eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
7.4هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
112 ویدیو
17 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_sharif_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام مامانا آخرین روزهای ماه شعبانتون بخیر🌱✨ دوستان، یه مادری هستن که ۴ فرزند دارن و پنجمی‌شون هم تو راهه و برای تامین مخارجشون، به کمک فوری ما نیاز پیدا کردن. خیریه صبح امید پیگیر مشکلات این بنده خدا هستن. (مسئولین این خیریه، از دوستان مورد اعتماد ما هستن) اگه میخواین شما هم تو حل مشکل این عزیزان سهیم باشید، لطفا کمک‌هاتون رو از طریق شماره کارت زیر به ایشون برسونید.👇🏻
🎁 مادر باردار دارای ۵ فرزند را در هزینه درمان و اجاره خانه یاری کنیم 🌺 مادر باردار و نیازمند مستأجر در غرب استان تهران که ۵ فرزند دارد، برای درمان، مخارج ضروری، خوراک و اجاره منزل ماهانه ۲.۵ میلیون تومانی، نیاز به حداقل ۱۹ میلیون تومان مهربانی نیکوکاران دارد 💎 برای مشارکت: ✅ شماره کارت 💳
6037997950118803
🌸 به نام صبح امید 📌پس از واریز، مهربانی خود را به نشانی 📝 @sobheomid_1 یا با پیامک به شماره ۰۹۱۰۷۶۰۵۸۲۰ اطلاع دهید(در صورت تمایل) 🌿 🌿 🌱 در صورتی که کمک‌های اهدایی بیش از مقدار مورد نیاز باشد، برای دیگر مخارج ضروری خانواده‌های نیازمند هزینه می‌گردد 🌷 جمعیت خیریه صبح امید: 🍀 https://eitaa.com/joinchat/3159359569Cd2a067da84
«من ابر زن نیستم.(۱)» (مامان ۶ساله ، ۵ساله و ۷ماهه) این روزا زندگی‌م به هم ریخته و به تبع اعصابم هم…🫢 باید یه تصمیم مهم می‌گرفتم. بذار از اول اول براتون بگم. چند ماه بعد از ازدواج که خدا علی آقا رو به ما هدیه داد، اوضاع زندگی خیلی مرتب و ترگل ورگل نموند. بالاخره بارداری و دانشگاه رفتن و زندگی تو شهر غریب سخت بود. فاطمه خانم که دنیا اومد، علی آقا ۱سال و ۲ماهه بود. دانشگاه نمی‌رفتم و در بست خونه بودم، ولی این دو تا وروجک بیشتر از یه آدم شاغل تمام‌وقت😥 از من انرژی می‌گرفتن. صبح تا شبم شده بود این دوتا… باز هم طبیعتاً اوضاع خونه تعریفی نداشت، ولی حال دلمون خوب بود.☺️ پذیرفته بودیم که با دو تا بچهٔ کوچولو با فاصلهٔ ۱ سال این شرایط طبیعیه. گذشت و گذشت و گذشت تا فسقلی‌های ما برای خودشون خانم و آقایی شدن.  علی آقا ۵ ساله و فاطمه خانم ۴ ساله شد. دو سه سال سخت نوزاد و نوپا داری گذشته بود. دو سال بعد اوضاع خونه قشنگ شده بود. خونه معمولاً یه حد مناسبی از نظم و مرتبی رو داشت. وقت من آزادتر بود.  بچه‌ها چسب😅 من نبودن. کارهای شخصیم، مطالعاتم، درسم و… سرجاش بود. تا اینکه خدای مهربون آقا رضا رو هم به ما بخشید… دیگه کم‌کم داریم می‌رسیم به اصل ماجرا…😅 آقا رضای ما یه وروجک خیلی وابسته است با داستان‌های زیاد…😥 تو همین ۷ ماه اول زندگی‌ش، هر روز به شکلی خودش رو به بغل من بسته…🤕 یه مدت کولیک و گریه‌های شدید، بعدش رفلاکس و گریه‌های وحشتناک، انقدر که خودمم پابه‌پاش گریه می‌کردم. مرحلهٔ بعد حساسیت به پروتئین گاوی و پرهیزهای غذایی خودم و بی‌قراری‌هاش، بعد همهٔ این‌ها، دو سری درگیری تنفسی… تااااا الان که با بد غذایی و وابستگی زیاد، می‌گه از سر جات بلند نشو و من همه‌ش در خدمت آقا هستم…🥴 خلاصه اینکه یهو با شرایطی مواجه شدم که وقتم خیلی محدود شد… کارهای شخصی خودم که هیچی، کارهای خونه هم زمین موند. خونه به هم ریخته، آشپزخونه نامرتب، لباس‌های جمع نشده و… و منی که بعد دو سه سال به خونهٔ مرتب، داشتن وقت شخصی، روال منظم کاری و… عادت کرده بودم، حالا با این شرایط مواجه شده بودم و کاری هم از دستم برنمی‌اومد.🤷🏻‍♀️ این آشفتگی اعصابم رو هم ضعیف کرده بود و کلافه می‌شدم. کنار همهٔ این‌ها، اطرافیانی بودن که انتظار خونه و شرایط قبلی رو داشتن. مهمون‌های سرزده‌ای که فکر می‌کردن هنوز خونه نظم قبل رو داره. کسایی که یادشون رفته بود خونهٔ نوزاد دار چه شکلیه. دوستایی که هرکدوم به یه شکلی یادآوری می‌کردن تو مادر کاملی نیستی، تو زن خوبی نیستی که قبل عید نتونستی خونه‌تکونی کنی.😢 اگر زن خوبی بودی خونه‌ت این شکلی نبود. مشکلت خستگی جسمی نیست، باید بتونی به همهٔ کارهات برسی... و من نمی‌دونستم بخندم یا گریه کنم که شما متوجه نمی‌شین وقتی در طول روز یه وروجکی نذاره از سر جات بلند بشی، یعنی چی!!! 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«من ابر زن نیستم.(۲)» (مامان ۶ساله، ۵ساله و ۷ماهه) نتیجهٔ همهٔ فشارهای ذهنی، جسمی و روحی که گفتم، حال بد بود. حالی شبیه افسردگی، دل‌گرفتگی، خستگی از بچه‌ها و خونه. حال خوبی نبود…😥 بدتر اینکه وقتی حال مامان خونه خوب نباشه، حال بچه‌ها هم خوب نیست، حال بابای خونه هم خوب نیست. برای همین نشستم کلی فکر کردم. بالا و پایین کردم که ببینم برای خودم چه‌کاری می‌تونم بکنم…🤔 سعی کردم ذهنم رو خالی کنم. از تمام حرف‌ها و توقعات ریز و درشتی که همه ازم داشتن. از تمام ایده‌آل‌های عرفی زن و مادر نمونه. سعی کردم روی حال خوب خودم، خانواده و وظایفم تمرکز کنم. یادم افتاد اون دورهٔ کوچیکی بچه‌ها خونه همیشه همین شکلی بود.🙂 کاری هم از دستم برنمی‌اومد و من پذیرفته بودم. باهاش حالم بد نمی‌شد. می‌دونستم اوضاع همیشه اینطوری نمی‌مونه. اون موقع بنا به شرایطم، نزدیک کسایی نبودم که هی بخوان بهم بگن خونه‌ت باید این‌طوری باشه یا اون‌طوری…😏 پس باید دوباره این شرایط رو بپذیرم، باید یادم باشه خدا از من چی می‌خواد.☺️ الان سخت‌تر از اون موقع‌ست‌، چون یه مدت به خونهٔ مرتب عادت کرده بودم، به کارهای روی روال عادت کرده بودم، الان دیدن نامرتبی از اون موقع برای خودمم سخت‌تره. ولی برای سلامتی روحی خودم و بچه‌ها این کار لازمه…😊 باید بپذیرم شرایط خوهٔ بچه‌دار همینه. باید یادم باشه هر کی هرچی هم که بگه، من خودم می‌دونم و خبر دارم که کوتاهی نمی‌کنم. *«تنبلی»* نمی‌کنم. می‌دونم خدا بیشتر از وسعم تکلیفم نمی‌کنه. من می‌تونم وقتی نوزادم می‌خوابه، کار خونه کنم ولی روحم هم نیاز به تفریح و استراحت و پرداختن به علائق و کارهای شخصی داره.😉 من حق داشتن وقت شخصی رو دارم و این حق رو از خودم نمی‌گیرم. سعی می‌کنم وقتی بچه می‌خوابه، استراحت کنم و به کارهای شخصی‌م برسم و بابت کارهای رو زمین موندهٔ خونه عذاب وجدان نگیرم.☺️ پس وقتی آقا رضا می‌خوابه، کتاب‌های مورد علاقه‌م رو می‌خونم، درس می‌خونم، برای مادران شریف پست می‌نویسم و هرکار دیگه‌ای که احساس کنم دوست دارم انجام بدم، ولی تو روز و با رضا براش وقت ندارم. مثلاً چند وقت پیش بعد از کلی خستگی روحی و جسمی دلم کاردستی خواست. خونه خیلی به هم ریخته بود. تو آشپزخونه هم به زور می‌شد راه رفت ولی من توان کار خونه نداشتم😩 و نشستم کاردستی درست کردم.😍 و هنوز هربار که می‌بینمش، حس خوبی ازش می‌گیرم. هر چند چون رضا خیلی بچهٔ کم‌خوابیه، وقت خیلی زیادی ندارم. و نهایتاً روزی ۲ ساعت وقت دارم. اما سعی می‌کنم از همون هم طوری استفاده کنم که نتیجه‌ش خوب باشه.🥰 و حالا هر روز به خودم می‌گم اين شرایط طبیعیه! تو ابر زن نیستی! تو انسانی‌ با ظرفیت و توان محدود! خونه قراره محل آرامش باشه. درسته که خونهٔ مرتب‌تر آرامش بخش‌تره، ولی قرار نیست به خاطر مرتب کردن خونه، حال خودت و بچه‌هات بد بشه.☺️ البته که در کنارش سعی می‌کنم از بچه‌ها به اندازهٔ ظرفیت و توانشون کمک بگیرم، خودم هم تا حد توان از وقت‌های مرده استفاده کنم و هر وقت رضا بیدار و ساکته یا مشغول بازیه، کارهای خونه رو انجام بدم. ولی قرار نیست به خاطر مرتب بودن خونه به جسم و روحم آسیب بزنم. ان‌شالله این شرایط هم می‌گذره... 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«تجدید دیدار مادران شریف...(۱)» (مامان ۷، ۵، ۱ ساله) جمعهٔ خیلی شلوغی داشتیم. اول از همه تیک حضور خانوادگی پای صندوق رأی🥰 و چیلیک چیلیک عکس گرفتن از مراحل نه چندان پرشور😅 رأی دادن الکترونیک را زدیم. بعد از آن سر و ته هیئت هفتگی دخترانه را خیلی زود هم آوردم و بدو بدو راهی خانهٔ یکی از دوستان شدم برای یک جلسهٔ کاری کوتاه. قرار بعدی خیلی مهم بود! دورهمی دوستان ما در مادران شریف با حضور پدران شریف.😉 رفقای تهرانی رسیده بودند قم و ما هنوز ناهار نخورده و نماز نخونده بودیم. طبق قانون نانوشتهٔ بارداری‌هایم، دو ماهی بود که در مرخصی بودم و خیلی خوشحال از اینکه خودم فقط مهمانم و هیچ مسئولیتی ندارم، راه افتادیم به سمت محل قرار. وقتی رسیدیم سخنران محترم مشغول صحبت بودند، در زیرزمین یک آپارتمان شخصی که تبدیل به حسینیه شده بود. اگر چه چندان بزرگ نبود، ولی تر و تمیز بود و با امکانات کامل.☺️ آن طرف پرده بچه‌ها بودند، و این طرف پدران و مادران شریف. علی‌رغم تلاش سه مربی مهربان و کاربلد، صدای آن طرف پرده نشان می‌داد که جمعیتشان چند برابر این طرف پرده است.😅 و این یعنی در این محفل کوچک آمار زاد و ولد خیلی وقت است که از نرخ جایگزینی رد شده.😅 صحبت‌های حاج آقا بهرامی از آمارهای جمعیتی و عدد و رقم‌های نگران‌کنندهٔ بحران سالمندی رسید به اهمیت روایت سبک زندگی مادرانه، آن هم از جنس مادران چندفرزندی و پویا. هر چه از اهمیت این کار می‌گفتند، بر لزوم همراهی و همدلی پدران حاضر با دست اندرکاران مجموعه مادران شریف هم تاکید می‌کردند.🤭😉 اینکه‌ آن‌ها هم با تحمل شرایط کار و زندگی بانوانی که از میان کنش های اجتماعی موجود، این جنس فعالیت را انتخاب کردند، می‌توانند در ثواب این جهاد مهم شریک باشند. هنوز چشم‌های ما خانوم‌ها از سوزنی که به آقایان زده بودند، درخشان بود که نوبت جوالدوز به خودمان رسید.🤪 « و اما شما بانوان محترم بدانید که اگر در این مسیر همسرانتان ناراضی باشند، یا در وظیفهٔ مادری خودتان کوتاهی کنید، حتماً برکت از کنش اجتماعی‌تان هم رخت خواهد بست.» و دوباره به این نتیجه رسیدیم که راهی به جز تفاهم پیش روی‌مان نیست.🤭 بحث حاج آقا حسابی گرم شده بود که شاهد حرکت موشکی فسقلی‌ها از آن طرف پرده به این طرف پرده بودیم که پیام «مامان من گشنمه» را با سرعت مخابره می‌کردند و در کسری از ثانیه برمی‌گشتند به بازی.‌ این یعنی نوبت پذیرایی رسیده بود. بچه‌ها توسط مامان‌ها پذیرایی شدند و حاج آقا هم با نکات قرآنی جذابی که می‌گفتند از جان‌های خستهٔ ما پذیرایی کردند. ادامه دارد...😉 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
خداقوت مامانا😍 تا الان الحمدلله ۱۰ میلیون تومان، از طریق مادران شریف و خود خیریه صبح امید، جمع‌آوری شده😍😍 همت کنیم و هر مبلغی که در توانمون هست، هرچند شده ۵ هزار تومان، کمک کنیم تا باقی این مبلغ هم جمع بشه🌿.
«تجدید دیدار مادران شریف...(۲)» (مامان ۷، ۵، ۱ ساله) « نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ...» «خدا می‌گه ما روزی می‌دیم، هم به شما، هم بچه هاتون. این ما یعنی چی؟ وقتی در جمع مسئولین هستیم، می‌گیم این ما یعنی شما اینجا باید واسطهٔ رزق خدا باشید. نَشینید تا خدا مستقیم بیاد رزق رو برسونه، شما هم مسئولید تو این مسیر.😊 ولی وقتی طرف حسابمون مسئولین نیستن، می‌گم اگه بخواید، می‌تونید شما هم اینجا کنار خدا قرار بگیرید. می‌تونید واسطهٔ رزق دیگری بشید. شما هم با کمک به یه خانوادهٔ دیگه، در دایرهٔ «نحن» که خدا در قرآن می‌گه، قرار بگیرید.☺️ البته که شرایط سخت اقتصادی تنها دلیل آمار کم تولد نیست، بارزترین دلیلش هم اینه که خانواده‌های مرفه‌تر کم‌جمعیت‌تر هستند. این نکته هم شاهد قرآنی جالبی داشت.😉 در آیه ۱۵۱ انعام خدا هم فقر و نداری رو یکی از دلایل تمایل به بچه نداشتن می‌داند: «وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ ۖ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ» بچه‌هایتان را از سرِ فقر و نداری نکشید؛ چون روزیِ شما و آن‌ها را ما می‌دهیم. ولی در آیه ۳۱ اسرا هست که: «وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ ۖ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ ۚ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا» بچه‌هایتان را از ترس فقر و نداری نکشید؛ زیرا روزیِ آن‌ها و شما را ما می‌دهیم. کشتن آنان بد گناهی است.* پس همیشه فقر واقعی نیست که مانع فرزندآوری می‌شود، گاهی ترس از فقر، یا همان حس فقر مانع می‌شود. و جالب این‌جاست که پاسخ خداوند به هر دو دسته، اصلاح نگرش به رزاق بودن خداست، چه فقر واقعی و چه ترس‌ از فقر. اگر چه روح و جانمان پای معارف زندگی ساز قرآن جلا می‌گرفت، ولی بعد از حدود دو ساعت باید از پای منبر شیرین و پرمغز حاج آقا بلند می‌شدیم. پدران محترم گعده‌ای گرفتند و ضمن آشنایی با هم، درباره سوزن‌ها و جوالدوزهای مطرح شده😅 بحث و تبادل نظر کردند. ما هم که حسابی دلمان برای هم دانشگاهی‌های سابق و همکارهای فعلی‌مان تنگ شده بود، حال و احوالی کردیم و به درخواست مسئول محترم مادران شریف، قدری هم دربارهٔ چالش‌های کار و زندگی گفتگو کردیم. پنج شش ساعتی کنار دوستان موافق و همراه در حسینیه‌ای که صاحبش شوهر یک بانوی مسلمان شدهٔ آمریکایی بود، مثل برق گذشت و فقط خاطرهٔ روشنش برای همیشه در صفحهٔ ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ عمرمان ثبت شد. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif