eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
8.4هزار ویدیو
993 فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. عرشیان دور سر زهرا فقط پر می زنند بهر مستی از شراب ناب کوثر می زنند معنیِ آب حیات آب وضوی فاطمه ست خضر و عیسی نیز از این باده ساغر می زنند آسمانها موقعِ سجده به ذات کبریا با توسل بوسه بر جا پایِ کوثر می زنند هرچه خیرات است در عالم زِ خیر فاطمه ست خیرهایِ عالم از خیرالنسا سر می زنند مثل سلمان باش در عرض ادب بر فاطمه چون که سلمان ها همیشه با وضو در می زنند در مدینه شأن زهرا را ولی نشناختند با تبر بر ریشۀ یاسِ پیمبر می زنند باغ را آتش زدند و یاس بین شعله سوخت شعله با این کارها بر عرش داور می زنند تا که می بینند زهرا آمده در پشت در بی ادب ها، بی وضوها با لگد در می زنند بدتر از این موقعی که در به شدت باز شد خانمی را پیش چشم خیس شوهر می زنند هرچه می‌گوید نزن نامرد! بارم شیشه است حضرتِ صدیقه را از بغض ، بدتر می زنند تازه بعد از اینهمه ظلم و جفا بر فاطمه می نشینند و فقط طعنه به حیدر می زنند مادرِ سادات دارد می رود از خانه و اهل عالم در غمش بر سینه و سر می زنند *اجازه بدید روضه مُ اینجور بگم .. فرستاد دنبالِ سلمان ، فرمود به سلمان بگید بیاد ، ما دلمون براش تنگ شده .. به عجله آمد خانۀ بی بی .. حضرت فرمود سلمان کم به ما سر میزنی ؟.. عرضه داشت خانم ، دیگه بعد از پیغمبر سخته برام قدم تو این خانه بگذارم .. فرمود سلمان جبرئیل برام از بهشت طعام آورده رطب آورده ، سهمِ تواَم کنار گذاشتم .. دانه ای از رطبِ بهشتی به سلمان داد ، بعد شروع کرد برا سلمان حرف زدن .. سلمان دردهامُ به علی نمی تونم بگم .. انقدر بدون شب تا به صبح ناله میزنم از درد خوابم نمیبره .. سلمان ، بد منو زدن .. سلمان ، نمیدونی با من چه کردن .. سلمان ، این حرفا رو من به علی نزدم ، اما بهت میگم در تاریخ بماند .. آه .. آه .. من باید از اون ضربه ها همون موقع میمردم ، اما گفتم خدایا یه جونی بده از علی دفاع کنم .. آخ مدافعِ حرمِ علی .. فاطمه جان .. اشاره داشت بی بی به اون مسئلۀ کوچه .. خودشُ رسوند با اون بدنِ زخمی به اون جمعیت .. همه رو کنار زد شالِ کمرِ علی رو گرفت جانبازِ امیرالمومنین .. فرمود بمیرم نمیزارم آقامُ ببرید .. سلمان ریختن سرم .. یکی با تازیانه میزد .. خدا لعنت کنه قنفذُ .. انقد با قلافِ شمشیر به صورتم زد .. دستم از علی کوتاه شد .. مَردم این زدنِ زهرا انتشار پیدا کرد .. بسط پیدا کرد .. حقیقتِ ضربه هایِ به زهرا کربلا تجلی پیدا کرد .. راوی میگه دیدم ریختن سرِ زینب .. انقد بی بی رو با لگد زدن .. انقد بی بی رو تازیانه زدن .. اونجا صدا زد مادرشُ .. وا اُماه ...* حسین ... «صل الله علیک یا مولا یا اباعبدالله» .👇👇
۱۰ ذکر توسل ویژۀ شهادت امام هادی علیه السلام به نفسِ حاج حسین ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ بسم الله الرحمن الرحیم اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً و َناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً اَللّهُمَّ أرني الطلعة الرشيدة والغرة الحميدة واكحل ناظري بنظرة مني إليه وعجل فرجه به جرم عشق گرفتارِ تب کنید مرا برایِ عبرتِ مردم سبب کنید مرا حرام باد به چشمم شبِ جدایی خواب گدایِ فیضِ سحر شب به شب کنید مرا فقط اجازه بده پایِ شمع بنشینم اگر نسوختم امشب ، ادب کنید مرا قد و قواره ام اندازۀ لجاجت نیست اگر قبول نداری وجب کنید مرا بنا نبود که اینقدر زابراه بشوم بنا نبود همش جان به لب کنید مرا ترا به جانِ عزیزت معطلم نکنید سحر نیامده امشب طلب کنید مرا دوا نخواستم اصلاً فقط نجف ببرید فدای‌ِ گنبدِ شاه عرب کنید مرا ... ضمانتم صف محشر شفاعتِ زهراست اگر به خانۀ او منتسب کنید مرا عبادتی که بلد نیستم به غیرِ حسین فقیرِ کرببلایِ رجب کنید مرا ... *خوش به حالِ اونایی که الان کربلا هستن ماهِ رجب ... خوش به حالِ اونایی که الان حرمِ امامِ هادی هستن ...* عبادتی که بلد نیستم به غیرِ حسین فقیرِ کربُبلایِ رجب کنید مرا ... قسم به چادرِ زینب برایِ جان دادن میانِ زینبیه منتخب کنید مرا نوشته اند کس و کارم همه فدایِ حسین تمام آرزویِ ماست کرببلایِ حسین .... حسین ..... *خدا به همتون خیر بده امشب مجلس عزا برا امام هادی گرفتید .. چقدر امام زمان خوشحال میشه شما گریه کنایِ جدشُ میبینه ...* ۱۰
ذکر توسل ویژۀ شهادت امام هادی علیه السلام به نفسِ حاج حسین ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ سر ما محفلِ سودایِ علی النقی ست جانِ ما نذرِ قدمهایِ علی النقی ست دلِ ما غرقِ تمنایِ علی النقی ست دینمان چیست تولایِ علی النقی ست ما که از روزِ ازل عاشق و خاطر خواهیم زیرِ دینِ کَرَمِ هادیِ آلُ اللهیم از هدایتگری اش ، اهلِ هدایت شده ایم لطفِ او بوده که اینقدر عنایت شده ایم خار راهش شده و صاحبِ عزت شده ام کاسه لیسانِ سرِ خانِ ولایت شده ایم عشقِ ما بر پسرِ فاطمه مادر زادیست هرچه داریم از الطافِ امام هادی ست دل ما گم شده در پیچ و خمِ سامرا چون کبرتر شده جلدِ حرمِ سامرا پر شده از نفس حق تو دنیایِ همه با تو تضمین شده آبادیِ فردایِ همه کوریِ چشم هر آن کس که خبیثُ شقی است مهر آن هم لکَ لبیک علی النقی است پسرِ حضرت جودی و سراپایت لطف میچکد از عرق چهرۀ زیبایت لطف ما که دیدیم فقط از یدِ طولایت لطف گشته صادر همۀ عمر ز لبهایت لطف جامعه با جملاتِ تو عَجب شیرین است حرف هایِ تو همه مثله رُطب شیرین است در غم دوریِ خود از حرمت میسوزیم سوم ماهِ رجب شد ز غمت میسوزیم با نفس هایِ تو از باز دمت میسوزیم پا برهنه مرو مثله قدمت میسوزیم پابرهنه شدی و موی پریشان کردی یادِ دردانۀ سالارِ شهیدان کردی میدواندن تو را از پی مرکب ، ای وای داغ میخورد به قلبِ تو مرتب ، ای وای پا برهنه و سط کوچه معذب ، ای وای چقدر سوخت دلت از غم زینب ، ای وای گرچه در بزم شرابِ متوکل رفتی شکر زیرا به سلامت سویِ منزل رفتی سینۀ سوختۀ سینه زنت شد پاره جگرِ مادرت از سوختنت شد پاره از درون آه ، تمام بدنت شد پاره چون کشیدن تو را پیرهنت شد پاره پیرُهَن چاک زدن تا حسنی زار زنم همرت بر بدنِ بی کفنی زار زنم تنِ صدپارۀ جدت به زمین افتادُ وسطِ گودیِ گودال ز زین افتادُ از رکابِ شه افلاک نگین افتادُ شمر زد قهقه در دشت طنین افتادُ نیزه ها کشتۀ خونین بدنی را بردن از تن بی سرِ او پیرهنی را بردن *وارد مجلس متوکل شد ، دلا بسوزه برا امامِ هادی .. عمقِ روضه رو اگه کسی فهمید دیگه روضه خوان نمی خواد .. همۀ تقوا ، همۀ خوبی ، همۀ خیر اومد مقابل همۀ بی ادبی قرار گرفت .. وقتی اومد پیشِ متوکل به حضرت شراب تعارف کرد ... خیسِ عرق شد حضرت .. سر پایین انداخت .. آقاجان کجا رفتی .. کجا بردنت .. فرمود والله گوشت و پوست و خونِ ما از این نجاسات به دورِ ، شروع کرد بی ادبی کردن به آقا ، حضرت فرمود کجان سَلاطینی که بالایِ قله هایِ مرتفع برا خودشون کاخ ها ساختن ؟ مرگ آنها را به زیر کشید ؟... کجان سلَاطینی که برای خودشان نگهبانان و قراولان بی شمار گذاشته بودن مرگ آنها را در خانۀ قبر کشاند ... اونقد کلمات حضرت تاثیر کرد ، مستی از سرش پرید افتاد رو پاهایِ امام هادی .. عذر خواهی کرد ، دستور داد برا حضرت هدیه آوردن ، گفت آقا رو با احترام ببریدش .. اما دیدن امام هادی داره گریه می کنه ... از مجلس متوکل که بیرون رفت گریه ش شدید شد ، می خوام بگم آقاجان شما امام بودید ، بزرگ بودید ، معصوم بودید ، ولی مرد بودید آقاجان ... عمۀ بزرگوارتونُ واردِ مجلسِ عبیدالله کردن .. دستایِ زینبُ بسته بودن .. سکینه خانم صدا زد عمه ببین دارن ما رو خیره خیره نگاه می کنن ... یه چیزی بده من سرم رو بپوشانم .. صدا زد عزیزِ برادرم ، عمه تم مثله توِ .... همه تو مجلس عبیدالله داشتن قهقه میزدن ، خنده میکردن فقط بین اونا یه نفر ، اونم سرِ بریده بود گریه میکرد .. یه نگاه کرد به خواهرش .... حسین .... ۱۰
Sazvar babolharam.mp3
5.11M
ذکر توسل و روضۀ جانسوز ویژۀ شهادت علیه السلام به نفسِ حاج حسین ۱۰
Babolharam Sazvar shab10_1.MP3
14.05M
و توسل به حضرتِ سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ عاشورا سال 1397 به نفسِ حاج حسین
. |⇦•پیر اگر گشتم به چشمم کربلا را.. و توسل به راوی دشتِ کربلا سلام الله علیه به نفس حاج حسین ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ پیر اگر گشتم به چشمم کربلا را دیده ام بینِ خیمه ری ریزِ ماجرا را دیده ام آب اگر خوردم به کامم مثلِ زهری تلخ شد اصغرِ خشکیده کامِ بی نوا را دیده ام با تماشایِ جوانی گر قرارم میرود" تکه تکه اکبری بینِ عبا را دیده ام خیمه ها بعد از عمو دیگر نگهبانی نداشت دستِ عباسی که شد از تن جدا را دیده ام خیمه ها را پشت هم میگشت بیچاره رباب کربلا من هاجرِ سعی و صفا را دیده ام صالح ابن کعب بر پهلویِ بابا نیزه زد چون مدینه ضربه های بی امان را دیده ام با ته پا پیکرش را زیر و رو میکرد شمر بر لبانِ ماهِ عالم رد پا را دیده ام .. *کنیزِ رسید خدمت امام سجاد علیه السلام عرضه داشت یابن رسول الله چرا انقدر گریه میکنید؟.. آب براتون میارن ، غذا براتون میارن ، شش ماهه میبینید جوان میبینید گل میبینید ، ذبحِ گوسفند میبینید ... فرمود همه رو دیدم ..* خنجرِ کندی که قاتل داشت صبرم را ربود بینِ خون غلطیدنِ خونِ خدا را دیده ام میبرید ای کاش سر را ، ضربه ها لازم نبود من فقط اینجا بریدن از قفا را دیده ام هرکسی هرچه دلش میخواست از گودال برد اَخنَسُ و شمر و سنانِ بی حیا را دیده ام .. زینتِ دوشِ نبی رویِ زمین وقتی که خورد یورشِ اعدا به سمتِ خیمه ها را دیده ام تازه اینها جایِ خود ، بعد از غروبِ کربلا با اسیران کوفه و شامِ بلا را دیده ام *همۀ مصائب کربلا یه طرف ، دو سه روزِ دیگه این روضه ای که برا امام سجاد پیش اومده یه طرف ..* کاروان وقتی دم دروازۀ ساعات رفت سویِ زن ها، هیزهایِ ناروا را دیده ام قافله از کوچۀ تنگِ یهودی رد که شد سویِ عمه طعنه ها و ناسزا را دیده ام عرضم تمام از همه التماسِ دعا ، شهدامون ، امام راحل همه گذشتگان فیض ببرن .. امام باقر بدنِ بابا رو غسل داد ، کفن کرد ، بینِ قبرستان بقیع آورد .. خودش بدنِ مبارکُ داخلِ خانۀ قبر گذاشت .. اما لایوم کیومک یااباعبدالله .. یه وقتی هم خودِ امام سجاد اومد کربلا به قدرت امامت .. حضرت دید بنی اسد متحیرند .. این بدن هایِ بی سر رو چه کنند ؟.. صدا زد بنی اسد صبر کنید این بدنِ اکبر برادرمِ .. این بدن قاسمِ .. این بریرِ .. این حبیبِ .. یه وقت دیدن یه بدنی رو در آغوش گرفت لب ها رو گذاشت رو لب هایِ بریده ..هی صدا میزنه اَبتا .. حسین ... 👇
‍ ‍ ‍ • خونِ ابومهدی و خونِ .. زیبا / زبانحال فرزندان شهدا در فراق و شهدای مقاومت_ حاج حسین ●•┄༻↷◈↶༺┄•● با رفتنت بابا، در این پیکار ماندم من پای دینم چون تو پای کار ماندم از آن شبی که پر کشیدی مادرم دید شبها کنار عکس تو بیدار ماندم داری خبر از حال من! خیلی شکستم دادی چه کاری با فراق خود به دستم ای کاش می شد که ببینم بار دیگر مثل همیشه بین آغوشت نشستم کاری به کار مردم دنیا ندارم موجم، اگر چه ساحل دریا ندارم ای تکیه گاه شانه هایم، شانۀ تو یکسال دارد می شود بابا ندارم خواب تو را دیدم کنار حاج قاسم دلتنگم و چشم انتظار حاج قاسم دوران ما بعد شما دوران سختی است ای کاش می آمد دوباره حاج قاسم سردار! یار رهبرم بودی و رفتی تو سایه ی روی سرم بودی و رفتی گرچه یکی بودی ولیکن ای علمدار همچون دژی دور حرم بودی و رفتی ای مهربانی نگاهت یارِدل ها رفتی، گره انداختی بر کارِ دل ها از آن شبی که با شهیدان می نشینی من دلخوشم با عکست ای سردار دل ها ای دشمن خونخوار! سنگم را گرفتی آن شب خودت پیغام جنگم را گرفتی در پای قاسم، حاج قاسم ها زیادند پس کور خواندی که تفنگم را گرفتی ایران در این میدان جگر دارد برایت این سرکشی ها دردسر دارد برایت خون ابومهدی و خون حاج قاسم بیش از اتم هامان خطر دارد برایت هرگز نگو در سینه ها آهی نمانده... وقتِ بزن در روست، خونخواهی نمانده در کاخ شیطانید یا بین تل آویو؟ تا انتقام سخت ما راهی نمانده دارم کفن برتن نه دشداشه، بترسید از پادگان های پر از لاشه بترسید از انتقام سخت مان آنجا که خوابید، از دست ها که مانده بر ماشه بترسید از نسل توحیدیم، از نسل معادیم شیر غیور بیشه های اعتقادیم این جنگ را آغاز کردید و بدانید نامردها، ما مرد میدان جهادیم تصویر روز فتح ما کوه جسدهاست آماده تدفین تان سنگ لحدهاست ای خیمه شب بازان موش صهیونیستی واللهِ پیش رویتان عین الاسدهاست ما اهل بالائیم و پائین ایستادیم تا آخر از عهد نخستین ایستادیم ننگ تمامی عرب ها صلح قرن است ما یک تنه پای فلسطین ایستادیم تاریخ شیعه در خودش تکرار دارد هفتاد و دو ملت، دلی بیدار دارد ایران، یمن، لبنان، عراق و نیجریه سید علی در لشکرش عمار دارد شاعر: رضا دین پرور ــــــــــــــــــ .👇
. |⇦• کوفه دلبستگی اش را .. و توسل به باب الحوائج حضرت ویژه ایام مسلمیه و شب اول محرم به نفس حاج حسین ●━━━━━━─────── کوفه دلبستگی اش را به تو ابراز نکرد در زدم خانه به خانه، احدی باز نکرد خسته از راه، دعا کن به دو راهی نخورد هیچ مردی به در بسته الهی نخورد غیر از این طوعه در این شهر ندیدم مردی کاش می شد به تو پیغام دهم برگردی کاش می شد به تو پیغام دهم: کوفه نیا به علی اصغر شش ماهه قسم کوفه نیا دیدن حرمله دلشوره به جانم انداخت جملۀ «کوفه نیا» را به زبانم انداخت پینۀ مُهر به پیشانیِ شان توطئه بود قول این طایفۀ چرب زبان توطئه بود پشتِ پایِ بدی از دوست نماها خوردم زخم از نیزۀ تکفیر به فتوا خوردم ان شالله بریم کنارِ حرمش اونجا عرض ادب کنیم .. سر به دیوار غریبی نگذارم چه کنم!؟ دست دشمن پسرانم نسپارم چه کنم!؟ کوچه گردی شده کارم،همه رفتند حسین! راه برگشت ندارم،همه رفتند حسین! حقِ اولاد علی نیست چنین بی مِهری گریه ام بند نمی آید از این بی مِهری روضه هایم به تو بسیار شباهت دارد اشکم از غربت گودال شکایت دارد در دلِ خاک،دلم خون جگرت می ماند سرِ دروازه سرم منتظرت می ماند سرِ دروازه رسیدی،طلب باران کن با لب تشنه مرا فاتحه ای مهمان کن غم نخور ! چون که شنیدی به پرم سنگ زدند به فدای سر زینب به سرم سنگ زدند شاعر: وقتی میان گودال افتاد از هر طرف نیزه بارانش کردن .. اما تفاوت از اینجا به بعدِ .. مسلم رو دست بسته و خاک آلود از گودال بیرون آوردن اما ابی عبدالله دیگه از گودال بیرون نیامد .. وقتی وارد دارالاماره شد، سلام نکرد؛ گفتن چرا به امیر سلام نمیکنی؟ گفت امیری حسین و نعم الامیر .. یا مسلم ابن عقیل .. ای کشتۀ بی وفایی ها .. حضرت رو بردن بالای بام دارالاماره، رو کرد سمتِ مکه یه سلامی به ابی عبدالله داد ..بعضیا فرمودن در همان سلام دادن، نانجیب سر از بدن مسلم جدا کرد .. مردم کوفه پایین دارالاماره اجتماع کرده بودن و دربارۀ مسلم گفت و گو میکردن .. اُف بر شما مردم بی غیرت .. میانِ همهمۀ مردم یه وقت یه صدای مهیبی به گوش آمد .. نگاه کردن دیدن یه بدنِ بی سر از بالای دارالاماره رویِ خاک افتاد .. ای حسین .. امام زمان ببخشید .. بعضیا گفتن اراذل کوفه خبردار شدن، ریسمان به پایِ مسلم بستن .. بدنُ خاک کشیدن تا بازار قصابا بردن .. بدن رو به قناره آویزان کردن .. اینجا به بدنِ سفیرِ ابی عبدالله بی حرمتی کردن .. صلی الله علیک یا اباعبدالله .. با بدنِ اربابتون چه کردن .. امام رضا فرمود جد ما رو فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ منابع: بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ص۸۱ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۳۵۰ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ص۵۳-۶۳ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۶۵ ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۶۲ عیون اخبار الرضا علیه السلام ۱، ۲۹۹ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇