eitaa logo
مِشْکات
104 دنبال‌کننده
878 عکس
186 ویدیو
4 فایل
#کشکولی_معنوی_و_متنوع: #دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خلقت_تا_رحلت_خاتم_انبیاء #داستان_های_واقعی_عاشقانه_جذاب #سلسله_مباحث_مهدویت_مهدی_شناسی #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قران_کریم #حکایت_ضرب_المثل_هاب_فارسی و..
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠ـــــــ قسمت ـــــــ💠 ‌ 🇮🇷 🇮🇷 🍁✨🍁✨🍁✨🍁✨🍁 حالتش عجیب شد! تاحالا اونطوری ندیده بودمش، بدون اینکه جواب سوال اولم رو بده ، یهو خندید و گفت یه اسم عالی برات سراغ دارم ! امیدوارم خوشت بیاد ،حسابی کنجکاویم تحریک شد ،هم اینکه چرا جواب سوالم رو نداد و حالت چهره اش اونطوری شد ، هم سر اسم ! - پیشنهادت چیه؟ - جون ...[حرف ج را با فتحه بخوانید] - جون؟ من تا حالا چنین اسمی رو بین بچه ها نشنیده بودم ! - اسم غلام سیاه پوست امام حسینه ، این غلام، بدن بدبویی داشته و به خاطر همین همیشه خجالت می کشیده و همه مسخره اش می کردن ، توی صحرای  ، وقتی امام حسین، اون رو آزاد می کنه و بهش میگه می تونی بری ، به خاطر عشقش به امام، حاضر به ترک اونجا نمیشه و میگه، به خدا سوگند، از شما جدا نمیشم تا اینکه خون سیاهم با خون شما، در آمیزه و پیوند بخوره، امام هم در حقش دعا می کنن ، الان هم یکی از 72 تن شهید ، تو وجه اشتراک زیادی با جون داری ... سرم رو انداختم پایین، هم سیاهم ،هم مفهوم فامیلم میشه راسو ! - ناراحت شدی؟  سرم رو آوردم بالا ، چشم هاش نگران شده بود ، _نه ! اتفاقا برای اولین بار خوشحالم ،از اینکه یه عمر همه راسو و بدبو صدام کردن... با تمام وجود برای شناخت تلاش می کردم ،می خواستم اسلام رو با همه ابعادش بشناسم ، یه دفتر برداشتم و مثل هادی شروع کردم به حلاجی خودم ،هر کلاس و جلسه ای که گیرم می اومد می رفتم ،تمام مطالب اخلاقی و عقیدتی و ... همه رو از هم جدا می کردم و مرتب می کردم، شب ها هم از هادی می خواستم برام حرف بزنه و هر چیزی که از اخلاق و معارف بلده بهم یاد بده ،هادی به شدت از رفتار و منش اهل بیت الگو برداری کرده بود و استاد عملی سیره شده بود ، هر چند خودش متواضعانه لقب استاد رو قبول نمی کرد.. کم کم رقابت شیرینی هم بین ما شروع شد! والسابقون شده بودیم ، به قول هادی، آدم زرنگ کسیه که در کسب رضای خدا از بقیه سبقت می گیره ،منم برای ورود به این رقابت ، پا گذاشتم جای پاش، سر جمع کردن و پهن کردن سفره ، شستن ظرف ها ؟ کمک به بقیه ، تمیز کردن اتاق و ... خوبی همه اش این بود که با یه و قربة الی الله ،مسابقه خوب بودن می شد ، چشم باز کردم ، دیدم یه آدم جدید شدم ،کمال همنشین در من اثر کرد !دوستی من و هادی خیلی قوی شده بود ، تا جایی که روز عید غدیر با هم دست برادری دادیم و این پیمانی بود که هرگز گسسته نمی شد ، تازه بعد از عقد اخوت بود که همه چیز رو در مورد هادی فهمیدم.. باورم نمی شد!حدسم در مورد بچه پولدار بودنش درست بود! اما تا زمانی که عکس های خانوادگی شون رو بهم نشون نداده بود ، باور نمی کردم ، اون پسر یکی از بزرگ ترین سیاست مدارهای جهان بود! اولش که گفت فکر کردم شوخی می کنه ، اما حقیقت داشت ، هادی پسر یکی از بزرگ ترین سیاستمدارهای جهان بود ، به راحتی به 10 زبان زنده دنیا حرف می زد و به کشورهای زیادی سفر کرده بود ، بعد از مسلمان شدن و چندین سال تقیه،همه چیز لو میره ، پدرش خیلی سعی می کنه تا اون رو منصرف کنه، حتی به شدت پسرش رو تحت فشار می گذاره، اما هادی، محکم می ایسته و حاضر به تغییر مسیر نمیشه ؛ پدرش هم با یه پاسپورت، هویت جدید و رایزنی محرمانه با دولت وقت ، مخفیانه پسرش رو به اینجا می فرسته ، هادی از سخت ترین لحظاتش هم با خنده حرف می زد.. بهش گفتم:چرا همین جا توی ایران نمی مونی؟! نگاه عمیقی بهم کرد ، _شاید پدرم برای مخفی کردن مسلمان شدن من و حفظ موقعیت سیاسیش ،من رو به فرستاد، اما من شرمنده خدام ،پدر من جزء افرادیه که علیه اسلام فعالیت و برنامه ریزی می کنه ، برای حفظ جان پسرش به ایران اعتماد می کنه اما به خاطر منافع سیاسی، این حقیقت رو نادیده می گیره ؛ وظیفه من اینه که برگردم ، حتی اگر به معنی این باشه که حکم مرگم رو ، پدر خودم صادر کنه ! اون می خندید، اما خنده هاش پر از درد بود ، گذشتن از تمام اون جلال و عظمت و دنبال حق حرکت کردن، نمی دونستم چی باید بهش بگم؟ ناخودآگاه خنده ام گرفت ، یه چیزی رو می دونی؟ اسم من، مناسب منه اما اسم تو نیست ،باید اسمت رو میزاشتی سلمان یا ، هادی سلمان.. - هادی سلمان؟ بلند خندید،این اسم دیگه کامل عربیه ! ولی من برای عرب بودن، زیادی بورم ! تازه می فهمیدم چرا روز اول من رو کنار هادی قرار دادن،حقیقت این بود ، هر دوی ما مسیر سخت و غیر قابل تصوری رو پیش رو داشتیم ،مسیر و هدفی که قیمتش، جان ما بود ، من با هدف دیگه ای به ایران اومدم اما هدف بزرگ تر و با ارزش تری در من شکل گرفت ! امروز، هدف من، نه قیام برای نجات بومی ها،که نجات  ! من این بار، می خوام حسینی بشم برای شدن باید شد.. ✍🏻 نویسنده: 🌹 🍁✨🍁✨🍁✨🍁✨🍁 https://eitaa.com/m_rajabi57 🍁✨🍁✨🍁✨🍁✨🍁
🍃🔮🍃🔮🍃🔮🍃🔮🍃🔮 🎀با ما همراھ باشید با مجموعہ اے متنوع و خواندنے با داستانہا و دانستنے هاے جذاب: 🎀دسترسے آسان به سرسلسلھ هر مطلب : 👇👇👇👇👇 🌺🌿 : https://eitaa.com/m_rajabi57/158 🌺🌿 اول https://eitaa.com/m_rajabi57/279 🌺🌿 : https://eitaa.com/m_rajabi57/329 🌺🌿 : https://eitaa.com/m_rajabi57/24 🌺🌿 زیباے : https://eitaa.com/m_rajabi57/1058 🌺🌿 زیباے https://eitaa.com/m_rajabi57/2722 🌺🌿 : https://eitaa.com/m_rajabi57/2763 🌿🌺 : https://eitaa.com/m_rajabi57/3781 🍃🔮🍃🔮🍃🔮🍃🔮🍃🔮
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼بیا عدالت مطلق مسیر مےخواهد 🌸سپاه منتظرانت امیر مےخواهد 🌼زمین و ڪل زمان را بیا و زیباڪن 🌸حڪومت علوے را دوباره برپا ڪن... @m_rajabi57
‌ 🌷مهدی شناسی ۳۹🌷

🌼شما  را دیده اید؟!هیچ تیغی ندارد.
به   می گویند.

🌼یک جهت به خاطر مادرشان است ولی یک جهت هم به خاطر این است که وقتی ایشان پا به عرصه ی عالم می گذارد،هیچ رنجی با خودش به همراه ندارد. سراسر رحمت است.

🌼مایه ی آسودگی و آسایش خیال بندگان است. به همین خاطر مردم او را روی چشم می گذارند...

 


https://eitaa.com/m_rajabi57
‌ 🌷مهدی شناسی ۴۰🌷

🔷دیدید وقتی قندان را جلوی بچه ها  می گذاریم،می گردند و می گردند و قند بزرگترش را انتخاب می کنند؟!

🔷اما همین قندان را اگر جلوی بزرگترها بگذاریم،می گردند و کوچکترین را انتخاب می کنند.

🔷چرا بچه آن طور ولی بزرگترها این طور؟!

🔷علتش این است که بزرگترها می دانند که پشت این شیرینی ناچیز و اندک چه تلخی هایی نهفته است. به همین خاطر از آن می گذرند.

🔷در حقیقت این شیرینی نازل را قربانی یک شیرینی برتر که سلامتیست می کنند.

🔷اساسا قرب به هر چیز لازمه اش قربانیست.

🔷گلاب گیرها چطور به گلاب دست پیدا می کنند؟
آب زلال و پاک را قربانی گل ها می کنند و به گلاب که برتر است قرب پیدا می کنند.

🔷در عالم معنویت هم همین است،باید  بدهی تا  پیدا کنی.

🔷اگر قرب و معرفت به  علیه السلام را می خواهیم باید از خیلی از هوس های شیرینمان بگذریم و آن ها را  کنیم...

 


https://eitaa.com/m_rajabi57
🌹 محبت مهدوی🌹

⁉️آیا به درجه ای از محبت امام مهدی علیه السلام رسیده ایم که علاقه ای جز محبت و عشق او در قلبمان نباشد؟

⁉️آیا حاضریم همه چیزمان را -نه به حرف و شعار،که در عمل و به حقیقت-فدای آن حضرت کنیم؟

⁉️آیا در کنار عشق و محبت به او،هیچ عشق و علاقه ی دیگری از ظواهر دنیا در دل نداریم؟

⁉️آیا چنین است که فقط نور خورشید آن وجود گرامی،جان مارا گرم می کند و در مشکلات،هیچ پناهی جز او برای خود قرار نمی دهیم؟

⁉️آیا شبانه روز در فکر آن گمشده ایم؟آیا او را بر دعای خود و خواست و نظر و سلیقه اش را بر خواست،نظر و سلیقه ی خود ترجیح می دهیم؟

🔵چنین محبتی اگر در روح و جسممان ایجاد شود،درهای اتصال به وجود و حقیقت آن حضرت باز می شود.

🔵البته بسیار کمند کسانی که به این مرتبه از معرفت می رسند...

🌹اگر دل از علایق کنده باشی
به منزل بار خود افکنده باشی

زلیخای جهان کوتاه دستست
اگر پیراهن تن کنده باشی...🌹

 
 

https://eitaa.com/m_rajabi57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا