eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. عرشیان دور سر زهرا فقط پر می زنند بهر مستی از شراب ناب کوثر می زنند معنیِ آب حیات آب وضوی فاطمه ست خضر و عیسی نیز از این باده ساغر می زنند آسمانها موقعِ سجده به ذات کبریا با توسل بوسه بر جا پایِ کوثر می زنند هرچه خیرات است در عالم زِ خیر فاطمه ست خیرهایِ عالم از خیرالنسا سر می زنند مثل سلمان باش در عرض ادب بر فاطمه چون که سلمان ها همیشه با وضو در می زنند در مدینه شأن زهرا را ولی نشناختند با تبر بر ریشۀ یاسِ پیمبر می زنند باغ را آتش زدند و یاس بین شعله سوخت شعله با این کارها بر عرش داور می زنند تا که می بینند زهرا آمده در پشت در بی ادب ها، بی وضوها با لگد در می زنند بدتر از این موقعی که در به شدت باز شد خانمی را پیش چشم خیس شوهر می زنند هرچه می‌گوید نزن نامرد! بارم شیشه است حضرتِ صدیقه را از بغض ، بدتر می زنند تازه بعد از اینهمه ظلم و جفا بر فاطمه می نشینند و فقط طعنه به حیدر می زنند مادرِ سادات دارد می رود از خانه و اهل عالم در غمش بر سینه و سر می زنند *اجازه بدید روضه مُ اینجور بگم .. فرستاد دنبالِ سلمان ، فرمود به سلمان بگید بیاد ، ما دلمون براش تنگ شده .. به عجله آمد خانۀ بی بی .. حضرت فرمود سلمان کم به ما سر میزنی ؟.. عرضه داشت خانم ، دیگه بعد از پیغمبر سخته برام قدم تو این خانه بگذارم .. فرمود سلمان جبرئیل برام از بهشت طعام آورده رطب آورده ، سهمِ تواَم کنار گذاشتم .. دانه ای از رطبِ بهشتی به سلمان داد ، بعد شروع کرد برا سلمان حرف زدن .. سلمان دردهامُ به علی نمی تونم بگم .. انقدر بدون شب تا به صبح ناله میزنم از درد خوابم نمیبره .. سلمان ، بد منو زدن .. سلمان ، نمیدونی با من چه کردن .. سلمان ، این حرفا رو من به علی نزدم ، اما بهت میگم در تاریخ بماند .. آه .. آه .. من باید از اون ضربه ها همون موقع میمردم ، اما گفتم خدایا یه جونی بده از علی دفاع کنم .. آخ مدافعِ حرمِ علی .. فاطمه جان .. اشاره داشت بی بی به اون مسئلۀ کوچه .. خودشُ رسوند با اون بدنِ زخمی به اون جمعیت .. همه رو کنار زد شالِ کمرِ علی رو گرفت جانبازِ امیرالمومنین .. فرمود بمیرم نمیزارم آقامُ ببرید .. سلمان ریختن سرم .. یکی با تازیانه میزد .. خدا لعنت کنه قنفذُ .. انقد با قلافِ شمشیر به صورتم زد .. دستم از علی کوتاه شد .. مَردم این زدنِ زهرا انتشار پیدا کرد .. بسط پیدا کرد .. حقیقتِ ضربه هایِ به زهرا کربلا تجلی پیدا کرد .. راوی میگه دیدم ریختن سرِ زینب .. انقد بی بی رو با لگد زدن .. انقد بی بی رو تازیانه زدن .. اونجا صدا زد مادرشُ .. وا اُماه ...* حسین ... «صل الله علیک یا مولا یا اباعبدالله» .👇👇
4_5965121837934315280.mp3
12.45M
#حاج_حسین_سازور #روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #فاطمیه
واگویه خوانی و با روحی له الفدا اجرا شده محرم به نفس حاج حسین سازور تقدیم روح ملکوتی امام راحل و همۀ شهدا مخصوصاً شهدایِ پیروزیِ انقلاب ┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅ اَللّهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ وَ اكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ ، وَ اَوْسِعْ مَنْهَجَهُ یا اباصالح .. حالا که بی پناه شدم یابن فاطمه محتاجِ یک نگاه شدم یابن فاطمه با دستِ خویش آبرویِ خویش بُرده ام بیچارۀ گناه شدم یابن فاطمه تا خواستم زمین بخورم با دعایِ تو هر بار رو به راه شدم یابن فاطمه عمرم به سر رسید ، ولی تو نیامدی خیره به قبلگاه شدم یابن فاطمه .. *تو مجلسِ ما محاسن سفید هست الحمدالله ، جوان هست ، نو حوان هست .. یه نفسِ شما بگیره کارِ همه درست میشه ..* ای کاش همچنان شهدا وقت رفتنم بینم چو قرصِ ماه شدم یابن فاطمه هر بار وقتِ گریه به غمهای مادرت در زمرۀ سپاه شدم یابن فاطمه یادِ غریبیِ علی و بُغضِ در گلو سر در میانِ چاه شدم یابن فاطمه مادر میانِ کوچه صدا زد حسن بیا محتاجِ تکیه گاه شدم یابن فاطمه اما بدونِ کرب و بلا شعر ناقص است دلخون شبیهِ آه شدم یابن فاطمه با گریه بر حسین عزیزِ تو می شوم با آنکه روسیاه شدم یابن فاطمه هنگامِ روضه چشمِ مرا گریه باز کرد راهیِ قتلگاه شدم یابن فاطمه چادر سیاه فاطمه بر خاک می خورد تقصیر بوسه هاست که خنجر نمی بُرد یابن الحسن .. یابن الحسن .. همه جا بروم به بهانۀ توست که مگر برسم درِ خانۀ تو همه جا دنبالِ تو می گردم که تویی درمانِ همه دردم یا اباصالح مددی مولا .. .
واگویه خوانی و با روحی له الفدا اجرا شده محرم به نفس حاج حسین سازور تقدیم روح ملکوتی امام راحل و همۀ شهدا مخصوصاً شهدایِ پیروزیِ انقلاب ┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅ اَللّهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ وَ اكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ ، وَ اَوْسِعْ مَنْهَجَهُ یا اباصالح .. حالا که بی پناه شدم یابن فاطمه محتاجِ یک نگاه شدم یابن فاطمه با دستِ خویش آبرویِ خویش بُرده ام بیچارۀ گناه شدم یابن فاطمه تا خواستم زمین بخورم با دعایِ تو هر بار رو به راه شدم یابن فاطمه عمرم به سر رسید ، ولی تو نیامدی خیره به قبلگاه شدم یابن فاطمه .. *تو مجلسِ ما محاسن سفید هست الحمدالله ، جوان هست ، نو حوان هست .. یه نفسِ شما بگیره کارِ همه درست میشه ..* ای کاش همچنان شهدا وقت رفتنم بینم چو قرصِ ماه شدم یابن فاطمه هر بار وقتِ گریه به غمهای مادرت در زمرۀ سپاه شدم یابن فاطمه یادِ غریبیِ علی و بُغضِ در گلو سر در میانِ چاه شدم یابن فاطمه مادر میانِ کوچه صدا زد حسن بیا محتاجِ تکیه گاه شدم یابن فاطمه اما بدونِ کرب و بلا شعر ناقص است دلخون شبیهِ آه شدم یابن فاطمه با گریه بر حسین عزیزِ تو می شوم با آنکه روسیاه شدم یابن فاطمه هنگامِ روضه چشمِ مرا گریه باز کرد راهیِ قتلگاه شدم یابن فاطمه چادر سیاه فاطمه بر خاک می خورد تقصیر بوسه هاست که خنجر نمی بُرد یابن الحسن .. یابن الحسن .. همه جا بروم به بهانۀ توست که مگر برسم درِ خانۀ تو همه جا دنبالِ تو می گردم که تویی درمانِ همه دردم یا اباصالح مددی مولا .. .
. ذکر توسل ویژۀ شهادت علیه السلام به نفسِ حاج حسین سازور ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ سر ما محفلِ سودایِ علی النقی ست جانِ ما نذرِ قدمهایِ علی النقی ست دلِ ما غرقِ تمنایِ علی النقی ست دینمان چیست تولایِ علی النقی ست ما که از روزِ ازل عاشق و خاطر خواهیم زیرِ دینِ کَرَمِ هادیِ آلُ اللهیم از هدایتگری اش ، اهلِ هدایت شده ایم لطفِ او بوده که اینقدر عنایت شده ایم خار راهش شده و صاحبِ عزت شده ام کاسه لیسانِ سرِ خانِ ولایت شده ایم عشقِ ما بر پسرِ فاطمه مادر زادیست هرچه داریم از الطافِ امام هادی ست دل ما گم شده در پیچ و خمِ سامرا چون کبرتر شده جلدِ حرمِ سامرا پر شده از نفس حق تو دنیایِ همه با تو تضمین شده آبادیِ فردایِ همه کوریِ چشم هر آن کس که خبیثُ شقی است مهر آن هم لکَ لبیک علی النقی است پسرِ حضرت جودی و سراپایت لطف میچکد از عرق چهرۀ زیبایت لطف ما که دیدیم فقط از یدِ طولایت لطف گشته صادر همۀ عمر ز لبهایت لطف جامعه با جملاتِ تو عَجب شیرین است حرف هایِ تو همه مثله رُطب شیرین است در غم دوریِ خود از حرمت میسوزیم سوم ماهِ رجب شد ز غمت میسوزیم با نفس هایِ تو از باز دمت میسوزیم پا برهنه مرو مثله قدمت میسوزیم پابرهنه شدی و موی پریشان کردی یادِ دردانۀ سالارِ شهیدان کردی میدواندن تو را از پی مرکب ، ای وای داغ میخورد به قلبِ تو مرتب ، ای وای پا برهنه و سط کوچه معذب ، ای وای چقدر سوخت دلت از غم زینب ، ای وای گرچه در بزم شرابِ متوکل رفتی شکر زیرا به سلامت سویِ منزل رفتی سینۀ سوختۀ سینه زنت شد پاره جگرِ مادرت از سوختنت شد پاره از درون آه ، تمام بدنت شد پاره چون کشیدن تو را پیرهنت شد پاره پیرُهَن چاک زدن تا حسنی زار زنم همرت بر بدنِ بی کفنی زار زنم تنِ صدپارۀ جدت به زمین افتادُ وسطِ گودیِ گودال ز زین افتادُ از رکابِ شه افلاک نگین افتادُ شمر زد قهقه در دشت طنین افتادُ نیزه ها کشتۀ خونین بدنی را بردن از تن بی سرِ او پیرهنی را بردن *وارد مجلس متوکل شد ، دلا بسوزه برا امامِ هادی .. عمقِ روضه رو اگه کسی فهمید دیگه روضه خوان نمی خواد .. همۀ تقوا ، همۀ خوبی ، همۀ خیر اومد مقابل همۀ بی ادبی قرار گرفت .. وقتی اومد پیشِ متوکل به حضرت شراب تعارف کرد ... خیسِ عرق شد حضرت .. سر پایین انداخت .. آقاجان کجا رفتی .. کجا بردنت .. فرمود والله گوشت و پوست و خونِ ما از این نجاسات به دورِ ، شروع کرد بی ادبی کردن به آقا ، حضرت فرمود کجان سَلاطینی که بالایِ قله هایِ مرتفع برا خودشون کاخ ها ساختن ؟ مرگ آنها را به زیر کشید ؟... کجان سلَاطینی که برای خودشان نگهبانان و قراولان بی شمار گذاشته بودن مرگ آنها را در خانۀ قبر کشاند ... اونقد کلمات حضرت تاثیر کرد ، مستی از سرش پرید افتاد رو پاهایِ امام هادی .. عذر خواهی کرد ، دستور داد برا حضرت هدیه آوردن ، گفت آقا رو با احترام ببریدش .. اما دیدن امام هادی داره گریه می کنه ... از مجلس متوکل که بیرون رفت گریه ش شدید شد ، می خوام بگم آقاجان شما امام بودید ، بزرگ بودید ، معصوم بودید ، ولی مرد بودید آقاجان ... عمۀ بزرگوارتونُ واردِ مجلسِ عبیدالله کردن .. دستایِ زینبُ بسته بودن .. سکینه خانم صدا زد عمه ببین دارن ما رو خیره خیره نگاه می کنن ... یه چیزی بده من سرم رو بپوشانم .. صدا زد عزیزِ برادرم ، عمه تم مثله توِ .... همه تو مجلس عبیدالله داشتن قهقه میزدن ، خنده میکردن فقط بین اونا یه نفر ، اونم سرِ بریده بود گریه میکرد .. یه نگاه کرد به خواهرش .... حسین .... .
۱۰ ذکر توسل ویژۀ شهادت امام هادی علیه السلام به نفسِ حاج حسین ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ بسم الله الرحمن الرحیم اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً و َناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً اَللّهُمَّ أرني الطلعة الرشيدة والغرة الحميدة واكحل ناظري بنظرة مني إليه وعجل فرجه به جرم عشق گرفتارِ تب کنید مرا برایِ عبرتِ مردم سبب کنید مرا حرام باد به چشمم شبِ جدایی خواب گدایِ فیضِ سحر شب به شب کنید مرا فقط اجازه بده پایِ شمع بنشینم اگر نسوختم امشب ، ادب کنید مرا قد و قواره ام اندازۀ لجاجت نیست اگر قبول نداری وجب کنید مرا بنا نبود که اینقدر زابراه بشوم بنا نبود همش جان به لب کنید مرا ترا به جانِ عزیزت معطلم نکنید سحر نیامده امشب طلب کنید مرا دوا نخواستم اصلاً فقط نجف ببرید فدای‌ِ گنبدِ شاه عرب کنید مرا ... ضمانتم صف محشر شفاعتِ زهراست اگر به خانۀ او منتسب کنید مرا عبادتی که بلد نیستم به غیرِ حسین فقیرِ کرببلایِ رجب کنید مرا ... *خوش به حالِ اونایی که الان کربلا هستن ماهِ رجب ... خوش به حالِ اونایی که الان حرمِ امامِ هادی هستن ...* عبادتی که بلد نیستم به غیرِ حسین فقیرِ کربُبلایِ رجب کنید مرا ... قسم به چادرِ زینب برایِ جان دادن میانِ زینبیه منتخب کنید مرا نوشته اند کس و کارم همه فدایِ حسین تمام آرزویِ ماست کرببلایِ حسین .... حسین ..... *خدا به همتون خیر بده امشب مجلس عزا برا امام هادی گرفتید .. چقدر امام زمان خوشحال میشه شما گریه کنایِ جدشُ میبینه ...* ۱۰
ذکر توسل ویژۀ شهادت امام هادی علیه السلام به نفسِ حاج حسین ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ سر ما محفلِ سودایِ علی النقی ست جانِ ما نذرِ قدمهایِ علی النقی ست دلِ ما غرقِ تمنایِ علی النقی ست دینمان چیست تولایِ علی النقی ست ما که از روزِ ازل عاشق و خاطر خواهیم زیرِ دینِ کَرَمِ هادیِ آلُ اللهیم از هدایتگری اش ، اهلِ هدایت شده ایم لطفِ او بوده که اینقدر عنایت شده ایم خار راهش شده و صاحبِ عزت شده ام کاسه لیسانِ سرِ خانِ ولایت شده ایم عشقِ ما بر پسرِ فاطمه مادر زادیست هرچه داریم از الطافِ امام هادی ست دل ما گم شده در پیچ و خمِ سامرا چون کبرتر شده جلدِ حرمِ سامرا پر شده از نفس حق تو دنیایِ همه با تو تضمین شده آبادیِ فردایِ همه کوریِ چشم هر آن کس که خبیثُ شقی است مهر آن هم لکَ لبیک علی النقی است پسرِ حضرت جودی و سراپایت لطف میچکد از عرق چهرۀ زیبایت لطف ما که دیدیم فقط از یدِ طولایت لطف گشته صادر همۀ عمر ز لبهایت لطف جامعه با جملاتِ تو عَجب شیرین است حرف هایِ تو همه مثله رُطب شیرین است در غم دوریِ خود از حرمت میسوزیم سوم ماهِ رجب شد ز غمت میسوزیم با نفس هایِ تو از باز دمت میسوزیم پا برهنه مرو مثله قدمت میسوزیم پابرهنه شدی و موی پریشان کردی یادِ دردانۀ سالارِ شهیدان کردی میدواندن تو را از پی مرکب ، ای وای داغ میخورد به قلبِ تو مرتب ، ای وای پا برهنه و سط کوچه معذب ، ای وای چقدر سوخت دلت از غم زینب ، ای وای گرچه در بزم شرابِ متوکل رفتی شکر زیرا به سلامت سویِ منزل رفتی سینۀ سوختۀ سینه زنت شد پاره جگرِ مادرت از سوختنت شد پاره از درون آه ، تمام بدنت شد پاره چون کشیدن تو را پیرهنت شد پاره پیرُهَن چاک زدن تا حسنی زار زنم همرت بر بدنِ بی کفنی زار زنم تنِ صدپارۀ جدت به زمین افتادُ وسطِ گودیِ گودال ز زین افتادُ از رکابِ شه افلاک نگین افتادُ شمر زد قهقه در دشت طنین افتادُ نیزه ها کشتۀ خونین بدنی را بردن از تن بی سرِ او پیرهنی را بردن *وارد مجلس متوکل شد ، دلا بسوزه برا امامِ هادی .. عمقِ روضه رو اگه کسی فهمید دیگه روضه خوان نمی خواد .. همۀ تقوا ، همۀ خوبی ، همۀ خیر اومد مقابل همۀ بی ادبی قرار گرفت .. وقتی اومد پیشِ متوکل به حضرت شراب تعارف کرد ... خیسِ عرق شد حضرت .. سر پایین انداخت .. آقاجان کجا رفتی .. کجا بردنت .. فرمود والله گوشت و پوست و خونِ ما از این نجاسات به دورِ ، شروع کرد بی ادبی کردن به آقا ، حضرت فرمود کجان سَلاطینی که بالایِ قله هایِ مرتفع برا خودشون کاخ ها ساختن ؟ مرگ آنها را به زیر کشید ؟... کجان سلَاطینی که برای خودشان نگهبانان و قراولان بی شمار گذاشته بودن مرگ آنها را در خانۀ قبر کشاند ... اونقد کلمات حضرت تاثیر کرد ، مستی از سرش پرید افتاد رو پاهایِ امام هادی .. عذر خواهی کرد ، دستور داد برا حضرت هدیه آوردن ، گفت آقا رو با احترام ببریدش .. اما دیدن امام هادی داره گریه می کنه ... از مجلس متوکل که بیرون رفت گریه ش شدید شد ، می خوام بگم آقاجان شما امام بودید ، بزرگ بودید ، معصوم بودید ، ولی مرد بودید آقاجان ... عمۀ بزرگوارتونُ واردِ مجلسِ عبیدالله کردن .. دستایِ زینبُ بسته بودن .. سکینه خانم صدا زد عمه ببین دارن ما رو خیره خیره نگاه می کنن ... یه چیزی بده من سرم رو بپوشانم .. صدا زد عزیزِ برادرم ، عمه تم مثله توِ .... همه تو مجلس عبیدالله داشتن قهقه میزدن ، خنده میکردن فقط بین اونا یه نفر ، اونم سرِ بریده بود گریه میکرد .. یه نگاه کرد به خواهرش .... حسین .... ۱۰
.. و توسل به حضرتِ سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ عاشورا سال 1397 به نفسِ حاج حسین سازور✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• آمده لحظه هایِ هجرانت میروی دستِ من به دامانت این منم خواهر پریشانت تکیه گاه منی کمند منی دلخوشی و بگو بخند منی غربتِ گریۀ بلند منی خواهرت بر زمین نشسته مرو جانش از هم دگر گسسته نرو ضربانِ دلِ شکسته مرو ای برادر قرارمان این بود سایۀ سر ، قرارمان این بود جانِ خواهر قرارمان این بود حرمی در غمت شناور هست یادگاری به دستِ خواهر هست دست بافِ قدیم مادر هست یا اخا رو به روت میمیرم یک شبه غصه ات کند پیرم بوسه ها از گلوت میگیرم کلاً از این محل چه میترسم بی تو من از ازل چه میترسم از همین شیبِ تل چه میترسم جادۀ پیش و پس نداری که مثل من هیچکس نداری که رویِ خاکی نفس نداری که پاگذارد به رویِ حنجر تو میزند بر سرِ مطهر تو خون بریزد به آهِ مادر تو من بمانم که بر سرت بزنند نیزه ها را به پیکرت بزنند زنده باشم که ناسزا بکشم این طرف آن طرف تورا بکشم پهلو ات را به نیزه ها بکشند تو دگر پیرهن نداری که ای عزیزم بدن نداری که رویِ خاکی کفن نداری که عمر من را به نیزه ها ببرند هی سرت را به زیر پا ببرند پیکرت را زمین هوا ببرند زینتم را به زور میگیرند پیشِ چشمم سرور میگیرند دورِ گودال سور میگیرند میروی بی پناهمان بکنند زیرِ شلاق سیاهمان بکنند جورِ دیگر نگاهمان بکنند بینِ خورجین سر تو را ببرند با لگد دختر تو را ببرند چادر خواهر تو را ببرند ____ جداییِ از یارم ، پایان تقدیرِ من است دراین شبِ هجران آتش دامن گیر من است .. با این دخترها چه کنم ؟.. با خیره سرها چه کنم ؟ .. با بی معجر ها چه کنم ؟ .. وای از غریبی .. یاحسین ... سخن بگو با من ، که من بی قرارِ توام اجازه فرمایی با جان نگه دار توام .. بعد از تو آخر چه کنم ؟ .. من بی برادر چه کنم ؟ .. با جسم بی سر چه کنم ؟ .. وای از غریبی .. یاحسین ... ____ بیا بامن هم سخن باش امشبُ یا عقیق این یمن باش امشبُ مهمان خیمۀ من باش امشبُ سر رویِ پرت میزاشتم یادته ؟ لب رو حنجرت میزاشتم یادته ؟ شب به شب به جایِ زهرا مادرم آب بالا سرت میزاشتم یادته .. یادته شبِ عروسی کردنم زنجیر انداختی به دورِ گردنم یادته بعد سه روز ندیدنت لرزه افتاد به تموم بدنم .. *خواهر و برادر نشستن رو به رویِ همدیگه .. دلِ شبه ؛ ابی عبدالله هی براش حرف میزنه .. خواهرم مبادا فردا بی تابی کنی .. فردا از بالایِ تل منو میبینی دورم و میگیرم .. هی زینب گریه میکنه یه وقت دیدن صدایِ هق هق ناله بلند شد .. دیدن همۀ دخترا از خیمه بیرون اومدن .. آستین هارو تو دهان قرار دادند ..* .
|⇦• ⇦• روضه و توسل شبِ اول ماهِ محرم سال 1397 توسل به حضرت مسلم ابن عقیل (ع) به نفسِ حاج حسین سازور✨✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• «السلام علیک یا سفیر الحسین» مینویسم رویِ هر دیوار واویلا حسین مینویسم با لبی خون بار واویلا حسین هر قدم تکرار در تکرار واویلا حسین مینویسم زیرِ این آوار واویلا حسین بینِ کوفه بینِ این آزار واویلا حسین من که دنیایم تویی معنایِ دنیایم علیست من که غم هایم تویی آشوبِ شبهایم علیست دردِ امروزم تویی اندوهِ فردایم علیست آمدم در کوفه و گفتم که آقایم علیست بارها گفتم علی این بار ، واویلا حسین از علی گفتم ولیکن قلبِ طفلانم شکست از علی گفتم ولی یک سنگ دندانم شکست از علی گفتم ولی پهلوم میدانم شکست آنقدر خوردم که این بازویِ بی جانم شکست میزنم با دست بسته زار واویلا حسین دستگیرم کرده اند از بام میبینم تورا با تنی پر خون در این احرام میبینم تورا میرسی با دختری آرام میبینم تورا بین کوفه در میان شام میبینم تورا آه آه از زینب و انظار واویلا حسین کوفه و در سینه ها بغض غدیرش را ببین وای من زنجیر های سختگیرش را ببین کوچه هایش بام هایش را اسرش را ببین بوریایش را ببین تکه حصیرش را ببین دارم اینجا قبل تو یک کار واویلا حسین هرکه اینجا بود حتی اندکی میزد مرا آن یکی میبُرد من را این یکی میزد مرا پیرمردی میکشیدُ کودکی میزد مرا کاشکی جایِ یتیمت کاشکی میزد مرا دخترت هستُ شب استُ خار واویلا حسین یک نفر آمد نوکِ نیزه به پهلویم کشید یک نفر با چکمه اش بدجور بر رویم کشید خنجرش را کافری آمد به اَبرویم کشید حلقۀ زنجیر آورد و به بازویم کشید ناله ام شد با تنی خون بار واویلا حسین مَردَم اما گریه ام تقصیرِ تیرِ حرمله ست جانِ تو ذهنم فقط درگیرِ تیرِ حرمله ست بینِ کوفه صحبتِ تاثیرِ تیرِ حرمله ست گرچه عمری تیر دیدم ، تیر تیره حرمله ست دیدم و گفتم ولی دشوارواویلا حسین جانِ من حتی برای آب اینجا رو نزن یا برایِ کودکی بی تاب اینجا رو نزن شرمگین از مادری بیخواب اینجا رو نزن پیش این لبخند ها ارباب اینجا رو نزن رو مزن آبی ولی بردار ، واویلا حسین آب نه از صبح تا حالا فقط غم خورده ام آتشُ سنگ و عصا و نیزه در هم خورده ام *حریفِ مسلم نبودن ،مرحوم شیخ عباس مینویسد روایت داره انقدر حضرت قوی بود لشکرِ کفر رو میگرفت با دست رویِ بام ها می انداخت. عبیدالله چند بار برایِ ابنِ اشعثِ ملعون لشکر فرستاد ،بعد گفتن بابا مگه شما به جنگِ یه لشکر رفتید ،بابا یه نفرِ ..؟ پیغام داد عبیدالله ما رو به بقالِ سرکوچه حواله ندادی ،اینا خونِ علی تو رگ هاشونِ ،اینا از طائفۀ حیدرِ کرارند .. دیدن حریفِ مسلم نمیشن گودالی کندن ، روشُ با حصیر پوشوندن، بهش وعده دادن تسلیم شو امانت میدیم .. حضرتُ همینجور کشوندن کشوندن یه مرتبه زیرِ پاش خالی شد، با سر تو گودال سقوط کرد .. ریختن سرِ مسلم .. نی هایِ آتش زده رو از بالا ریختن رو سرش .. انقد سنگ بارانش کردن .. سر شکست ، دندان شکست .. دستگیرش کردن بردنش پیشِ عبیدالله .. سلام نکرد ،گفتن چرا به امیر سلام نمی کنی ؟ گفت امیری حسینٌ و نعم الامیر .. گفتن مسلم چرا گریه میکنی ؟عبیدالله گفت آخرِ حکومت خواهی همینه "گفت بیچاره من برا خودم گریه نمیکنم من نامه نوشتم .. یه پیکی بفرستید به آقام بگه کوفه نیاد.. ببریدش بالایِ بام سرِ مسلمُ از بدنش جدا کنن ؛ گفت صبر کن من یه سلامی به آقام بدم « السلام علیک یا اباعبدالله » حسین جان به کوفه نیا .. همینجور داشت نجوا میکرد نانجیب بی هوا ضربه رو زد .. بدنشُ از بالایِ دارالعماره به زمین انداختن .. خاکِ عالم به سرِ دنیا کنن.. سفیرِ حسینُ ریسمان به پاهاش بستن .. گفتن بدنشُ رو خاک بکشید ببرید بازارِ قصابا ، از پا آویزانش کنید. انقد بالایِ دروازۀ کوفه سرِ مبارکش موند تا سرِ حسین واردِ کوفه شد .. دو تا سر مقابلِ هم قرار گرفتن .. اما این سر کجا اون سر کجا .. این سر بالایِ نیزه رفت هی رو زمین افتاد ..این سرِ رو نیزه رفت زیرِ دستُ پا افتاد .. این سر رو نیزه رفت تنورِ خولی رفت .. رفقا منو ببخشید .. این سر رو نیزه رفت راوی میگه دیدم زلفِ حسینُ به یالِ اسب گره زدن .. این اسب هی سر پایین می آورد ، صورت رو زمین میخورد .. آی حسین .. مسلم جان دیگه با سرِ تو این کار رو نکردن .. اماقربانِ اون سری که گذاشتن داخلِ یه گونی ... آی حسین ... حق داشت دخترت نشناسه .. گفت عمه این سر برام آشنا نیست .. عمه سرِ بابام رو کجا برده بودن ... ای حسین ┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄
. |⇦•پیر اگر گشتم به چشمم کربلا را.. و توسل به راوی دشتِ کربلا سلام الله علیه به نفس حاج حسین ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ پیر اگر گشتم به چشمم کربلا را دیده ام بینِ خیمه ری ریزِ ماجرا را دیده ام آب اگر خوردم به کامم مثلِ زهری تلخ شد اصغرِ خشکیده کامِ بی نوا را دیده ام با تماشایِ جوانی گر قرارم میرود" تکه تکه اکبری بینِ عبا را دیده ام خیمه ها بعد از عمو دیگر نگهبانی نداشت دستِ عباسی که شد از تن جدا را دیده ام خیمه ها را پشت هم میگشت بیچاره رباب کربلا من هاجرِ سعی و صفا را دیده ام صالح ابن کعب بر پهلویِ بابا نیزه زد چون مدینه ضربه های بی امان را دیده ام با ته پا پیکرش را زیر و رو میکرد شمر بر لبانِ ماهِ عالم رد پا را دیده ام .. *کنیزِ رسید خدمت امام سجاد علیه السلام عرضه داشت یابن رسول الله چرا انقدر گریه میکنید؟.. آب براتون میارن ، غذا براتون میارن ، شش ماهه میبینید جوان میبینید گل میبینید ، ذبحِ گوسفند میبینید ... فرمود همه رو دیدم ..* خنجرِ کندی که قاتل داشت صبرم را ربود بینِ خون غلطیدنِ خونِ خدا را دیده ام میبرید ای کاش سر را ، ضربه ها لازم نبود من فقط اینجا بریدن از قفا را دیده ام هرکسی هرچه دلش میخواست از گودال برد اَخنَسُ و شمر و سنانِ بی حیا را دیده ام .. زینتِ دوشِ نبی رویِ زمین وقتی که خورد یورشِ اعدا به سمتِ خیمه ها را دیده ام تازه اینها جایِ خود ، بعد از غروبِ کربلا با اسیران کوفه و شامِ بلا را دیده ام *همۀ مصائب کربلا یه طرف ، دو سه روزِ دیگه این روضه ای که برا امام سجاد پیش اومده یه طرف ..* کاروان وقتی دم دروازۀ ساعات رفت سویِ زن ها، هیزهایِ ناروا را دیده ام قافله از کوچۀ تنگِ یهودی رد که شد سویِ عمه طعنه ها و ناسزا را دیده ام عرضم تمام از همه التماسِ دعا ، شهدامون ، امام راحل همه گذشتگان فیض ببرن .. امام باقر بدنِ بابا رو غسل داد ، کفن کرد ، بینِ قبرستان بقیع آورد .. خودش بدنِ مبارکُ داخلِ خانۀ قبر گذاشت .. اما لایوم کیومک یااباعبدالله .. یه وقتی هم خودِ امام سجاد اومد کربلا به قدرت امامت .. حضرت دید بنی اسد متحیرند .. این بدن هایِ بی سر رو چه کنند ؟.. صدا زد بنی اسد صبر کنید این بدنِ اکبر برادرمِ .. این بدن قاسمِ .. این بریرِ .. این حبیبِ .. یه وقت دیدن یه بدنی رو در آغوش گرفت لب ها رو گذاشت رو لب هایِ بریده ..هی صدا میزنه اَبتا .. حسین ... 👇
. |⇦•اشک را روز جزا با نور .. و توسل ویژۀ شهادت علیه السلام _ حاج حسین سازور ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ اشک را روز جزا با نور قیمت می کنند برتو هرکس گریه کرده وقف جنت می کنند ایها الهادی گدایانِ دَرِ تو تا ابد برهزاران حاتم طائی کرامت می کنند اشکهایی را که در این روضه هایت ریخته قطره قطره وصل بر دریای رحمت می کنند سینه زنهای تو با سینه زدن در روضه ات مثل موسی در میان طور عبادت می کنند مَردم ایران به یاد صحن نورانی تو حضرت عبد العظیمت را زیارت می کنند عده ای با پرچمِ یاهادی ات روز جزا ازتمامی گنهکاران شفاعت می کنند نام تو دارد جهانی را هدایت می کند علتش این است برنامت اهانت می کنند کاش می شد ما فداییِ نگاهت می شدیم کاشکی در سامرای تو سپاهت می شدیم ای کلام تو، کلام ناب قرآن، یانقی! زنده شد از برکت نام تو انسان، یا نقی! حرمت نام تو ای مظلوم شهر سامرا واجب عینی شده برهر مسلمان، یا نقی! مردم ایران زمین، بااحترام و ومؤمن اند کاش جای سامرا بودی در ایران، یا نقی! با دعای جامعه ما را رساندی تاخدا ای کلیدِ اصلی ابواب ایمان، یا نقی! مَهبطِ وحیی، تو آقا معدن الرحمه تویی ای مصابیحُ الدجی، ای باب احسان، یا نقی! ای که اعلامُ التقی هستی وهم کهف الوَری هرکسی شد نوکرت شد از بزرگان، یانقی! مُنتهی الحلمی، ستون علمی، ارکان البلاد ای امام مهربان بهتر ازجان، یا نقی! باگدایی ازتو دارم پادشاهی می کنم مرغ دل را سوی ایوان تو راهی می کنم آمدم کُنج حریمت با دوتا چشم تری آمدم پیش تو آقاجان برای قنبری آمدم مثل غلامی بر سر بازار تو جان زهرا حضرت هادی مراهم می خری؟ ای غریب سامرا ای آشنایِ عالمین تو امام،عسگری هستی وخود بی عسگری هرزمانی آمدم دیدم حریمت خاکی است باضریح تخته ای ات اشک در می آوری ای فدای نام تو، جان تمام شیعه ها ایهاالهادی النقی، تو یک علی دیگری درخرابه جاگرفتی پیش یک دسته گدا پادشاهانه نشستی در کنار نوکری نیمه ی شب ریختند آقاسرسجاده ات قدری انگاری در این روضه شبیه حیدری بردنت از خانه ات اما دری دیگر نسوخت درمیان شعله دست وپای یک مادر نسوخت گرچه برروی لبت نامی بجز مادر نبود روی دوشت کُنده زنجیرِ زجر آور نبود آمدی بزم شراب و حُرمتت آنجا شکست در عوض آقادراین مجلس که تشت زرنبود دور تو پربود از نامردهای سامرا درعوض دور وبرت بالای نیزه سرنبود دور تو کف می زدند و عده ای باده به دست سخت بود اما کنارت خواهری مضطر نبود گرچه تنها بودی آقاجان دراین مجلس ولی دورتو خولی و شمر و لشگری دیگرنبود جای صدهاشُکر باقی، مانده در بزم شراب خیزران بالا نمی آمد، لبی هم تر نبود خوب شد حرف از کنیزی هم نشد در آن میان خوب شدچشم پلیدی خیره بر دخترنبود شاعر : *روضه بخونم بلند گریه کنید: آوردنش آقا امام هادی رو تو مجلسِ متوکلِ مستِ لایعقل، نانجیب به حضرت تعارف کرد جامِ شراب رو، حضرت فرمود: گوشت و پوست و خونِ ما از این نجاسات به دورِ، بعد آقا شروع کرد با شعر، حقایقی رو برا متوکل بیان کردن، متوکل جام شراب رو زمین زد، افتاد رو پاهایِ حضرتِ هادی، گفت: انعام بهش بدید، با احترام ببریدش، به آقا گفت: دیگه کاری ندارید؟ آقا فرمود: دیگه من رو تو این مجلس نیارید... یا امام هادی! آقاجان! شما مَرد بودید تو مجلس شراب...سکینه خانوم میگه: به عمه ام گفتم: یه پارچه ای بده من سرم رو بپوشونم، فرمود: عزیزم! منم مثل تو هستم، نگاه کردم دیدم همه دارم خیره خیره نگاه میکنن...اینجا ابی عبدالله به فریاد اومد، یه وقت دیدن از توی تشت صدای تکبیر داره میاد، نگاه کردن دیدن لبهای حسین بهم میخوره...چیکار کرد نانجیب؟ چوب رو برداشت اینقدر به لب و دهان حسین ضربه زد...راوی میگه: سر رو که می آوردن نگاه کردم دیدم دندان هاش برق میزنه، اما سر رو که می بردن، دیدم دندانها شکسته...* حسین... ــــــــــــــــــ 👇
. به نفس حاج حسین سازور ●•┄༻↷◈↶༺┄•● "السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ،  اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ" هر کس که خاکِ تو نشد عزت ندارد بی روضه دنیا ذره ای لذت ندارد بیچاره آنکه حسرتِ تربت ندارد عُمرِ بدونِ نوکری برکت ندارد *اي حسين! جامونده هاي اربعين رو يه نگاهي كن...* نوکر پُر از حرف است اشکِ روضه هایش شیعه به قنبرهاش هست و فضه هایش دینِ خدا، دین نیست وقتی حوزه هایش قاضی و شاه آبادی و بهجت ندارد اسلام ما مدیون اسلام حسین است مرغ دلم عُمری ست در دام حسین است ذکر شب قبرم فقط نام حسین است نوکر میان قبر خود وحشت ندارد جامانده های کاروانِ کربلاییم دلتنگِ شبهای قشنگ نینواییم ما روز و شب دربدرِ این روضه هاییم دیوانگی روز و شب و ساعت ندارد یادش بخیر این روزها مَشایه بودیم با دوستانِ تو رفیقِ پایه بودیم بالاتر از این، با خودت همسایه بودیم امسال انگار این گدا قیمت ندارد آموختیم از لشکرِ در قِلَّتِ تو باشیم با هیهات منا الذلت تو تو رهبر ما هستی و ما ملت تو مثل تو آقا کشوری ملت ندارد این درد جز با گریه راهِ حل ندارد غم مرهمی جز خواندن مقتل ندارد پایِ رقیه طاقت تاول ندارد اما به غیر از دیدنت حاجت ندارد یادم می آید سمت تو لشکر کشیدند کاری ندارم هر چه دیدند و شنیدند اما خودم دیدم سرت را می بریدند داغی شبیه داغ تو وسعت ندارد مظاهر کثیری نژاد *حالا گريه كن ها گريه كنن، از زبانِ زينب سلام الله عليها ميخونم...* یادت که نرفته پَرِ من سالم بود هنگام وداع سَرِ من سالم بود تا رفتن تو پیکر من سالم بود هم چادر و هم معجر من سالم بود گودال که رفتی جگرم ریخت به هم در آتش خیمه ها سرم ریخت به هم در کوفه عقیله ات چه ها دید حسین یک شهر، نگاه بی حیا دید حسین هر کوچه که رفت آشنا دید حسین همسایه ی سابقم مرا دید حسین با خونِ سرم وضو گرفتم فهمید از اُمِ حبیبه رو گرفتم فهمید هرچند به اقتدار،گریان رفتم هر سمت که شد بی سرو سامان رفتم در شهرِ علی به کنج زندان رفتم با چرخشِ شلاقِ نگهبان رفتم خم بود سرم ولی دلیری کردم با رخت اسیریم امیری کردم از درد شدید جان به سر بودم من معطل به میان هرگذر بودم من زخمی هجومِ صد نفر بودم من آزرده ی قوم بد نظر بودم من یک ظهر به سوی مقصدی رفت حرم با سیلی و فحش بی حدی رفت حرم قصری که خودت هم آمدی رفت حرم دیدی چقدر جای بدی رفت حرم شد در دلت آشوب بمیرد زینب دندان تو و چوب بمیرد زینب از شام نگو نپرس اوقاتش را بهتر که تو نشنوی حکایاتش را دلشوره دروازه ي ساعاتش را باید برسی حسابِ الواتش را در پیشِ نگاه اشکبارِ تو زدند هر طورکه شد مرا کنار تو زدند.. سید پوریا هاشمی *عمه ي سادات، افتاد رويِ قبرِ ابي عبدالله، ديدن هي خاك بر ميداره به سر ميريزه، از اين خيلِ زن و بچه، دو تا خانوم كنار كشيدن، اولين كسي كه كنار رفت بود، يه نگاه كرد گفت: رباب كجاست؟ من رباب رو نمي بينم، ديدن صدايِ گريه اش از دور مياد، اومد ديد صورت رويِ خاك گذاشته، هي ميگه: علي لاي لاي...خانوم! همين جا بود ديدم دفنش كردن...يه خانوم هم سكينه، ديدن يه ظرف آبي رو برداشته، داره ميره علقمه، كنارِ قبرِ عباس..عموجانم!...* حتماً خبر داري مرا بازار بردن ما را ميانِ مجلسِ اغيار بردن.... حسين.... ــــــــــــــــــ 👇
‍ ‍ ‍ • خونِ ابومهدی و خونِ .. زیبا / زبانحال فرزندان شهدا در فراق و شهدای مقاومت_ حاج حسین ●•┄༻↷◈↶༺┄•● با رفتنت بابا، در این پیکار ماندم من پای دینم چون تو پای کار ماندم از آن شبی که پر کشیدی مادرم دید شبها کنار عکس تو بیدار ماندم داری خبر از حال من! خیلی شکستم دادی چه کاری با فراق خود به دستم ای کاش می شد که ببینم بار دیگر مثل همیشه بین آغوشت نشستم کاری به کار مردم دنیا ندارم موجم، اگر چه ساحل دریا ندارم ای تکیه گاه شانه هایم، شانۀ تو یکسال دارد می شود بابا ندارم خواب تو را دیدم کنار حاج قاسم دلتنگم و چشم انتظار حاج قاسم دوران ما بعد شما دوران سختی است ای کاش می آمد دوباره حاج قاسم سردار! یار رهبرم بودی و رفتی تو سایه ی روی سرم بودی و رفتی گرچه یکی بودی ولیکن ای علمدار همچون دژی دور حرم بودی و رفتی ای مهربانی نگاهت یارِدل ها رفتی، گره انداختی بر کارِ دل ها از آن شبی که با شهیدان می نشینی من دلخوشم با عکست ای سردار دل ها ای دشمن خونخوار! سنگم را گرفتی آن شب خودت پیغام جنگم را گرفتی در پای قاسم، حاج قاسم ها زیادند پس کور خواندی که تفنگم را گرفتی ایران در این میدان جگر دارد برایت این سرکشی ها دردسر دارد برایت خون ابومهدی و خون حاج قاسم بیش از اتم هامان خطر دارد برایت هرگز نگو در سینه ها آهی نمانده... وقتِ بزن در روست، خونخواهی نمانده در کاخ شیطانید یا بین تل آویو؟ تا انتقام سخت ما راهی نمانده دارم کفن برتن نه دشداشه، بترسید از پادگان های پر از لاشه بترسید از انتقام سخت مان آنجا که خوابید، از دست ها که مانده بر ماشه بترسید از نسل توحیدیم، از نسل معادیم شیر غیور بیشه های اعتقادیم این جنگ را آغاز کردید و بدانید نامردها، ما مرد میدان جهادیم تصویر روز فتح ما کوه جسدهاست آماده تدفین تان سنگ لحدهاست ای خیمه شب بازان موش صهیونیستی واللهِ پیش رویتان عین الاسدهاست ما اهل بالائیم و پائین ایستادیم تا آخر از عهد نخستین ایستادیم ننگ تمامی عرب ها صلح قرن است ما یک تنه پای فلسطین ایستادیم تاریخ شیعه در خودش تکرار دارد هفتاد و دو ملت، دلی بیدار دارد ایران، یمن، لبنان، عراق و نیجریه سید علی در لشکرش عمار دارد شاعر: رضا دین پرور ــــــــــــــــــ .👇
1. شده عالم.mp3
10.28M
( سلام الله علیها ) شده عالم همه چراغون ز رخ مهتاب بی بی ما رقیه اومد دختر ارباب میون گلا ، تو باغ ولا من اسیر بوی گل لاله ام تا یادم میاد ، گر خدا بخواد من غلام دختر سه ساله ام ینت الحسین یا رقیه ، ینت الحسین یا رقیه شده عالم همه چراغون ز رخ مهتاب بی بی ما رقیه اومد دختر ارباب برای ناز یک نگاهت همه می میرن یاد مادر ز روی ماهت بوسه می گیرن میون گلا ، تو باغ ولا من اسیر بوی گل لاله ام تا یادم میاد ، گر خدا بخواد من غلام دختر سه ساله ام ینت الحسین یا رقیه ، ینت الحسین یا رقیه برای ناز یک نگاهت همه می میرن یاد مادر ز روی ماهت بوسه می گیرن دل و دلبر و علی اکبر رو می کُشی با شمیم یاست خنده می کنی تا که می شینی روی شونه ی عمو عباست ینت الحسین یا رقیه ، ینت الحسین یا رقیه ( اجرای روضه بستگی به شرایط مجلس داره ، اگر دیدید خریدار داره ، بخونید اما اگر کسی آمادگی نداشت ، به هیچ وجه روضه نخوانید ، تاثیر منفی داره ... ) از درد بی حساب سرم را گرفته ام با دستمال بال و پرم را گرفته ام از صبح تا غروب نشستم یکی یکی این خارهای موی سرم را گرفته ام مانند من ز ناقه نیفتاده هیچ کس اینجا فقط منم کمرم را گرفته ام خوشحال بودنم ز سر اتفاق نیست از دست این و آن پدرم را گرفته ام خیلی تلاش کرده ام از دست بچه ها این چند موی مختصرم را گرفته ام فردا که نیستند که ببینند ز دست خصم من روسریِ همسفرم را گرفته ام
میلاد-حضرت-عبدالعظیم.mp3
1.8M
📝باز دوباره بساط مستونگیمون جوره آسمون شهر جشن و سروره تو دلای اهل بیت شادی و شوره ولادت نوره 🎤 🌸ویژه ولادت [(باز دوباره بساط مستونگیمون جوره جوره آسمون شهرری جشن وسروره تو دلای اهل ری شادی وشوره ولادت نوره) ( عشق من بیحده من تبم رو صده یارمن این کریمه ) دلبر مه لقا ، وارث مجتبی  شخصه عبدالعظیمه آقای ما هستی وسروری  عشق مایی به به چه محشری  مثل حسن از من دل می بری ( مولا مولا یا سیدالکریم .... حضرت عبدالعظیم .... سیدنا یاکریم .... در حرمت بر لبم ذکر خدای رحیم سائل تو بوده ام من از زمان قدیم کی شود از لطف تو شوم کنارت مقیم برای من کربلا،صحن تو و این حریم حضرت عبدالعظیم .... سیدنا یاکریم .... با نفس قدسی ات عبد خدا می شویم 2 یک نظری کن به مت نشسته پشت دریم روزی یک عمر خود زسفره ات می بریم چون تویی در بین ما،ما زهمه برتریم حضرت عبدالعظیم .... سیدنا یاکریم .... خاک کف پات را مثل طلا می خریم تا شده ایم زائرت گوهرو در و زریم عبد علی اصغرو خاک علی اکبریم حضرت عبدالعظیم .... سیدنا یاکریم .... https://eitaa.com/emame3vom/69634
1. اصلا نیاز نیست.mp3
5.47M
( عجل الله تعالی فرجه ) ( علیه السلام ) اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ ، وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ ، وَمَهْبِطَ الْوَحْىِ اصلاً نیاز نیست بگویم دعام کن هر شب دعام میکنی آقا نگام کن ... امروز هر کی برا جدت یه قدم برداشته ، تو دعاش کردی .. چون اینا اومدن ملاقات کنن زندانی غریبِ بغداد رو .. میدونی تو این چندیدن سالِ زندان یه نفر نیومد ملاقات آقا ... اصلاً نیاز نیست بگویم دعام کن هر شب دعام میکنی آقا نگام کن ... یک لحظه ام مرا زِ نگاهت جدا نکن کارِ مرا خودت به سلامت تمام کن تا پیشِ مادرت نرود آبرویِ من یک بار هم شده به غلامی صدام کن وقتی غروب ، وقت سحر ، وقتِ ظهر و عصر یادم تو داده ای که بگویم گدام کن حالا که غیرِ حجر تو دیگر ملال نیست گاهی به وصل دردِ مرا التیام کن چون جدِ خود تو پیش سلامی به نوکرت یک بار هم بگو تو به آقا سلام کن در خدمتیم و حیف که آن را دوا نیست ما را عزیزِ فاطمه لطفِ مدام کن بارانِ رحمت است توسل به جد تو یک روضه مهمانِ خودت این غلام کن « وَالشِّمرُ الجَالسٌ » همین یک اشاره بس یارب بیا و رحم به اهلِ خیام کن ...
. ( سلام الله علیها ) 🎤 ای همسر با غیرت طاها خدیجه ای شان تو بالاتر از بالا خدیجه روح بلندت اوج اَوْاَدْنا خدیجه تو دایم الْاِنفاق هستی یا خدیجه داروندار حضرت زهرا خدیجه شب تا سحر مشغول تسبیح و دعایی اول مسلمانِ زنِ دین خدایی تنها طرفدار حریم مصطفایی مادر بزرگِ خاندان هَلْ اَتایی همراه احمد بوده ای هر جا خدیجه دارایی ات را دادی و دلبر گرفتی بار اِلَم از دوش پیغمبر گرفتی سیب بهشتی خوردی و کوثر گرفتی زهرا که آمد رتبه ی مادر گرفتی ای که مقام تو بوَد والا ، خدیجه پای نبی تا لحظه ی آخر نشستی با غیرتت بت های یثرب را شکستی انفاق را هرگز به روی دین نبستی در تنگنای ظلم، حق را می پرستی در راه حق کردی فدا جان را خدیجه از اهل یثرب طعنه و دشنام خوردی خونِ جگرها در رهِ اسلام خوردی خونِ دل از زن های نافَرجام خوردی آن قدْر هم حرف بد از اقوام خوردی که دل بریدی آخر از دنیا خدیجه سجاده پای بندگی ات ایستاده اصلاً مقام توست، مِعْراجُ السَّعاده دین خدا پیمانه و عشق تو باده باید به زهرا گفت، ای محراب زاده جاری نگردد اشکهایت با خدیجه مادر که باشد شان دختر پایدار است این چارچوبِ خانه حتی استوار است مادر نباشد ، روز روشن شام تار است امشب دل زهرا برایت بی قرار است .. بعد تو ، زهرا می شود تنها خدیجه بوی جدایی می دهد هُرمِ صدایت دیگر نمی آید صدای ربنایت این لحظه های آخری باید برایت روضه بخوانیم از غم کرببلایت تا چشم های تو شود دریا خدیجه امشب تمامِ بسترت را غم گرفته اِنسیَّةُ الْحورایِ تو، ماتم گرفته با اینکه قلب حضرت خاتم گرفته شکر خدا دورِ تو را مَحرَم گرفته وای از غروب روز عاشورا، خدیجه ✍ .👇
. حاج حسین سازور🎤 [( شهر مدینه شده ماتم سرا نوای عالم شده وا حمزتا ) 2 ( ناله ی ختم الانبیا واویلا واویلا کشته شده شیر خدا واویلا واویلا )2] 3 صدای ناله رسد از آسمان خیل ملائک همه بر سر زنان شکسته دندان نبی واویلا واویلا 2 خون رود از جسم علی واویلا واویلا شهر مدینه شده ماتم سرا 2 نوای عالم شده وا حمزتا 2 ناله ی ختم الانبیا واویلا واویلا 2 کشته شده شیر خدا واویلا واویلا 2 ( ببین نشان کینه ی دشمنش به دست یک زن شده غارت تنش ) 2 عبا کشیده رو سرش واویلا واویلا 2 تا که نبیند خواهرش واویلا واویلا [شهر مدینه شده ماتم سرا 2 نوای عالم شده وا حمزتا 2 ناله ی ختم الانبیا واویلا واویلا 2 کشته شده شیر خدا واویلا واویلا 2]2 نگاه زینب شده خیره ز تل کشیده دشمن خنجرش از بغل چکمه به پا ز کینه اش واویلا واویلا نشسته روی سینه اش واویلا واویلا *حسین ..... دیگه این سر و جدا نکردن،دیگه به این بدن اسب نتازوندن ... اما خواهرش فرمود یا جدا ! هذا مرمل بدما ..." مقطع الاعضا ..." حسین ....* [شهر مدینه شده ماتم سرا نوای عالم شده وا حمزتا (ناله ی ختم الانبیا واویلا واویلا کشته شده شیر خدا واویلا واویلا)2]2 *بوی خون آید از دل صحرا ....* واویلا واویلا واویلا خدا واویلا .... خاک عالم به سر چه رخ داده ... بین لشگر به پا شده غوغا حمزه دیگر ز پای افتاد ... السلام علیک یا مظلوم یا اباعبدالله سیدالشهدای_احد .👇
. |⇦•السلام ای دل و دلدار... علیه السلام اجرا شده سال ۱۴۰۱به نفس حاج حسین سازور ●━━━━━━─────── السلام ای دل و دلدار اباعبدالله ششمین سیدوسالار اباعبدالله همه با دیدن تو یاد حسین افتادن ای حسینیه ی سَیّار اباعبدالله ما حسینی شدگان نَفَسِ گرم توأیم به تو هستیم بدهکار اباعبدالله کارتو داده نتیجه چه قیامت کردن اربعین لشکر زُوّار اباعبدالله دَر و دیوار مدینه زغم بی کسیت میزند تا به ابد زار اباعبدالله مادری بودی و کوبید دَرِ بیتِ تو را آتشِ آن در و دیوار اباعبدالله یعنی از آن همه شاگرد در آن شب، آقا! یک نفر با تو نشد یار؟! اباعبدالله تا که بستند دو دستان تو را شد زنده غربت حیدر کرّار اباعبدالله تو علی گشته ای و ابن ربیع هم قنفذ وای از این همه تکرار اباعبدالله سر پیری گذر تو به چه جاها افتاد وای از آن همه آزار اباعبدالله هرچه هم بر سرت آمد دمِ آخر زِ عطش چِشمهای تو نشد تار اباعبدالله ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
|⇦• امان از کوفه .. و توسل به حضرت زینب سلام الله و روضه دروازه کوفه_ حاج حسین سازور •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بریم دروازه کوفه ببینیم چه خبره .. یااباعبدالله .. زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه حجة بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه آبروریزی این شهر کم از شام نبود کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه آبرو داشت در اینجا به چه روزی افتاد دختر حیدر کرار ، امان از کوفه نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه تا رسید امّ حبیبه زخجالت شد آب هیچ عزیزی نشود خار ، امان از کوفه زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه سختی حبس به دیده نشدن می‌ارزید سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه وامصیبت ، "دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد" پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد با عصا بر لب و دندان حسینش میزد شاعر: کاروان وارد کوفه شد دیدن یه عده ای دارن از بام خانه ها خاکستر میریزن .. یه عده هم کنار این اسرا دارن پای کوبی میکنن .. ای بمیرم برات بی بی جان .. یه وقتی زینب سلام الله علیه یه نگاه کرد به دروازه شهر یادش افتاد باباش اینجا حکومت می‌کرده .. یه خانمی آمد یه مقدار نان و خرما بده بی بی فرمود برش گردانید به خدا صدقه به ما حرامه .. گفتن خانم صدقه فقط به بچه های پیغمبر حرام هست !! فرمود ام حبیبه من زینبم .. به خدا ما بچه های پیغمبریم .. ای حسین .. صل الله علیک یا اباعبدالله ..
1. دوباره زهر جفا.mp3
10.09M
( علیه السلام ) 🎤 دوباره زهرِ جفا دوباره شور و نوا یه روز بقیع و یه روز سامره غرقِ عزا حال و هوایِ سامره حالِ دیگریِ ، وای وای حضرتِ حجت غرقِ عزای عسکریِ ، وای وای غُصّه برای عسکریِ وای ... وای ... وای ... غریب سامره ( تکرار بند اول ) دوباره تشنه لبی دوباره تاب و تبی دوباره چشمِ ترِ ، خواهری و زینبی زِگریه پُر خون شده دو چشمِ پسری ، وای وای به خاکِ غربت نهاده صورت پدری ، وای وای کسی ندارد خبری ... ( تکرار بند اول ) این روزُ و شب ها میاد از مدینه یک صدا فاطمه خورده زمین در وسطِ کوچه ها میونِ دیوار و در شده ناله به پا ، وای وای ببین که آتیش زبونه داره همه جا ، وای وای تنم زیرِ دستُ و پا وای ... وای ... وای ... مادر مادر مادر ( تکرار بند اول ) حسن ... حسن ...
. |⇦•دلم امشب به روضه... سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۲ به نفس حاج حسین سازور ●━━━━━━─────── دلم امشب به مجلس روضه خسته و بی‌قرار می‌آید یک کبوتر شده که از سمت حرمی پر غبار می‌آید گرد غربت نشسته بر روی پر و بال کبوترانه‌ی دل می‌چکد لاله لاله اشک درد امشب ازخلوت شبانه‌ی دل با من ای دل بگو کجا رفتی که پر از ماتم و شراره شدی تو چه دیدی در آن دیار غریب که شکستی و پاره پاره شدی گفت رفتم به سرزمینی که عطر اندوه و بغض ماتم داشت خاک آن‌جا همیشه دلگیر و آسمانش همیشه شبنم داشت به خدا رنگِ خاک می‌گيرد پر و بالِ كبوتران بقيع روزها هم هميشه در آن‌جا آفتاب است سايه‌بان بقيع نه حرم، نه رواق، نه گنبد نه ضريح و نه صحن و گلدسته هست آن‌جا مزار خاكیِ چهار مردِ غريب و دل‌خسته در نواحی نوحه و ناله شعلهٔ بی‌كرانه‌ای دارد نه فقط قبر چار مرد غريب بانوی بی نشانه‌ای دارد اين زمينِ دلشكسته از آهِ غربت و ناله‌های مادر بود همدم اشك‌های مادرمان يك بغل لاله‌های پرپر بود و در اين باغ آتش سرخی در دل سبز ياسمن گل كرد شعله‌ی زهرِ كينه‌ها بينِ جگر پاره‌ی حسن گل كرد چند روزی گذشت و خاك بقيع عطر غمناك اشك و ناله گرفت و به دست همان كمان‌داران بدنِ ياس رنگ لاله گرفت اين زمين يك زمين ساده كه نيست اين زمين خاك غربت‌آباد است اين زمين دلشكسته‌ی داغِ گريه‌های امامِ سجاد است اين زمين از تبار شیون«اشک» و آه به خدا هر سپيده زائر داشت آسمانی پر از ستاره از روضه‌های امام باقر داشت خاك‌های غريب اين صحرا روزگاری تبِ شقايق داشت تا سحر در كبود چشمانش اشكِ سرخِ امام صادق داشت اين زمين يك زمين ساده كه نيست باغي از داغ لاله و ياس است در تبِ ناله‌های محزونِ مادر بي‌قرار عباس است در حوالی اين ديار غريب از غم يار آشنا می‌خواند در مدينه كنار خاكِ بقيع روضه‌ی سرخ كربلا می‌خواند : ✍ *از بس که امام‌ حسن‌مادریه.. بایدم‌ در جایی حضرت به خاک سپرده شود که بوی مادر از آن استشمام می شود..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. علیه السلام 🎤 تو آسمون شهرری ،نور هل عطایی 2 مسافر شهر نبی پور مجتبایی (راوی قرآن تویی،مظهر ایمان تویی کوکب شهرری و قبله تهران تویی)2 حضرت عبدالعظیم 6 تو آسمون شهرری ،نور هل عطایی 2 مسافر شهر نبی پور مجتبایی راوی قرآن تویی،مظهر ایمان تویی 2 کوکب شهرری و قبله تهران تویی حضرت عبدالعظیم 6 حریم پاکت به خدا دل ز همه برده 2 مهر محبت تو بر(سینه ی ما خورده)3 حریم پاکت به خدا دل ز همه برده مهر محبت تو بر (سینه ی ما خورده)3 حضرت عبدالعظیم 3 تو آسمون شهرری ،نور هل عطایی 2 مسافر شهر نبی پور مجتبایی راوی قرآن تویی،مظهر ایمان تویی 2 کوکب شهرری و قبله تهران تویی حضرت عبدالعظیم 6 توبه جای جدت حسن، صاحب حریمی ولی نعمت ملک ری ، سیدالکریمی (تویی تو تاج سرم ،خدای جود و کرم همسایگی با تو شد ،شفاعت محشرم)2 حضرت عبدالعظیم 5 فرش حریم با صفات ، بال جبرییل به ضریح مشکل گشات قلب ما دخیل اقا،(بخون ز اشک چشام،زلرزش هر صدا صله زدستت می خوام ،برات کرببلا)2 تو آسمون شهرری ،نور هل عطایی 2 مسافر شهر نبی پور مجتبایی راوی قرآن تویی،مظهر ایمان تویی 2 کوکب شهرری و قبله تهران تویی حضرت عبدالعظیم 6 (خدارو شکر کشور ما نور دوعین داره 2 حریم عشق توبرام(بوی حسین داره )3)2 حضرت عبدالعظیم 4 تو آسمون شهرری ،نور هل عطایی 2 مسافر شهر نبی پور مجتبایی راوی قرآن تویی،مظهر ایمان تویی 2 کوکب شهرری و قبله تهران تویی حضرت عبدالعظیم 6 حسن چشم تو روشن ..... 👇