eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.6هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
13.7هزار ویدیو
1.2هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•عمری گذشت هنوز .. و توسل ویژۀ شهادت امام هادی علیه السلام _ حاج محمدرضا بذری•✾• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ عمری گذشت هنوز تویِ گوشم العطشِ بچه ها می‌پیچه تو خیمه‌گاه یه چیزایی دیدم که زهر کینه پیش اون هیچه دیدم،بچه ها رو تو خیمهٔ مَشکا رو خاک نمدار که می‌اُفتادن دیدم با چه خجالتی رفتن مشک و به سقای حرم دادن عَلَم افتاد، تو حرم غوغا شد پایِ دشمن ،سَمتِ خیمه وا شد وا مصیبت،ای امان از غربت... گودال بود تو خاطرم هرجا دیدم حصیر و کهنه قالیچه تو قتلگاه یه چیزایی دیدم که زهر کینه پیشِ اون هیچه دیدم،خنجر کهنه که نمیبُرّه حوصله‌ی سپاه‌شون سر رفت بین سنان و شمر دعوا شد خولی به سمت کوفه با سر رفت کربلا بود،محشر کبری بود یا بُنَیَّ، نالۀ زهرا بود وا مصیبت،ای امان از غربت... بینِ محلّۀ یهودی شد سرای روی نیزه بازیچه تو شهر شام یه چیزایی دیدم که زهر کینه پیش اون هیچه دیدم،اوباش مستِ سنگ به دستی که دنبال شرّ و فتنه می‌گردن جلو چشایِ عمه ام زینب به رأس روی نی جسارت کردن سری اُفتاد، زیر سُمّ مرکب ما می مُردیم، نبود اگه زینب وا مصیبت،ای امان از غربت... ــــــــــــــــــ
. |⇦•اشک را روز جزا با نور .. و توسل ویژۀ شهادت علیه السلام _ حاج حسین سازور ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ اشک را روز جزا با نور قیمت می کنند برتو هرکس گریه کرده وقف جنت می کنند ایها الهادی گدایانِ دَرِ تو تا ابد برهزاران حاتم طائی کرامت می کنند اشکهایی را که در این روضه هایت ریخته قطره قطره وصل بر دریای رحمت می کنند سینه زنهای تو با سینه زدن در روضه ات مثل موسی در میان طور عبادت می کنند مَردم ایران به یاد صحن نورانی تو حضرت عبد العظیمت را زیارت می کنند عده ای با پرچمِ یاهادی ات روز جزا ازتمامی گنهکاران شفاعت می کنند نام تو دارد جهانی را هدایت می کند علتش این است برنامت اهانت می کنند کاش می شد ما فداییِ نگاهت می شدیم کاشکی در سامرای تو سپاهت می شدیم ای کلام تو، کلام ناب قرآن، یانقی! زنده شد از برکت نام تو انسان، یا نقی! حرمت نام تو ای مظلوم شهر سامرا واجب عینی شده برهر مسلمان، یا نقی! مردم ایران زمین، بااحترام و ومؤمن اند کاش جای سامرا بودی در ایران، یا نقی! با دعای جامعه ما را رساندی تاخدا ای کلیدِ اصلی ابواب ایمان، یا نقی! مَهبطِ وحیی، تو آقا معدن الرحمه تویی ای مصابیحُ الدجی، ای باب احسان، یا نقی! ای که اعلامُ التقی هستی وهم کهف الوَری هرکسی شد نوکرت شد از بزرگان، یانقی! مُنتهی الحلمی، ستون علمی، ارکان البلاد ای امام مهربان بهتر ازجان، یا نقی! باگدایی ازتو دارم پادشاهی می کنم مرغ دل را سوی ایوان تو راهی می کنم آمدم کُنج حریمت با دوتا چشم تری آمدم پیش تو آقاجان برای قنبری آمدم مثل غلامی بر سر بازار تو جان زهرا حضرت هادی مراهم می خری؟ ای غریب سامرا ای آشنایِ عالمین تو امام،عسگری هستی وخود بی عسگری هرزمانی آمدم دیدم حریمت خاکی است باضریح تخته ای ات اشک در می آوری ای فدای نام تو، جان تمام شیعه ها ایهاالهادی النقی، تو یک علی دیگری درخرابه جاگرفتی پیش یک دسته گدا پادشاهانه نشستی در کنار نوکری نیمه ی شب ریختند آقاسرسجاده ات قدری انگاری در این روضه شبیه حیدری بردنت از خانه ات اما دری دیگر نسوخت درمیان شعله دست وپای یک مادر نسوخت گرچه برروی لبت نامی بجز مادر نبود روی دوشت کُنده زنجیرِ زجر آور نبود آمدی بزم شراب و حُرمتت آنجا شکست در عوض آقادراین مجلس که تشت زرنبود دور تو پربود از نامردهای سامرا درعوض دور وبرت بالای نیزه سرنبود دور تو کف می زدند و عده ای باده به دست سخت بود اما کنارت خواهری مضطر نبود گرچه تنها بودی آقاجان دراین مجلس ولی دورتو خولی و شمر و لشگری دیگرنبود جای صدهاشُکر باقی، مانده در بزم شراب خیزران بالا نمی آمد، لبی هم تر نبود خوب شد حرف از کنیزی هم نشد در آن میان خوب شدچشم پلیدی خیره بر دخترنبود شاعر : *روضه بخونم بلند گریه کنید: آوردنش آقا امام هادی رو تو مجلسِ متوکلِ مستِ لایعقل، نانجیب به حضرت تعارف کرد جامِ شراب رو، حضرت فرمود: گوشت و پوست و خونِ ما از این نجاسات به دورِ، بعد آقا شروع کرد با شعر، حقایقی رو برا متوکل بیان کردن، متوکل جام شراب رو زمین زد، افتاد رو پاهایِ حضرتِ هادی، گفت: انعام بهش بدید، با احترام ببریدش، به آقا گفت: دیگه کاری ندارید؟ آقا فرمود: دیگه من رو تو این مجلس نیارید... یا امام هادی! آقاجان! شما مَرد بودید تو مجلس شراب...سکینه خانوم میگه: به عمه ام گفتم: یه پارچه ای بده من سرم رو بپوشونم، فرمود: عزیزم! منم مثل تو هستم، نگاه کردم دیدم همه دارم خیره خیره نگاه میکنن...اینجا ابی عبدالله به فریاد اومد، یه وقت دیدن از توی تشت صدای تکبیر داره میاد، نگاه کردن دیدن لبهای حسین بهم میخوره...چیکار کرد نانجیب؟ چوب رو برداشت اینقدر به لب و دهان حسین ضربه زد...راوی میگه: سر رو که می آوردن نگاه کردم دیدم دندان هاش برق میزنه، اما سر رو که می بردن، دیدم دندانها شکسته...* حسین... ــــــــــــــــــ 👇
. •به نیت زیارتت... و توسل به امام هادی علیه السلام اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس حاج مهدی رسولی ●━━━━━━─────── به نیت زیارتت، زیارت جامعه خوندم رو بال گریه هام‌ آقام، خودم‌ رو سامرا رسوندم همین یه جمله خلاصه ی مرثیه هاته وَ بَذَلْتُمْ أنْفُسَكُمْ فى مَرْضاتِه ای وارث پیغمبر، هادیِ همه دلها ای جانم آقا، جانم آقا، جانم آقا یا اَیُّهَا الهادیِ... تموم اجدادم آقا، به فدای تو و اجدادت تموم اولادم آقا، به فدای تو‌ و اولادت بِنَفْسی اَنت و اَهلی و اَموالی شب شهادتت حرم‌ جامون‌ خالی با دست کریمت واشد گره ها ای جانم آقا، جانم آقا، جانم آقا یا اَیُّهَا الهادیِ... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. علیه_السلام |⇦•بالاتری ز مدح و ثنا... شهادت امام هادی علیه السلام اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس حاج مهدی رسولی ●━━━━━━─────── بالاتری ز مدح و ثنا أیها النقی اِبن الرضای دوم ما أیها النقی با حبّ تو عبادت ما عین بندگی‌ست هادی آل فاطمه یا أیها النقی دارم ولی ‌شناسی خود را ز نور تو مولای من! ولی خدا! أیها النقی بخشنده ‌تر ز حاتم طائی تویی تویی مسکین ‌ترم ز هرچه گدا أیها النقی با صد امید همچو گدایان سامرا پر می‌کشیم سوی شما أیها النقی *اومد محضرامامِ هادی ،گفت: آقاجان‌! حرام بودن عَمَلم رو‌ میدونم اما چه کنم رغبت به این کار دارم، آقا! من خاک میخورم، نمیدونم ‌چیکار کنم؟ امام یه نگاهی بهش کردن و فرمودند: دیگه از این به بعد خاک نمیخوری... از امام ‌جدا شد، رفقاش بهش گفتن: حالا میخوای چیکار کنی با این ‌حکم؟ یه نگاه کرد به رفقاش گفت: والله به خودم توجه میکنم، بعد از فرمایش مولا منفورترین چیز در نزد من خاک خوردنه... یا امام هادی! کاش شما یه امر به ما هم بکنید، آقا شما با حرفتون منشأ میل و هوا و هوسِ مارو عوض کنید آقا...* باید برای غربت تو بی ‌امان گریست با ناله‌هاي حضرت صاحب زمان گریست شرمنده از قدوم تو چشمان جاده بود دشمن سواره آمد و پایت پیاده بود بارانی است از غم تو چشم سامرا با دیدن تو اشک ‌مَلَک بی اراده بود زهر ستم چه با جگر پاره پاره کرد دیگر نفس،نفس، به شماره فتاده بود شکر خدا که دشمن تو خیزران نداشت هر چند دل، شکسته از آن بزم باده بود : یوسف رحیمی "" فهجموا دارَ اللَيلَ" شبانه ریختن دَرِ خونه ی آقا.. "فَحُمِلَ عَلَى حَالِهِ تِلْكَ إِلَى الْمُتَوَكِّلِ وَ كَانَ الْمُتَوَكِّلُ جَالِساً فِی مَجْلِسِ الشَّرْاب" امامِ مارو ‌وارد بزم شراب کردن، حال و اوضاع جلسه خوب نبود، چقدر بی احترامی محضر آقاجان ما شد... نانجیب شراب تعارف کرد، امام هادی فرمودند : گوشت و پوست ما عاری و پاکه از این نجاسات..متوکل تو‌حال خودش نبود، صدا زد گفت: برا ما شعر بخون‌، آقا فرمودن:‌ منو معافم‌کن، اصرار کرد امام هادی شروع کرد اشعاری در مذمت دنیا و زندگی گفتن، اینقدر این شعر اثر کرد خود نانجیب متوکل زد زیر گریه، گریه کرد، آخرم گفت: من از شما عذر میخوام ... صدا زد: با احترام ‌همراهیش کنید. اما یه جایی هم توی بزم شراب، مجلس یزید، وقتی بچه‌ها رو وارد بزم یزید کردن، این بچه ها که وارد بزم‌ که میشدن آروم آروم برمیگشتن، همه دور زینب رو گرفتن ... بچه ها میلرزن از ازدحام‌جمعیت، اما دختر علی یه جوری وسط این مجلس ایستاده .. صدا میزد: حسین! به بابام قسم یه جوری قدم برمیدارم همه عالم بدونن شام در تسخیره زینبِ...* هیچ کس اینقدر پلید نشد ... *همه ی بچه‌ها دارن ‌نگاه میکنن، همه سُفرا نشستن، نانجیب بالا نشسته، با نگاهه تحقیر داره به بچه های حسین‌ نگاه میکنه .. نانجیب شراب میخورد، یهو دیدن دست برد به اون‌ چوب شروع کرد جسارت کردن .. انگار دنیا دور سر زینب چرخید ... غیرت علوی به جوش آمد ..دخترا نشستن خانم بلند شد، یه نگاهی کرد .. شروع کرد خطبه خواندن...* هیچ کس اینقدر پلید نشد ... خیزران خسته شد یزید نشد *هرچه ناز دانه رقیه خواست قد بکشه نگاه ‌کنه نشد، عمه جان دست هارو ‌جلو ‌چشم ناز دانه گذاشت، میدونی معما کی حل شد؟ نیمه های شب، وقتی سَرِ بابا رو آوردن تو ‌خرابه با اون‌دستای کوچیک شروع کرد رو صورت بابا کشیدن، تا حالا دستت به یه جای داغ خورده دست و یهو بکشی؟ همین‌جوری دست روی صورت بابا میکشید، یهو‌ دستش ر و کشید، صدا زد: عمه! میخواستی اینو ‌نبینم ..عمه ! تازه فهمیدم اون‌ خیزران بالا میرفت کجا پایین می اومد عمه ، عمه دندونای بابام .......*صدا بزن حسین!...* کرب و بلا ده هلهلدن قورخموشام بابا اصغر اولنده حرملدن قورخموشام بابا بابا !منه گولدولر،بابا منه وردولار ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•من به امام هادی.... ویژهٔ شهادت علیه السلام به نفس حاج‌میثم‌مطیعی ●━━━━━━─────── یه گوشه کنج حرم تنها سمت ضریح و نگاه میکنم میگم آقا از راه رسیدم گره بغضم و وا میکنم این منم که دوباره سرگردانم از تو چی بگم آقا نمیدونم من به امام هادی مدیونم زیارت جامعه میخونم "اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ" کنار غربت شیش گوشه چشمه ی گریه که میجوشه لحظه به لحظه فقط یک آه زمزمه ی لبِ خاموشه باز اسیرِ سکوت وغم میمونم محو روضه ی حرم میمونم من به امام هادی مدیونم زیارت جامعه میخونم "اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ" وقتی مشتاقم ومهجورم شبایی که از حرم دورم زیارتنامه رو لبهامه زائر صحنِ پر از نورم من هرجاکه باشم اینجا مهمونم مهمون همین سفره میمونم من به امام هادی مدیونم زیارت جامعه میخونم "اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ" غروبِ جمعه و دلتنگی نگاهِ منتظر و بارون چرا نمیرسی ای مولا به داد این دل سرگردون أنتُمُ الْأَوَّلُ وَالْآخِر أنتُمُ الظَّاهِرُ وَالْبَاطِن چش به راه شما میمونم أنَا بِرَجْعَتِكُمْ‏ مُؤمِنْ آه میون صحرای عشق مجنونم به یاد مولای عشق دلخونم من به امام هادی مدیونم زیارت جامعه میخونم "اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ" .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•رنگ‌ وبوی درد داره.. وتوسل ویژهٔ شهادت امام هادی علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی حنیف طاهری ●━━━━━━─────── "يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة سَعِدَمَنْ والاكُمْ هَلَكَ مَنْ عاداكُمْ" رنگ و بوی درد داره کوچه های سامرا گریه می کنیم هر شب پا به پای سامرا این غربت آغازش مدینه ست، دنبالش کربلاست تا همیشه جاریه، غربت بی انتهاست مظلومیم و مقتدریم، تا عالَم بهاری بشه خون از رگ رگِ شیعه ها پای هدف جاری بشه "يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة سَعِدَمَنْ والاكُمْ هَلَكَ مَنْ عاداكُمْ" خط به خط کلامِ تو از بصیرت دینه بغضِ تو صدات واسه درد غربت دینه این غصه، اندوه فاطمه ست، اشک خون خداست تا به ابد نورِ عشق، با ظلمت آشناست باید سر سپرده بشیم تا موعودِ صبح ظهور شیعه پای عهدی که بست می مونه همیشه صبور "يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة سَعِدَمَنْ والاكُمْ هَلَكَ مَنْ عاداكُمْ" .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
@babolharam_netمداحی آنلاین - یا رب از زهر جفا سوخت ز پا تا به سرم - کریمی.mp3
زمان: حجم: 2.43M
|⇦•یا رب از زهر جفا... شهادت علیه السلام اجرا شده به نفس حاج‌ محمود کریمی ●━━━━━━─────── یا رب از زهر جفا سوخت ز پا تا به سرم شعله با ناله برآید همه دم از جگرم جز تو ای خالق دادار کسی نیست گواه که چه آورده جفای متوکل به سرم می دوانید پیاده به پی خویش مرا گرد ره ریخت بسی بر رخ همچون قمرم زهر نوشیدم و راحت شدم از عمر ولی ریخته خاکِ یتیمی به عُذار پسرم با که این ظلم بگویم که به زندان بلا قبر من کَند عدو پیش دو چشمان ترم هر زمان هست در این دارِ فنا مظلومی حق گواه است که من از همه مظلوم ترم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .
. |⇦•میخوام‌مسافرت ... شهادت علیه السلام اجرا شده به نفس سید مهدی میرداماد ●━━━━━━─────── میخوام مسافرت باشم بیام مجاورت باشم دوباره زائرت باشم گدای سامرا باشم قطره باشم رها باشم گفتم با دلم تا که یه کم آروم شه چیزی نمونده دیگه ساختِ حرم تموم شه توی دعاهام از خدا خواستم آقا موقعِ نصب ضریح منم باشم سامرا غریب آقا غریب آقا ... کبوترای خسته جون حالا دارن یه آشیون خاکی نمیشه پراشون اما دلم پریشونه بقیع دلو میسوزونه دنیا اینجور نمی‌مونه ایشاالله یه روز بقیع حرم می‌سازیم برا غریبِ مادر بابُ الکرم می‌سازیم اون روز می‌رسه که شیعه سرفرازه برا حریم مادر هیجده تا صحن می‌سازه .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•بر سرم سایه ی... و توسل شهادت علیه السلام اجرا شده به نفس سیدمهدی ●━━━━━━─────── بر سرم سایه ی ایوان طلایی دارم گوشه ی صحن عجب حال و هوایی دارم از سر سفره ی او نان و نوایی دارم سامرایی ام و عادت به گدایی دارم سامرا کرب و بلایی به نظر می آید این دو شش گوشه به دنیا چقدر می آید ردّ پایش همه جا قبله نما می سازد یک خط از جامعه اش جامعه را می سازد خادمِ خانه اش از خاک طلا می سازد کرمش نیز به شدّت به گدا می سازد بی سبب نیست اگر عادتش احسان شده است نوه ی ارشد آقای خراسان شده است ذوالفقار تو به هر معرکه گفتار تو است مثل آن حرز جوادی که نگهدار تو است چه کسی با چه امیدی پِی آزار تو است نفسِ فاطمه و دست علی یار تو است گوشه ی چَشم تو کافی است اشارت بکند دشمنت که عددی نیست جسارت بکند شیعیان تا به ابد بر سر پیمان هستند تو اگر امر کنی گوش به فرمان هستند صف به صف لشگرت از مردم ایران هستند که به فرماندهی شاه خراسان هستند سخت سیلی زده بر بی ادبی، با ادبش هرکه لبیک علی النقی آید به لبش ناله ها از دلِ بیچاره کنم کافی نیست خویش را از غمت آواره کنم کافی نیست گریه بر داغِ تو همواره کنم کافی نیست پیروهن در غمِ تو پاره کنم کافی نیست سال ها هم نفس حجره ی صبرت شده ای کنج زندانی و همسایه ی قبرت شده ای «حسین آرام‌جانم حسین روح وروانم برمشامم میرسد هرلحظه بوی کربلا بردلم ترسم بماند آرزوی کربلا تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•یا رب از زهر جفا... امام هادی علیه السلام گریز به کربلا به نفس حاج میثم‌مطیعی ●━━━━━━─────── یا رب از زهر جفا ؛ سوخت ز پا تا به سرم شعله با ناله برآید همه دم از جگرم جز تو ای خالق دادار کسی نیست گواه که چه آورده جفای متوکّل به سرم *متوکّل خیلی آقای ما را اذیت کرد.. مسعودی در مُروج الذَهب نوشته: اومدن پیش متوکّل ملعون، گفتن امام هادی اسلحه جمع میکنه، میخواد خروج کنه. اتراک رو فرستاد در خانه امام هادی. اینا خیلی قسی القلب بودن، شبانه آمدن در خانه اش."فَهَجَموا دارَه لَیلَه" شبانه حمله کردن.. برات تازگی نداشت در خونهٔ مادرت هم شلوغ شد.. "فَلَم یَجِدوا فیها شئً " چیزی پیدا نکردن. حجره ها رو دونه دونه گشتن، دیدن آقا داخل اتاق نشسته، عبادت میکنه، قرآن میخونه.." فَحُمِلَ عَلی حالِه تِلکَ الی المُتَوَکِل " اجازه ندادن آماده بشه، عمامه بر سر بذاره.. همون جور آقای ما رو پای پیاده بردن..* می دوانید پیاده به پی خویش مرا گرد ره ریخت بسی بر رخ همچون قمرم آن شبی را که مرا خواند سوی بزم شراب گشت از شدّت غم ، مرگ عیان در نظرم *آخه روایت نوشته: " وَ کانَ المُتَوَکِل جالِساً فی مَجلِسِ الشراب " نشسته بود شراب میخورد..* خواست تا بر منِ مظلوم دهد جام شراب شرم ننمود در آن لحظه ز جدّ و پدرم *شراب تعارف کرد، گفت شراب بخور. آقافرمود: گوشت و خون من به شراب آلوده نشده.. گفت حالا که شراب نمیخوری برام شعر بخون. آقا فرمود: منو معذور بدار. گفت: نه، باید برای من شعر بخونی. من شراب میخورم تو شعر بخون. یه شعری خوند این ملعون شروع کرد ناله زدن، شروع کرد گریه کردن. دور و بری هاش همه گریه می‌کردند. بعد با احترام آقا رو روانه منزل کرد. عیشش مُنَقَّص شد. "باتوا عَلَی قُلَلِ الاَجبالِ تَحرُسُهُم، غُلبُ الرِّجالِ فَلَم تَنفَعهُمُ القُلَل "اینجا آقای ما اینطور شعر خوند مجلس شراب به هم خورد.... من یه مجلس شرابی می شناسم، که یه نفر قرآن میخوند، یکی دیگه شعر می خوند، این خیزران رو بلند کرده بود، هی صدا میزد: "لَیْتَ أَشْیاخِی بِبَدْر شَهِدُوا " ای کاش اجداد من که در بدر، بابای تو اونها رو کشت، بودند و می‌دیدند من چطور به لب و دندان تو میزنم، به من میگفتن یزید دست مریزاد. یه وقت خواهرش صدا زد: "مهلاً یا یزید" زینب سلام الله علیها نگاه کرد و گفت: مهلاً یا یزیدمُنتَحِياً عَلى‌ ثَنايا أبي عَبدِ اللَّهِ تَنكُتُها بِمِخصَرَتِكَ" داری با این چوب خیزران به لب و دندان برادر من میزنی! بعد یه سوال کرد گفت: " امِنَ العَدلِ یا ابن الطُّلَقاء تَخدیرُکَ حَرائِرُک اِماءک و سوقُک بَناتُ رسول الله سَبایا؟! " آی نامرد آیا این عدالته زنهای خودت و کنیزکان خودت رو پشت پرده ها نگه داشتی، اما دختران پیغمبر این طور اسیر باشن وپرده حجابشون رو بدری؟ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•آسمان را آهِ جانسوزت... علیه السلام اجرا شده به نفس حاج ●━━━━━━─────── *شب شهادته آقام امام هادیه. امام صادق (ع) فرمودند: ما در مصائب مون پرده رو دل دوستانمون می اندازیم تا کُنه مصیبت ما رو درک نکنند. اگه درک کنند که با ما چه کردند این خلق خدا؛ همشون در دم جان میدن و می میرند...* آسمان را آه جانسوزت ز پا انداخته مادرت را باز در هول و وَلا انداخته *قربون دلت برم زهرا جان، امشب دور و بر سامرا میگرده، دور و بر قبر پسرش می چرخه...* امشب به امام هادی عرض کن: آقا جان! همه دار و ندار من همین چند قطره اشکه، میریزم به پات امشب..آقا در عوضش یه چیز بزرگ ازت میخوام، اونم اینه؛درهای دل من رو به رو معارفت باز کنی، من وقتی زیارت جامعهٔ کبیره ات رو میخونم، فقط الفاظ و لقلقهٔ زبونم نباشه، بفهمم چی دارم میگم، به کی دارم میگم..* پوستی بر استخوان داری شبیه مادری خونِ دل خوردن تو را از اشتها انداخته رفته رفته حجره ات گودال سرخی می شود زهر، لبهای شما را از نوا انداخته *امام هادی تو لحظه های آخرعمرش خودش رو کشید سمت کربلا..همون لحظه هایی که تشنگی کامش رو خشک کرده، زهر به بدن اثر کرده، زبان در دهان مثل چوبِ خشک..سمت کربلا نشست دست راست رو گذاشت رو قلبش..صلی الله علیک یا جداه یا اباعبدالله..حسین...* میدونم آقا جان، شدت زهر رمق رو از شما گرفته بود. لب هات به هم میخورد، صدات نمیومد. اما بازم خداروشکر، نفس که میکشیدی با هر دم و بازدم کلی خاک تو حلقت نمی رفت....من یه غریب سراغ دارم کربلا.. صورتش رو خاک ها.. محاسنش غرقِ خون. خون از همه ی رگ ها فوران میزنه...... قربون اون آقای غریبی که هم زهرِ تیرهای زهرآلود تشنه اش کرده، هم رفتنِ خون های فراوان تشنه اش کرده، هم آفتاب سوزانِ کربلا تشنه اش کرده، هم داغِ علی اکبر تشنه اش کرده، هم داغِ علی اصغر تشنه اش کرده، هم غصه ی معجر زینب تشنه اش کرده...* جام می شرمندهٔ اندوه چشمان تو شد ماجرا را گردن شام بلا انداخته شاعر : .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•گریه می کنم برات.... و توسل به علیه السلام علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── گریه میکنم برات تموم زندگی من فدات یه عمره آرزو دارم آقا بهم بگن گدای سامرا باز بگو که دعوتی به سفره ی غذای حضرتی چقدر دلم میخواست آقا باشم تو صحن تو شب شهادتی دوباره شال مشکی تون آقا! نشسته رو دوشم ببین که مثل زهرا، سیاهپوشم «آقای من غریبِ سامرا..» دست غم سپردنت شبونه از تو خونه بردنت درست شبیه عمه زینبت تو مجلس شراب آوردنت پشت خونه اتون آقا آتیش و هیزمی دیگه نبود دیگه تو کوچه ها زمین نخورد عزیزتون توی آتیش و دود شما نهایت صبری ولی همه میگن افسوس یه مَردو میکشه آخر غم ناموس «آقای من غریب سامرا..» *حالا ببرمت اونجایی که غم ناموس اون آقا رو کشتش، هی میگفت: "نفسی علی زفراتها محبوسه.."* روضه های پشت در دلت رو کرده زار و خون جگر به یاد فاطمه زبون بگیر که افتاده چطور ز پشت در میسوزی و هی میگی تو خونه اومدن چهل نفر سؤالتو کسی جواب نداد که مادرت رو کشته میخ در چقدر نفس نفس میزد به یا علی توسل کرد هر چی زدن برا حیدر، تحمل کرد «وای مادرم بمیرم برات..» امام هادی خیلی غریبه، نانجیب متوکل گفت بذار ما کارو انجام بدیم، هیچ ردّی هم از ما تو تاریخ نباشه، گفت آقا رو بندازین تو بیشه ی درندگان، حیوانات درنده، شیر و پلنگ و هر چی که باشه، گفت: حیوانات بدنشو تکّه تکّه میکنن گردن ما هم نمیفته، ساعتی بعد اومدن نگاه کردن از بالای اون بیشه، دیدن شیرها همه اومدن پوزه هاشونو روی پای آقا گذاشتن... روضه م امشب این باشه، میخوام بگم درندگان، وحوش، حیا کردن، پوزه هاشونو رو پای حضرت گذاشتن به رسم ادب، من بمیرم برای اون آقایی که درندگانِ انسان نما اومدن تو گودال، یه نفر با نيزه میزنه، یه عده با شمشیر میزنن، یه عده سنگ میزنن، پیرمردها قُربَةً اِلی الله میومدن، عصاشونو بر بدن ابی عبدالله...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇