eitaa logo
مِشْکات
104 دنبال‌کننده
878 عکس
186 ویدیو
4 فایل
#کشکولی_معنوی_و_متنوع: #دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خلقت_تا_رحلت_خاتم_انبیاء #داستان_های_واقعی_عاشقانه_جذاب #سلسله_مباحث_مهدویت_مهدی_شناسی #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قران_کریم #حکایت_ضرب_المثل_هاب_فارسی و..
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜️ : 🌸 به نماز شب عادت کنیم، از آثارش قوی شدن، شاداب شدن است، حال و لذت انبیاء است، صحبت کردن با خداست. 🌹 در تو هستی و زمین، آسمان و خدا، این حالات انبیاء است. 🌸 از آثار یکسره خوابیدن کسل شدن است. 🌹 پیامبر اکرم(صلى الله عليه و آله) ‌می فرماید: یا علی نماز شب بخوان که ۱۰ خصلت دارد، یکی اش تندرستی است. 🌸 بندگان خدا شب کم می خوابند و سحرگاهان را می کنند. 💠🌷💠🌷💠🌷💠🌷💠 https://eitaa.com/m_rajabi57 💠🌷💠🌷💠🌷💠🌷💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌝 هر روز صبح که از خواب بیدار می شوی 🌝 به این معناست که تو از نو زاده می شوی 🎂منتظر روز تولد نباش! 🏷زندگی بیمه ندارد  💫💥هر روزش را جشن بگیر🎂💥💫 💙 💙 به ما بپیوندید و ما را به دوستانتان معرفی کنید: 💙🍃💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃💙 https://eitaa.com/m_rajabi57 💙🍃💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃💙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 📌در عالم هستی رازهایی نهفته است که حقیقت و چیستی آنها برای انسان خاکی روشن نیست، 📌 یکی از این اسرار مهم، پذیرایی خاص الهی در ماه مبارک رجب است، در منابع اسلامی روایات فراوانی در اهمیت این ماه الهی وجود دارد که انسان را متحیر و مشتاق بهره گیری از آن می کند. @m_rajabi57 💫در روایتی بسیار زیبا و ارزشمند از (صلی الله علیه و اله و سلم) نقل شده است که فرمودند:   « ِ (الأصَبُّ)، یَصُبُّ اللّه ُ فیهِ الرَّحمَةَ على عِبادِهِ؛ 💫رجب ماه ریزش الهی ست ؛ خداوند در این ماه رحمت[خود] را بر بندگانش فرو مى ریزد.» 🌀💙🌀💙🌀💙🌀💙🌀💙 https://eitaa.com/m_rajabi57 🌀💙🌀💙🌀💙🌀💙🌀💙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مِشْکات
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 بسم الله الرحمن الرحيم #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن_جلسه_23 🌹 #آیه_5_سوره_بقره 🌸 اولئک علی ه
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 بسم الله الرحمن الرحيم 🔵 تفسیر آیه به آیه قرآن 🔵 🔵 🌸 ان الذین کفروا سوآء علیهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم لا يؤمنون (6) 🍀 ترجمه: همانا كسانى كه كافر شدند براى آنها یکسان است چه آنها را انذار بدهی چه آنها را انذار ندهی ایمان نمی آورند. 🌷 : از ريشه كفر می آید و به معنای انکار کردن و پوشاندن است و به کسی که حقایق الهی را می پوشاند و انکار می کند کافر می گویند. 🌷 : برای آنها یکسان است -سوآء در زبان عربی به معنای مساوی بودن و یکسان است برای کسانی که کافر شدند بود و نبود بعضی چیزها یکسان و برابر است و برایشان فرق نمی کند. 🌷 : از ریشه انذار و به معنای هشدار دادن و ترساندن است ءانذرتهم ام لم تنذرهم لا یؤمنون: چه آنها را انذار بدهی یا ندهی ایمان نمی آورند 🌸 راه تشخیص و كار سختى نيست راهش این است که آیات انذار و عذاب را در برابر آن شخص بخوانیم بعد به حالات و برخورد او نگاه کنیم اگر تحت تاثیر آیات قرار گرفت و پریشان شد مؤمن است و اگر تحت تاثیر قرار نگرفت از ایمان دور است. 🔹 پیام های آیه 6 سوره بقره 🔹 ✅ اگر و بر انسان اثر نکند بشارت و وعده ها اثر نخواهد گذاشت. ✅ یعنی باور داشتن و کفر یعنی انکار کردن 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀 https://eitaa.com/m_rajabi57 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚📚📚 📚📚📚 گونه‌ای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آن‌ها نهفته است. بسیاری از این داستان‌ها از یاد رفته‌اند، و پیشینهٔ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست؛ با این‌حال، در سخن به‌کار می‌رود. شکل درست این واژه « » است و در ابتدای آن اضافه است. به عبارتِ دیگر، « » به معنای مَثَل زدن (به فارسی: داستان زدن) است.   كلمه” ” عربي است و كلمه فارسي آن “ ” است . وقتي مثل گفتن صورت بي ادبانه پيدا كند آن را متلك مي گويند . در همه زبانهاي دنيا  فراوان است . بعضي از مثل ها در همه زبانها به هم شباهت دارند . هر قدر تاريخ تمدن ملتي درازتر باشد بيشتر حادثه در آن پيدا شده و مثل هاي بيشتري در آن وجود دارد و در زبان فارسي نيز ده ها هزار ضرب المثل وجود دارد .   از امروز به مطالب کانال بخش اضافه میکنیم. 🍛🍚🍜🍝🥗🍝🍲 https://eitaa.com/m_rajabi57 🍚🍛🍜🍝🍲🥗🍛
این قسمت : : 🍲🍲 🍲🍲 کاربرد:  هر کاری که بدون نظم و ترتیب انجام شود و آغاز و پایان آن معلوم نباشد، تشبیه می شود به: . این مثل، نشان از هرج و مرج و ریخت و پاش آن کار دارد.  🍛🍜🍝🍲🍚🥗🥘 https://eitaa.com/m_rajabi57 🥗🍚🍛🍜🍝🍲🥘
: این داستانی دارد؛ می گویند ، نذر داشت که سالی یک روز- آن هم در فصل بهار- به شهرستانک یا سرخه حصار (از نواحی خوش آب و هوای اطراف تهران) برود؛ در این روز خاص، به دستور او، دوازده دیگ آش بار می گذاشتند.  مواد این آش، شامل چهارده رأس گوسفند و مقدار زیادی حبوبات،سبزی ها و ادویه های مختلف بود. هنگام پختن این آش، نزدیکان شاه به اتفاق اهل خانواده خود، تلاش بسیاری می کردند که در تهیه مقدمات این آش نذری، از دیگران جلو بزنند و نهایت خدمت و ارادت خود را به این وسیله به شاه نشان دهند. مخارج و تدارکات تهیه آش و ریخت و پاش های مالی و جشن و سرور پخت این آش، معروف بوده است. اما مراسم پختن این آش، آنقدر شلوغ و بی نظم بوده که بعدها برای بی نظمی و شلختگی، ضرب المثل شده است. 🍚🍛🍜🍝🍲🥗🥘 https://eitaa.com/m_rajabi57 🍚🍛🍜🍝🍲🥗🥘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مِشْکات
تجربیاتی از عالم پس از مرگ #معاد_شناسی استاد امینی خواه بسیار جالب و‌تاثیرگزاره. دوستان پیشنهاد می
تجربیاتی از عالم پس از مرگ استاد امینی خواه بسیار جالب و‌تاثیرگزاره. دوستان پیشنهاد میکنم استفاده بفرمایید. هر جلسه ، جلسه ی قبل نشان گذاری شده است. با استفاده از این به جلسات قبل بروید و از جلسه اول استفاده بفرمایید. https://eitaa.com/m_rajabi57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مِشْکات
#خبر #خبر #خبر #خبر_خوش 💞خبر خوش برای داستان دوستان نازنین💞 طبق قولی که داده بودیم
💙 💙 یک داستان واقعی از ماجرای زندگی یڪ تازه مسلمان لهستانی نمونه بارز استقامت و انتخاب آگاهانه و صبر در برابر سختیهای پیش رو در ۴۸قسمت تقدیم شما عزیزان می گردد. : این داستان و رخدادهای آن بر اساس حقیقت و واقعیت می باشند … و بنده هیچ گونه مسئولیت و تاثیری در این وقایع نداشته … و نقشی جز روایتگری آنها ندارم … با تشکر و احترام 💚 زندگی_من 💚 💚 💚 به ما بپیوندید و ما را به دوستانتان معرفی کنید: 💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃 https://eitaa.com/m_rajabi57 💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃👇
مِشْکات
#قسمت_دوم #تمام_زندگی_من: 🍃🌸مسیحی یا یهودی🌸🍃   یه هفته دیگه هم به همین منوال گذشت … به خود
: 💙🌀خدایی که می شنود🌀💙 مسلمانان کشور من زیاد نیستند یعنی در واقع اونقدر کم هستند که میشه حتی اونها رو حساب نکرد … جمعیت اونها به 30 هزار نفر هم نمیرسه و بیشترشون در شمال لهستان زندگی می کنن … همون طور که به بالشت های پشت سرش تکیه داده بود … داشت دونه های تسبیحش رو می چرخوند … که متوجه من شد … بهم نگاه کرد و یه لبخند زد … دوباره سرش چرخوند و مشغول ذکر گفتن شد … نمی دونم چرا اینقدر برام جلب توجه کرده بود … - دعا می کنی؟ … - نذر کرده بودم … دارم نذرم رو ادا می کنم … - چرا؟ … - توی آشپزخونه سر خوردم … ضربان قلبش قطع شده بود… چشم های پر از اشکش لرزید … لبخند شیرینی صورتش رو پر کرد … - اما گفتن حالش خوبه … - لهجه نداری … - لهستانیم ولی چند سالی هست آلمان زندگی می کنم… - یهودی هستی؟ … - نه … تقریبا 3 ساله که مسلمان شدم … شوهرم یه مسلمان ترک، ساکن آلمانه … اومده بودیم دیدن خانواده ام… و این آغاز دوستی ما بود … قرار بود هر دومون شب، توی بیمارستان بمونیم … هیچ کدوم خواب مون نمی برد … اون از زندگیش و مسلمان شدنش برام می گفت … منم از بلایی که سرم اومده بود براش گفتم … از شنیدن حرف ها و درد دل های من خیلی ناراحت شد … - من برات دعا می کنم … از صمیم قلب دعا می کنم که خوب بشی … خیلی دل مرده و دلگیر بودم … - خدای من، جواب دعاهای من رو نداد … شاید کلیسا دروغ میگه و خدا واقعا مرده باشه … چرخیدم و به پشت دراز کشیدم … و زل زدم به سقف … - خدای تو جوابت رو داد … اگر خدای تو، جواب من رو هم بده؛ بهش ایمان میارم … خیلی ناامید بودم … فقط می خواستم زنده بمونم … به بهشت و جهنم اعتقاد داشتم اما بهشت من، همین زندگی بود … بهشتی که برای نگهداشتنش حاضر بودم هر کاری بکنم … هر کاری …     ... 💙🌀💙🌀💙🌀💙🌀💙🌀 https://eitaa.com/m_rajabi57 💙🌀💙🌀💙🌀💙🌀💙🌀
: 💙🌀عهدی که شکست🌀💙     چند ماه گذشت … زمان مرگم رسیده بود اما هنوز زنده بودم… درد و سرگیجه هم از بین رفته بود … رفتم بیمارستان تا از وضعیت سرم با خبر بشم … آزمایش های جدید واقعا خیره کننده بود … دیگه توی سرم هیچ توموری نبود … من خوب شده بودم … من سالم بودم … اونقدر خوشحال شده بودم که همه چیز رو فراموش کردم … علی الخصوص قولی رو که داده بودم … برگشتم دانشگاه … و زندگی روزمره ام رو شروع کردم … چندین هفته گذشت تا قولم رو به یاد آوردم … با به یاد آوردن قولم، افکار مختلف هم سراغم اومد … - چه دلیلی وجود داشت که دعای اون زن مسلمان مستجاب شده باشه؟ … شاید دعای من در کلیسا بود و همون زمان تومور داشت ذره ذره ناپدید می شد و من فقط عجله کرده بودم … شاید … شاید … چند روز درگیر این افکار بودم … و در نهایت … چه نیازی به عوض کردن دینم بود؟ … من که به هر حال به خدا ایمان داشتم … تا اینکه اون روز از راه رسید … روی پلکان برقی، درد شدیدی توی سرم پیچید … سرم به شدت تیر کشید … از شدت درد، از خود بی خود شدم … سرم رو توی دست هام گرفتم و گوله شدم … چشم هام سیاهی می رفت … تعادلم رو از دست دادم … دیگه پاهام نگهم نمی داشت … نزدیک بود از بالای پله ها به پایین پرت بشم که یه نفر از پشت من رو گرفت و محکم کشید سمت خودش … و زیر بغلم رو گرفت… به بالای پله ها که رسیدیم افتادم روی زمین … صدای همهمه مردم توی سرم می پیچید … از شدت درد نمی تونستم نفس بکشم … همین طور که مچاله شده بودم یه لحظه به یاد قولی که داده بودم؛ افتادم … - خدایا! غلط کردم … من رو ببخش … یه فرصت دیگه بهم بده … خواهش می کنم … خواهش می کنم … خواهش می کنم … ...    🌀💙🌀💙🌀💙🌀💙🌀💙🌀 https://eitaa.com/m_rajabi57 🌀💙🌀💙🌀💙🌀💙🌀💙🌀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا