eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
7.4هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
122 ویدیو
25 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_sharif_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏯ پادکست تصویری مادرانه‌های یک دانشجوی پزشکی 🔸 قسمت پایانی 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
کانال مادران شریف ایران زمین ☘️☘️☘️ @madaran_sharif
صفحه ۷۲ اینکه ما یک مقدار کم فکر می‌کنیم و این شده سنت ما، ریشه در تربیت ما دارد؛ همان تربیت ابتدای بچگی. بیگانگان در ابتدای بچگی مایه‌هایی می‌گذارند. دیده‌اید که بچه‌های هشت، نه ماهه یا یک ساله وقتی می‌نشینند سر سفره، وقتی یک لیوان آب به دستشان می‌آید، چه کارش می‌کنند؟ یک لیوان آب را می‌گیرند و با آن بازی می‌کنند و ریخت‌و‌پاش می‌کنند. برخورد با بچه‌ای که به سمت لیوان آب می‌آید، در فرهنگ‌های مختلف متفاوت است. آن‌هایی که طبقات پایین یا کمرنگ جامعه هستند، روی دست بچه با سوزن یا چیزی فشار می‌دهند و تنبیه‌اش می‌کنند؛ آن‌هایی که یک خرده پیشرفته‌ترند، نگاه تندی می‌کنند؛ آن‌هایی که یک خرده باسوادترند و اهل تربیت هستند، لیوان را از جلوی بچه برمی‌دارند یا بچه را از جلوی لیوان برمی‌دارند. شما اگر راه دیگری دارید بگویید! به نظر شما می‌شود کار دیگری کرد؟ اگر رهایش کنی، آب را یا روی قالی می‌ریزد یا روی خودش می‌ریزد و خسارت به بار می‌آورد. عروس من اتریشی است. بچه‌اش امین حدود یک ساله بود. یک لیوان روی سفره بود که داخلش آب بود. امین آمد بردارد. عروس ما وقتی دید امین به لیوان آب نزدیک شد، نه لیوان را برداشت و نه بچه را. هیچ تذکری هم به او نداد و چیزی نگفت؛ بلکه یک لیوان خالی گذاشت بغل دستش. امین هم از این لیوان آب را ریخت درون آن یکی و از آن یکی ریخت درون دیگری. زمین را کثیف نکرد و آب بازی خودش را هم انجام داد. این، فکرکردن است؛ اما وقتی بچه را برمی‌داری، معنای آن این است که قد تو به این نمی‌رسد، تو کوچک‌تر از این هستی، تو توانایی نداری و هزار القا و تحقیر در متن انجام این کار نسبت به طرف مقابل وارد می‌شود. بعد این بچه که بزرگ شد استعمار‌پذیر می‌شود؛ اما آن دیگری که بزرگ شد، اگر بدذات باشد استعمارگر می‌شود و اگر روی دنده عقل راه برود و خوش‌ذات باشد بت‌شکن می‌شود. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
صفحه ۸۸ ‌ من سه یا چهار ساله بودم، می‌خواستم غذا بخورم و بخوابم. پدرم می‌خواست من را مشغول کند تا سفره بیندازند و غذا هم بخورم. چیزی در دستش قایم کرد و بعد گفت: در کدام دستم است؟ همین گل یا پوچ امروزی. من پدر شدم، خواستم بچه‌ام را مشغول کنم. چیزی در دستم گذاشتم و از او خواستم پاسخ بدهد. گفت: من چیزی را که نمی‌دانم جواب نمی‌دهم. متحول شدم و نگاه کردم و دیدم ((قول بدون علم)) در اسلام ممنوع است. بر طبق فطرت، چیزی که انسان نمی‌داند نباید جواب بدهد و ما با این بازی‌ها قول به غیر علم را به دیگران تحمیل می‌کنیم. ما باید ابزار شیطان را حتی در بازی‌ها پیدا کنیم. شیطان از همه راه‌ها وارد می‌شود، حتی از راه و روش بازی. ثُمَّ لَآتِيَنَّهُم مِّن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ (ابلیس گفت:) ﺁﺭﻱ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺭﺍﻩ ﻛﻤﻴﻦ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻢ، ﺁﻥ‌ﮔﺎﻩ ﺍﺯ ﭘﻴﺶ ﺭﻭﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺭﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﭙﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻲ‌ﺭﻭم. ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﻜﺮﮔﺰﺍﺭ ﻧﻌﻤﺖ‌ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﻲ‌ﻳﺎﺑﻲ. سوره مبارکه اعراف . آیه ۱۷ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
صفحه ۸۹ چگونه قوه تفکر فرزندانمان را پرورش دهیم؟ پاسخ: از آن‌ها سوال کنید. بیشتر از آنکه آن‌ها از شما سوال کنند، شما از بچه‌هایتان سوال کنید. وقتی سوال کردید، مجبور می‌شوند فکر کنند. وقتی هم دارد فکر می‌کند و می‌آید از تو سوال کند، کمکش کن؛ اما همه جواب را نگو. با بخل به او اطلاع برسان و برای اطلاع دادن با سخاوت مباش. پدر و مادرهایی که در آموزش بخیل هستند، وقتی خیلی سوال می‌کنی یک کلمه کوچک می‌دهند. این بچه می‌گوید: من چرا منت بکشم و یک چیزی بپرسم؟ خودم آن‌قدر فکر می‌کنم تا بفهمم. بابایم آن‌قدر به من نق می‌زند که این را هم نمی‌فهمی. آدم‌هایی که می‌خواهند بچه‌هایشان را رشد دهند، خیلی کارهایی که بچه می‌کند بزرگ نمی‌کنند که خیال کند همچین باد کرده؛ عادی می‌گیرند تا عجب پیدا نکند. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
( مامان زهرا ۲.۵ ساله و هدی ۳ ماهه) دبستان که تازه نوشتن یاد گرفته بودم، مشقامو تو یه دفترچه می‌نوشتم. همین کار تا انتهای دوران مدرسه ادامه پیدا کرد و به دفتر برنامه‌ریزی کنکور ختم شد! سه ترم اول دانشگاه یه دفتر چک لیست داشتم که خیلی به درد می‌خورد. همه کارهایی که به ذهنم می‌رسید رو روزانه توش می‌نوشتم و بعد از انجامشون تیک می‌زدم. ایام امتحانات هم تو یه کاغذ برای خوندن درس‌ها با توجه به فرجه برنامه‌ریزی می‌کردم.😎 اون روزها تازه درگیر این سوال شده بودم که مأموریتی که تو این دنیا مال منه چیه؟🤔 می‌خوام ۱۰ سال دیگه چه شکلی باشم؟ این سوال‌ها در حد درگیری ذهنی مونده بود و با درس‌های دانشگاه و کمی کارهای فرهنگی روزها رو می‌گذروندم. نه حسی به مأموریت و چشم‌انداز داشتم، نه اطلاعاتی در مورد برنامه‌ریزی، سوال‌ها توی ذهنم خیس می‌خورد و خیلی کند پیش می‌رفتم.😒 گذشت و رسیدم به پایان مقطع کارشناسی که همزمان شد با بچه‌داری. تو فاصله‌ای که فارغ‌التحصیل شدم تا به دنیا اومدن بچه یه موقعیت کاری برام پیش اومد که متناسب بود با علاقه‌ای که از فعالیت‌های دانشجویی در من ایجاد شده بود. این موقعیت کاری ناخونک زدنی شد به فضاهای کاری موجود، که به من برای شناخت مأموریت و چشم اندازم کمک زیادی کرد.😍 اون دوران برنامه‌ریزی من ذهنی بود و احساس نیاز به برنامه‌ریزی ویژه‌تری نداشتم. چند روز در هفته سر کار بودم و چند روز دیگه هم ساعتای خواب بچه دورکاری می‌کردم و ساعتای بیداریش بچه‌داری و خونه‌داری و صوت تربیتی و... اون روزا حتی چک لیست هم نداشتم‌. همون ایام با نوزادم، کارگاه استعدادسنجی و معرفی رشته‌های ارشد هم می‌رفتم. فکرم درگیر مسائلی شده بود که موقع انتخاب رشته کارشناسی اصلا به اون‌ها توجهی نداشتم.🤔 پ ن: امروز بعد از گذشت ۶ سال هنوز هم سرگشته و حیرانم... چون مسیر شناخت پیچیده و بلنده. مثل اینه که با گذاشتن یه تیکه از یه پازل چند هزار تیکه‌ای، کمی قدم‌های بعدی و طرح کلی پازل واضح‌تر بشه. ولی نباید از ندونستن طرح نهایی ترسید. باید قدم قدم توی مسیر شناخت مأموریت و چشم‌انداز جلو بریم.💪🏻 اما حالا چه جوری بریم که بهتر به طرح نهایی نزدیک بشیم؟ نقطه شروع کجاست و اولین قطعه پازل رو کجا باید بذاریم؟ برنامه‌ریزی یا مأموریت و چشم‌انداز؟ یا هر دوی این‌ها رو با هم باید پیش برد؟ اگه به این موضوع علاقه دارید قسمت‌های بعدی رو دنبال کنید.🌸 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
ولادت آقاجانمون مبارک🌺 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان زهرا ۲/۵ ساله و هدی ۳ ماهه) برای انتخاب رشته کارشناسی تقریباً تنها ملاکم علاقه شخصی بود. اما حالا علاوه بر علاقه، نیاز جامعه برام خیلی پررنگ شده بود و از طرفی داشتن خانواده خوب و چند تا بچه با اختلاف سنی کم و تربیت اون‌ها هم از اولویت‌هام بود. با در نظر داشتن پارامترهای مهم زندگی شخصی و اجتماعیم و مشورت با دوستانی که توی این مسیر از من جلوتر بودن و شرکت تو نشست به یه محدوده کلی برای ادامه مسیرم رسیدم. البته بعضی وقتا گره کار جز با و خواستن از خدا باز نمیشه. در ادامه چیزی که بیشتر از هر چیزی به من کمک کرد پروژه‌های مربوط به محدوده شناسایی شده بود که برای محل کارم انجام می‌دادم. به این شیوه میگن ! یعنی با ورود جزئی به کارهای مختلف آینده واضح‌تر میشه. لازم نیست این پروژه رو برای جایی انجام بدیم. می‌تونیم خومون کارهای کوچیکی تعریف کنیم. اما باید جدی بگیریمش، براش مطالعه هدفمند داشته باشیم، توی ذهنمون بپرورونیمش و.... اینطوری به مرور دایره موضوعات کوچیک‌تر و مأموریت و چشم‌انداز روشن‌تر میشه. و اما کجای این داستانه؟ من برنامه‌ریزی رو با خوندن نحوه برنامه‌ریزی آدم‌های دیگه شروع کردم. اما این شروع با شکست مواجه شد. با دیدن نحوه برنامه ریزی دیگران گیج می‌شدم و نمی‌فهمیدم باید چی کار کنم. تصمیم گرفتم برنامه متناسب با خودم رو بسازم، یعنی چی؟ یعنی برنامه‌ریزی رو از نقطه‌ای که توش قرار دارم شروع کنم، نه نقطه‌ای که برنامه‌ریزی برای من تعیین می‌کنه! این یعنی چی؟ برنامه‌ریزی ابزاریه که دو گام داره. گام اول تعیین مأموریت و چشم‌اندازه و گام دوم تلاش برای محقق کردن اون‌ها. در واقع فلسفه وجودی ما هست؛ مثلا من برای اثر‌گذاری در عرصه اقتصاد به این دنیا آمده‌ام! و شخصیتیه که امروز برای چند ده سال آینده‌مون تصور می‌کنیم؛ مثلا من می‌خوام ۱۰ سال دیگه مادر ۴ فرزند و هیئت علمی دانشکده اقتصاد باشم. برنامه‌ریزی در نقطه شروع خودش میگه بیا مأموریت و چشم‌اندازت رو روی کاغذ بنویس و برای رسیدن به اون‌ها برنامه‌هایی رو تعریف کن و اون‌ها رو در قالب‌های سالانه و ماهانه و بعد هفتگی و روزانه ریز کن و با روش‌هایی این برنامه‌های ریز شده رو به سرانجام برسون. بودن در قید و بند این واژه‌ها و مرحله‌ها من رو گیج می‌کرد. تصمیم گرفتم برنامه‌ریزی بلندمدت رو کنار بذارم و با این فرض که من برای یک سال آینده‌م دو سه تا برنامه رو به صورت ذهنی تعریف کردم، فعلاً برای به سرانجام رسوندن این‌ها از برنامه‌ریزی کمک بگیرم! چون این برنامه منه که اصالت داره، نه برنامه‌ریزی! هدف از برنامه‌ریزی اینه که آروم‌ و بهینه ما رو به اهدافمون نزدیک کنه. پس اگه اینطور نیست باید مشکل رو پیدا و حل کرد. من راه‌حلم برای مشکلم این بود که برنامه‌ریزی رو از نقطه‌ای شروع کردم که بهش نیاز داشتم و فقط بخش‌هایی از اون رو به کار بردم که کارم رو راه می‌انداخت. ‌ هر چند بعد از یک سال به فایده آوردن مأموریت و چشم‌انداز و برنامه بلندمدت روی کاغذ رسیدم( اینکه باعث میشه چیزی از قلم نیفته و کارها قابلیت ارزیابی پیدا کنن و کلا احتمال خطا کم بشه) و کم‌کم رفتم سراغش، با این تفاوت که این بار من سوار بر برنامه‌ریزی بودم. توی قسمت بعد در مورد گام دوم برنامه‌ریزی صحبت می‌کنیم. پ ن: مشکلی که من با خوندن برنامه‌ریزی دیگران داشتم این بود که آدم ها انتهای کارشون رو به نمایش می‌ذارن و من انتظار داشتم در لحظه شروع برنامه‌ریزی به انتهای کار اونا برسم. درحالی‌که اون نمایش حاصل چندین ماه یا سال تلاش کاملاً تدریجیشون بود. من تلاشم اینه که فرآیندی که طی کردم رو بگم و نه فقط انتهای کارم رو. شاید کمک بیشتری به خواننده بکنه. اما باز من هم از یک مسیر رفته با شما صحبت می‌کنم و شما حواستون به این نکته باشه. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان ۲.۵ ساله و ۳ ماهه) من چند کار رو برای خودم انتخاب کرده بودم تا انجامشون بدم، از طرفی وقتم هم به خاطر کم شدن ساعت خواب بچه داشت محدودتر می‌شد.⏰ لنگ لنگان جلو اومده بودم، اما دیگه بدون برنامه ریزی دقیق تر کارم پیش نمی‌رفت، فقط پروژه‌های محل کارم نبود که تمام وقت آزادم رو بهش اختصاص بدم، درس و دوره مطالعاتی و فعالیت‌های دیگه‌ای هم به برنامه‌م اضافه شده بود، حتی لازم داشتم کارهای خانوادگی رو هم روی کاغذ بیارم تا از دستم در نره، یه معادله رو در نظر بگیرید، وقتی تک مجهولیه می‌شه ذهنی حلش کرد اما وقتی چند مجهولی می‌شه مجبوری روی کاغذ به جواب برسونیش، البته مهم بود که تعداد و حجم برنامه‌هایی که انتخاب می‌کنم معقول و با زمانی که دارم هماهنگ باشه، این معقول بودن رو اول حدس می‌زنی اما بقیه‌ش رو با تجربه کردن متوجه می‌شی؛ مثلا من حدس می‌زنم که در ترم پیش رو بتونم ۲ کار رو انجام بدم، برنامه‌ریزی می‌کنم براش و پیش میرم و می‌بینم به هر دری می‌زنم نمی‌شه، اونوقت کار کم اولویت‌تر رو حذف می‌کنم، یا می‌بینم وقتم آزاده و کار سوم رو هم اضافه می‌کنم... ❓پس اولین سوال جدی من این بود که اصلا من چقدر وقت توی یک روز و یک هفته‌م دارم؟ یه کاغذ برداشتم و ساعات خواب و بیداری زهرا رو روش نوشتم، مدل من اینطوره که تا بچه‌ها می‌خوابن میرم سراغ کارهای برنامه‌ریزی شده خودم و دست به سیاه و سفید نمی‌زنم! 🤪مرتب کردن خونه، اتو، آشپزی، ظرفا همه این‌ها تو بیداری بچه‌ها و با کمک خودشون و به شکل بازی انجام می‌شه، حتی اگه زمان خیلی بیشتری بطلبه و با کثیف کاری همراه باشه... با این توضیح الان اگه به خودم سخت نگیرم حدود ۲۰ ساعت در هفته وقت مفید و متمرکز دارم، ۱.۵ ساعت بعد از نماز صبح و ۱.۵ ساعت عصر، یعنی ساعاتی که بچه ها خوابن و من بیدار. قبلا که روزها زهرا بیشتر می‌خوابید من صبح‌ها خیلی زودتر بیدار نمی‌شدم! وقتی خواب روزش کم شد من از خواب صبح خودم به مرور کم کردم اما هنوز بازدهی عصرهام بیشتر از صبح هاست و خواب عصر بچه ها رو لازم دارم، برای همین هم اگه دختر من توی این سن به ۱۰ ساعت خواب در شبانه روز نیاز داره، من خودم ۲ ساعتش رو برای عصرش ذخیره می‌کنم و صبح زودتر بیدارش می‌کنم، کاری که از همین الان با نوزادم هم می‌کنم تا زمان خواب دو خواهر هماهنگ باشه! اگه شما ابتدای راهین سخت نگیرین و حتما آهسته و پیوستگی رو حفظ کنید، شده ۵ ساعت در هفته رو برای خودتون زنده کنید و موازی با برنامه‌ریزی برای اون ۵ ساعت سعی کنید ساعت خواب بچه‌ها و خودتون، تغذیه و چیزهای دیگه رو به مرور اصلاح کنید تا زمان بیشتری رو به دست بیارین. تصمیم من از کوچیکی زهرا این بود که وقتی خونه هستیم روی ساعات بیداریش حساب نکنم چون اگه من حتی ۱۰ دقیقه برای ساعات بیداری زهرا برنامه بریزم، کل روز حواسم به پیدا کردن فرصتی برای انجام اون کاره و این، لذت حضور کنار بچه‌م رو ازم می‌گیره، اما معناش این نیست که تمام ساعات بیداری بچه همراه هم باشیم، حتی مقیدم در طول روز فقط چند بار با تمرکز بهش دل بدم و بازی کنم و دیگه رهاش کنم، به کارهای خونه و خودم می‌رسم، کتاب دستم می‌گیرم، صوت گوش میدم، حتی گاهی جلسه مجازی دارم ولی جلسه ای که تمرکز بالای من رو نخواد، جوری که تمرکز من از نحوه رفتارم با بچه برداشته بشه... این رو تجربه کردم که وقتی خودم رو ملزم کنم تو ساعات بیداری بچه با تمرکز کاری رو به سرانجام برسونم آسیب داره و برای هر دومون اذیت کننده ست، البته این روزا که زهرا ۲.۵ ساله شده، هم به خاطر اومدن بچه دوم توقعش از همراهی همیشگی من داره معتدل‌تر می‌شه و هم به خاطر فضایی که از نوزادی توش بوده، بعد از ۲ سال کمی پذیرفته که مامان گاهی کلاس، جلسه یا کاری داره که بدون حضور اون باید انجام بده، برای همین هم الان اگه کار واجبی داشته باشم بهش می‌گم که کار دارم و عبارت "کاری دارم که باید انجام بدم" براش مفهوم شده! با یه بازی یا خوراکی مشغولش می‌کنم و می‌پذیره که در حد ۲۰ دقیقه مثلا بشینم پشت لپ تاپ، هنوز هم از هر ۵ بار ممکنه دو بار رو همراهی نکنه ولی تصور در همین حد هم تا چند ماه پیش برام خوشایند بود! به این کار می‌گن روتین سازی، پروسه‌ای که صبوری می‌خواد و خیلی تدریجیه ولی بلاخره جواب می‌ده... قسمت بعد وارد نحوه و جزئیات برنامه‌ریزی میشم. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
( مامان زهرا ۲.۵ ساله و هدی ۳ ماهه) من یه جدول هفتگی لازم داشتم برای یک ترم تحصیلیم. پس همه کارهای درسی و غیردرسی اون ترم که در طول هفته باید بهشون وقتی اختصاص می‌دادم رو لیست کردم؛ تمرین فلان درس، کلاس آنلاین، جلسه مجازی، پروژه، مطالعه آزاد کتاب و... تا جایی که میشد کامل و دقیق. مرحله بعد زمان‌دهی به هر کار بود. اول کارهایی که حتما باید در زمان خواب بچه انجام بشه. از بین اون‌ها با کارهای زمان‌دار شروع کردم. مثلاً مباحثه فلان درس ۱ ساعت، فلان جلسه ۱.۵ ساعت. حتی برای مقرری هفتگی دوره مطالعاتیم هم سرعت مطالعه‌م رو اندازه گرفتم و تخمین زدم که چقدر زمان در هفته باید براش بذارم. اما بعضی کارها مثل پروژه یا یادگیری یه کار هنری ته ندارن و هرچی زمان بیشتر باشه بهتره. برای همین دیگه هر چی زمان از ۲۰ ساعتم باقی موند رو بین این‌ها تقسیم کردم. مرحله بعد چیدن این کارها در جدول هفتگی‌ای بود که عکسشو می‌بینید، ساده و کار راه‌انداز! این جدول اجازه نمیده کاری جای کار دیگه رو بگیره و کاری روی زمین بمونه و به زمان‌های خالی نظم میده و ذهن رو از استرس این‌که حالا چی کار باید بکنم رها میکنه و... خلاصه خیلی به درد من می‌خوره. جدول من همون‌طور که گفتم بر اساس زمان خواب بچه‌هاست. اینجا هم باز اول، کارهای زمان‌دار رو می‌ذارم تو جدول. مثلاً دوشنبه ساعت خواب بچه‌ها جلسه دارم یا شنبه مباحثه دارم. تو این مرحله شاید مجبور بشم یک روز در هفته ساعت خواب بچه‌ها رو تغییر بدم چون خواب بچه کمی منعطف‌تر از ساعت مثلاً جلسه کاری هست. اما معمولاً از دوستان و همکاران خواهش می‌کنم اونا اگه مشکلی ندارن برنامه‌شون رو با ساعت خواب بچه‌های من هماهنگ کنن. اگه هیچ‌کدوم نشد هم با روش‌هایی جلسه رو تو بیداری‌شون برگزار می‌کنم! حالا نوبت کارهاییه که زمان ثابت ندارن ولی باید جای خاصی از جدول گذاشته بشن‌. مثلاً تحویل تمرین درسی موعد مشخص داره و باید حلش رو جایی از جدول بذارم که به موعدش برسه. این‌طوری میشه حتی با وجود تأهل و بچه داشتن نفر برتر دوره تحصیلی هم بشیم!😎 (جایزه‌م رو تو عکس دوم گذاشتم، خیلی کتاب ارزشمندیه) حالا بقیه جاهای خالی جدول رو با کارهایی که موندن پر میکنم. مثلا یادگیری یه کار هنری برای من در طول هفته محدودیت زمانی نداره و هر جایی از روزای هفته می‌تونم بذارمش. این‌ها نکاتیه که هرکس متناسب با کارهای خودش باید برنامه‌ش رو بالا و پایین کنه تا به حالت بهینه برسه. نکات ظریف و ساده ای هست که عدم رعایتشون برنامه‌ریزی رو ناکارآمد می‌کنه و ما رو دلسرد. اما نباید ناامید شد و باید هم‌زمان با اجرای برنامه، اون رو ارزیابی و اصلاح کرد. البته به شرطی که مشکل از برنامه‌ریزی باشه. چون شکست برنامه علل مختلفی می‌تونه داشته باشه که یکی از اون علل ایرادات برنامه‌ریزیه! ممکنه مشکل، ضعف اراده و کم بودن انگیزه‌مون توی اجرای برنامه باشه. یا اصلاً کارهایی که تعریف کردیم متناسب با روحیات یا شرایطمون نباشن‌. بنابراین اگر شکستی هست باید به دقت بررسی بشه. مثلاً در مورد همین یه جدول ناقابل که من کارم رو باهاش شروع کردم کلی نکات اصلاحی وجود داشت: ✅ ۱.۵ ساعت پشت سر هم برای یک کار گذاشته بودم و خسته می‌شدم و برای استراحت گوشی دست می‌گرفتم! پس اون زمان رو به دو تا کار اختصاص دادم که وقتی از اولی خسته شدم برم سراغ دومی. ✅یا اینکه عصر ها تمرکزم بیشتر بود و لازم بود کارهایی که نیاز به تمرکز بیشتر داشت رو عصر بذارم. ✅یا من برای ۱.۵ ساعت پر برنامه می‌ذاشتم و خب زمانم تموم می‌شد درحالی‌که کارهام انجام نشده بود. پس لازم بود زمانی رو برای حواشی احتساب کنم و کارها رو بیشتر پخش کنم. خلاصه نباید انتظار داشت که ابتدای کار با یه برنامه بی نقص مواجه بشیم. برنامه‌ریزی اولیه می‌کنیم، انجامش می‌دیم و هم‌زمان ارزیابی و اصلاحش می‌کنیم. در مورد ارزیابی تو قسمت‌های بعد توضیح میدم. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان زهرا ۲.۵ ساله و هدی ۳ماهه) یه مدت کوتاه با اون تک جدول جلو رفتم تا دیدم کارهای دیگه‌ای در طول روز پیش میاد که خارج از جدوله و عدم مدیریتشون آرامشم رو به هم می‌زنه، مثلا فراموششون می‌کنم و انجام نمی‌شن و... کارهایی مثل پیام واجبی به کسی، پیگیری کاری از کسی، انجام یه کار اینترنتی و... خلاصه این یه حس شکست بود، اما راه حل داشت!😍 وقتش بود برنامه ریزیم رو به‌روز‌رسانی کنم و برای این کارها یه ابزار مدیریتی ایجاد کنم؛ چک لیست روزانه! همین دو تا جیبی که بالای آبسردکن می‌بینید که با جعبه‌ی شکلات درست شدن!😄 گاهی اول صبح، اگر نشد همون ساعات اولیه روز، همه کارهایی که به ذهنم می‌رسه رو توی این برگه‌های کوچیک لیست می‌کنم، این کارها اولا بر اساس همون جدول ترمی هست که قسمت قبل توضیح دادم، یعنی مثلا امروز عصر توی جدولم به حل تمرین اختصاص داره، توی لیستم می‌نویسمش، ثانیا هر کار دیگه‌ای که یادم میاد که اون روز یا نهایتا تا چند روز آینده باید انجام بشه رو میارم توی لیست.👌🏻 این چک لیست ذهن رو از درگیری خالی می‌کنه و تمرکز رو زیاد می‌کنه، مثلا من چند دقیقه به غذایی که برای شام می‌خوام درست کنم فکر می‌کنم و می‌نویسم توی اون کاغذ تا حین کارهای دیگه‌م دغدغه‌ی شام چی بپزم نداشته باشم، یا خرید‌هایی که برای خونه در طول روز یادم میاد رو سریع انتقال می‌دم به کاغذم.👌🏻 این کاغذ چندین بار در طول روز چک می‌شه و تیک می‌خوره یا چیزی بهش اضافه می‌شه البته همین چک‌لیست هم بعد از مدتی به نظرم اومد که ایرداتی داره؛ ❌ مثلا هی کاغذ پر می‌شد و تعداد زیادی از کارهاش خط نخورده باقی می‌موند. به نظرم اومد که بهتره کارها رو بر اساس معیار اهمیت و فوریت تقسیم‌بندی کنم و هر کدوم رو توی کاغذ مخصوص خودشون بنویسم! یعنی الان دو دسته کاغذ دارم؛ کاغذ کارهای فوری کاغذ کارهای غیر فوری ❌ مشکل بزرگ دیگه این بود که کارهایی که توی این لیست‌ها می‌اومد مهمان‌های ناخوانده‌ای بودن که انجام برنامه‌های ثابت منو با اخلال مواجه می‌کردن. چون زمانی رو توی جدول هفتگیم برای انجام این کارها در نظر نگرفته بودم. پس من توی برنامه‌ی مربوط به زمان خواب زهرا حدود یک ربع رو برای انجام یکی دو تا از این کارها گذاشتم و بقیه‌شون رو توی بیداری بچه‌ها انجام می‌دم. الان برنامه‌م چند بخش دیگه هم داره که به مرور اضافه شده؛ ✅ مثلا می‌دیدم من برای یه کاری توی جدول ۱ ساعت وقت گذاشتم و گاهی پیش میاد اون کار رو سریع‌تر انجام می‌دم یا توی بیداری بچه‌ها زمان‌هایی پیش میاد که همه‌چی امن و امانه و با خودشون مشغولن. برای اینکه از این زمان‌ها استفاده‌ی بهتری بکنم، لیستی درست کردم از کارهای غیر فوری که بشه سریع و در زمان کم بخشیش رو پیش برد. مثل مطالعه‌ی دو صفحه کتاب یا نوشتن یه خاطره. اینطوری این وقت‌های پیش اومده قربانی فضای مجازی نمی‌شن! ✅ یه سری لیست غذا و میان‌وعده و بازی‌های با زهرا هم روی در یخچال نصبه برای رهایی از سوال ای وای حالا چی بازی کنیم و ای وای شام چی بپزیم؟ 🔄 در مورد ارزیابی برنامه؛ به جز این ارزیابی‌هایی که حسی متوجه می‌شیم برنامه‌مون یه ایرادی داره، خوبه در شروع اجرای برنامه تا مدتی یه کاغذ و خودکار کنار دستتون بذارید و کارهایی که انجام می‌دید رو دقیق ساعت بزنید. مثلا ۷ تا ۷:۱۰ گوشی- ۷:۱۰ تا ۷:۴۵ مطالعه و... با نگاه کردن به این کاغذ متوجه می‌شین که برنامه‌ای که برای خودتون ریختین رو دارین درست اجرا می‌کنین یا نه. و اگه نه با کمی واکاوی و تحلیل متوجه اشکال کارتون می‌شین. در کنار این کار، ارزیابی نفس هم خیلی کمک‌کننده و لازمه. یعنی آخر شب یا اگه وقت نشد اول صبح فرداش تو یه کاغذ حستون نسبت به خودتون در اون روز رو با جزئیات بنویسید و سعی کنید دلیل هم برای کارها و رفتارهاتون پیدا کنید؛ مثلا امروز با دخترم بداخلاقی کردم، چرا؟ چون کلافه بودم، چرا؟ چون صبح به خوابم غلبه نکردم و از برنامه‌م جا موندم... پ.ن۱: من قسمت‌های مختلف برنامه‌م رو روی در یخچال نصب کردم! با شناختی که از خودم داشتم، می‌دونستم اگه جلوی چشمم نباشه احتمالش زیاده که به جای روزی چند بار، چند روز یه بار برم سراغش... هم اینکه دوست داشتم کاغذهایی که دیگه باهاشون کاری ندارم مثل چک لیست‌ها به سرعت دور انداخته بشن! با این حال شاید روزی به این نتیجه برسم که دفتر گزینه مناسب تریه برام.👌🏻 پ.ن۲ : مطمئنم تا نرین سراغ نوشتن برنامه‌ی خودتون و بعد هم اجراش خیلی از حرف‌هام براتون مبهمه. این توصیه رو جدی بگیرین😉 پ.ن۳: اگه خدا بخواد توی قسمت آخر "منِ با برنامه" در یک روز رو به تصویر می‌کشم تا ماجرا براتون ملموس‌تر بشه. به علاوه‌ی نکات تکمیلی و نکاتی در مورد مدیریت فضای مجازی. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
بعد از نماز صبح، یه کاغذ برمی‌دارم و ۵ تا کاری که باید تا بیدار شدن بچه‌ها انجام بدم رو می‌نویسم: ۱. ۵ دقیقه قرآن ۲. ۳۰ دقیقه کار الف ۳. ۴۵ دقیقه کار ب ۴. ۱۵ دقیقه فضای مجازی به این ترتیب : جواب دادن به فلانی- پیگیری از فلانی- خرید اینترنتی (اگه برای فضای مجازی برنامه نذارم مغلوبش می‌شم، حتی اگه می‌خوام مدتی توی فجازی بچرخم به این کار زمان میدم، هرچند هنوز برای مدیریت فجازی به جمع بندی دقیقی نرسیدم ، اگه شما به راه حل خوبی رسیدین بگین؟) تا رسیدن به گزینه ۴ سراغ گوشی نمی‌رم مگر اینکه برای کار الف و ب نیاز باشه. همسرم همون موقع میرن سر کار و معمولا صبحانه رو خونه نمی‌خورن، اگه بخوان خونه بخورن یا خودشون آماده می‌کنن یا من آماده می‌کنم و تنها می‌خورن... این وضعیت برام ناخوشاینده، چون دوست دارم لحظات خونه بودنشون رو با هم بگذرونیم، با این حال قبلا در مورد اینکه من تا بیدار شدن بچه ها به کارهام برسم با هم صحبت کردیم و من هر چند وقتی از ایشون جویا می‌شم و ایشون هربار ابراز رضایت می‌کنن.🤔 بعد از رفتن همسرم، نمی‌ذارم ساعت از ۸ بگذره و زهرا رو بیدار می‌کنم که عصر مجدد بخوابه. توی ساعات بیداری بچه ها تنوع کارا زیاده؛ معمولا نرمش صبحگاهی ، شعر خوندن و بالا و پایین پریدن داریم که سرحال بیایم. بعدش مرتب کردن خونه و شستن ظرف‌ها، صبحانه و بازی و... تا اذان و نماز. نهار درست نمی‌کنم و هرچی تو یخچال باشه می‌خوریم، شده یه لیوان شیر و خرما و یه کم میوه و ... اینجوری زهرا صبحانه و شام رو بهتر می‌خوره و خودم هم سنگین نمی‌شم که خوابم بگیره! این وسطا هر کاری به ذهنم بیاد رو به کاغذم اضافه می‌کنم و هرچقدش رو بشه انجام میدم و خط می‌زنم.✅ بچه‌ها رو می‌خوابونم، این لحظات اوج غلبه خوابه که واقعا دلم می‌خواد بخزم زیر پتو! 😴تو همون حالت خواب و بیدار ناخودآگاه میرم تو فکر، به ذوق فکرهام نسبتا برق گرفته بلند می‌شم، تجدید وضو می‌کنم و با یه دمنوش و خوراکی خوشمزه میرم سراغ کاغذم و دوباره گوشه‌ش یادداشت می‌کنم: ۱. ۵ دقیقه قرآن ۲. کار ج ۱.۵ ساعت ۳. ۱۰ دقیقه فضای مجازی و دوتا از کارهای خارج از جدول هفتگی که تو چک لیست هست. بعد از بیدار شدن بچه‌ها تا اومدن همسر، میان وعده رو با کمک زهرا آماده می‌کنیم.🍟 خونه رو مرتب می‌کنیم، بعضی روزا حموم کردن بچه ها، درست کردن شام و معمولا یه کار جذاب مثل پارک رفتن یا کیک درست کردن که علاقه خودمه یا انجام یه بازی جدید جزو برنامه روزانه‌مونه. (یه کانال بازی تو پیامرسانم درست کردم و جایی ایده بازی ببینم میفرستم به کانالم) اون وسطا من گاهی خیلی خسته می‌شم و یه چرت ۱۰ دقیقه‌ای می‌زنم در حالیکه دستم رو حایل کردم برای در امان بودن سرم از عبور و مرورهای زهرا!🙅‍♀ گاهی هم دوست دارم فقط بشینم و نه حرفی باشه و نه بازی‌ای، این وقتا معمولا تلویزیون روشن می‌شه شاید روزی نیم ساعت. تا حدودای ۸ - ۸.۵ که همسرم میان و شام و حرف و بازی و ساعت ۱۰ پیش به سوی رختخواب که تا ۱۰:۳۰ خواب باشیم همگی. امان از وقتی که خواب صبح یا عصر بهم غلبه کنه و نتونم به برنامه‌م برسم، یا بیدار باشم و کاری خارج از برنامه انجام بدم که به نظرم بیهوده باشه، تا آخر شب دمق می‌شم و بی‌نشاط (و این شاید از آسیب‌های برنامه ریز بودن باشه) برعکس گاهی جسمم واقعا خسته ست اما حالم خیلی خوبه ... مصرم که خارج از برنامه نخوابم و به انجام برنامه پایبند باشم، یه جوری که قبحش برام نریزه! اما اگه یه هفته خیلی خسته باشم به خودم قول میدم مثلا فردا بعد از نماز بخواب و با بچه‌ها بیدار شو! جمعه ها هم برنامه اینه که برنامه کاری نداشته باشیم. این تصویر برای روزهای عادیه که با بچه‌ها خونه تنهام، اما روزایی که کلاس آنلاین دارم یا وقتایی که فشار روم زیاد می‌شه و نمی‌تونم شرایط رو مدیریت کنم از یه عامل خارجی مثل دوست، مادر و... کمک می‌گیرم! نیاز به گفتن نیست که این ۶ قسمت تمام وجوه زندگی من نیست، من هم انسانم، گاهی کم میارم، انگیزه‌م ضعیف میشه... اما بازیابی می‌کنم و برمی‌گردم. یکی از کارهای مهم برای بازیابی گفت و گو با همسره و یادآوری اهداف و آرمان‌های مشترکمون و انگیزه دهی به هم برای ادامه مسیر.💪 پ ن: اگه می‌خواین برنامه ریزی رو با جزئیات بیشتری دنبال کنین، پیشنهاد می‌کنم کانال من با برنامه رو توی پیامرسان بله دنبال کنید. @manebabarname 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif