«۱. زندگی، گاهی تلخ، گاهی شیرین»
#حبیب_پور
(مامان #نارگل ۸ساله، #نیکان ۵ساله و #نویان ۷ماهه)
#قسمت_اول
به دنیا اومدهٔ سال ۶۲، تو یکی از شهرهای سرسبز و زیبای شمالی در استان مازندرانم.
از خانوادهای درسخوان، با یک برادر.
دوران تحصیلیم به خوبی سپری شد و با کنکور سال ۸۰، برای ادامهٔ تحصیل راهی تهران شدم.
دانشگاه علامه طباطبایی، رشتهٔ روانشناسی. ارشدم رو هم در رشتهٔ آموزش کودکان استثنایی به پایان رسوندم.
یک سال از ارشدم گذشته بود که با معرفی یکی از آشنایان، با جناب همسر آشنا شدم.
ایشون کارشناسی ارشدشون رو تو رشتهٔ کشاورزی تموم کرده بودن و همشهری خودمون بودن.
بعد رفتوآمدهای مرسوم خواستگاری، عقدمون شکل گرفت و به همسری هم دراومدیم.🧡
همون موقع بود که تصمیم گرفتم با همین مدرک ارشدم، آزمون استخدامی دانشگاه آزاد رو شرکت کنم.
آزمون دادم و بعد از مصاحبه، الحمدلله پذیرفته و به عنوان هیئت علمی دانشگاه آزاد واحد نکا، مشغول به کار شدم.
یک سال بعد (آبان سال ۸۸،) عروسی کردیم و رفتیم سر خونه و زندگی خودمون.
سالهای اول زندگیمون با دعوا، قهر و تلخی میگذشت. غریبه بودیم و از روحیات هم بیخبر.😞
ایشون معاشرتی و اجتماعی و اهل رفتوآمد، اما من نه. همینطور یک سری اختلافات و... دیگه.
با راهنماییها و مشورت اطرافیان، کمکم تونستم به مشکلات غلبه کنم.
مطالعهٔ کتب بهبود روابط زوجین و مشاهدهٔ برنامههای روانشناختی از صداوسیما مثل کام شیرین، هم بیتاثیر نبود.
مثلاً یکی از چیزهایی که فهمیدم این بود که مدیریت احساسات و شروع شعلهٔ احساسات باید با خودم باشه و دائم منتظر همسرم نباشم. چه تو شادیها و چه حتی تو خشمها. این من و شاید به طور کلی ما خانمها، هستیم که اثرگذاری بالاتری داریم و تو شروع، تدوام و خاتمهٔ یک دعوا و جنگ و بالطبع شادی و حس خوب میتونیم موثر باشیم.❤️
و همسرم و شاید همهٔ آقایون، در زمینهٔ احساسات، تاثیرپذیرترن.
یکی دیگه از نکاتی که فهمیدم این بود آقایون احتیاج به احساس قدرت، بزرگی و توانمند بودن دارن.
ما خانمها اگه این اقتدارشون رو تو مسائل و مشکلات زندگی و تصمیماتی که میخوایم بگیریم حفظ کنیم، نه تنها خیلی خوشحال میشن ، بلکه سعی میکنن اون مشکلات رو هم حل کنن.😉
خیلی از دعواها و تنشهای ما، به خاطر مداخلهٔ ما زنها در اقتدار و توانمندی مردهامونه. با خیال راحت و اعتماد کامل، بسیاری از مسائل و تصمیمات رو باید به اونها بسپریم و از دور نظارهگر باشیم.😊
با لطف خدا روزهای تلخ گذشتن و زندگیمون روزهای خوش رو به روی خودش دید.
سال ۹۱ تصمیم گرفتم برای داشتن بینش و اطلاعات عمیقتر و گستردهتر تو رشتهٔ خودم و همینطور بنابر اقتضای شغلی و ارتقاء سطح اون، دکترا بخونم.
الحمدلله دکترای دانشگاه تهران قبول شدم و حالا در کنار مسئولیت همسری، دانشجو هم شده بودم...
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«۲. جمعی که جمعتر شد.»
#حبیب_پور
(مامان #نارگل ۸ساله، #نیکان ۵ساله و #نویان ۷ماهه)
#قسمت_دوم
سال ۹۳ آزمون جامع و تافل رو پشت سر گذاشتم و اردیبهشت سال ۹۴ بود که فهمیدم خانوادهٔ دونفرهمون داره سه نفره میشه.😍
از اینکه یه نینی کوچولو اومده بود توی دلم خیلی شاد، سرحال و ذوق زده بودم.😍
وقتی متوجه شدم خدای مهربون به من دختر داده، خیلی خوشحالتر هم شدم. مخصوصاً که خودم خواهر نداشتم.
یادمه که حتی سر تخت سونوگرافی بشکن زدم.😂
دوران بارداری بدی نداشتم. به جز سردرد که طاقتفرسا بود و نمیتونستم دارویی هم مصرف کنم.
این زمان با برنامهریزی، کارهای پایان نامهام رو هم انجام میدادم.👌🏻
تو یه شب زیبای سرد بارانی بهمن ماه، نارگل جانم زندگیمون رو روشن کرد.
از ۵ روزگیش یه خانم پرستار، که از اقوام دورمون بودن به کمکم اومد. ایشون هر روز ۸ تا ۹ ساعت میاومدن و به من توی امور خونه و نوزادم کمک میکردن.
چون داشتم کنار استادی دانشگاه، دکترا هم میخوندم، نیاز به کمک ایشون داشتم. مخصوصاً در شرایط سخت نوزادداری.🥲
دختر کوچولو، شبها تا مدتها بیخوابی داشت. ولی اینها هم گذشت و کمکم به ۹ ماهگیش، که پایان مرخصی زایمانم بود نزدیک شدم.
بعد اتمام مرخصیم طبق قاعدهٔ کاری قبلی، به دانشگاه برگشتم؛ سه روز تمام و با ۱۶ الی ۱۸ واحد درسی.
زمانهایی رو که دانشگاه بودم، دخترم پیش پرستار میموند.
از اون طرف، قضیهٔ دکترام هم بود. هنوز پایاننامه رو به اتمام نرسونده بودم.
الحمدلله در راستای حمایت از دانشجویان مادر❤️، تونستم سه ترم مرخصی بدون احتساب از دانشگاه تهران بگیرم و با قوت بیشتری تمرکزم رو روی پایاننامهم بذارم. هر چند که مشکلات زیادی سر راهش بود، اما آروم آروم پیش میرفت.
خانوادهٔ همسرم ساکن تهران بودند.
مواقعی که باید به دانشگاه میرفتم، من و دخترم همراه اونها به تهران میرفتیم و مادرهمسرم نارگلجان رو نگه میداشتن و من به کارهای دانشگاهم میرسیدم.
نارگل خانم ۲ ساله که شد، به فکر فرزند بعدی افتادم. دوست داشتم زودتر براش همبازی بیاریم.
و خدا بهمون لطف کرد و خیلی زود یه نینی دیگه اومد توی دلم.😍
خداروشکر مشکل پزشکی خاصی نداشتم و راحت میتونستم به تهران رفتوآمد کنم و مطالعات و کارهای تحقیقاتی خودم رو تکمیل کنم، تا به امید خدا سر موعد مقرر فارغالتحصیل بشم و سنوات نخورم.😅
الحمدلله در ماه ۷ بارداری از پایاننامهم، با درجهٔ عالی دفاع کردم.
از رزق خوب آقا نیکان، در یک ماهگیش هم نامهٔ پذیرش مقالههام، (که در مدت بارداری مشغول نوشتنتشون بودم) اومد.😃
اونایی که در جریان دکتران، میدونن که این، چقدر مرحلهٔ مهمیه.😁
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
پيامبراکرم (صلى الله عليه و آله):
دُعاءُ الوالِدِ لِوَلَدِهِ كَدُعاءِ النَّبىِّ لاُِمَّتِهِ، دُعاءُ الوالِدَةِ يُفْضى اِلَى الحِجابِ؛
دعاى پدر براى فرزندش، همانند دعاى پيامبر براى امّتش است. دعاى مادر از موانع اجابت دعا، مىگذرد.
مشكات الانوار، صفحه ۲۸۲
🏴بوی غم می آید از شهر رسول
بوی اشک حیدر و آه بتول
آسمانی ها همه دل بی شکیب
بر لب شیر خدا امن یجیب🏴
رحلت پیامبراکرم محمدمصطفی (صلی الله علیه وآله) تسلیت باد🖤
امام حسن (علیه السلام):
مَنِ اِتَّكَلَ عَلَى حُسْنِ اَلاِخْتِيَارِ مِنَ اَللَّهِ لَهُ لَمْ يَتَمَنَّ أَنَّهُ فِي غَيْرِ اَلْحَالِ اَلَّتِي اِخْتَارَهَا اَللَّهُ لَهُ.
تحف العقول-جلد۱-صفحه۲۳۴
هر كه به حُسن انتخاب خداوند اعتماد نمايد، آرزو نمىكند در غير حال و وضعى قرار گيرد كه خدا برايش انتخاب كرده است.
🏴اى بقیعت عاشقان را کعبه عشق و امید سینه چاکـیم از غـم تو، بیقـرار غربتت
شهر یثرب داغدار خاطرات رنج توست
خم شده پـشت مدیـنه زیر بـار غـربتت🏴
شهادت امام حسن (علیه السلام) تسلیت باد🖤
«۳. آغاز آموزش با قرآن»
#حبیب_پور
(مامان #نارگل ۸ساله، #نیکان ۵ساله و #نویان ۷ماهه)
#قسمت_سوم
بعد از پذیرفته شدن مقالهها رفتم سراغ فرایند تسویه حساب و گرفتن مدرک، که بتونم ارتقاء پیدا کنم و به درجهٔ استادیاری برسم.
اما خدا می دونه در این فرایند با چه سختیها، دلواپسیها و مشکلات عجیب و غریبی (مثل عدم تطابق نمرهٔ پایاننامه در جلسهٔ دفاع با بارمهای درج شده در صورت جلسه و عدم تایید مقالهٔ اول علیرغم اعتبار بالا، توسط شورای پژوهشی دانشگاه تهران) روبهرو شدم که حل اونها بسیار زمانبر و انرژیبر بود.🥲
ولی الحمدالله خداوند باز هم لطف داشت و این دوران هم به خوبی سپری شد.
خداروشکر، نیکان نوزاد آرامی بود و بر عکس نارگل شبها میخوابید. ولی نارگل جانم با اضافه شدن یه نفر جدید، خیلی حساس شده بود.
اوایل تولد برادرش، درهم و برهم و قاطی☹️ بود. باید کسی اونو بغل میکرد و دور میداد تا بخوابه. گاهی هم کلا بیحوصله میشد و با تلویزیون و حمام و بازی هم آروم نمیشد.😞
شبها مجبور بودم هر دو رو پیش خودم بخوابونم تا کمکم به این شرایط عادت کنه و روزها اونو به پرستار یا والدینم بسپرم تا بتونم از عهدهٔ مراقبت از نوزاد جدید بربیام.
خداروشکر والدینم خیلی همراه بودن. پدر جانم مرتب دخترم رو به پارک و مسجد و گردش میبرد تا حال و هواش به احسنالحال تبدیل بشه.😊
با گذر زمان حساسیتش از بین رفت و کمکم با هم همبازی شدن.
دوست داشتم این شرایط رو تافت😆 بزنم که در همون حالت بمونه.😁
همین زمان بود که کرونا اومد.😱
با ترس، دلهره، انزوا و در خونه موندنهاش.😥
آموزشهای دانشگاه آنلاین شد که البته این، برای ما مامانا اتفاق میمون و مبارکی بود.😁
در همین حین پرستارم مبتلا به کرونا شدن و دیگه نیومدن.
بعد اون اوضاع برام بسیار سخت شد؛ هر چند والدینم نزدیک ما بودن و در حد توانشون کمکم میکردن.
به لطف خدا بعد از چند ماه تونستم پرستار دیگهای پیدا کنم و زندگیام دوباره روی روال افتاد.👌🏻
بچهها داشتن بزرگتر و بزرگتر میشدن.
نارگل خانم به سن پیشدبستانی رسید. من تصمیم گرفتم مهد قرآن رو براش انتخاب کنم.
جای خیلی خوبی بود؛ علاوه بر آموزشهای ضروری پیشدبستانی، قرآن و مفاهیم دینی هم آموزش داده میشد.
از اینکه میدیدم دخترم توی همچین فضای معنوی و مذهبی رشد میکنه و آموزش میبینه، خوشحال بودم.
یادمه روزی رو که بچهها سرود سلام فرمانده❤️ رو میخوندن و من اشک شوق میریختم، از اینکه نارگل جانم مدح و ثنای امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف)🙏🏻 رو میکنه.🥲😍
الحمدلله حضور توی مهد کودک و فضای دوستان همسنش، باعث رشد مهارتها و تقویت اعتماد به نفس نارگلی شده بود🤲🏻؛ بزرگتر شده بود و بسیار خانم و فهمیده...
و من این رو هم هدیهٔ امام زمانجانم میدیدم.🥺
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
امام رضا (علیهالسلام):
«هر که غم مؤمنى را بزداید، خداوند در روز قیامت، غم را از دل او مى زداید.»
«مَن فَرَّجَ عَن مُؤِمنٍ فَرَّجَ اللّهُ عَن قَلبِهِ یومَ القیامَةِ»
(کافی: جلد۲، صفحه۲۰۰، حکمت۴، گزیده حکمتنامه رضوی، صفحه۴۶۲)
هر چند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی فرشتهای که به پابوس آمده
انگار بین رفتن و ماندن مردد است
اینجا مدینه نیست نه اینجا مدینه نیست
پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟!
حتی اگر به آخر خط هم رسیدهای
اینجا برای عشق، شروعی مجدد است
🏴شهادت امام رضا (علیهالسلام) تسلیت باد.🏴
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«۴. این آرزوی بزرگ من»
#حبیب_پور
(مامان #نارگل ۸ساله، #نیکان ۵ساله و #نویان ۷ماهه)
#قسمت_چهارم
همزمان با پیشدبستانی نارگل، به فکر فرزند سوم هم بودم.
دوست داشتم دختر باشه که برای نارگلی خواهر بشه.😍
نیکان عمو و دایی داشت، ولی نارگلی خاله و عمه نداشت.🥲
در همین حین دوز اول واکسن کرونا رو هم زدم و ایمنی نسبی پیدا کردم😇 و حس کردم آمادگی برای بارداری رو دارم.
خودم و همسرم توی خانوادهای کمجمعیت بودیم و دوست داشتیم بچهها زیاد باشن.🤓🤓😎
باردار شدم، اما این فرزند سوم ما شش هفته بیشتر مهمانمون نبود و سقط شد.😢
راستش خیلی توی این مدت استرس داشتم که حتماً باید دختر باشه... شبها همیشه گریه میکردم و به این فکر میکردم که اگه غیر از این باشه چه کنم؟😥
بههرحال بعد از این اتفاق، حداقل از اینکه از اون همه استرس و شب نگرانی خلاص شده بودم، احساس راحتی کردم و به ادامهٔ زندگی پرداختم...😕
بعد از اون شرایط، دوز دوم واکسنم رو زدم و با مشورت متخصص استراحت داشتم تا بدن بازیابی بشه...
نارگلی کلاس اول🥰 رفته بود و من هنوز مصمم بودم فرزند سوم داشته باشم.👌🏻
با توکل به خدا، نتیجهٔ آزمایشم مثبت شد. هر چند بازم مضطرب و نگران بودم.
اطرافیان و همکاران واکنششون چی خواهد بود؟
آیا میتونم نیازهای سه فرزند رو پاسخگو باشم؟
خداروشکر اطرافیان حامیام بودند. هر چند اگه منو نهی هم میکردن، من باز این کار رو انجام میدادم؛ هدف ما داشتن خانوادهای بزرگ بود👌🏻
چیزی که خودمون نداشتیم.😢
با وجود تدابیر سنتیای که برای فرزند دختر انجام دادم، نوزادم پسر👶🏻 شد.
ولی دل به سرنوشت سپردم و تسلیم رضای خداوند شدم.
این بارداری هم غیر از تهوع و سردردهای معمول🤯 مشکل خاصی نداشتم.
ولی بر خلاف دورههای قبل، خیلی مبتلا به سرماخوردگی میشدم🤧 و به علت سیستم ایمنی ضعیف🤒 دیر خوب میشدم.
چون دکترام تموم شده بود، درس و پایاننامه و رفتوآمدی به تهران نداشتم و این خیلی کارمو راحت میکرد. از این شرایط خیلی راضی بودم.😁
آقا نویان اسفند ۱۴۰۱ به دنیا اومد.🥰
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«۵. دوران پسا سه فرزندی»
#حبیب_پور
(مامان #نارگل ۸ساله، #نیکان ۵ساله، و #نویان ۷ماهه )
#قسمت_پنجم
وقتی پسرم به دنیا اومد، با وجودی که قبلاً خیلی دختر دوست داشتم، عاشقش شدم.❤️
نارگل هم باهاش ارتباط میگرفت و بازی میکرد و من خوشحال بودم. نیکان هم همینطور. هر چند گاهی به من میگفت آبجی میخوام.😁
دخترم تو بارداری کمکحالم بود. ولی براش عجیب بود که چرا گاهی حالت تهوع و سردرد میشم.☺️ روز آخر که میخواستم به بیمارستان برم، به پرستارم گفته بودم جریان نینی رو به بچهها بگن. تا اون موقع چیزی بهشون نگفته بودم. راستش دلم نمیاومد به نارگلی بگم نینی پسره!
ولی الان همه عاشقش هستیم.😊
اوایل سهفرزندی بسیار سخت بود.
مدیریت بچهها، کارهای منزل، مراقبت و استراحت خودم و شرایط ضعف بعد از زایمان و...
البته مرخصی زایمان داشتم و در اون شرایط سخت، خیالم از بابت دانشگاه راحت بود.👌🏻
الحمدلله همسرم خیلی همراه بودن. هر چند به علت مشغلههای کاری، کمتر درگیر نوزاد و مراقبتهاش میشدن.
در این شرایط پرستارم هم به علت مشکلاتی رفتن و در این زمان بسیار سخت، منو تنها گذاشتن.
نویان فقط روی پا میخوابید و این برای من که باید به نیازهای بچههای دیگه هم رسیدگی میکردم بسیار سخت بود.
بعد از بررسیهای سخت و طولانی و مستمر، خانمی به طور موقت اومدن که کمکحالم باشد. در نبود نیروی کمکی اصلاً نمیتونستم. راستش عادت کرده بودم به حضور کسی برای کمک و با حضور نیروی کمکی، بهتر از عهده کارها و مراقبت از بچهها برمیاومدم.🫢
گاهی اوقات که کسی نبود، خونهٔ مادرم میرفتم تا بتوانم از پس امور بر بیام.
نویان که بزرگتر شد و از اون شرایط نوزادی دراومد، راحتتر شدم. مخصوصاً که تجربهٔ بزرگ کردن دو فرزند دیگه رو هم داشتم. به هر حال، کار نیکو کردن از پر کردن است.🤭
بعد نویان، بچههای اول و دومم، خیلی بهتر مستقل شدند.
بیشتر با هم بازی و دعوا😜 میکردن و بیشتر دوست داشتن با هم باشن و وابستگیشون به هم بیشتر و به من کمتر شد. دخترم تا حد ممکن نیازهای نیکان رو رفع میکرد.
با نینی هم بازی میکرد و الحمدلله مشکل درسی هم نداشت.
گاهی در انجام کارهای منزل هم ازشون کمک میخواستم. نارگل خونه رو جارو می کشید و نیکان مرتب میکرد.
الان بیشتر از هر چیز به مادر بودنم افتخار میکنم و خدارو به خاطر داشتن بچهها شکر میکنم و ازش میخوام بازهم بهمون فرزند صالح و سالم و ترجیحاً دختر😜 بده.
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«۶. این روزهای من چگونه میگذرد؟»
#حبیب_پور
(مامان #نارگل ۸ساله، #نیکان ۵ساله، و #نویان ۷ماهه )
#قسمت_پایانی
مدتی میشه که به عنوان مشاور در مهدکودکهای شهر فعالیت میکنم. کارم رفع مشکلات رفتاری بچهها، مثل اختلال اضطراب جداییه. همینطور مسئول آموزشهای تخصصی برای والدین و مربیانم.
فعلاً هفتهای دو روز، به صورت سه ساعته...
همینطور به عنوان مترجم با سه تا از انتشاراتیهای تهران هم همکاری میکنم. قبل تولد نویان، تو زمانهای خواب بچهها، یا زمانهایی که با هم بازی میکردن یا تلویزیون میدیدن، مشغول ترجمه میشدم. اما فعلاً بعد نویان، به خاطر مشغلههای بیشتر و زمان کم، سراغشون نرفتم...
مرخصی زایمانم هنوز ادامه داره و الحمدلله به خاطر قانون حمایت از جوانی جمعیت، روزهای تدریس تو دانشگاهم، به ۲ روز تقلیل یافتن که کمکم میکنه زمان بیشتری رو به خودم اختصاص بدم. الحمدالله این هم رزق و روزی فرزند سوم.☺️
من بعد پا گذاشتن بچهها تو زندگیم، متوجه خیلی از عیبهای شخصیتی خودم شدم و این کمکم کرده بتونم در راستای حلشون تلاش کنم و صبورتر، خلاقتر و مهربونتر بشم.
معتقدم بچهها برای تربیت ما پا به این دنیا گذاشتهاند...
اونها پاکاند و صاف؛ این ما هستیم که در کنارشون باید تربیت بشیم، رشد کنیم و انسان بشیم.
اینجوریه که میتونیم الگوی خوبی برای اونها باشیم.
با حضور بچهها، سعی میکنم مدیریت بیشتری تو وقتم داشته باشم. یعنی آدم بعد مادر شدن، این مدیریت تو وقت رو خیلی خیلی بهتر میفهمه و بهش نیاز پیدا میکنه.👌🏻
یه سری از کارها رو برای حفظ شادی و سرحالیم توی برنامهم دارم:
مثلاً حتما روزانه دو صفحه مطالعه میکنم. عصرها معمولاً مقداری پیادهروی میرم، ورزش رو برای کاهش وزن بعد از زایمان تو برنامهام دارم و خیلی مصمم با برنامهٔ متخصص تغذیه، رژیم کاهش وزن دارم.
سعی میکنم با سرعت بیشتری کارهای منزل رو انجام بدم.
اولین کار من هر روز صبح آماده کردن ناهاره. چون بچهها وقتی سیر باشن، کمتر بهونه میگیرن.
شام و ناهار رو معمولاً همزمان درست میکنم.
سعی میکنم کارها تلنبار نشن؛ هر کاری رو در همون وقت خودش انجام میدم.
ظرفها بعد از غذا شسته میشن و ظرفشویی تمیز میشه و آشغالها خالی میشن.
ولی در کنارش وسواس تمیزی و مرتب بودن خونه رو هم کنار گذاشتم و این به نظرم نکتهٔ خوبی برای چندفرزندیهاست. این شرایط بالاخره موقتیه و به زودی با بزرگتر شدن بچهها از بین میره.😉
از زمانهای مرده حداکثر استفاده رو میکنم. مثلاً موقع خوابوندن نویان، مطالعه میکنم.👩🏻🎓
تلاش میکنم اتلاف وقت خودم رو کم کنم. کارهایی مثل بازی با گوشی و عوض کردن کانالهای تلویزیون!😬
هر چند برای تفریح، ساعتی از شب رو کنار خانواده تلویزیون هم میبینم.
در دورهٔ مادری خودم فهمیدم برای اینکه بتونم مادر خوبی برای بچهها باشم، اول باید حال جسمی و روحی خودم خوب باشه.
همچنین سعی میکنم هیچ مادری رو به خاطر نقصها و کمبودهای فرزندش شماتت نکنم.🤫 چون بهتر از ما فرزندشون رو دوست دارند و حتماً بهترین و درستترین کار رو در حقشون انجام دادن و اگه نکردن، حتماً خارج از توانشون بوده.😊
معتقدم قویترین زنها، زنهاییاند که در حال بزرگ کردن فرزند هستند.😇
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«از خرابکاری تا تعمیرکاری»
#ف_زمانیان
(مامان #مشکات ۱۱، #زهرا ۹، #محمدحسین ۷، #فاطمه بشری ۳ساله)
یکی از قوانین خانوادهٔ ما، نظافت منزل به صورت ماهانه است.
این تمیزکاری با نظافت روزانه خیلی فرق داره.😉 خیلی عمقی و حالت خونهتکونی انجام میشه.
البته در گوشی بگم بهتون: (بیشتر اتاق بچهها مد نظره)
اتاقی که به دوازده متر نمیرسه ولی تمیزکاریش دوازده ساعت کار میبره.🥴
البته طبیعیه وقتی چهار تا وروجک توی یه اتاق مستقر بشن و هر کدوم لوازم و وسایل مخصوص خودش رو داشته باشن، ریخت و پاشِ گستردهای اتفاق میافته و من این مورد رو کاملاً درک میکنم.
آخر هر ماه که میرسه، اتاق برای ورود به ماه جدید آماده میشه.
هر ماه یک پلاستیک بزرگ اسباببازی و عروسک و لگو و مقوا و لوله خودکار و کلی وسیلهٔ دیگه...که تقریباً از رده خارج شده بودن، از اتاق و کمد بچهها جمع میکردم و با وجود علاقهٔ بچهها به اسباببازیهای شکسته و خرابشون و اصرارشون برای نگه داشتن اون لوازم🥲، تأکیید میکردم که لطفاً زباله جمع کن نباشید!!!😅
و تمام وسایل خراب و کهنه و شکسته با زبالهها دور ریخته میشد.
علاوه بر اون در بین اسباببازی و عروسکها ،مواردی بودن که نیاز به تعمییر جزئی داشتن ولی چون فرصت تعمیر نبود، به کیسهٔ تعمیریها منتقل میشد و هر موقع بچهها میپرسیدن پس کی عروسکمون رو درست میکنید؟جوابشون وقت گل نِی بود.😅
که هیچ موقع هم نمیرسید!🤓
چند ماه پیش بعد از جمع کردن پلاستیک دورریختنیها، پلاستیک رو گوشهٔ حیاط گذاشتم تا سر فرصت و بعد از جمعآوری و پاکسازی کامل اتاق، دور ریختنیها رو بذاریم سر کوچه.
یک ساعتی مشغول کار بودم که متوجه شدم خبری از پسرم نیست.🤔
همون لحظه با ذوق و شوق وصفناپذیری درحالیکه دستای کوچولو و صورت مثل ماهش سیاه شده بود، با خنده اومد پیشم و گفت: مامااااان اسکوترمو تعمیر کردم.😎🤩
اسکوتری که یک سال گوشهٔ حیاط افتاده بود، با چند تا سیم و پیچ که از پلاستیک زبالههای اتاقشون پیدا کرده بود، تعمیر و قابل استفاده شده بود.
همین مورد باعث شد که دخترا هم اصرار کنن تا خودشون وسایلی که خراب شدن رو تعمیر کنن.
برای چند ساعت سرگرمی و البته افزایش خلاقیت بچهها، پیشنهاد شگفتانگیزی بود.😍
کیف ابزار تعمیرات رو در اختیارشون گذاشتم و برای پخت شام محل رو ترک کردم. گاهی بین کار که سرک میکشیدم، میدیدم که هر کدوم با چه لذتی غرق تعمیر وسایلشون شدن.
با دقت و ظرافت پیچ از ماشین باز میکردن به عروسک میبستن تا جعبهٔ موسیقی عروسک رو تعمیر کنن.
با یک تکه سیم چرخ ماشین رو وصل میکردن.
دست کنده شدهٔ عروسک رو با نخ میبستن.
با چند تکه کارتن کفش، یک لپتاپ درست کردن.
با تکههای لگوهایی که باقی مونده بود یک طرح لگوی جدید ساختن.
علاوه بر تعمیر اسباببازیهای خراب، از بین پلاستیک لوازم دورریختنی، با سر هم کردن و وصل و پینهٔ لوازم شکسته، کلی اسباببازی جدید ساختن.👌🏻
حجم پلاستیک زبالهٔ اتاقشون به نصف که رسید، خسته شدن و حس کردن که دیگه از بازسازی وسایل ناتوان هستن و خودشون خواستن که باقی وسایل دور ریخته بشه.😅
البته نقش فاطمهبشری از همه پررنگ تره.
واقعاً هنر بزرگیه که بتونی وسیلهای رو که در دو ساعت تعمیر شده، در دو ثانیه خراب کنی و حتی از قبل هم بدتر😂🤦♀(خرابکار جذاب😍)
و البته گاهی در نقش دستیار وارد عمل میشد:
- بشری نخ رو بده
- بشری چسب رو بیار
- بشری اینجا رو نگهدار ...
حالا آخر هر ماه پیچگوشتی به دست منتظرن تا وسایلی که یک روز خودشون نابود کردن رو از نو بسازن و تعمیر کنن.
البته کاملاً متوجه هستن که وسیلهای مثل پیچگوشتی رو طرف چشم هم نگیرن و استفاده از بقیه وسایل خطرناک هم براشون ممنوعه. مگر اینکه من یا پدر در کنارشون حاضر باشیم.☺️
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
سلام دوستان 🌷
حالتون خوبه؟
میخوایم دربارهٔ یه مسئلهٔ مهم باهم گفتگو کنیم و البته بیشتر نظرات و تجربیات شما رو بشنویم.😉
بیاید بهمون بگید که...
توی مسیر تربیت فرزند و فرزندآوری، همسر شما چقدر همراه هستن؟ شما چه تلاشهایی میکنید که همراهتر بشن، چه از نظر فکری و چه عملی؟
مثلاً بعضی از مامانها یا باباها میگن ما دوست داریم فرزند سوم و چهارم داشته باشیم، ولی همسرمون موافق نیست و راضی نمیشه.😓
یا بعضیها میگن همسرمون توی بچهداری و کارهای بچهها کمک نمیکنه و دست تنهاییم.🤷🏻♀️
❓شما تجربهای دارید در این زمینه؟
راهی که امتحان کرده باشید و نتیجه گرفته باشید؟
🌸🌸🌸
نظراتتون رو برامون بفرستید به این شناسه:
@moh255
#مهارت_های_مادرانه
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
🌸🌸🌸
#راضی_کردن_برای_فرزندآوری
#همراه_کردن_در_مسیر_تربیت
۱. من دو پسر با فاصله سنی کم دارم.
پسرام جوری بودن که تا حدود چهارسالگی حتی نیم ساعت خواب پشت هم هم نداشتند و وضع خواب من خیلی خیلی ترسناک و ناجور بود.
کسی کمک من نبود و همسرمم مجبور بود همش سرکار باشه.
کلا بیدار بودم و دست تنهای دست تنها.
خیلی غصه میخوردم و عصبی میشدم.
خیلی غمگین و تنها بودم.
خیلی لاغر شدم😱
طوریکه هرکس منو میدید برام غصه میخورد😓
برای همین دیگه بعد دومی، همسرم گفتن من خیلی بچه دوست دارم ولی حالا تا زمانی که اینقدر پول داشته باشم که برای تو پرستار بگیرم، دیگه بچه دار نمیشیم.
👈🏻وقتی پسرم دو سالش شد من ازون موقع تا همین یک سال پیش که میشه حدودا چهارسال، همش بهش اصرار میکردم و اونم میگفت کمک نداریم، خونه نداریم و مستاجریم، پول نداریم، من وقت ندارم کمک کنم، سنمون بالاست و...
❤️اخرش پارسال محرم خیلی ناراحت به حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها متوسل شدم.
ایشون معجزه وار جوابمو دادن طوریکه یک ماه بعدش همسرم یهو خودش گفت من خیلی فکر کردم.
ما شرایط بچه نداریم، ولی واقعا دو بچه کمه... سومی رو هم بیاریم🥲
الان الحمدلله باردارم🥲🥰❤️
تمام کارای خونه، خرید، کارای بچه ها و کارای مدرسه شون تماما با خودمه...
فشار روم زیاده و کماکان همیشه تنهام.
ولی توکلم به خداست❤️
ان شاالله خدا بهمون فرزند سالم و صالح بده. فرزندی که خوابش خوب باشه و همسرم از کاری که کردن اظهار پشیمونی نکنن❤️
👈🏻از لحاظ همراه کردن تربیتی هم، وقتی چیزی میگن کاملا توجه می کنم. حتی اگه اشتباه باشه.
ولی بعدا در زمانی دیگه، در قالب بیان چیزایی که یاد گرفتم، باهاش درمیون میزارم👌🏻
کلا هم هر کاری کنه تشکر می کنم❤️
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
🌸🌸🌸
#کمک_گرفتن_از_همسر
۲. سلام شوهر من از وقتی بچه دارشدیم یا مشغول تحصیل و گواهی پایانی بودن یا سربازی یا کار ...
پسرم تو این نزدیک ۳ سال خیلی وجود پدر رو حس نمیکرد و وابستگی بسیار شدید به من داشت .
در سن ۱.۵ سالگیش مشهد رفتیم. ولی ۳ روز تموم بچه به من چسبید و یک ثانیه هم بغل پدرش نمیرفت و گریه میکرد. خیلی سخت گذشت.
👈🏻 الحمدالله با شوهرم صحبت کردیم قرار شد شب ها در حد ۱۵ دقیقه هم که شده ، براش وقت بذارن، با هم برن بستنی بخرن و رابطه رو بیشتر کنند. خودمم هم تا بتونم تو کارها شریکشون میکنم. مثلا میگم مامان ببین الان دستم بنده برو بده بابا شلوارت رو بپوشونه یا شما مردا زودتر برین...
خلاصه از هر فرصت کوچیکی برای مشارکت ایشون و بهبود روابط کمک میگیرم .
👌🏻از پیشرفتم راضی هستم با اینکه هنوز پسرم گاهی گارد داره و به باباش باید هی بگم. ولی خداروشکر از نظر خودم همه چیز بهتر شده.
👈🏻یک چیز دیگه موقع هایی که برای پسرم وقت میذارن من تعریف میکنم و میگم ببین چقدر رابطتون بهتر شده، ببین میگه بابام...
تا انگیزهشون بیشتر بشه .
👈🏻توقع خودمم پایین آوردم و مدام کمبودها رو مرور نمیکنم تا اذیت بشم.👌🏻
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
🌸🌸🌸
#راضی_کردن_برای_فرزندآوری
#کمک_گرفتن_از_همسر
۳. همسر من پرستار هستن و زمان زیادی خارج از منزل هستن.
خودم هم پرستارم و شیفت های بیمارستان زیاده.
بعد بچه اول، خیلی دلم میخواست بچه دوم رو بیاریم، اما همسرم راضی نمیشد.
👈🏻 براشون در مورد تنها بودن پسر اولم توضیح دادم تا بالاخره بعد ۵ سال قبول کردن...
👈🏻 در مورد کمک کردن در امور بچه داری، من بچهها رو ارجاع میدم به پدرشون.
مثلا وقتی دارم آشپزی میکنم و همسرم سرش تو گوشی هست و پسرم از من کاری میخواد انجام بدم، میگم برو به بابایی بگو تا برات زودتر انجام بده. من الان دستم مشغوله کاره و باید صبرکنی☺️
👌🏻اینجوری پسرم میره سراغ باباش و بابا هم مجبوره کارش رو انجام بده...😁
یا مثلا درمورد تکلیف مدرسه...
گاهی میگم این سوالو به بابا بگو برات توضیح بده تا من برم غذا براتون اماده کنم...
👌🏻با این روش ها پدرشون کم کم مشارکت کردن و الان بیشتر درگیر کارهای بچهها میشن.
وقتایی هم که سرکار هستم بچهها پیش پدرشون هستن و ایشون غذایی رو که من آماده کردم، گرم میکنه و بهشون میده یا لباسشون رو عوض میکنه و گاهی بیرون میبرتشون.
سعی میکنم غذا رو از قبل بپزم که اذیت نشن. اما ظرفها رو خودشون میشورن.
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
🌸🌸🌸
#راضی_کردن_برای_فرزندآوری
#کمک_گرفتن_از_همسر
۴. من مادر یک فرشته ی دو ساله هستم و ابتدای راه فرزند آوری.
همسرم در کار خونه اهل کمک هستن. تو بارداریم هم خیلی زحمت کشیدن. بچه رو هم گاهی نگه میدارن تا من استراحت کنم خدا خیرشون بده مرد خوبی هستن.
اما راجع به تعداد بچه ها دوست داشتن ۳ تا بچه داشته باشیم نه بیشتر.
میگفتن حالا بذار اگر شرایط جور بود بیشتر میاریم ولی همون سه تا هم خوبه
و اینکه نگران سلامتی من بودن چون بارداری اولم بسیار سخت گذشت.
👈🏻منم هر چند وقت یه بار به یه بهانه ای کلی از تجربیات مادران چند فرزندی و مزایای تربیت بچه تو خانواده پر جمعیت میگفتم تا کم کم ایشونو آماده کنم... بعضی حرفا اولش شاید بی تاثیر باشن اما به مرور و با مداومت اثر خودشونو میذارن.
✳️موقع ازدواج دنبال کسی بودم که باهاش تو مسئله ولایت اتفاق نظر داشتم باشم تا وقتی اختلافی پبش اومد هر دو به سیره ائمه و صحبت های رهبری رجوع کنیم که الحمدلله همسرم هم همین شرط رو برای ازدواج داشتن.
❤️اولین بار که قسمت شد رفتیم کربلا رو به روی ضریح امام نشستیم ازشون پرسیدم اگر آقا حکم جهاد میدادن شما میرفتی؟
گفتن بله حتما
گفتم بعد از یه مدت، اگر من میگفتم شما دیگه رفتی کافیه. صبر کن بقیه برن، گوش میکردی؟ گفتن نه جهاده باید برم...
گفتم پس حالا که حکم جهاد من اومده، برای جهادم حد تعیین نکن...
از سختی هایی که تو این مسیر برام پیش میاد نترس! چون جهاده، سخته و فداکاری میخواد...
مات شد و چند ثانیه سکوت کرد...
🤩جلوی آقا ازش قول گرفتم و یک دل شدیم باهم ...
دیگه حرف از اینکه چند تا بچه بیاریم تو خونه ما نیست. تا هر جا بتونیم میاریم انشاءالله...
👈🏻 راجع به کار خونه و نگهداری بچه هم، من گاهی مطالبی از ثواب کمک به همسر که تو کتاب من دیگر ما خوندم براشون میخونم و ازشون بابت کارهایی که میکنن تشکر میکنم.
👌🏻 قلق های همسرمو پیدا کردم مثلا ایشون نباید اصلا خوابشون بهم بریزه. منم تلاش میکنم بعد از ظهر، شرایط استراحتشون رو فراهم کنم تا بعد بهتر بتونن با من همکاری کنن...
هر چند وقت یه بار تفریحاتی رو برنامه ریزی میکنم تا ایشون خسته نشن از کار بیرون و شلوغی بچه و ...
مثلا خوراکی و چای برمیدارم میریم کنار رودخونه.
⬅️هم حال و هوای همسرم عوض میشه
⬅️هم انرژی پسر شلوغم تخلیه میشه😂
⬅️هم اونا وقت پدر پسری میگذرونن.
👌🏻اینجوری تو طول هفته همسرم با انرژی بیشتری به من کمک میکنه.
👈🏻👈🏻صبر، قدردانی، سیاست درست بیان درخواست و فراهم کردن شرایط استراحت و تفریح همسر خیلی مهمه.
👈🏻و نکته آخر اینکه متوجه شدم باید اقتدار آقایون رو حفظ کرد تا اونها هم با ما همکاری کنن. این خیلی خیلی اهمیت داره ...
مثلا وقتی کاری بهشون میدیم و درست انجام نمیشه بازم تشکر کنیم و با صبوری و غیر مستقیم راه درست انجامشو یادشون بدیم...👌🏻
اقتدار دامنه ی گسترده ای تو زندگی داره که من هنوزم در حال کشفشم😄
لطفا دعا کنید خدا بهم لیاقت و توان فرزندآوری و تربیت صحیح اون ها رو بده...
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
🌸🌸🌸
#کمک_گرفتن_از_همسر
۵. دختر من کلاس اولی هست
دیروز همسرم برای جشن اولین روز دخترم اومد مدرسه.
نزدیک به ۲۰ تا دانش آموز بودن بین همه اینا فقط پدر دختر من اومد مدرسه.
بعد وارد شدن بچه ها اون رفت. گفت کسی که نیومد تو چرا گفتی من بیام؟
گفتم بخاطر دخترمون❤️
تو به دیگران چیکار داری...
گفت هیچ مردی نبود...
گفتم اون مستخدمه که مرد بود 😁
یه بارم دخترم آخر شب داشت درسهای چرتکه انجام میداد.
توی دفتر، معلمش نوشته بود مامانهای محترم با بچه ها کار کنید.
بعد من داشتم لباس پهن میکردم.
همسرم گفت الان من باید با بچه کار کنم یا مادرش؟
گفتم پدر پس بیاد کار مادر رو انجام بده؛ لباسهای خودش رو پهن کنه و من برم به بچه یاد بدم.
هیچی دیگه 😁
گفت نه نه نمیخواد خودم یاد میدم ولی بلد نیستم. گفتم من بهت یاد میدم. بهش یاد دادم و اون هم با بچه کار کرد.
دیگه هر وقت خودش حال داشت با بچه کار میکرد❤️
👌🏻میدونین چیه بعضی اوقات محیط و جامعه هم باید از پدر این کمک و یاری رو بخوان...
من فرداش رفتم به معلم گفتم قضیه این شد. شما چرا تو دفتر و کتاب همش تاکید میکنین مادر مادر...؟ بنویسین پدر یا مادر کار کنن...
گفت اخه پدرها خسته ان و معمولا مادر ها به درس بچه ها میرسن.
گفتم قرار نیست که همیشه به بچه ها برسن.
ولی از هر ۱۰ بار، یکبار رو که میتونن کمک بشن.
گفت شاید شوهر شما اینجوری باشه دیگران معمولا نیستن
گفتم اتفاقا شوهر منم صافکاره. خیییلی خسته تر از همه پدرهای این کلاس هست.
ولی هممون باید تو این مسیر باشیم.
👌🏻اگه بلد نیست، کمی توضیح بدیم.
اون چیزهایی که بلد هست رو که دیگه میتونه کار کنه...
گفتم هم مدرسه باید بخواد، هم خانم ها و مادر ها👌🏻
باید مکان ها و جاهایی که با بچه ها در ارتباط هستن این دیدگاه رو داشته باشن. به خانواده ها تلنگر بزنن، از مردها بخوان که توی قضایا شراکت داشته باشن...
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
🌸🌸🌸
#راضی_کردن_برای_فرزندآوری
۶. هشت سال بود فرزند سوم میخواستم همسرم سرسختانه مخالف بود
ازش خسته شدم انقدر که هر راهی رفتم راضی نشد
یه شب قدر بیست و یکم ماه مبارک بود دلم شکست از خدا خواستم ، امیرالمومنین رو واسطه کردم
شب بیست و سوم خودش اومد گفت راضیم
الانم بچه سومم زهرا خانوم دو ساله است 😊
حالا چهارمی رو میخوام بازم راضی نیست 😅
اینبار باید حضرت زهرا رو واسطه کنم یه علی اقا بهم عنایت کنن😍
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif