eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
3.9هزار دنبال‌کننده
403 عکس
82 ویدیو
715 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
دوباره از سر خط..بسمه تعالى عشق كه برد شعر مرا سوى بى كران ها عشق غرض ز گفتن اين شعر مدح سلطان است نوشتن از حرم و حضرت رضا با عشق هميشه هست دلم رو به مشهد آقا چرا كه نيست مرا اشتياقى الا عشق به اين حرم بِنگر..بوى آسمان دارد رواق عشق..صحن عشق..آقا عشق كبوتران بهشتى به گنبد و به زمين كه مى روند و مى آيند در حرم با عشق به بست شيخ طبرسى كه ميرسى بينى نوشته است از اين سو به سمت دريا عشق در اين حرم همه مديون لطف آقايند در اين حرم همه عاشق شدند...حتى عشق ميان صحن گوهرشاد زائرى مى گفت فداى غربت تو يا امام رضا يا عشق به پاى پنجره فولاد سجده افتاده همانكه گفت مرا نيست قبله الا عشق چه دردهاى بزرگى كه تو شفا دادى مسيح بر دم تو نازد اى مسيحا عشق هميشه موقع اذن دخول جبرائيل به خنده امر نمودى بيا..بفرما عشق هرآنكه از در باب الجواد داخل شد قسم نداده به او داده اى دو دنيا عشق تو گفته اى كه فقط گريه بر حسين كنيم تو گفته اى كه زنيم ناله وا حسينا..عشق نديد حضرت زينب به غير زيبايى و گفت عمه ى تان:ما رايت الاعشق رسيد آخر شعر و دوباره حرف حسين دوباره از سرخط..بسمه تعالى عشق آرمان صائمى
نسیــم آورده از باغِ جنــان ، عطــر ترنـُّــم را نشــانده روی لبهــای رضــا نقــش تبسّـــم را هــلالِ مـاه نو امشب ید بیضــای دیگـــر شد عطــا شد نوری از طوری دگر موسای دوم را به لطف بانوی باران ، دل سبــز زمین  گل کرد به بار آورد این رحمت هزاران خوشه گندم را چه خیــر و برکتـی دارد قدمهــای شمـا بانو! کرامت می رسد هر دَم ز دستان تو مردم را به یُمــنِ مقــدمت بانو ! کَــرَم آباد شد ایران حضـــورت آبـرو داده کــویــرِ تشنـــهٔ قُــم را ملائک در حریمت از مِـیِ عشق تو سرمستند به صدعالم نمی بخشندیک جرعه از این خُم را مُقــدّم هست بر باغِ بهـشت ، ایوان زیبایت گرفتـه صحــن تو از جنّـت این حقّ تَقـدُّم را شـــدی آرامــش قـلب برادر ، زینـب ثانـــی! گرفتــی از دل آشفتــه اش شورِ تلاطــم را نمودی روشن از نور وفا و عشـق و ایثارت شبیـه زینبِ کبــریٰ ، دل خورشید هشتم را به وصف شأنتان بانو ! زبان "کیمیا" قاصــر ببخشای و بپوشان از من این ضعفِ تکلُّم را
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ذی القعـــده با قدوم تو آغاز می شود باب کرم به روی زمیــن باز می شود گویا که نور ، از یَدِ بَیضـا دمیده است دستان موسـوی ، پُرِ اعجــاز می شود افتاده شور و هلهــله در عـرش کبـریا درگـاه آســـمان ، حـــرمِ راز می شود محبوبه ای ز جنت الاعـلا رسیده است معصـومه ای از عــالم بالا رسیده است زهـــرای دیگــری به جهــان پا گذاشته تاج شـــرف ، به رویِ ســرِ ما گذاشته بانـــوی با کرامتـی از نســل فاطمـــی امشب قدم به خانهٔ موســـیٰ گذاشته هرکس زیارت حرمش رفتـه بعد از آن دل را میان صـحن و سرا جا گذاشته شهر مدینـه ، محفل انوار سرمد است میـــلاد نوگلی ز گلستــان احمــد است معصومه از سلالهٔ دامان عصمت است بانوی ما نمـــونهٔ بــاران رحمـــت است معنای حُجب ومظهری ازجود ومعرفت دُردانه گوهری ، که ز دریای عفّـت است نامش اگرکه فاطمه شدبی دلیل نیست چون بارگاه فاطمـــه باب کرامت است نام "کریمـــه" گشته ســـزاوار فاطمـــه معصــومه شد تجلــــیِ انوار فاطمـــه ای بانوی کریمــــهٔ ایـران خوش آمدی ای مظهـــر و تجلــی باران خوش آمدی منّت نهـــاده ای به ســرِ ما و شهـــر قم اُخت الرضا، عزیزهٔ سلطان خوش آمدی ما ریزه خوار سفـــرهٔ احــسان توشدیم ای سفـــره دار کُلّ کریمـان خوش آمدی مشمــول لطف این دهــــهٔ با کرامتیم در آرزوی یک سفـــر و یک زیــارتیـم ای دل بیـا زِ قـم ، به خراسان سفرکنیم یک شب کنـــار امام غریبــان سحر کنیم مهمـــان بی ریای حــریم رضـــا شـــویم غمهـای عــالم از دل خود را به در کنیم مهمان این حــرم شدن اما سعـادتیست ده روزه را به قصــد زیارت به سر کنیم امشب دل از تمــامی دنیــا گسسته ام دل را گـــره به پنجـــره فولاد بسته ام دریــاب ای امیــر خــراســـان دل مرا بیـــدار ســاز ، چشــمِ دلِ غــافـلِ مرا ازهرچه من به عشق شما دل بریده ام آقــا ! قبــــول کـن ، دل نــاقـــابل مرا در خلـــوتم به نام شما دَم گرفتـه ام روشن نما به نور خود این محفل مرا نام شمــا ، امام رضا ، اعتبـار ماست خاک قدوم پاک شما عین "کیمیا"ست ✍رقیه سعیدی (کیمیا)
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁🌸❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ دوباره خوان کریمانه وا شده بانو دوباره لطف وعنایت به ماشده بانو تمام آل نبــی دست با کَرَم دارند ولی "کریمه '" به نام شما شده بانو همین که قسمت من شدزیارت حَرَمت یقین که حاجت این دل رواشده بانو رواق وصحن وسرای شما تماشاییست دل من عاشق صحن و سرا شده بانو گره زدم به ضریح شما دلی را که اسیر این حرمِ با صفا شده بانو هوای پاک حریمت مرا به مشهد برد دلم هواییِ کوی رضا شده بانو دعاکنید که سلطان ، طلب کند ما را که وقت استجابت دعا شده بانو برای حضرت سلطان توزینب دگری برادری که ز خواهر جدا شده بانو به یاد خواهر نالان دشت کرب وبلا دلم روانهٔ دشــت بلا شـــده بانو چه افتــخار بزرگیست "کیمیا" را که مــرید بانوی ارض و سمـا شده بانو ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁🌸❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی (کیمیا)
  درد و درمان ما امام رضاست راحت جان ما امام رضاست ما غلامان حضرتش هستیم شاه و سلطان ما امام رضاست گرچه سلمان او نشد باشیم عشق و ایمان ما امام رضاست جان نوکر چه قابلی دارد جان و جانان ما امام رضاست آیه آیه کلام او نور است تلو قرآن ما امام رضاست جان ایران ماست معصومه قلب ایران ما امام رضاست قول داده به داد ما برسد مرگ آسان ما امام رضاست کاش آن لحظه ها رضا برسد وقت مردن به داد ما برسد بندگی بی بلا نمی چسبد عاشقی بی خدا نمی چسبد نیمه شب بی دعا و ذکر و نماز نیمه شب بی بکا نمی چسبد به همان مهربانی اش، به خدا زندگی بی رضا نمی چسبد این شلوغی خودش صفا دارد حرمش بی گدا نمی چسبد یاد داده خودش به ابن شبیب گریه بی کربلا نمی چسبد روزی ام کن بلا کشیدن را با رضا تا خدا رسیدن را تو کریمِ کریم ها هستی شاه ما از قدیم ها هستی نه به فکر کبوتران تنها یاد این یا کریم ها هستی تو امام الرئوف دنیایی تو امام رحیم ها هستی راه دادی به راه گم کرده تو به فکر رجیم ها هستی ما یتیمان آل طاهائیم تو که یار یتیم ها هستی دست ما را بگیر آقا جان تو کریمِ کریم ها هستی ما نداریم غیر این درگاه بارها داده ای تو بر ما راه در جوار شما چه غم داریم دین و دنیا کنار هم داریم ما کنار تو دلخوشیم آقا با تو ای مهربان چه کم داریم؟ لذتی از بهشت بالاتر حس و حالی که در حرم داریم سر این سفره میهمان توایم بابی از برکت و کرم داریم سمت باب الجواد می آییم قدی از احترام خم داریم پدر و مادرم فدای شما ای امامم، سرم فدای شما می رسد دائما عطا از تو ابتلا از من و دوا از تو شب میلاد در حرم دیدیم دم به دم می رسد شفا از تو یک سلام از حریم قم با من سفر مشهد الرضا از تو هر چه برکت رسیده بر دل ما یا که از قم رسیده یا از تو و دو رکعت نماز بالا سر از من و، رحمت و رضا از تو ای کرامت نمی ز بارانت می رسد رزق کربلا از تو کاش درد مرا دوا بدهی عیدی ام را تو کربلا بدهی 🔸شاعر:
  ساعت به وقت عشق همان هشت می شود حتی زمان پخش اذان هشت می شود کار خداست حکمت او را ببین چطور؟ تعداد درب های جنان هشت می شود از آن زمان به بعد در انواع دلبران نقش خطوط و خال و نشان هشت می شود حتماً برای عرض ارادت و احترام طرح جدید فرشچیان هشت می شود وقتی که دست من به ضریح تو می رسد ثانیه ، ثانیه ، ضربان هشت می شود هر شب زمان خواندن نقاره خانه ها ساعت برای کل جهان هشت می شود 🔸شاعر:
. تا که کهف الورای این کشور مملکت های مشهد و قم شد کلب اصحاب کهف، این شاعر پی نیکان گرفت و مردم شد مثل سلمان نگشته ام منّا طینت ما ولیک منهم شد کام تلخم همیشه نزد شما رطب خاصه ی پیارم شد تا که صاحب کرم شما باشید ابر هم در پیِ ترحم شد خوش به احوال کودکی هایم چون که در صحن این حرم گم شد گم شدم وقت دیدن گنبد گریه ام رفت و یک تبسم شد جامعه خوانده ام که فهمیدم منشا هرچه خیر انتم شد با رضاکم اگر خدا بخشید حال ما رضی الله عنهم شد اهل حقِّ خدا شما هستید که حساب جهان علیکم شد هر دمی نامتان به گوش رسید دلمان غرق در تلاطم شد مادری هستم و نمود حرم قبر دخت امام هفتم شد خاک پای قدوم زوارت سرمه شد یا گِلِ تیمم شد حق ما نیست دوری از حرمت شکر ما حق این تقدم شد "ما گدایان ملک سلطانیم" مزد ما هم لئن شکرتم شد حتم دارم که درب هشتِ بهشت رو به قبر امام هشتم شد خوش به آن کفتری که گرد شما روزی اش چند دانه گندم شد ✍ 1402/03/03 ، میلاد با سعادت (س)  و آقا الرضا (ع) مبارک باد ...................................................
. و غبارروبی بقاع متبرکه بهار های امید طلوع امیدند امام زادگان به دل ها نویدند امام زادگان شَبیه درخشیدن آفتاب به هستی دمیدند امام زادگان بجز روشنایی از آنان مَجو که صبح سپیدند امام زادگان اگر لاله روییده از قبرشان تماما" شهیدند امام زادگان ز هر کار بسته گره وا کنند به هر در کلیدند امام زادگان چو خورشیدِ صبح و چو ماهِ سحر به دل ها دمیدند امام زادگان        بیا دل به سوی صداقت ببر        ز درگاهشان فیض رحمت ببر بیایید و رو سمت عزّت کنید دل از خاکشان غرق رحمت کنید بیایید و با صد امید و ادب خدا را در اینجا عبادت کنید ز خاکِ درِ این تبار شریف همه کسب نور و شرافت کنید شما خادم آل طاها شدید به درگاهشان گر که خدمت کنید وجود شما کربلایی شود اگر قبرشان را زیارت کنید به این پاره های تن فاطمه همه عرضِ عشق و ارادت کنید        دل از باغ جنّت همه می برند        که اینان همه آل پیغمبرند ** «یاسر»✍ ...................................................
    دلم را کرده ای امشب روان سوی خراسانت دخیلم بسته ای با شال غم در کنج ایوانت تو آن کردی به جان ما که ابراهیم با آتش کویر خشک با مهر و تولا شد گلستانت مس دل را طلا کردی به قدر طرفه العینی بنازم قدرت جادوی بی مانند چشمانت تمام انبیا خدمتگزاران سرِ کویت گروهی در رواق و عده ای هم نیز دربانت ملائک صف به صف در نوبت فرًاشی صحنت چه صحنی کاش میگفتم که خورشید درخشانت چه داری در حریمت ای مسیح عترت زهرا مسیحی ها شدند اینجا ز اعجازت مسلمانت گناه خلق میپوشد قنوت دستهایت ؟ نه غلط گفتم ، قنوت زائران یاران محبانت تمام هستی ام را میدهم همواره در راهی که پایانش شوم یکشب به کنج صحن ، مهمانت به پابوسی کس عادت ندارم جز خودت ، سلطان به سودایی که نامم حک شود بین غلامانت الا ای ضامن آهوی صحرا گوشهء چشمی جهان تشنه است بر خیر کثیر طعم احسانت میان ذره ذره عالم هستی اثر داری تمام خلقِ عالم تحت هر عنوان ثناخوانت ندارم وحشت از روزی که وانفساست عنوانش به یمن دیده ای کز روز آغاز است گریانت مرا عهدیست با جانان که عهدم را ز پیمانت نگیرم تا زمانی که کنم جان را به قربانت 🔸شاعر:
   گر چه از دست شما خواهم دوا را بیشتر بیشتر خواهی اگر خواهم بلا را بیشتر چون تو سلطانی در این وادی ز هر پست و مقام دوست دارم رتبه و شان گدا را بیشتر میکشم ناز غریبان را به حکم دین ولی میکشم از هر کسی ناز رضا را بیشتر هر چه کردم بیشتر گیرد دل آرام و قرار باختم اینجا دل درد آشنا را بیشتر من به امید شما اینجا به مشهد آمدیم چون شفاعت میکنی اهل خطا را بیشتر چون کریم و مهربانی دست خالی آمدم با سه حاجت میدهم زحمت شما را بیشتر در هوای وعدهء دیدار رویت در صراط آرزو کردم ز هر چیزی فنا را بیشتر چشم دارم از تو گیرم نامه اعمال خویش اعتبارت می‌کند فضل خدا را بیشتر دست من گیر و بِبَر تا پای میزان وَز کرم کفّهء جرم مرا کم کن ، عطا را بیشتر ای که روی خاک حجره مثل جد اطهرت خفتی و کردی غم آل عبا را بیشتر هر چه می‌خواهی بگیر از من ولی جان جواد حکم کن در طالع ما کربلا را بیشتر 🔸شاعر:
   به اُمیدِ گوشه چشمت چقدر گدا نشسته نه فقط گدا که حتی ، صف اغنیا نشسته منِ بنده را ز خیل حشمت سوا مفرما که به خوان لطف و جودت همه ماسوا نشسته "اَنا مِن شروط" یعنی که ولای توست توحید حرمت نشسته هر کس ، حرم خدا نشسته "اَنا مِن شروط" یعنی که به گِرد کعبه حاجی چو رضا نباشی از او ، ز خدا جدا نشسته "اَنا مِن شروط" یعنی مرو راه دیگر ای دل به خدا رسیده هر کس به ره رضا نشسته تو ز هیچکس نپرسی : "ز کجایی و که هستی؟" که غریبه هم ز لطفِ تو چو آشنا نشسته نه فقط که رو سپیدان به نماز ایستاده به نیاز ، روسیاهان همه با حیا نشسته به جز از تو که نشستی سر سفره با گدایان به خدا نبوده شاهی بغل گدا نشسته چو نگین پادشاهی که نشسته بر رکابش به دلم محبّتِ تو چقَدَر به جا نشسته شده "فابک للحُسین" تو دلیل گریه هایم که همیشه در دل تو غم کربلا نشسته 🔸شاعر:
  روزی که خدای حی و سرمد از روح خودش  دمید مارا بر دامن  دل به دست قدرت  بنهاد محبت رضا را آن را که بود به سر خیال فردوس برین و باغ رضوان یا آنکه وراست شوق و ذوق خلوتکده حریم جانان گو از سر صدق رو  گذارد بر درگه خسرو خراسان نومید نکرده ز آستانش بالله زکرم شه و گدارا شاهی که شهنشهان عالم سایند جبین بر آستانش ماهی که چراغ عالم افروز قندیل بود در آسمانش راهی که تمام شاهره ها وصلند به راه جاودانش  با غمزه چشم مرتضایی تسخیر نموده ماسوا را جبریل و ملائک مقرب جاروب کش حریم پاکش صد حاتم طی گدای کویش صد یوسف مصریش هلاکش دلباخته جمالش عیسی موسی و خلیل سینه چاکش بخشیده یقین به حضرت خضر یک جرعه زچشمه بقارا ای معنی رافت الهی وی مظهر لطف کبریایی سرمنشا جود و بخشش حق سرمطلع شعر ارتضایی راضی به رضای ذات یکتا معروف به حضرت رضایی جانها به فدای تو که هستی مرآت کرم نما خدارا ای بارگهت مطاف دل ها وی قبله اهل عشق و عرفان در روضه پرمنور تو محسوس صفای خلد رضوان نی نی غلط اوفتاد شاها فردوس کجا و صحن سلطان الحق که غبار آستانت بخشیده به عدن حق صفارا ای پرتو نور حی دادار وی بارقه امید داور امیدتمام ناامیدان آرامش قلب های مضطر آفاق به زیر منت تو ذرات به عشق تو مخمّر  در حضرت تو عیان توان دید آیات جلال کبریا را ای غایت رحمت الهی رحمی بنما که مستجیرم دستی زکرم رسان خدارا مسکین و فتاده و فقیرم سرخم نکنم به پیش هرکس بالله که تویی فقط امیرم دیریست  غلام خانه زادم سلطان سریر ارتضا را عمریست نهاده از عجز سر  بر درت ای همه نیازم گوید  اگر از درت برانی آخر چکنم چه چاره سازم تاسایه نشین کویت هستم بر جمله شهان همی بنازم ای آنکه ز درگهت نکردی مایوس غریب و آشنا را 🔸شاعر:
    مرا چشمیست خون افشان ،زِ نام ضامن آهو به زیر آن طلا ایوان ، دمادم ذکر من، هو هو جمالات و کمالات حرم از دور، هم پیداست به پای حضرت سلطان،نشینم من ،به دو زانو چنان حیرانم و مستم ،زِ صوت خوب نقاره که انفاست بود درمان،به درد من شود دارو اگر چه خادمت روی مرا نگرفت، اما من به عشقم میزنم صحن تو را ،با موی خود جارو به سقاخانه و یک جرعه ای از آبِ جان افزا فدای آن لبِ تشنه ،فدای نازنین ابرو رضا جان (ع) خاک بر چشمم ،که نام جَدّ تو بردم که من را  این چنین چشم است و ،آن را آنچنان ابرو چنان بر خیمه ها آتش ، زبانه میکشید ای وای شکسته باز هم بازو ،گسسته باز هم پهلو سه ساله میدوید ،عمه به دنبالش در آن صحرا گمانم شعلهٔ  آتش ، گرفته مَعجر و گیسو زبانم الکن است اینجا ،امام مهربانی ها مرا چشمی است خون افشان، از آن چشم و از آن ابرو 🔸شاعر:
    مثل همیشه دم ایوان طلا نام تو شد نام تو سوگند ما نام تو را گفتم و باران گرفت خیس شد از گریه ی ما صحن ها پنجره فولاد گره باز کرد از منه افتاده به لطف شما مثل همیشه دم باب الجواد حاجت ما بود که آقا رضا... جان جوادت ببرم کاظمین تا که بخوانیم به پایین پا... "آمدم ای شاه پناهم بده خط امانی ز گناهم بده" 🔸شاعر:
خواب دیدم که مرده ام ، دیدم مَلَکی بود و گفت : من ربُّک ؟ گفتم الله گفت آری ای مسافر ! چه قبله ای داری ؟ مکث کردم نگاه سردی کرد گفت آیا جواب می دانی؟ کافری؟ گبر یا مسلمانی ؟ گفتم آری که من مسلمانم قبله ام کعبه است می دانم پنج نوبت نماز می خوانم البته حج به جا نیاوردم گفت آیا اسیر تردیدی؟ علتش چیست؟ ترسیدی؟ باز گفتم که قبله ی سنگی قسمت حج مستطیعان بود روزی مردمان ثروتمند کعبه را دیدن از امیران بود کعبه کِی روزی فقیران بود؟ کعبه ی من ولی در ایران بود حج من گوشه‌ی خراسان بود از همان روز اول خلقت صاحبِ خانه حال من را دید تا رها باشم از شک و تردید رحم آورد مهربانی کرد جان من داشت می پژمرد قبله اش را جنوب غربی برد قبله ای را قرینه با آن ساخت بار دیگر مرا مسلمان ساخت رو به سمت شمال شرقی کرد قبله گاهی برای ایران ساخت کعبه در مکه بود اما باز کنج ایران ما خراسان ساخت تا نگاه رضا به ما افتاد یک نگاهش هزار سلمان ساخت منِ در آرزوی حج مانده تا دم مرگ محترم بودم با رضا حاجی حرم بودم با رضا شاد با رضا خوشحال با رضا بیخیال غم بودم ای مَلَک ! دست از سرم بردار حال من را به حال خود بگذار در لحد من اگر پر از آهم علت این است : دیده بر راهم ای مَلَک ! بوی یار می آید دور شو آن نگار می آید وعده داده سه بار می آید هرچه من گفتم از توهُّم نیست قول او مثل قول مردم نیست ای مَلَک ! دور شو ، مراد آمد دلبر من ، ابا الجواد آمد 🔸شاعر:
    قربان مهربانی ات ای هشتمین امام آقای مهربان به غنی و گدا ،سلام صدها گره به پنجره فولاد بسته ام هُرم نگاهِ توست به چشمانم التیام در آستان مهرِ تو با سر دویده ام چشمم که پای بوس تو باشم به احترام من در نگاه ِماهِ تو منزل گزیده ام آهو شوم و یاکه کبوتر،بگو کدام؟ ای مهربانتر از پدر و مادرم به من دلبسته ی حریم تو هستم علی الدوام دستم بگیر و چشمِ مرا غرق نور کن غیر از تو آفتابِ دگر نیست والسلام 🔸شاعر:
     نمی خورَد به زمین با تو ای جناب ، کسی و با شما نشَوَد غرقِ اضطراب ، کسی ندیده وجه شبه با جمالِ تو ای عشق میانِ کُلِ فلک ، جز به آفتاب ، کسی تمامِ مستی و مستانِگی حرامش باد اگر که خوانده به غیرِ از تو را شراب، کسی تو جام هَشتُمی ای از تو کام ما لبریز نبوده که ، نشده از مِی ات خراب ، کسی خراب و مستِ نگاهِ تو بوده ام جانا نداده جز تو دلم را اگر که تاب ، کسی به خانه ی تو دلم را دخیل می بَندَم نرفته از درِ این خانه بی جواب ، کسی 🔸شاعر:
     درویش بی‌نوای توام یاابالحسن چون کمترین گدای توام یاابالحسن من حلقه کوب درگه میخانهات شدم مست از خم ولای توام یاابالحسن ذیقعده است ماه طلوع جمال تو شادم که در ثنای توام یاابالحسن سلطان تویی وحکم توبرجزء وکل روان خاک در سرای توام یاابالحسن شاهی بود غلامی دربارت ای رضا من بنده رضای توام یاابالحسن زانو زنان پنجره فولاد تو منم افکنده سر به پای توام یاابالحسن خواندی مرابه سفره احسان خودمدام شرمنده عطای توام یاابالحسن زهرجفا چو بردل وجانت شرر فکند سوزان دل از برای توام یاابالحسن عنقا به قاف فقرتوباشد شکسته‌بال پران کجا به سرسرای توام یاابالحسن 🔸شاعر:
کار نشد نداره/ وقتی چشام می باره/وقتی امام رضا دعام می کنه فکر و ذکرم اینه/توو بی کسی محشر/کی جز امام رضا نگام می کنه به در بسته خوردم امام رضا به تو پناه آوردم امام رضا دلمو بهت سپردم امام رضا دردت به جونم امام مهربونم لحظه ی مرگم منتظرت می مونم سلطان قلبم علی علی موسی الرضا ...................................... بهترین پناهم/با اینکه رو سیاهم/اما دلم خوشه به مشهد تو بی قرارم آقا/بالم شکسته اما/پر می گیرم هنوز تا گنبد تو گره خورده به کارم امام رضا کیو غیر از تو دارم امام رضا دلخوشیه روزگارم امام رضا پنجره فولاد تنها پناه منه نبض دل من با عشق تو می زنه سلطان قلبم علی علی موسی الرضا .................................. عشق موندگارم/اشکامو از تو دارم/خوشبخت فقط دلی که مست توئه کاری کن ببینم/بازم سیاهی ها رو/رزق محرمم توو دست توئه بانی ِ روضه هایی امام رضا ضامن کربلایی امام رضا امید منِ گدایی امام رضا شکر خدا که همیشه زیر دینم لطف تو بوده سینه زن حسینم سلطان قلبم علی علی موسی الرضا
💢 اللهم عجل لولیک الفرج 💢 ✴️✴️✴️✴️✴️✴️ 💟💟💟💟💟💟 💫بند اول💫 یا امام رضا  فدات شم ، تو ولی کبریایی ضامن آهویی آقا،صاحب جود و عطایی حرم  و  بارگاهت ،  شده  بهشت  ایران به جز شما ندارم،کسی رو من رضاجان ⭐️السلطان ابالحسن⭐️ 💥💥 💫بند دوم💫 بطلب بیام به مشهد،به طواف صحن زیبات کی  میشه  گندم  بیآرم ، آقا  برا  کبوترهات از بچگی دلم با،مِهره تو گشته مأنوس بزار بیآم  زیارت ، با مادرم به پابوس ⭐️السلطان ابالحسن⭐️ 💥💥 💫بند سوم💫 خادمات سرود میخونن،روبرو پنجره فولاد چقدر نماز میچسبه ، توی مسجد گوهرشاد کربلامو میگیرم،من از عنایت تو شکر خدا تو قلبم،دارم ولایت تو ⭐️السلطان ابالحسن ⭐️ 💥💥 💫بند چهارم💫 هر جا میخورم به مشکل،یا گره میفته کارم میکنم  رو  به ضریحت  ای همه دارو ندارم یه آرزو دارم من،آقا میونه سینه حاجت این گدایت،کربلا اربعینه ⭐️السلطان ابالحسن⭐️ ✍: ۱۴۰۲/۰۳/۰۹
🍃🌼﷽ 🌼🍃 از روز ازل کـه قــرعـــه انداخته ایم دل را به دو صــاحبِ کرم باخته ایم از مرقـــد سلطــان خراســـان تا قم بیــن الحرمیــن دیگـری ساخته ایم
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ذی القعـــده با قدوم تو آغاز می شود باب کرم به روی زمیــن باز می شود گویا که نور ، از یَدِ بَیضـا دمیده است دستان موسوی ،پُر از اعجاز می شود افتاده شور و هلهــله در عـرش کبـریا درگـاه آســـمان ، حـــرمِ راز می شود محبوبه ای ز جنت الاعـلا رسیده است معصـومه ای از عــالم بالا رسیده است زهـــرای دیگــری به جهــان پا گذاشته تاج شـــرف ، به رویِ ســرِ ما گذاشته بانـــوی با کرامتـی از نســل فاطمـــی امشب قدم به خانهٔ موســـیٰ گذاشته هرکس زیارت حرمش رفتـه بعد از آن دل را میان صـحن و سرا جا گذاشته شهر مدینـه ، محفل انوار سرمد است میـــلاد نوگلی ز گلستــان احمــد است معصومه از سلالهٔ دامان عصمت است بانوی ما نمـــونهٔ بــاران رحمـــت است معنای حُجب ومظهری ازجود ومعرفت دُردانه گوهری ، که ز دریای عفّـت است نامش اگرکه فاطمه شدبی دلیل نیست چون بارگاه فاطمـــه باب کرامت است نام "کریمـــه" گشته ســـزاوار فاطمـــه معصــومه شد تجلــــیِ انوار فاطمـــه ای بانوی کریمــــهٔ ایـران خوش آمدی ای مظهـــر و تجلــی باران خوش آمدی منّت نهـــاده ای به ســرِ ما و شهـــر قم اُخت الرضا، عزیزهٔ سلطان خوش آمدی ما ریزه خوار سفـــرهٔ احــسان توشدیم ای سفـــره دار کُلّ کریمـان خوش آمدی مشمــول لطف این دهــــهٔ با کرامتیم در آرزوی یک سفـــر و یک زیــارتیـم ای دل بیـا زِ قـم ، به خراسان سفرکنیم یک شب کنـــار امام غریبــان سحر کنیم مهمـــان بی ریای حــریم رضـــا شـــویم غمهـای عــالم از دل خود را به در کنیم مهمان این حــرم شدن اما سعـادتیست ده روزه را به قصــد زیارت به سر کنیم امشب دل از تمــامی دنیــا گسسته ام دل را گـــره به پنجـــره فولاد بسته ام دریــاب ای امیــر خــراســـان دل مرا بیـــدار ســاز ، چشــمِ دلِ غــافـلِ مرا ازهرچه من به عشق شما دل بریده ام آقــا ! قبــــول کـن ، دل نــاقـــابل مرا در خلـــوتم به نام شما دَم گرفتـه ام روشن نما به نور خود این محفل مرا نام شمــا ، امام رضا ، اعتبـار ماست خاک قدوم پاک شما عین "کیمیا"ست ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی (کیمیا)
سلام الله علیها علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ دو تا عشق - دو تا نور دو تا دریای پر از تلاطم یکی شون سلطان کل ایران یکی روزی رسون مردم قم ما / سر سفره ی این خواهر و  برادریم ما / گدای بچه های موسی بن جعفریم آخ که نوکریم ۲ توی گوهرشاد * هر دلی بی تابه * هر دلی آرومه میگه یا امام رضا توی این شب ها * کل این عالم با * خواهرش معصومه میگه یا امام رضا السطان یا امام رضا ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ دو تا رود - دو خورشید دو تا پرچمِ تا همیشه بالا یکی صحن و سراش کرببلایی یکی آینه ی حضرت زهرا آه / دارن از کل ملائکه دل می برن آه / آره میوه قلب موسی بن جعفرن فوق بشرن ۲ گدای آقا! * چشم خیست هر جا * سمت گنبد افتاد بگو یا امام رضا آره این شب ها * بی‌خیال دنیا * رو به رو گوهرشاد بگو یا امام رضا السطان یا امام رضا ۳ . ........................... بند امام حسین علیه السلام و حضرت زینب یه بانو / یه ارباب نگاهشون پناه عالمینه یکی شهره به بانوی دمشقه یکی ساکن بین الحرمینه ما/ همون مجنون و همون گدای هر شبیم آه /آره زیر پرچم حسین و زینبیم در تاب و تبیم در تب و تابیم دلای بی تاب/نوکرای ارباب/باز می خونن امشب/ یا حسین بن علی دلم مجنونه/آخ بازم می خونه /هم قدم با زینب/یا حسین بن علی
از یاد میرود غم من در کنار تو دارم قرار تا که شدم بی قرار تو از راه دور بردن نام تو هم شفاست حتی مسیح کرده تعجب ز کار تو زنگار میبرد به خدا از قلوبِ ما تا میوزد ز طوس ، نسیمِ بهارِ تو آری بهشت گرد و غباری ز صحن توست طعنه زده به جنت الاعلی مزار تو اهل بهشت از غم و رنج اند دور لیک... از غم رهاست هر که بود هم جوار تو ایمن ز هر بلاست کسی که نشسته است... عمری به زیر چتر تو و سایه سار تو (یونس) که غیر لطف ندیده است از تو چیز با افتخار جان‌ کُنَد آقا نثار تو
دام بگذارید بعدش دانه لازم می‌شود جلد می‌گردد کبوتر، لانه‌لازم می‌شود سوختن در عاشقی، کارِ کبوتربچه نیست شمع می‌داند کجا پروانه لازم می‌شود وقتِ گریه، خنده..؛ وقتِ خنده، گریه می‌کنم در میان عاقلان، دیوانه لازم می‌شود سر به روی پنجره فولادِ تو خواهم گذاشت مَرد وقتی بغض دارد، شانه‌لازم می‌شود با کبوترها کلاغی هم به صحنش راه داد گاه بین دوست‌ها، بیگانه لازم می‌شود کاش سقاخانه‌ها را نیز افزایش دهند در حریمت بیشتر میخانه لازم می‌شود آبِ سقاخانه‌ها را "آبِ حَیوان*" خوانده‌اند خضر آل الله را شاه خراسان خوانده‌اند در حرم، باران پناه آورده تطهیرش کنی آیه‌ی تطهیر می‌خواهد تو تفسیرش کنی اختیار "نورِ" خورشید است دست گنبدت تا دل تو هرکجا می‌خواست، تکیثرش کنی کودکی عَمداً خودش را در حرم گم کرده تا سال‌ها در صحن تودرتوی خود پیرش کنی صید وقتی عاشق صیاد گردد..، چاره چیست!؟ کاش آهوی دلم را طُعمه‌ی شیرش کنی این گدا حاجت بگیرد می رود..، پس ذوالکرم! خوب می‌گردد اگر با فقر درگیرش کنی زائری چشمش به دست خادمان توست تا با غذای حضرتیِّ خود نمک‌گیرش کنی گاه با دستِ برادر، گاه خواهر می‌رسد رزق ما از سفره‌ی موسی بن جعفر می‌رسد علّت اشک برادر، بُغض خواهر بوده است چشم‌ها در حسرت دیدارِ هم، تَر بوده است فاطمه وقتی صدایش می‌زده، قطع یقین او برای این برادر مثل مادر بوده است هر کسی دلتنگ زهرا می‌شود، قم می‌رود مرهم زوّارِ مادر دست دختر بوده است ریلِ قم_مشهد اگر رودی خیال‌انگیز بود روی موجش کشتیِ زائر شناور بوده است عطرِ "دارالحُجّه" را دارد " رواقِ آینه" خانه‌ی این‌دو از اول هم معطر بوده است نسل اندر نسل در واقع همه کارگریم کارفرمای حرم در قم برادر بوده است هرکسی پرسید می‌گویم: گدا هستیم ما کارگرهای علی موسی الرضا هستیم ما بانی جزر و مد دریا علی موسی الرضا ذکر تسبیحات ماهی‌ها علی موسی الرضا بد به حال هرکه بوده بی علی موسی الرضا خوش به حال هرکه بوده با علی موسی الرضا کفشداری حرم ای کاش امانت می‌گرفت جای کفشِ من، دلِ من را علی موسی الرضا در هیاهوی حرم ناگاه نقّاره زدند طفل لالی داد می‌زد: یا علی موسی الرضا روز محشر در سه جا زائر خیالش راحت است می‌رسد حتما به داد ما علی موسی الرضا گفت بابا: آب می‌بینی بگو عطشان حسین نان که می‌بینی بگو آقا علی موسی الرضا امتحان کن..، تا قَسَمْ جانِ جوادش می‌دهی کربلا را می‌زند امضا علی موسی الرضا * آب زندگانی (لغ دهخدا)