•
تو اين شهر غربت..
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت #مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم ۹۹به نفس حاج مجتبی #رمضانی
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
تو اين شهرِ غربت كسي رو ندارم
رو خاكِ غريبي اگه سر ميذارم
نبودي ببيني چه سنگِ دلاشون
من و راه ندادن تويِ خونه هاشون
غريب و پريشون و بي هم نفس
دارم بي تو فكرِ اَجَل مي كنم
يه گوشه تو اين شهرِ پستِ دو رو
بي تو زانوهامُ بغل مي كنم
حسين جان، حسين جان
حسين جان،حسين...
چه قلباي سنگي، چه چشماي هيزي
آخه دخترِ تو، كجا و كنيزي
حالا كه ميآيي، نيار دخترات رو
بكش رويِ اصغر، حسين جان عبات رو
مي بينم گوشايِ بي گوشواره رو
رويِ نيزه ها رأسِ شيرخواره رو
بميرم ربابت رو اين ميكُشه
ببينه تو بازار گهواره رو
حسين جان، حسين جان
حسين جان،حسين...
كجايي ببيني كه دستامُ بستن
تويِ كوچه هاشون سرم رو شكستن
من و تشنه بردن رو دارالاماره
تنم رو كشيدن به ميخِ قناره
قرارِ ما باشه وروديِ شهر
همونجا رويِ مركبِ نيزه ها
همونجا كه خواهرِ تو مياد
ميونِ نظرهايِ نامحرما
*آيت الله فاطمي نيا مي فرمايند: خانم ها بايد برا حضرتِ مسلم داد بزنن، چون هر كسي تويِ كربلا رو زمين افتاد، زنها از تو خيمه ها بيرون اومدن، برا اون شهيد ناله و عزاداري به پا كردن، اما وقتي حضرت مسلم از بالايِ دارالاماره پايين افتاد زنهاي كوفه لياقت نداشتن براش گريه كنن...
شهادت شهدايِ كربلا خيلي شباهت به امام حسين داشت، اما شهادت حضرت مسلم يه شباهتي به امام حسين داشت، كه بين بقيه شهدايِ كربلا نبود، همه ي شهدايِ كربلا تشنه شهيد شدن، ارباب ما هم تشنه شهيد شد، حضرت مسلم هم تشنه شهيد شد، خوب اين شباهت بين همه بود، اگه حضرت مسلم از بالايِ دارالاماره افتاد، شهدايِ كربلا هم از رويِ مركب افتادن، اما يه شباهت بود فقط بين حضرت مسلم و ارباب بي كفن بود، حضرت مسلم كه افتاد رو زمين هيچكي نبود بياد سرش رو به دامن بگيره، تو كربلا هر شهيدي رويِ زمين افتاد ارباب اومد بالا سرش، برا اون غلام سياه هم اومد، غلام سياه تعجب كرد، ديد يه نفر داره سر رو به زانو ميذاره، چشماش رو باز كرد ديد پسرِ پيغمبرِ،حُر وقتي رويِ زمين افتاد فكرش رو هم نميكرد وقتي چشماش رو باز ميكنه سرش تو بغلِ امام حسين باشه، اما اربابِ ما وقتي رويِ زمين افتاد، هيچكي نبود بياد سَرِ اربابِ مارو به دامن بگيره، يه نفر اومد كاش نيومده بود...*
او مي نشست و من مي نشستم
او رويِ سينه من در مقابل
او مي بُريد و من مي بُريدم
او از حسين سر ، من از حسين دل
*ناله بزن بگو: حسين!....*
ــــــــــــــــــ
#حضرت_مسلم
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#حاج_مجتبی_رمضانی
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
۲
.
|⇦دارند در کرب و بلا..
#روضه و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به وادی کربلا اجرا شده شبِ دوم محرم ۹۹به نفس حاج #مجتبی_رمضانی
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
دارند در کرب و بلا تعویضِ پرچم می کنند
دارند عالم را پُر از اندوه و ماتم می کنند
فرقی ندارد خوب و بد وقتی که در هم می خرند
این خانواده فکر هر آلوده را هم می کنند
*يكي از علما مي فرمود: امام حسين جنس بُنجُل رو هم مي خرند...*
پاداش هر بانی در این وادی مضاعف می شود
هر دِرهمی که می دهد ، هفتاد دِرهم می کنند
صد مُرده را جان می دهد ،یک یا حسینِ سینه زن
سینه زنانش کارِ صد عیسی بن مریم می کنند
رَختِ شه عریانِ شده ، از عرش آویزان شده
*روايت داريم،شبِ اولِ مُحرم، حضرتِ حق، لباسِ خونينِ امام حسين رو به عرش آويزان ميكنه...*
رَختِ شه عریانِ شده ، از عرش آویزان شده
جن و مَلَک گریان شده ، روضه مجسم می کنند
نَظمِ زمین و آسمان یکدفعه بر هم می خورد
تا جسمِ شاه کربلا را نامنظم می کنند
*چيكار كردن خواهرت هم تو رو نشناخت آقا؟...*
نامردها با حوصله، یک بی کس و بی یار را
تنها برای دِرهمی دارند دَر هم می کنند
ده تا سوار از یک طرف ، یک ساربان از یک طرف
دارند تکه تکه عضو از پیکرش کم می کنند
*هر كسي يك گوشه رو بُرد"السلامُ عَلَي الحُسين، السلامُ عَلَيكَ يا اَباعبدالله" شب دوم مُحرمِ، كاروانِ امام حسين رسيد كربلا، زياد شنيديد يه نفر اومد زمين رو معرفي كرد: آقا! اينجا كربلا هم نام داره...ابي عبدالله يه دو جمله روضه مكشوف خوند، فرمود: "هاهُنا وَاللّهِ هَتْکُ حَریمِنا" اينجا حُرمت ما رو زيرِ پا ميذارن"وَ هاهُنا وَاللّهِ ذِبْحُ اَطْفالِنا"... رُباب!رُباب!،رُباب!...اول كه نيزه هارو ديدن، بچه ها فكر كردن نخلستونِ، عمه داريم مي رسيم، الان ميآن استقبالِ ما...*
پريشون و خسته ام،پُر از اضطرابم
بيا و نگاه كن، به حالِ خرابم
بذار بيشتر از قبل، چشات رو ببينم
الهي كه هيچ وقت، غمت رو نبينم
هوايِ دلامون، زمستونيِ
چرا چشمِ تو، خيس و بارونيِ
برايِ خوش آمد، يه لشكر رسيد
آخه اين چه جور، رسمِ مهمونيِ
شنيدم كه كوفه، پُر از نيزه دارِ
برا اينه داداش، دلم بي قرارِ
چه كابوسِ تلخي، بازم پيشِ رومِ
چه بغضِ عجيبي، ميونِ گلومِ
نگو بي تو بايد بمونم داداش
نگاه كن به بارونِ چشمِ تَرَم
نگو يه روزي با حالِ خراب
از اينجا تا گودال بايد برم
بگو شيبِ گودال، اصلاً كجاست؟
كه از هولِ غارت زمين مي خورن
نگو كه رگايِ داداشِ منُ
با يه خنجر كهنه، كج مي بُرن
*آره امروز كاروان رسيد كربلا، با چه احترام و عزتي مخدّرات رو پياده كردن، حضرتِ عباس زانو گذاشت، خواهرم پياده شو، پا رويِ زانويِ من بذار، علي اكبر يه طرف، قاسم يه طرف، نامحرم نباشه، خانوم پياده بشه...
خواهرا از خدا بخواهيد، سايه مَردت هميشه بالا سرت باشه، اگه سايه ي مَردت بالا سرت باشه، كسي به خودش اجازه ي بي ادبي نميده، لذا زينب تا سايه ي مرد بالا سرش بود كسي بهش نگاهِ چپ نكرد، كسي بي ادبي نكرد، آي حسيني ها! من اشاره به عاشورا نميكنم، چهل رو ميرم جلوتر، كاروان از كوفه و شام برگشت كربلا، اومد زينب كنارِ قبرِ حسين، گفت: داداش! مستحبِ، وقتي كنارِ يه قبري ميري آب بريزي، داداش! چطور آب رو قبرت بريزم، الهي خواهرت بميره، يادم مياد از لبايِ خشكت، داداش!يه چيزي بهت بگم، حيف كه نامحرما دارن مي بينن، اگه نامحرما نبودن لباسم رو بالا ميزدم كبودي و زخم هاي تنم رو ببيني، كنايه از اينكه همه ي كاروان همين وضع رو دارن...
عزيزِ دلم يه مسافرت ميخواي بري، بچه ي كسي رو همراه خودن نبر،اگه اتفاقي براش بيوفته، رويِ برگشتن نداري،گفت: داداش! يه امانت پيشِ من داشتي، داداش! براش كم نذاشتم،اما دستِ خالي برگشتم، اگه اون شب سَرِ تو رو نياوُرده بودن، من سالم مي آوردمش...ديدن خانم از سَرِ قبر بلند شد، كجا ميري؟ گفت: عباس مادرش كربلا نيست، عباس گريه كن نداره...اي حسين...
ــــــــــــــــــ
#ورودیه
#روضه_ورود_به_کربلا
#حاج_مجتبی_رمضانی
#شب_دوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•من مثل قطره ام...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم 99 به نفس حاج مجتبی #رمضانی
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
" اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّه"
"اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ"
من مثل قطره ام و تو مثل دريا، مگه نه؟
بايد اين قطره كنه دريا رو پيدا، مگه نه؟
تويِ خواب، خودت بهم گفتي خيلي زود ميآي
قول دادي كه من و مي بري از اينجا، مگه نه؟
به جايِ عروسك اين بار، برا من عصا بيار
دخترِ شامي ميگه: افتادم از پا، مگه نه؟
اينجا بازارش مثلِ كوچه هايِ مدينه بود
صورتم درست شده شبيه زهرا، مگه نه؟
جونِ بابا بگو دل تنگي هامُ چيكار كنم؟
جونِ من بگو من و دوست داري يا، مگه نه؟
رويِ نيزه فهميدم چرا عمو چشماشُ بست
قصه ي گوشواره امُ گفتي به سقا، مگه نه؟
داداشم با پيرهنم ميخواد من و كفن كنه
ديگه وقتِ رفتم رسيده بابا، مگه نه؟
*مگه ميشه دختر بابارو نشناسه، روپوش رو از رويِ تشت زد كنار، بابارو نشناخت...چي شد بابارو نشناخت؟ اول اينكه اين سر زياد چوب خورده بود، هم عُبيدالله بن زياد زده بود و هم يزيد، شايد توي چشم زياد ضربه زدن، وقتي چشم صدمه ببينه قيافه عوض ميشه، دليلِ دوم: اين سر يه شب تا صبح تويِ تنور بوده، خاكستر با خون قاطي شده،دليل سوم: هر منزلي كه استراحت مي كردن، سر رو از نيزه در مي آوُردن، داخل يه صندوقچه ميذاشتن، چهل منزل توقف كردن، يعني چهل بار اين سر رو در آوُردن روزِ بعد دوباره به نيزه زدن، شايد ميخواستن سر رو به نيزه بزنن، جايِ قبل بند نميشد يه جايِ جديد مي زدند...تو بابايِ مني؟ بابايِ من خيلي خوشكل بود...*
ــــــــــــــــــ
#حضرت_رقیه
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#حاج_مجتبی_رمضانی
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
۱👇
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت #رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم 99 به نفس حاج مجتبی رمضانی
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
تو این شبِ تاریک، ستاره مبهوته
خواب می دیدم بازم، سرم رو بازوته
تقصیر من نیست که، اشکم سرازیره
یادِ تو می افتم، خواب از سرم میره
کجای دنیا، اینطوری بابا، جوابِ اشک و میدن
جلو چشایِ، عمه سرت رو، روی زمین کوبیدن
کسی نمی پرسه، از حال و احوالش
پروانه ای رو که، سوخته پر و بالش
ممنون تو هستم، که اومدی پیشم
غصه نخور بابا، خودم فدات میشم
اهالیِ شام، به دخترِ تو، مگه امون میدادن
تو کوچه بازار، هی با اشاره، منو نشون می دادن
حسين...
من و ببر بابا، دورِ تو مي گردم
چشام نمي بينه، عمه رو گم كردم
يادم ميره دردِ، پارگي گوشم
وقتي سَرِ خونيت، باشه تو آغوشم
يه نانجيبي اومد تو خيمه، گوشواره هامُ بُردش
نديدي بابا، چه وحشيونه، خلخال پامُ بُردش
اون بي حيايي كه، كشيده گيسومُ
دستايِ سنگينش، شكسته اَبرومُ
تا ديد عموم رفته، حرفايِ بد ميزد
كارش فقط اين بود، به من لگد ميزد
از ترس و وحشت، لُكنت گرفتم
از وقتي رفتي رقيه ات سامون نداره
* " يا أبتاه! مَن ذا الذي خَضَّبَكَ بدَمائك؟"بابا! محاسنت خوني شده"يا أبتاه! مَن ذا الذي قطع وَريدَك؟" بابا! رگ هايِ حنجرت رو كي بُريده؟...*
خيلي غمت واسم، سخته و سنگينِ
خولي رسيد ديدم، سرت تو خُرجينِ
خسته شدم بابا، از زندگيم سيرم
سه ساله ام اما، ببين چقدر پيرم
كسي نفهميد، بينِ خرابه من چي كشيدم
خسته شدم از اين همه دوري،ديگه بُريدم
*ان شاءالله راه كربلا امسال باز باشه، بريم ازطرف بي بي، رو به رويِ شش گوشه سلام بديم...ياد كنيم شهدايِ مدافعِ حرم رو، ياد كنيم بچه هايي رو كه بابا ندارن...خيلي مراقبت كن تويِ مهموني ها، حضرت آيت الله مرعشي، تويِ يك مهموني بچه هاش رو صدا زد، گفت: بچه ها! اون بچه اي كه اونجا نشسته بابا نداره، خواستيد من رو صدا بزنيد، بابا نگيد، دلش ميگيره...
يكي از مداحان اهلبيت تعريف ميكنه، ميگه: من رو دعوت كردن مراسم تقدير از رزمندگان مدافعِ حرم، ديدم همه ي رزمنده ها با لباسِ نظامي نشستن، دونه دونه بچه هاشون ميرن بالا با بابا، يه دختر بچه ميكروفن رو ميگيره شعر ميخونه، همه براش دست ميزنن بهش جايزه ميدن،يكي ديگه قرآن ميخونه بهش جايزه ميدن، يكي دعاي فرج ميخونه،نگام افتاد به يه دخترِ چهار پنج ساله ديدم چشماش كاسه ي خونِ، گفتم: عمو! تو چرا نميري شعر بخوني؟ گفت: من بابا ندارم، من بابام شهيد شده، اينا كه ميرن بالا شعر ميخونن به خاطر باباشون ميرن، گفت: عصباني شدم رفتم بالا ميكروفن رو گرفتم، اون دخترِ شهيد رو هم با خودم بردم، گفتم: اين بچه شهيده، كسي صداش نميزنه، ميكروفن رو گرفتم يه شعر خوند، نه تنها همه براش دست زدن، ديدم همه ي بچه هايي كه هديه گرفته بودن اومدن بالا گفتن: هديه ي ما مالِ تو...
من بميرم برا رقيه، گفت: عمه! اين بچه ها كجا دارن ميرن، گفت: عمه اينا دارن ميرن خونه هاشون، گفت: عمه! مگه ما خونه نداريم...
ــــــــــــــــــ
#حضرت_رقیه
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#حاج_مجتبی_رمضانی
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
۲👇
.
|⇦•اگر سنگِ مسی را ...
#قسمت_اول روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم ۹۹ به نفس حاج #مجتبی_رمضانی
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
اگر سنگِ مسی را کوه زر کردم ضرر کردم
اگر اینگونه خود را معتبر کردم ضرر کردم
منم آن تآجرِ یوسف فروشی که، نفهمیدم
در این بازار سودی هم اگر کردم ضرر کردم
من از “اِلّا جمیلا” یی که زینب گفت، دانستم
به غیر از پرچمت هر جا نظر کردم ضرر کردم
مرا جز بی قراری در هوای تو ، قراری نیست
بجز خاک تو هر خاکی به سر کردم ، ضرر کردم
"لَفی خُسری" که حق گفته، بُوَد توصیفِ حال من
که یک لحظه بدونِ روضه سر کردم ضرر کردم
به غیر از خاطراتِ راهِ تو ، وِرد زبانم نیست
به غیر از کربلا ، هر جا سفر کردم ضرر کردم
نکیر و منکر از من هر چه پرسیدند یادم رفت
بجز نام تو هر نامی ز بر کردم ضرر کردم
#شاعر:عمران بهروج
*حضرت آیت الله نخودکیِ اصفهانی از دنیا رفت، خوابش رو دیدن، گفتن چه خبر؟ گفت: وقتی همه رفتن، نکیر و منکر اومدن ازم سئوال کنن، گفتن: "مَن رَبُّک؟"گفتم: "الله جَلَّ جَلاله" دوباره پرسید:"مَن نَبیُّک؟مَن کِتابُک مَن دینُک"جوابشون رو دادم"مَن اِمامُک" گفتم:علی، گفت: خوب بعدی، گفتم:امام حسن، گفت: بعدی، گفتم: امام حسین، میگه: تا گفتم امام حسین، گریه ام گرفت، رو کرد به اون یکی گفت: ولش کن، حسابش با امام حسینِ...
آقا! حسابِ منم خوت بردار، یادتِ شیطنت می کردی، میگفتن:بابات بیاد مدرسه، می گفتیم: من رو کتک بزن من جلو بابام خجالت میکشم، یه روزی بشه بگن اربابت بیاد، آقا من سرم رو میندازم پایین میرم طرفِ جهنم، من از خجالتِ گناهام تو چشمِ اربابم نمی تونم نگاه کنم...
امشب شبِ حضرتِ زینبِ، شیخِ سامرایی تعریف کرده بود برا حضرتِ آیت الله سیبِویه، گفته بود من امام زمان رو سامرا دیدم، آقا فرمودن، شیخِ سامرایی! به شیعیان ما بگید برا من دعا کنن، گفتم:آقاجان! همه شما رو دعا میکنن، فرمود: بهشون بگو: خدا رو به عمه جانم زینب قسم بدن، وقتی خدا رو به حضرت زینب قسم بدی دستِ رَد نمیزنه...*
زینب زینب زینب
کنزِ حیا زینب، جانِ وفا زینب
زینب زینب زینب
درد آشینا زینب، غرقِ بلا زینب
*سوریه که بری، وقتی وارد حرم حضرت رقیه سلام الله علیها میشی، دیگه زانوهات توان نداره، اشکات بی اختیار میاد، اما وقتی میری وارد حرم حضرت زینب میشی، مبهوت میشی، میگی: برا کدوم روضه هات گریه کنم؟زینب که بچه بود، چادر نمازِ مادرش رو سر می کرد، از چهار پنج سالگی بی مادر شد، مادرِ خونه شد...*
زینب زینب زینب
درد آشینا زینب، غرقِ بلا زینب
*کنارِ بستر باباش امیرالمؤمنین بوده، زینب زینب زینب، کنار داداش حسنش، کربلا، گودی قتلگاه بوده، زینب زینب زینب،اسارت رفته، خرابه ی شام بوده، کوفه بود، زینب زینب زینب، بدترینش رو بگم؟کاخِ یزید، زینب زینب زینب، رقاصه ها دارن میرقصن، نوازنده ها دارن مینوازن، دخترِ علی رو وارد کردن....
دوتا پسر داره خانوم زینب، وقتی خبر شهادت علی اکبر رسید، خبر شهادت حضرت قاسم رسید، بچه هاش رو آماده کرد، بچه ها دیگه نوبتِ شماست،دایی خیلی تنها شده...
مادرِ شهید کشوری تو خاطراتش میگه خودم موهایِ بچه ام رو شونه زدم، خودم سُرمه کشیدم، گفتم برو، تو رو میسپرم به امام حسین...
زینب بچه ها رو آماده کرد ولی خودش نرفت، از گوشه ی خیمه نگاه کرد، دید بچه ها رفتن برگشتن، گفتن: دایی به ما اجازه نمیده، فرمود: ناراحت نباشید،خودم می دونم چیکار کنم، چادر سر کرد حرکت کرد رفت...*
#طفلان_حضرت_زینب
#حاج_مجتبی_رمضانی
#روضه_دوطفلان_حضرت_زینب
#شب_چهارم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
۱👇
Rmezani_Babolharam_net_shab2.mp3
5.71M
|⇦دارند در کرب و بلا..
#روضه و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به وادی کربلا اجرا شده شبِ دوم محرم ۹۹به نفس حاج مجتبی رمضانی
990608-ali-sokhanrani10-1.mp3
30.34M
منبر کامل صوتی محرم
#استاد_عالی
🔻جلسه دهم محرم ۹۹🔻
✍موضوع: تهاجم شیاطین به پیوندهای مومنین با ولی خدا
📌راههای نفوذ شیاطین در دوران حیرت و سرگردانی شیعه 📌
990607-ali-sokhanrani9.mp3
40.26M
منبر کامل صوتی محرم
#استاد_عالی
#تاسوعا
🔻جلسه نهم محرم ۹۹ 🔻
✍موضوع: تهاجم شیاطین به پیوندهای مومنین با ولی خدا
📌راههای نفوذ شیاطین در دوران حیرت و سرگردانی شیعه 📌
990610-ali-sokhanrani12.mp3
37.25M
منبر کامل #محرم
#استاد_عالی
🔻جلسه دوازدهم محرم ۹۹🔻
✍موضوع: تهاجم شیاطین به پیوندهای مومنین با ولی خدا
📌راههای نفوذ شیاطین در دوران حیرت و سرگردانی شیعه 📌
🕌هیئت رزمندگان اسلام شهرری. مرقد مطهر امام خمینی رضوان الله تعالی علیه
Rmezani_Babolharam_net_shab1.mp3
7.01M
|⇦•بِسمِ رَبِّ النُّور..
#روضه و توسل به حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم ۹۹به نفس حاج مجتبی رمضانی
990603-ali-sokhanrani5.mp3
40.97M
منبر کامل صوتی محرم
#استاد_عالی
🔻جلسه پنجم #محرم ۹۹🔻
✍موضوع: تهاجم شیاطین به پیوندهای خانواده
و پیوند مومنین و ولی خدا
📌راههای نفوذ شیاطین در دوران حیرت و سرگردانی شیعه 📌
🕌هیئت رزمندگان اسلام شهرری. مرقد مطهر امام خمینی رضوان الله تعالی علیه
990609-ali-sokhanrani11-1.mp3
28.09M
منبر کامل صوتی #محرم
#استاد_عالی
🔻جلسه یازدهم محرم ۹۹🔻
✍موضوع: تهاجم شیاطین به پیوندهای مومنین با ولی خدا
📌راههای نفوذ شیاطین در دوران حیرت و سرگردانی شیعه 📌
990604-ali-sokhanrani6.mp3
39.15M
منبر کامل صوتی محرم
#استاد_عالی
🔻جلسه ششم محرم ۹۹🔻
✍موضوع: تهاجم شیاطین به پیوندهای مومنین و ولی خدا
📌راههای نفوذ شیاطین در دوران حیرت و سرگردانی شیعه 📌
990606-ali-sokhanrani8-1.mp3
33.34M
منبر کامل صوتی محرم
#استاد_عالی
🔻جلسه هشتم محرم ۹۹🔻
✍موضوع: تهاجم شیاطین به پیوندهای مومنین با ولی خدا
📌راههای نفوذ شیاطین در دوران حیرت و سرگردانی شیعه 📌
شب ۷ محرم استاد عالی .mp3
14.62M
منبر کامل صوتی محرم
#استاد_عالی
🔻جلسه هفتم محرم ۹۹🔻
✍موضوع: تهاجم شیاطین به پیوندهای مومنین با ولی خدا
📌راههای نفوذ شیاطین در دوران حیرت و سرگردانی شیعه 📌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شستشوی حرم مطهر امام حسین(ع)
♥️
......♥️
#استقبال_محرم🖤
ابلاغ میکنند به یاران، سلام تو
قد میکشند باز علمها، به نام تو
هر جا که نام توست، مکان فرشته است
بر هر کتیبهای که ببینی، نوشته است
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این.... چه نوحه
و چه..... عزا
و چه...... ماتم است»😭
انا مجنون الحسین ❤️
هدایت شده از خبرگزاری بسیج پیربکران شهرستان فلاورجان
🔴 همایش روحانیت، مداحان و مسئولان هیئت های بخش پیربکران برگزار شد.
🔷 به گزارش خبرگزاری بسیج از پیربکران، جمعه شب مورخ 1400/05/15 همایش روحانیت، مداحان و مسئولان هیئت های مذهبی بخش پیربکران با موضوع چگونگی برگزاری جلسات عزاداری امام حسین (علیه السلام) در ماه محرم، باحضور مسئولین شهر و بخش پیربکران و خادم یاران عتبات عالیات شهرستان فلاورجان و با رعایت پروتکل های بهداشتی در مصلی نماز جمعه پیربکران (حسینیه شهدای پیربکران) برگزار شد.
#خبرگزاری_بسیج_پیربکران
#کانون_مداحان_شهرستان_فلاورجان
#بسیج_مداحان_شهرستان_فلاورجان
#ناحیه_مقاومت_بسیج_فلاورجان
هدایت شده از خبرگزاری بسیج پیربکران شهرستان فلاورجان
🔴 همایش روحانیت، مداحان و مسئولان هیئت های بخش پیربکران برگزار شد.
🔷 به گزارش خبرگزاری بسیج از پیربکران، جمعه شب مورخ 1400/05/15 همایش روحانیت، مداحان و مسئولان هیئت های مذهبی بخش پیربکران با موضوع چگونگی برگزاری جلسات عزاداری امام حسین (علیه السلام) در ماه محرم، باحضور مسئولین شهر و بخش پیربکران و خادم یاران عتبات عالیات شهرستان فلاورجان و با رعایت پروتکل های بهداشتی در مصلی نماز جمعه پیربکران (حسینیه شهدای پیربکران) برگزار شد.
#خبرگزاری_بسیج_پیربکران
#کانون_مداحان_شهرستان_فلاورجان
#بسیج_مداحان_شهرستان_فلاورجان
#ناحیه_مقاومت_بسیج_فلاورجان