نقطه زن👌
عالی
آب روی آتش!
https://eitaa.com/maadarestaan
استاد پناهیان:
💚 زنان شهیدساز هستند، که ده برابر شهادت ارزش دارد.
💛 خانم ها نه نیاز به «جهاد» دارند و نه به «شهادت» که به مقامات عالیه برسند؛
بلکه با همان «نقش پنهان در دین» به همه مقامات می رسند
🧡 در قیامت معلوم می شود که یک خانم خانه دار که به ظاهر هیچ کاری نکرده چه مقامی دارد.
❤️ در قیامت معلوم می شود که عالم را خانم های خانه دار می چرخاندند...
با ما، اینجا 👇
https://eitaa.com/maadarestaan
اینجا، زیر همین آسمان، روی همین کرهٔ خاکی که ما هوایش را نفس می کشیم، جایی هست که مادری کردن در آنجا با هرجای دیگری فرق دارد...
آنجا مادر، هر روز صبح، به جای گذاشتن لقمه های صبحانه که مقدار پنیر و گردویش تنظیم باشد و شیرین کردن چای بچه ها...
به جای شانه زدن موها، بعد،بستن کش های صورتی گل گلی به گیسوی بلند بافتهٔ دختران...
به جای همه ی این دل دادن های مادرانهٔ دنیای ما، بچه هایش را می پیچد توی یک پارچه ی سفید و خوب می پوشاندشان...
بچه ها عمیق می خوابند و سفر می کنند به بهشت، میان همان درختانِ سرسبزِ زیبا و نهرهای روان که ما فقط خوانده ایمشان...
آنجا مادر، خوب می داند شاید همین چند لحظه بعد، دیگر دخترِ لپ گُلیِ شیرین زبانش نباشد تا لب هایش را بگذارد روی سرخی گونه هایش و ببوسدش و شیرینی این بوسه بنشیند به جانش تا شیرین شود همه ی ضعف و سختیِ آن نُه ماه، آن دوسال و آن همه شب بیداری...
مادر می داند شاید فردا پسری نباشد تا سرش را ببرد نزدیک گردنش و بو کند تنش را، همان عطری که مادرها را می برد تا جایی نزدیک ابرها و بعد ببوسد پیشانی پسرش را و بگوید: مرد شی مادر...
آنجا مادرها به جای غذا و آب، عشقِ به حق می دهند به بچه ها و داستان وارثانِ اصلی زمین را می گویند برایشان...
مادری کردن آنجا خیلی سخت است. مادری کردن آنجا خیلی فرق دارد. مادرها آنجا تمام قد آغوشند، آغوشی بی پناه که باید از یاد بچه هایش گرسنگی را ببرد، تشنگی را ببرد و یادشان بیاورد که پیروزی نزدیک است...
مادری کردن شبیه مادرهای آنجا، کار هرکسی نیست! دلی می خواهد به وسعت آسمان و باوری به استحکام یقین...
✍آسیه کلایی
@giyume69
#استاد_تراشیون
✅ ابراز محبت به امیرالمؤمنین....
اولین گامی را که باید در خانه هایمان به آن توجه کنیم این است که محبت امیرالمومنین را در وجود فرزندانمان نهادینه کنیم. یک وجود محبت عمیقی را در وجود آن ها قرار دهیم.
در مدلهای تربیتی می گویند بچه ها هر چه به سن تولد نزدیک تر هستند شما بهتر می توانید روی آن ها کار تربیتی بکنید. یعنی حالا بلاتشبیه مانند آن گِل نرمی است که شما هر شکل و حالتی را بخواهید به او می دهید. هر چه می گذرد این خشک می شود، سخت تر می شود. لذا باید این محبت دقیقاً از همان بدو تولد ما شروع کنیم و شکل بدهیم در وجود فرزندانمان.
اولین نکته این است که خود ما پدران و مادران این ابراز محبت به امیرالمومنین را برای فرزندانمان داشته باشیم. یعنی یک موقع منِ پدر فرزندانم را بنشانم کنار خودم، بگویم بچه ها می خواهم یک اعتراف زیبایی در حضور شما بکنم. شما شاهد باشید منی که پدرات هستم امیرالمومنین علی (ع) را دوست دارم، به او عشق می ورزم، شما شاهد باشید.
شما می بینید وقتی بچه ها بدانند پدر و مادر به کسی علاقمند هستند آن محبت در دل آن ها می نشیند. معمولاً بچه ها این گونه هستند، با دوستی های پدر و مادرشان همراه اند. و ما این را ابراز کنیم.
اتفاقاً در محبت امیرالمومنین یکی از مراحل تکامل محبت این است که از قلب عبور کند، بر زبان جاری شود. یعنی نباید من بگویم فقط آقا امیرالمومنین را قلباً دوست دارم کافی است، نه. این حتماً باید بیان شود، بروز شود.
#تربیت_فرزند
#سبک_زندگی_اسلامی
#محبت_امیرالمومنین
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
بازی اشکی
+مامان؟!
_جونم
+داری گریه میکنی ؟!
_اوهوم
+عینکتو بردار ببینم.
..
+آره گریه کردی. میشه من با اشکات بازی کنم؟؟
_باشه
+مامان با اشکات رو لپت یه قلب کشیدم
ببین
_نمیتونم ببینم.
+یه بار دیگه میکشم به جاش حس کن
_باشه عزیزم
+مامان میشه بازم گریه کنی؟ میخوام دایره بکشم
....
+مامان خب گریه کن دیگه
_بااشه مامان جون بذار دعا رو گوش بدم تا گریه کنم
+من میرم آب میخورم و میام وقتی برگشتم گریه کرده باشیا....
✍ خ. میری
مادرستان، سرزمینِ مادرانه نوشت ها
https://eitaa.com/maadarestaan
شب قدر و دعای مادرانه...
ترکیب دعا و بازی...
مادرستان، سرزمینِ مادرانه نوشت ها
https://eitaa.com/maadarestaan
طاعات قبول
مامان ها ☺️
دوبله قبول!
با سختیهای خاص احیا با بچهها!
.
من آقای مجلسی نیستم
ولی اگر بودم برای مثل امشبی نهجالبلاغهام را میزدم زیر بغلم و با خودم میبردم هر جا که احیا دعوت شده بودم.
اولش برای آنکه دل مستمع آماده شود، با این فراز از نامهی ۴۷ نهجالبلاغه شروع میکردم:
حسنم، حسینم، شما را، و تمام فرزندان و خاندانم را، و همهی کسانى را که این وصیّت به آنها مىرسد...
همین عبارت برای اینکه آدمها احساس کنند مولایشان در بستر شهادت افتاده و مظلومانه آنها را خطاب کرده بس است، برای لرزیدن دلشان کافیست!
آرام شروع میکردم به خواندن وصیت مولا، بعد یک جایی بی اختیار صدایم میلرزید و یک حلقه اشک میدوید توی چشمهایم و من برای اینکه بغضم نترکد چند لحظه سکوت میکردم و زنها و مردها از فرصتِ همین سکوت برای خودشان روضه به پا میکردند و اشکها یکی بعد از دیگری جاری میشد.
بعد من بیمقدمه میگفتم: اَلدّهر اَنزَلَنی، ثمّ اَنزَلَنی، ثمّ اَنزَلَنی حتی قیل معاویه و علی!
روزگار آنقدر منزلتم را پایین آورد، آنقدر پایین، آنقدر پایین که مرا با معاویه همردیف نمود!
علی کجا و معاویه کجا؟!
و اجازه میدادم کمی این "حتی قیل معاویه و علی" در ذهن مستمع هجی شود تا عمق فاجعه را درک کنند و بعد به نشان حسرت و دریغ سری تکان دهند و با اندوه اشکشان را پاک کنند...
من آقای مجلسی نیستم
ولی اگر بودم برای مثل امشبی روضهی آرام میخواندم.
شبیه روضههایی که خود امیرالمؤمنین در دل چاه خوانده: آرام، پرسوز، جانکاه...
آخر روضههای آرام جگرسوزترند.
مستمع مجال داد زدن ندارد، عوضش ذره ذره ذوب میشود و جانش به لب میرسد!
آرام، جوری که بغض ترک نخورد ولی چشمهایم از اشک پر شود از روی نهجالبلاغه میخواندم: خدایا من از آنها خسته شدهام و آنها از من خسته شدهاند!
بعد سرم را بالا میآوردم و میگفتم: مردم از علی خسته شده بودند و اینجا دیگر اجازه میدادم صدای هقهقم توی بلندگو بپیچد و پردهی بغضِ همه را پاره کند...
وقتی صدای مردها توی مجلس پیچید و همهی شانهها به گریه لرزید دوباره از روی خطبهی ۲۵ میخواندم: خدایا مردم از من خسته شدهاند، من را از آنها بگیر...
من را از آنها بگیر...
این بدترین نفرینی بود که علی در حق دنیا کرد.
علی خودش را از دنیای نالایق ما گرفت😭
این را میگفتم و اجازه میدادم مستمعها با هزار دریغ و هزار اندوه وای علی بگویند و اینجا دیگر صدا به گریه بلند کنند...
بعد هم گریز میزدم به آن روایتی که نقل میکند رسولالله و امیرالمؤمنین کنار هم نشسته بودند، پیغمبر همانطور که محو تماشای علیاش بود یکباره بی اختیار شروع کرد به گریه و هی پشت هم قربان صدقهی علی رفت: بِاَبی الشهید، بِاَبی الوحید، بِاَبی المظلوم... پدرم فدایت ای شهید، ای غریب و بیکس، ای مظلوم، ای علی جانم😭
و اجازه میدادم مستمعها دم بگیرند و پشت سر من تکرار کنند: ای شهید، ای غریب، ای مظلوم، ای علی...😭
من آقای مجلسی نیستم ولی اگر بودم برای مثل امشبی فقط نمک روی زخمها میپاشیدم و مستمعها را به درد غربت علی دچار میکردم...
جوری که وقتی مجلس را رها میکردم، همه احساس خفگی داشته باشند، همه بغضی باشند و قلبهایشان درد گرفته باشد، همه گریه کرده باشند ولی هیچ کسی خالی نشده باشد!
دنیا به مولای ما مهلت سبک شدن نداد، توی روضهی علی هیچ دلی نباید سبک شود، همه باید سنگین شوند، پر از بغض مانده در سینه، پر از احساس خفگی...
من آقای مجلسی نیستم ولی اگر بودم مستمعهایم را حتما به همین حال دچار میکردم...
جوری که تا خود سحر به خودشان بپیچند و ناله بزنند: آه علی....
✍ملیحه سادات مهدوی
https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
بازی اشکی
+مامان داری گریه میکنی
- آره پسر گلم
+ خب حالا بسه
- چشم
یک ثانیه بعد:
+ مامان گریه کن
خب بسه بسه
یک ثانیه بعد:
+ حالا بلند گریه کن
+ حالا بسه
+ گریه کن اشک بریز
+ بسه
- ولم کن بچه 😰
✍ ز. توکلی
مادرستان، سرزمینِ مادرانه نوشت ها
https://eitaa.com/maadarestaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅زندگی پس از زندگی.
رزق و روزی ما چطور داده میشود....
قابل توجه ما که خودمان #حبس_رزق میکنیم
https://eitaa.com/maadarestaan
مادرستان/ سرزمینِ مادرانه نوشت ها
✅زندگی پس از زندگی. رزق و روزی ما چطور داده میشود.... قابل توجه ما که خودمان #حبس_رزق میکنیم h
شخص دوم هم: نزدیک ترین فرد به شما (گفتم شاید شما هم سوال براتون بشه ☺️ البته بهتره این دو قسمت رو کامل ببینید. زیبا و تلنگری بود)
یک بخش دیگهش هم جالب بود
اونجا که میگفت دیدم خواهرم فرزند دیگری داره (بچههای افراد رو به شکل ستاره هایی بالا سرشون میدید) و به واسطه اون، رزقش خیلی افزایش پیدا میکنه
و دلم میخواست بهش بگم حتما بچه دوم رو بیاره
نکته دیگه هم اینکه فرزندان سقط شده هم جزو فرزندان آدم ها محسوب میشدند💔
این نشون میده جنین از همون اول انسان هست و در عالم معنا برا خودش وجود مستقل و شخصیت داره.
یک شیء نیست، یک تکه گوشت و لخته خون نیست ❌ فرزند آدمه و سقط عمدیش مساویه با قتل.... قتل توسط کسی که باید پناه و حامی ش میبود نه قاتلش 😓
یادش بخیر
اون قدیما وقتی عید میشد و همگی فامیل دور هم جمع می شدیم
تو اون شلوغ پلوغی و هیاهو
وقت ناهار یه بچه ای پیدا میشد که دست از بازیگوشی برنمیداشت و سرسفره نمیومد
هرچی بقیه صداش میزدن انگار نه انگار ، با هیجان سرش گرم بازی خودش...
وقتی میخواستن سفره را جمع کنند میزبان یه ندا میداد که صبر کنید! فلانی چیزی نخورده
با یه مهربانی خاصی برا اون بچه غذا برمیداشت؛ اصلا از هرچیزی سر سفره بود براش تو سینی میگذاشت
و
بعد هم بچه را با سینی حواله مادرش میکرد که کمکش کنه و ...
حالا همین شده قصه ماه مبارک امسال و من و پروردگارم
نفهمیدم چطور روزها و شبها گذشتن و رسیدن به شب بیست و سوم
همش را به غفلت گذروندم ، به بطالت، به لهو، به بدتر از اینها ...
هرچی بندگان خوبش را دیدم مشغولن بازم ملتفت نشدم....
هرچی از در و دیوار و زمین و آسمان برام زمینه مهیا شد که بیام تو آغوشت باهات حرف بزنم حرفاتو بشنوم باز پس زدم و همچنان مشغول ...
حالا منم و این سفره و تو...
بیا و مثل همیشه مهربانی کن
منو با یه سینی پُرِ پُرِ پُر از همه ی آنچه که تو این ماه به بهترین بنده هات میدی حواله ام کن به حضرت مادر...😭😭
تو اولین و آخرین امیدم هستی..
بفاطمه...
الهی العفو...
✍ رها
مادرستان؛ سرزمین مادرانه نوشتها
جایی برای اشتراک دلنوشتههای مادرانه
به ما بپیوندید 👇
https://eitaa.com/maadarestaan
متنهای خود را برای ما بفرستید 👇
@maadarestann
به بچهها گفتم
میخوام امشب که شب قدره، برای بچههای غزه یک مقدار کمک مالی بکنم.🇵🇸
هرکدومتون هرچقدر میخواهید از عیدیهاتون کمک کنید...
.
دو سه تا هدف داشتم:
*اول* بی تفاوت نبودن به آنچه در دنیا میگذرد و حساس بودن نسبت به مظلومین دنیا
*دوم* اهمیت هر کار خیری در شب قدر
و *سوم* چشیدن حس شیرین انفاق خصوصا بعد مادی شدن فراوان در عید و عیدی گرفتن😉
بخشیدن از عیدی هایی که هر روز شمردند و حسابش را داشتند و براش برنامهها ریختند...
.
🧕دختر بزرگه که حسابی بذل و بخشش کرد خب در سنی هست که با توجه یه سطح درک و فهمش همین هم ازش انتظار میرفت.
👧کوچکه که خیلی از پول و کم و زیاد و پنجاه و صد تومن سر درنمیاره هم در حد توقع من بود
👩ولی وسطی با وجود قلب مهربانش نتونست خیلی از پولش دل بکنه😅 باید کمی موعظه اش کنم
✏️@man1madaram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از سخت ترین مشاغل عالم
اینجا، دنیا مادرانه است...
به ما بپیوندید 👇
https://eitaa.com/maadarestaan
متنهای خود را برای ما بفرستید 👇
@maadarestann
هدایت شده از مغز سبز
مرغ فلسطینی 👩🏻🍳
پیشنهاد من برای افطاری فرداشب!
بریم به استقبال #روز_جهانی_قدس ✌️🏻🇵🇸
👈🏻اول مرغ رو مزه دار میکنین یه ساعتی میذارین یخچال خودش رو بگیره
👈🏻بعد تو روغن سرخش میکنین یکم
برمیدارین مرغا رو میذارین کنار، تو روغن پیاز خلال شده میریزین با فلفل و نمک و زردچوبه و مقدار زیادی سماق، و یه عالمه رب انار و یه قاشق رب گوجه و کمی آبلیمو یا لیموی تازه
مرغا رو میذارین توش 🥫🍋
یه لیوان آب میریزین روش
👈🏻یه کوچولو رب انار هم مستقیم رو مرغا بریزین خوشمزهتر میشه :)
👈🏻بعد در ماهیتابه رو بذارین و بذارین بپزه و یکم آبش رو بکشه
👈🏻از سسی که درست شده بریزین رو مرغا خوشمزه بشه!
👈🏻اگه زعفرون داشتین آخر سر زعفرون دمکرده بریزین روش
👌🏻بعد دیگه بردارین و تزئین کنین و با نون یا برنج بخورین
نوش جان 😄
@maghzesabz