندی یک نظر در جلوه گاه و از حیا حور و پری را در حجاب انداختی باده نوش از جام عالم بین که بر اورنگ جم شاهد مقصود را از رخ نقاب انداختی از فریب نرگس مخمور و لعل می پرست حافظ خلوت نشین را در شراب انداختی و از برای صید در گردنم زنجیر زلف چون کمند خسرو مالک رقاب انداختی داور داراشکوه‌ ای آن که تاج آفتاب از سر تعظیم بر خاک جناب انداختی نصرة الدین شاه یحیی آن که خصم ملک را از دم شمشیر چون آتش در آب انداختی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/780 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈