#ز_م
#قسمت_پایانی
شروع سال نوی میلادی ۲۰۱۹🎄 هلند بودیم.
هوا شدیدا سرد🥶 بود و پسرم مریض🤧 شد،
تجربه جالبی برامون نبود😒
برای تعطیلات امسال، تصمیم گرفتیم از فرصت استفاده کنیم و سری به خانوادهها بزنیم.😍👨👩👧👦
یک ماهی که ایران بودیم خيلی پرماجرا بود...
ماجراهایی که برای ما خیلی چیزها رو یادآوری، و بعضی از میثاقها رو در قلبمون محکمتر کرد.❣️
از روزی که پامون رو توی هلند گذاشته بودیم، نیتی جز برگشتن نداشتیم.
برگشتن و ساختن ایرانی آبادتر با علم و توانی بیشتر💪🏻
و این هدف رو مدام برای خودمون تکرار میکردیم...
وقتی دوستان دیگهای رو میبینیم که اینجا موندگار شدند، به خودمون یادآوری میکنیم چه چیزهای با ارزشی در کشورمون💖 داریم،
و کشورمون هم چقدر به ما نیاز داره...
یادآوری برای اینکه، رفاه دنیایی اینجا، ممکنه ته دل هرکسی رو قلقلک بده...
خونه🏠، ماشین🚙 و همهی حداقلهای مادی فراهمه.
بعد از حدود یکسال و نیم که از آخرین زیارتمون میگذشت، امام رضا جانمون، ما رو به حرم امن خودش دعوت کرد.💖😢
روز ورود ما به مشهد، مصادف شد با تشییع با شکوه و میلیونی حاج قاسم❤😢
شهادت #حاج_قاسم مثل یک تندباد، پردهها رو، از روی حقایق عالم کنار زد.
و اینجا بود که یک بار دیگه خیلی از چیزها برای من یادآوری شد.💗
عظمت کشورم🇮🇷
عظمت کسانی که زندگیشون رو، فدای آرامش ما کردند🌷
و دِینی که تا آخر عمر به گردن تکتک ماها هست...
بعضی احساسات بیان کردنی نیست و فقط حس کردنی است.
اثر خون #شهید🥀...
تو رو فرا میخونه به رنج و سختی ظاهری، که در عمق آن #لذتی_وصف_نشدنی است💟
لذتی برتر از تمام لذات مادی...
و کسی که اون رو نچشیده یا درک نمیکنه، به تو برچسب دیوانه میزند...
کما اینکه زدند...
هرکس تصمیم ما مبنی بر برگشتن رو میشنید، با نگاهی عاقل اندر سفیه نگاهمان میکرد.😕🙄
و کاش مصداق کلام امیرالمؤمنین✨ باشیم؛
جایی که درباره متقین میفرمایند:
یَقولُ لَقَد خُولِطوا؛ وَ لَقَد خالَطَهُم اَمرٌ عَظيم
مىگویند آنها دیوانهاند؛
در حالیکه امرى عظيم آنان را بدین حـال درآورده... 💟
و همهی اینها باعث شد محکمتر از قبل💪🏻، قدم برداریم✊🏻...
برای هر وظیفهای که به عهدهی ماست...
برای هر نوع جهادی که در حال انجامش هستیم...
میخواد مادری🤱🏻 کردن باشه،
یا درس👩🏻🎓 خوندن،
تحقیق💻 کردن،
و یا هر نقش دیگهای که بر عهدهی ماست...
و این داستان ادامه دارد...
زندگی همچنان جاریست....💦
#ز_م
#تجربیات_مخاطبین
#تجربیات_تخصصی
#قسمت_پایانی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#پ_شکوری
هیچوقت #ورزش جزء اولویتهای اصلی زندگیم نبوده!
قبل مدرسه چون داداشم کلاس کنگفو میرفت، من مجبور بودم تو خونه باهاش ورزش و تمرین کنم.😆
بعدش چندسال میرفتیم تو کوچه با داداشم دوچرخه و اسکیت سواری.😅
اون دوره ورزشکاریترین دورهی عمرم بود فکر کنم.😀
توی راهنمایی و دبیرستان هم ورزش صبحگاه و هفتهای یک زنگ ورزش یک ساعته.😆
سال پیشدانشگاهیم البته جمعه صبحا میرفتم کوه😇
( #کوهسنگی مشهد که البته ارتفاعش بیشتر در حد تپهست تا کوه😂)
تو دانشگاه ورزش جدیم همون واحدهای تربیت بدنی ۱ و ۲ بود.😅
البته یادمه چندبار با دوستامون قرار میذاشتیم بریم ورزش کنیم، ولی معمولا تداوم نداشت، چون همه حسابی درگیر درس و کارای فرهنگی و فوقبرنامه بودیم!
توی خوابگاه گاهی میرفتیم #دوچرخه_سواری یا با #تردمیل خوابگاه میدویدم. ولی اونم شاید توی کل دورهی تحصیلم به ۲۰ بار نرسید!
البته باز حداقل روزی ۱ ساعت پیادهروی رو داشتم. بین خوابگاه، دانشگاه، دانشکده، مسجد، سلف و ...
الان همون پیادهروی روزانه رو هم ندارم تقریبا.😯
توی این سه سال متاهلی هم ورزش خاصی نکردم. به جز یه مقدار پیادهروی و ورزشهای محدود دورهی بارداری.😇
خلاصه من آدمی هستم که تو هیچ دورهای از زندگیم به انجام ورزش خاصی عادت نکردم!😑
واقعا ناراحتم از این وضع،😑
از اینکه بعد دوتا بچه، نسبت به دورهی مجردی چندین کیلو وزنم بیشتر شده!
از اینکه بعد از چند دقیقه بغل کردن بچهها دستم و کمرم درد میگیره.
یا بعد از چند دقیقه #دویدن نفسم میبره!
از اینکه با اضافه شدن هر بچه چند کیلو به وزنم اضافه بشه نگرانم!
فکر میکنم درستش اینه که آدم خودش به صورت خودجوش ورزش کنه،
(نه به خاطر جبر محیط)
و ورزش تبدیل بشه به عادت براش.
مثل غذا خوردن!
حتی اگر برای آدمای عادی ورزش مستحب بشه،
برای مامانا واجبه!
چون مادری به نظرم یه کار فیزیکی و یدی سنگین محسوب میشه.
از ورزشکارای جمع سوال دارم😅
چه راهکاری دارید برای اینکه من به ورزش عادت کنم و بشه جزء زندگیم؟
کلاس که نمیتونم برم با دوتا بچه و تو شهر غریب و هزینههای بالای کلاسها!
دنبال روشهایی هستم که بشه تو خونه انجامش داد.
پ.ن:
برای نوشتن این پست و خالی نبودن عریضه یه هفتهست مثلا دارم روزی ۱۵ دقیقه ورزش میکنم. البته دو روزش رو یادم رفته ورزش کنم!
و شاید توی این سالها بیشتر از ۳۰ بار هی تصمیم گرفتم ورزش کنم ولی بعد چند روز، توی شلوغ پلوغی کارهام گم شده و یادم رفته ادامه بدم...😕
#پ_شکوری
#روزنوشت
#ورزش
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ط_اکبری
سرفه میکردم و مشکوک به #کرونا بودیم 😱
فکر #قرنطینه ۳ تا پسر بچه تو یه خونهی ۴۵ متری اذیتم میکرد...
خدایا خودت کمک کن!
تو گرما، سرما، برف، آلودگی و... یه راهحلی واسه خروج ایمن از چارچوب در پیدا میکردم😁
(جهت تخلیه انرژی و تنوع سرگرمی بچهها😉)
بچههایی که هر روز دلشون پارک و مسجد میخواست،
خصوصا ته تغاریه که با پوشیدن لباس و تحصن مقابل درب خروجی، همیشه تسلیمم میکرد!😆
همهی اینا از فکرم رد میشد،
خدایا خودت کمکم کن...🙏🏻
خدا رو شکر که محمد انقدر سرگرم بود که اصلا سراغ لباساش و فکر تحصن نرفت! 🤗
با کتاب، کاغذ، مقوا، ابزار رنگ، شمع، آب، خاک، مواد بازیافتی، دو تا داداشاش و... خلاصه از هر چیزی تو خونه، یه بازی و سرگرمی کشیدم بیرون تا فنر پنهان در دست و پای بچهها در نره!🙄
و اما خودم...😔
همیشه خیلی ددری بودم😅
ضمن اینکه مدتها مریضی و مریض داری به اندازهی کافی رُسم رو کشیده بود🤕
حتی ملاقات پدرم که تازه عمل ریه انجام داده بود نباید میرفتم😞
و حالا با کلی دلتنگی باید مشغول کارهای خونه_که حالا قسمت بششششور بسسسابش سنگینتر هم شده بود🤪_ و مراقبت از همسر بیمار🤒 و تولید سرگرمی و تزریق نشاط به خانواده هم میبودم.
چیزی که بهم #قدرت و انگیزهی پذیرش این سختیها رو میداد، تداوم سلامتی روح و جسم خانوادهم😍 و رشد خودم بود💪🏻
از اونجا که معمولا #نسخهی_الکترونیکی_کتابها رو میخوندم و گوشیمم این مدته خراب شد!😱
سیر مطالعاتیم متوقف شد!😑
تو کتابخونه گشتم و کتابهایی که همیشه تو اولویت بعدی(!) بودن و هیچوقت زمان مطالعه شون نرسیده بود،😅 برداشتم،
و کتاب "نگاهی به رابطه عبد و مولا" حاج آقا پناهیان رو شروع کردم...
هرچی جلوتر رفتم میفهمیدم چقدر بهش نیاز داشتم و نمیدونستم!☺️
با خودم گفتم چقدر خوب شد که تو جبر قرار گرفتم😆
چقدر ذهنم #محدودیت لازم داشت تا کمی سامون بگیره؛
واقعا لازم بود چند روزی به دور از اغتشاشات فکری بیرون خونه🗣👀، رجوع کنم به درون خونه😍
#ط_اکبری
#روزنوشت_های_مادری
#کرونا
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ف_جباری
دو سه روز هفته با بچههای همکارا و خالهها #همبازی بود، (بیرون خونه)
یکی دو روزم خونه مامان باباها و اینور اونور...
دیگه چیز زیادی از روزای هفته نمیموند که فکرم با چه جوری پر کردن وقتم با بچه⏳ درگیر بشه.
اما این روزهای #قرنطینگی...😖
منو با واقعیتهای تازهای از بچهداری مواجه کرد😑
هر روز هفته از صبح تا شب با بچه توی خونه،
و همسری که مثل قبل تا ۸ و ۹ شب بیرونه!😥
قبل از به دنیا اومدن زهرا وقتی بازی کردن یه دختر بچه رو #تصور میکردم یه دختر مو فرفری و پیراهن تور توری میاومد توی ذهنم که خیلی خانوم و آروم داره با عروسکهاش ساعتها خالهبازی میکنه🧸
اما چیزی که تو این یک سال و نیم با چشمام دیدم؛
یه بچه با لباسهایی که همیشه کثیفه😅
و مامانش که بعد کلی تلاش برای مهیا کردن سرگرمی و نشوندن بچه پای بازی... 🍚💧🎮
تا میرسه پای گاز و سینک ظرفشویی، پشتش رو نگاه میکنه،
و میبینه بچه زودتر از اون رسیده توی آشپزخونه،
و بله!
از پاهای مامان آویزون شده و داره نق میزنه🤦🏻♀️😮
فقط موهای فرفریش با تصوراتم همخوانی داره😂
در واقع از وقتی دخترم یه کم از نوزادی درومد و همهی کشوها و کابینتها رو #کشف کرد و دیگه چیز جدیدی برای کشف پیدا نکرد، ورق برگشت و اوضاع سخت شد😁🥴
یه بچهی #تنها، بدون داداش و خواهر، تو یه سنی که شدیدا نیاز به همبازی داره👩🏻🧕🏻
دیگه از بقیه ویژگیهای این سن نگم که بهتر میدونین؛
معمولا زمان کوتاهی پای یه بازی میمونن و اکثر #اسباب_بازیها هم براشون جذابیتی ندارن😏😒
مامانایی که بچهی بزرگتر دارین تا کی این وضعیت ادامه داره؟😁
خلاصه همهی شرایط پیش اومده کافی بود تا من از همون روزای اول از پا در بیام🤦🏻♀️🤷🏻♀️
طفلکم حوصلهش سر میرفت،
و منم شب کردن صبح برام خیلی سخت شده بود،
همهش چشمم به ساعت بود که باباش کی میاد بچه رو بندازم گردنش؟!😜
کلافگی زهرا در حدی بود که بابای بچه هم به زبون اومدن،
که این بچه همبازی میخواد،
بیا یه اسباب بازی جدید براش بخریم😂
اما میدونستم اسباب بازی جدید درمون این درد نیست😐
خلاصه بلدم بلدمها رو کنار زدم و از یه مجموعهای که از همه نظر بهشون اعتماد داشتم وقت #مشاوره گرفتم⌚📞
گفتم اگه فایده هم نداشته باشه حداقلش با یکی حرف میزنم، یه کم درد دل میکنم سبک میشم دیگه😃
اولین بار بود سر یه موضوعی با مشاور حرف میزدم،
سر انتخاب رشتهی کنکورمم با مشاور صحبت نکرده بودم😄
راهکارهای خانم مشاور و جمعبندی نکات و تجربیات خودم رو ان شاءالله توی پست فردا شب میگم!😊
#ف_جباری
#روزنوشت_های_مادری
#بازی
#قرنطینه
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ف_جباری
چند مرحله پیش رو داشتم؛
اول یه کم فکر کردم ببینم به خانم #مشاور (که روش های تربیتیشون رو تا حدی میشناختم و قبول داشتم👌)چیا میخوام بگم؟ 🤔
از قبل تولد زهرا یه سری کتاب در مورد #اهمیت_بازی خونده بودم 📚 و یه چیزایی هم به گوشم خورده بود👂؛
✅میدونستم که بازی برای روح و جسم بچهها یه #نیاز_اساسی مثل خوردن و خوابیدنه🛌🍼
✅و اینکه باید بذارم بچه کشف کنه، حساسیتم رو کم کنم و نگران کثیف کاری و ریخت و پاش نباشم🤷♀️، اون اینجوری لذت میبره و توانمند میشه💪
✅بچه ها دوست دارن کارهایی که مامان و باباشون میکنن رو انجام بدن🙋♀️🙋♂️ پس مهمترین اسبابِ بازیشون وسایل خونهست
✅چندتا منبع معرفی بازی هم داشتم که هر از گاهی نگاهی بهشون مینداختم و ایده میگرفتم برای بازی جدید🙄💡
(با شوق و اشتیاق ایدهها رو اجرایی میکردم و زهرا رو میفرستادم سراغشون ولی نتیجه چیزی نبود که #انتظار داشتم😑 نهایت نهایتش ۵ دقیقه!😃)
✅و خب اینم هی شنیده بودم که بچه رو با بچه های مردم #مقایسه نکن!🤚👧
✅میدونستم #سن بچه مهمه، #روحیات بچه مهمه و از طرفی بازیها و اسباببازیها هم هر کدوم ویژگیهایی دارن که باید با سن و روحیات بچه #همخوانی داشته باشن
اما هیچ کدوم از این دانستهها دردی ازم دوا نمیکرد😀😅
انگار آدم دلش میخواد چیزایی که میدونه رو از زبون یه نفر دیگه بشنوه، یا معجزهای بشه تا ایمانش به #یقین تبدیل شه😒😬
و خداروشکر صحبتهای سادهی خانم مشاور برام تلنگر روحی بود و در عمل هم راهگشا شد🙏
بعد از حرفاشون این حس در من تقویت شد که باید روحیات و تمایلات بچهم رو #بشناسیم و مهم تر اینکه اونها رو #بپذیرم؛
مثلا اگه یه بازی رو براش آماده کردم و جذبش نشد
شاید براش #زوده 😖، پس پروندهش رو ببندم تا چند هفته دیگه، یا شاید میخواد حتما من همراهش باشم توی این بازی، پس این بازی رو بذارم تو دستهی بازیهای #دو_نفره👧🧕، یا کلا این مدل بازی رو دوست نداره 😞
از طرفی باید سطح توقعاتم رو بیارم پایین؛ هم از بچه و هم از اسبابِبازی😉
این رو باید بپذیرم که بچه یک سال و نیمه من هیچوقت به مدت طولانی یعنی حدود یک ربع 😂 تنهایی مشغول بازی نمیشه و همچنین حداقل تا ۲-۳ سالگی نیاز به همبازی توی بازیهاش یه نیاز واقعیه،
پس همینجوری #کیف کنم و از #کودکی_کردن باهاش لذت ببرم💕😊
این روزا میگذره و اگه خوب نگذشته باشه فقط حسرتش میمونه😪
و اما اون نکات اساسی و کاربردی که توی صحبتهای خانم مشاور بود، حسابی برام جدید و جالب بود...
اونارو انشاءالله فرداشب بهتون میگم🙈
#ف_جباری
#روزنوشتهای_مادری
#بازی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif