eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
3.9هزار دنبال‌کننده
403 عکس
81 ویدیو
715 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴سبک زمزمه یا واحد سنگین وفات شهادت گونه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 🏴بند اول میریزه اشکم و خبر داری از حالم و که بی تو من بی حالم و بی جونم و جونی ندارم میبینی خواهرو با حال زار و مضطر و افتاده توی بستر و کاشکی میشد بودی کنارم داداش کجایی بیا که من بی طاقتم تنها تو خاک غربتم میخوام ببینمت ولی اجل نمیده مهلتم الا ای نور دیده،خدانگهدار جونم به لب رسیده،خدانگهدار رضا رضا رضا جان،خدانگهدار 🏴بند دوم به شوق دیدنت از راهه دوری اومدم از ساوه تا قم اومدم من اومدم تورو ببینم نشد ببینمت شاید همینه مصلحت باید که دور باشم ازت قسمت اینه تورو نبینم روز ورودم به شهر قم رو یادمه اون عزت و اون احترام ذوقه مردم رو یادمه که گل میریختن از رو بام شد گلبارون مسیرم،رضا رضا جان کسی نکرد حقیرم،رضا رضا جان رضا رضا رضا جان،خدانگهدار 🏴بند سوم به دست راهزنا تو راهه ساوه از جفا کشته شدن برادرام ولی نشد به من جسارت جلو چشام نرفت سری به روی نیزه ها تنی به زیر دست و پا که من بشم خمیده قامت آه و واویلا با اینکه غم دیدم ولی به من گذاشتن احترام نبردنم بزم حرام برام نشد قم مثه شام منو ندادن آزار،آه و واویلا نبردنم تو بازار،آه و واویلا واویلتا واویلا آه و واویلا 📓مناسبت:وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ۱۴۰۰ 🎤با نوای زیبای کربلایی محمد همرنگ 🏴هیئت معظم شهزاده علی اکبر علیه السلام بندرلنگه،کوی رودباری،حسینیه امام جعفرصادق علیه السلام ✍کربلایی امیرحسین سلطانی
‍ ‍ ‍ ‍ 🏴واحد سنگین وفات حضرت معصومه سلام الله علیها و گریز روضه به شام سیده ی شهر قمو     سر تا به پا منزلتی خواهر شاه مشهد و    مظهر نور رحمتی مثال بانوی دمشق     تو عاشق برادری چشم به راه برادرت   تو لحظه های آخری دلت گرفت از غصه ها  از این دنیای بی وفا میگفتی زیر لب چنین     رضا بیا رضا بیا بیا مهتابم کنار من  بیا ماه شام تار من               بیا ببین حال زار من وای وای وای (رضای من ای رضای من) نم نم اشکتون بی بی    چکیده رو صورتتون واسه ملاقات رضا       اجل نداد مهلتتون گریز روضه ی شما      روضه ای از اسارته گریه ی صاحب الزمون   واسه همین عبارته اسیری قسمتت نشد   شکسته حرمتت نشد مثه قد زینب،بی بی    خمیده قامتت نشد ندیدی بر روی نیزه ها  چهل منزل در بر اعدا                    سر خونین برادر را وای وای وای (حسین جانم ای حسین جانم) روزی که اومدی به قم   به اونجا بخشیدی حیات تموم مردم اومدن         با سلام و با صلوات کسی بهت طعنه نزد      از دوریه برادرت بهت نزد زخم زبون     کسی نکرد مکدرت از بالای مناره ها      کسی نزد سنگ جفا خداروشکر نبردنت    تو مجلس نامحرما خرابه ها منزلت نشد   غم معجر مشکلت نشد                 و کعب نی قاتلت نشد وای وای وای (امان امان از دل زینب) 🎪هیئت بین الحرمین طهران 🎤با نوای دلنشین و زیبای کربلایی جواد مقدم ✍کربلایی امیرحسین سلطانی
‍ ‍ 🏴واحد سنگین وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 🏴بند اول خزون شده بهارم،در حال احتضارم آرزومه داداش بیای این لحظه ها کنارم خسته و نیمه جونم،رفته تاب و توونم به زیر لب رضا رضا،رضا رضا میخونم کاشکی بشه داداش بیای سر بذارم رو زانوهات کاشکی بشه ببینمت خیلی دلم تنگه برات رضا غریب الغربا غریبه خواهرت بیا 🏴بند دوم ای نور عینم ای یار،میرم خدانگهدار از هجر تو ببین شده معصومه ی تو بیمار افتاده بین بستر،بر روی خاک غربت بیا که داره جون میده با یه دل پر حسرت کاشکی میشد میومدی زمین نمونه این سرم آخه برای تو داداش تنها منم که خواهرم رضا غریب الغربا غریبه خواهرت بیا 🏴بند سوم خسته ام از زمونه،اشک چشام روونه اگر که خوب نگاه کنی قد منم کمونه شبیه عمه زینب،پیکر پاره دیدم تو راهه ساوه از غم برادرام خمیدم ولی نرفت جلو چشام سری به روی نیزه ها برام نشد قم شام غم سیلی نخوردم از جفا از کعب نی حرفی نبود نبود محله ی یهود صورتمون نشد کبود (آه و واویلا حسین) 📒مناسبت:شب وفات حضرت معصومه (س)۹۶ 🎤با نوای دلنشین کربلایی جواد مقدم 🏴هیئت خادم الرضا (ع) قم ✍کربلایی امیرحسین سلطانی
علیه السلام دنیا بی نجف یه چیزی کم داره توو دلا فقط علی حرم داره هر کی‌و دیدم به عشق گرفتاره دنیا یه نجف بهم بدهکاره بهترین آقای عالم - من به این جنون می بالم - مست همین بادم از خدا دیگه چی می خوام - وقتی از اول خلقت - دل به علی دادم (یا علی - علی علی جان) ۲ علی علی مولا 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ با می نجف بازم خرابم من زیر سایه‌ی ابوترابم من زانو می زنم مقابلِ حیدر مرز بین حق و باطله حیدر رو لبم ناد علیه - توو دلم یاد علیه - همیشه باهامه چشمه‌ی بقا علیه - زمزم و صفا علیه - تموم دنیامه (یا علی - علی علی جان) ۲ علی علی مولا 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ بهترین ترانه‌ی لبه عباس تنها تکیه گاه زینبه عباس با نسب ترین دلاور دنیاس یک کلام بگم که بهترین سقاس محشر کبری اباالفضل - قبله‌ی دریا اباالفضل - آینه‌ی مولاس حیدر ثانی اباالفضل - ذکر طوفانی اباالفضل - بَه که چقد آقاس (یا ابوفاضل اباالفضل) ۲ عباس ابوفاضل .
تربتت حسین علاج ما/نور روضه هات سراج ما لطف تو همیشه ی خدا/ما ورای احتیاج ما نوکریت تموم حاصلم/عکس گنبدت مقابلم تو همیشه فکر نوکری/این منم که از تو غافلم همه جز تو یه روز  منو تنها میذارن ،معلومه دل من مگه جایی به جز حرم تو ،آرومه چی می مونه برای کسی که از عشقت ،محرومه حسین اربابم ........................ این یکی دو روزه زندگی /میگذره ولی غم تو نه از تموم دنیا می گذرم /از نسیم پرچم تو نه معلومه نداره نوکرت /طاقت جدایی تو رو با کسی عوض نمی کنم /نعمت  گدایی تو رو اگر روز و شب اسم تو رو ببرم باز ،جا داره خودمم میدونم که بدون تو میشم ،آواره خوش به حال چشی که فقط توی روضت، می باره حسین اربابم ................. زنده ام فقط به این امید/آخرش براتو جون بدم بدجوری دلم تنگه برات/اشک گونه هامه شاهدم وقت مردنم دلم حسین/پر می گیره واسه دیدنت خوش به حال اونکه آخرش/سر میذاره روی دامنت اگه ول کنی من رو به حال خرابم ،بیچارم من از هر چی که رنگ غمت رو نداره، بیزارم آخه با چه دلی من از عشق شما دس،بردارم حسین اربابم
چشم وا کردم و دیدم که شدم سینه زنت همه ی عالم و آدم به فدای حسنت می چکد نام دل آرای علی از سخنت سپر حیدر کرار شده جان و تنت زیر پاهای تو صد چشمه ی کوثر جاری ست جای خون در رگ تو عشق به حیدر جاری ست شهر روشن شده از نور تو ، بانوی علی ای نفس های حسن ، ای همه نیروی علی ما ثناگوی تو ایم و تو ثناگوی علی نفس حیدری ات قوت بازوی علی سایه ی چادر تو بر سر هر سینه زن است نام تو وقت سحر ذکر قنوت حسن است وصف تو کار بشر نیست...فقط کار خداست همه ی خلق به عشق تو بمیرند، رواست پادشاه است کسی که در این خانه گداست خاک پاهای غلامان شما نیز شفاست ذکر پرواز مَلَک های مُقَرب زهراست همه ی دلخوشی حیدر و زینب زهراست ⬅️احسان نرگسی رضاپور
غزل مهدوی تقدیم به صاحب الزمان علیه السلام ***************** تمام دلخوشی اهل دین فقط این است که انقلاب تو پایان غربتِ دین است به سینه می زنم آقا همیشه سنگِ تو را به این دلیل مرا درد عشق سنگین است تو هر چقدر بخواهی صبور می مانم برای منتظرت انتظار تسکین است برای آنکه بیایی ، " بیا بیا" نکنم ولی امر تویی ، شیعه اهلِ تمکین است برای نصرتِ شیعه نکرده ای تاخیر اگر نهان شده ای، خیرِ ما کنون این است تو صبح و شام دعا می کنی به پشتِ سرم کدام شاه چنین فکرِ حال مسکین است بگیر دست مرا و رها مکن وقتی زمانه بر سرِ جنگ و زمین پر از مین است نشسته روی دلم داغِ مسجدُ الاقصی زمانِ شادی ام آزادیِ فلسطین است تو می رسی و جهان می رسد به آرامش نشاطِ جامعه با دولت تو تضمین است پس از ظهور تو مردم به یکدگر گویند : چقدر کامِ جهان با امام شیرین است ****************
«بسم رب المهدے» ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ چه می شود که همین جمعــه یار برگردد بــه قلبـــهای پــریشــــان ، قـــرار برگردد چه می شود که ببینیم بعدِ این همه سال عــزیزِ این همـه چشــــم انتــــظار برگرد همان که گنج نهان است پشت پردهٔ غیب غروب جمعـــه شـــود آشــــکار ، برگردد بیاید آن که علمدار نهضتی سرخ است به حق غـــزهٔ خونیـــنْ مــــزار برگردد برای اینکه فرو پاشد از هم این بت ها تبــر به شـــانه و با ذوالفـقـــار برگردد خدا کند که بزودی امیر لشکـــر عشق کنار سیصــــد و اندی ســــوار برگردد برای آمـــدن او بهـــانه ها کــم نیست خزان بس است خدایا ! بهــار برگردد قسم دهیم خدا را به اشک چشم یتیم به احتـــــــرام یتــــیمانِ زار برگردد رسیده بر لبمان جان و منتــظر هستیم به جان خسته دلان ، عمگــسار برگردد غروب جمعه رسید و طلوع در راه است ســحر شـــــود شب تار و نگـــار برگردد قسـم به آیهٔ "أَمَّن یُجیــب" مضـــطرّیم خدا کنـــد پس از این اضــطرار برگردد ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ ✍رقیه سعیدی(کیمیا)
بیا به مدینةُ الرَّسول سری بزنیم -------- ای دل ز غم دخت پیمبر چه خبر از خانه ی زهرای مطهّر چه خبر از بستنِ دستِ حیدر و بُردن او از فاتح ماجرای خیبر چه خبر از خانه نشستنِ علی بعد رسول از زانوی غم گرفته در بَر چه خبر از غصب فدک درآن کشاکش تو بگو از طلعتِ لاله گون مادر چه خبر از چهره ی رو گرفته ی دخت نبی از لحظه به لحظه های حیدر چه خبر از شعله و دود آتش و مادر و طفل از غنچه ی شش‌ماهه ی پرپر چه خبر از حامی حق مرتضی بعد رسول از ضرب غلاف تیغ کافر چه خبر از فاطمه و بازوی مجروح بگو از حیدر و از داغ مکرّر چه خبر «یاسر» ز بهشت احمد و حیدر و آل وَز داغِ غم حضرت کوثر چه خبر ** محمود تاری «یاسر»
يا سيدنا العريان تشنه بود و به خاكها خونش از رخ و گونه و جبين ميريخت يكنفر خنده كرد به تشنگي اش پيش او آب بر زمين ميريخت * نيمه جان بود و پشتِ مركبِ خود بوسه اي سنگ ، بر جبينش زد نوبت تير ِحرمله شده بود آه، از پشت زين زمينش زد * فاصله كم شده كمانداري تيرها را دقيق تر ميزد يك نفر بر آن تن زخمي نيزه اش را عميق تر ميزد * ناله اي ميرسد به هركس كه به تنش تيغ ميكشد... نزنيد مادرش چنگ ميزند به رخش دخترش جيغ ميكشد... نزنيد * نوبت يك حرامزاده شد و نوك سر نيزه اش به سينه نشست وزن خود را به نيزه اش انداخت آنقدر تكيه داد نيزه شكست * داس هايي بلند را ميديد بين دستِ جماعتي خوشحال از سر ِ شيب پيكري را واي ميكشيدند تا ته گودال * تبر و داس و دشنه و شمشير با تني خُرد جور مي آيند تا بدوزند بر زمين ، از راه نيزه هاي قطور مي آيند * شمر دستش پُر است و با پايش بدنش را به پشت ميچرخاند نيزه اي را حرامزاده زد و نيزه را بين مشت ميچرخاند * نانجيبي به سينه اش پا زد خنجري برق زد به دامانش ديد خنجر نميبُرَد از حِرص با تهِ قبضه زد به دندانش *** آن وسط چندتا حرامزاده بدني ريز ريز ميكردند با لباسي كه از تنش كَندند تيغشان را تميز ميكردند حسن لطفی
چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قيامت که زير سايه اين خيمه کرده ايم اقامت شفيع گريه کنانش ائمه اند يکايک به اين دليل که جمع است در حسين امامت کسى که آه ندارد چه سود آه خجالت کسى که اشک ندارد چه سود اشک ندامت چه نعمتی است نشستن میان مجلس روضه که جبرییل در آنجا فکنده رحل اقامت کسى که بارعلم را به شانه اش نکشيده ست بعيد نيست بميرد به زير بار ملامت کسى که در پى کار حسين نيست, محال است که پشت سر بگذارد صراط را به سلامت ""کسی که اسم حسین را شنید و اشک نبارید ز دوستی چه نشانی زشیعگی چه علامت کسی که در کفنش تربت حسین نباشد چه خاک بر سر خود میکند به روز قیامت کسی که قبر حسین را ندید و رفت زدنیا به نزد فاطمه ریزد زدیده اشک ندامت"" به روزحشر که جمله فقير وکاسه بدستند خدا به زائر تو ميدهد مقام زعامت غبار خاک عزاى تو را که بر سر ما شد برابرش نکنم با هزار تاج کرامت چه نابجاست به وصف شهادت تو شهادت چه نارواست به وصف شهامت تو شهامت پس از قیامت عظمای تو به دشت غریبی خدا قيامت خود را سند زده ست به نامت
به بام بر شده ام از سپیده ی تو بگویم اذان به وقت گلوی بریده ی تو بگویم اذان به وقت گلویی که قطعه قطعه غزل شد غزل غزل شده ام تا قصیده ی تو بگویم غزل غزل شده ام ای شهید عشق که چون گل ز عاشقان گریبان دریده ی تو بگویم هزار مرتبه آتش شدم نشد که غروبی زخیمه های به آتش کشیده تو بگویم.... به بام برشده ام با عقیق، آینه، سبزه مگر ز دیدن ماه ندیده ی تو بگویم به بام بر شده ام تشنه ، با صدای بریده اذان به وقت گلوی بریده ی تو بگویم
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین با زبان اشک های بی صدا گفتم حسین یاد تو مهر قبولی نمازم بوده است در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین درمناجات شب جمعه نمیدانم چه شد خواستم بر لب برم نام خدا گفتم حسین ماند هل من ناصرت بی پاسخ اما بارها آمد از کرب و بلا لبیک تا گفتم حسین نام زهرا را شنیدم هرکجا گفتم علی نام زینب را شنیدم هرکجا گفتم حسین کل ارض کربلا من تازه میفهمم چرا در خراسان در نجف در سامرا گفتم حسین عاشقی گفت آنچه میخواهد دل تنگت بگو با دلی غمبار گفتم کربلا گفتم حسین
بسکه بر «ألله» با قدرت توکل میکند پیش پایش کوه احساس تزلزل میکند ماه کنج چادرش آرام میگیرد پناه بر لبش لبخندی از دلدادگی گل میکند رونمایی کرده از نام دلارایَش پدر میرسد هر کس به توصیفش تأمل میکند زینب(س) است و لحظهٔ تفسیر ایثارش مدام «عقل» کم می آورد؛ فکرِ تکامل میکند «صبر» پای مکتبش حاضر شده ست و باز هم پیش از وارد شدن قدری تعلل میکند دختر کعبه قنوتش فرق دارد با همه دستهایش را برای بندگی پل میکند حضرت أم البنین(س) بعد از خدا و فاطمه(س) در تمام کارها بر او توسل میکند وای بر آنکه به او دل داده اما سالهاست در فدایی اش شدن دارد تغافل میکند خواندمش أمّ المصائب! در کنار این لقب معنیِ غم! غصه و ماتم تنزّل میکند این دل بیچاره یک عمر است حسّ غربتِ دوری از صحن و سرایش را تحمل میکند!
چه خوب شد که ذکر دل ، علی علی است روز و شب پناه اول آخرم ، فاطمه شد به لطف رب چه خوب شد که گشته ام غلام قنبر کسی که عالم از شجاعتش ، هنوز مانده در عجب فراری اُحُد کجا ، دلاور احُد کجا کجاست شان مصطفی ، نایب عافیت طلب امان از آن که حُرمت ِ امین وحی را شکست کشیده دین چه ها ازین ، خلیفه های بی ادب به زیر دین ِ حضرت خدیجه ایم و فاطمه اگر علی علی علی ، نشسته است روی لب بناز شیعه تا ابد ، به دین آسمانی ات سهم کدام مکتبی ، شده عقیله العرب چه همتی ، چه غیرتی ،چه کرده است پای دین فاطمه ی کرببلا ، زینب صبر آفرین سلام ای عقیله ی ، تمامی زمانه ها کسی نداشت مثل تو ، ز فاطمه نشانه ها تو بی معلم عالمه ، فهیمه ای و فاضله تو جاودنه گوهری ، در یم بی کرانه ها نشانده کوه غیرتت ، وقار و صبر و هیبتت حماسه ی حسین را ، به صدر جادوانه ها تو دست بسته بسته ای ، دست بنی امیه را حریف عزم راسخت ، نمی شود بهانه ها چه گویم از کرامتت ، سرم فدای قدرتت تو روضه ات بهشت را ، می آورد به خانه ها سلام سایه ی سر و ، ملیکه ی حسینیان سلام مطمئن ترین، پناه آخر الزمان در آسمان عاشقی ، تو سرترین ستاره ای سرآمد حسینیان ، میان هر هزاره ای زمین و آسمان همه ، فدای آن خدای که نکرد خلق غیر تو ، فاطمه ی دوباره ای توسلی به حضرت ِ خطیبه ی فدک نما بهم بریز کوفه را ، فقط به یک اشاره ای علی حسین مجتبی ، فاطمه و محمدی برای جمع پنج تن ، فقط تو استعاره ای خطبه شام و کوفه ات ، شبیه خطبه فدک نهیب زد سر ِ ستم :" هنوز هیچ کاره ای" بت شکنی و دخترِ بت شکن مدینه ای شیر زنی و دختر ِشیر زن مدینه ای حماسه های حیدری، نشسته در کلام تو به ظلم پشت پا زده ، فاطمه مرام تو همیشه بهر یاورش ، امام می کند دعا بود ولی ملتمس ِ دعای تو امام تو به غیر چاره نفر ، خدا به کس نمی دهد اجازه ورود را ، به کعبه ی مقام تو تو قبله ی فضیلتی ،تو منتهای عزتی بلند می شود حسین ، ز جا به احترام تو گفته خدا تو زینت ِ شیر دلاور منی مادر حیدری تو ، فخر کُنَد به نام تو معجزه مانده عاجز از ، نام‌گره گشای تو کار مسیح می کند ،بنده ی بنده های تو تویی که حسرت همه ، ملائک است خدمتت تهمت و سنگ و کعب نی ، نبود حق عصمتت رواست کل سال ما ، محرم و صفر شود گرفته جان شیعه را ، مصیبت اسارتت مطهره ترین چرا ، تو را زدند با وضو کاش نداشت نام دین ، قصه ی هتک حرمتت کوری چشم حرمله ، فاتح شام و کوفه ای معجر پاره پاره ات ،نکرد کم ز عزتت تو در میان سلسله ، بخوان نشسته نافله بخوان که باز هم خدا ، فخر کند به خلقتت شکست پیش چشم تو ، غرور نازدانه ها چه قدر داده غصه ی ، حرم تو را خجالتت خدای صبر با دلت ، چه کرده اند شامیان که بی رقیه روز و شب ، مرگ شده است حاجتت تو از زمانه دیده ای ، چه غیر داغ پشت داغ بگو که جز تو این همه ،کشیده است از فراق ؟!
سحر است و دمیده دولت عشق نوبتی باشد است نوبت عشق کوه می لرزد از اُبُهَت عشق می نویسم به نام "حضرت عشق" ما همه عاشقیم و شیداییم همه مجنون عشق لیلاییم عرش خوشبو شده است با کرمت می چکد عطر مریم از قدمت قُدسیان مات ذات محترمت عرشیانند خادم و حشمت آمده سوره ی وفا،"زینب" السلام ای عقیله یا زینب بال جبریل بالِش سر توست کوچه باغ بهشت معبر توست ظلمت شب نخی ز معجر توست شاه کرببلا برادر توست ما همه نوکر حسین تواییم تا قیامت به زیر دِین تواییم نوکری تو کار نوکرها ای همه اعتبار نوکرها مایه ی افتخار نوکرها حرمِ تو قرارِ نوکرها شرزه شیرانِ دشت ایرانیم دشمنت را ز شام می رانیم ما همه ریزخوار خوانِ حرم لاله ی سرخ بوستان حرم تنمان فرشِ آستان حرم لقبِ ما:"مدافعان حرم" از عدوی تو کشته می سازیم و از این کشته پُشته می سازیم مقتدای نماز من زینب خواهر شاه بی کفن زینب "فاطمه،حیدر و حسن..،زینب یک تنه کلِّ پنج تن زینب" تو صدای رسای قرآنی تو تجلّی روحِ ایمانی ای کران تا کرانه ی کوثر آیه ی دخترانه ی کوثر غزل عاشقانه ی کوثر روشنی بخش خانه ی کوثر پای مادر چقدر غم خوردی مثل یاس مدینه پژمردی نقشه ای شوم،روزگار،کشید ناگهان ابر تیره گون بارید باد پائیزی مدینه وزید دست ظلمت ستاره ای را چید کاش می شد همیشه مدح سرود ختم شعرم شروع روضه نبود رُخ آئینه تا مُکَدَّر شد روزگارِ خوش علی سر شد حرف مسمار و آتش و در شد پیش چشم تو یاس پرپر شد کهکشان سوخت تا دمِ خانه آتش افتاد روی پروانه تا در افتاد پیکرش افتاد وسط خانه حیدرش افتاد رد مسمار بر پرش افتاد صدف افتاد،گوهرش افتاد آه!اهل سقیفه بد کردند چادرش را چرا لگد کردند
بهترین خواهر دنیا زینب زهره حضرت زهرا زینب همه پست اند و معلا زینب همه خاکند و مطلا زینب قبله قبله نماها زینب! زده امشب به سرم شور نجف پای من واشده در طور نجف منم و مستی انگور نجف مات کرده همه را نور نجف نور بخشیده نجف را زینب شب یلدای علی گشت سحر کوثر آورده به دنیا کوثر حق مبارک بکند پیغمبر! رحمت خانه که باشد؟دختر! رحمت خانه مولا زینب.. عشق تا روز ابد حیرانش عقل آشفته و سرگردانش صبر زانو زده بر عنوانش کشتی کرببلا سکانش... نیست دست کسی الا زینب! مردتر از همه در وقت جدال کعبه حلم و حیا،نفس کمال پی توصیف مقامش همه لال زینبی کیست؟!خدای متعال! جبل الصبر خدا یا زینب! مانده در حسرت رویش خورشید سخنش آیه ی قرآن مجید پدری زینت اینگونه ندید آنکه زد بر دهن شوم یزید... مانده ام بود علی یا زینب! از حسین پر ز بقیه خالیست حکمت عالم زر دانی‌ چیست؟! غیر این قصه نبودست وَ نیست تا خدا گفت خدای همه کیست؟! همه گفتند خدایا! زینب... دامنی قرص قمر پرور داشت از رقیه چه کسی بهتر داشت؟! این سه ساله شرفی دیگر داشت! پرچم آل علی را برداشت! پس رقیه شده حالا زینب گرچه او صابره عالم بود... تکیه محکم آقا هم بود.. قدش از داغ برادر خم بود محرم شاه چه بی محرم بود بی برادر شد و تنها زینب.. روز و شب یاد بیابان میکرد گریه بر آن تن عریان میکرد گله از خار مغیلان میکرد یاد ویرانه فراوان میکرد ای فلک! قهر شدی با زینب... ای فلک داغ برادر دیدم شمر را دست به خنجر دیدم کوچه بازار مکرر دیدم من ازینها غم بدتر دیدم شد تماشا به گذرها زینب..