38.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این خانواده دوازده نفره رو یادتونه؟!😍
این کلیپ ماجرای یه روز متفاوت این خانواده رو نشون میده.
ده ساله که هر دوشنبه این خانواده به دو قسمت نامساوی تقسیم میشن😅
مامان و چهار تا از بچه های بزرگ میرن کلاس👩🏻👱🏻♂👱🏻♀🧑🏻👱🏻♂
بابا و شش تا بچه کوچیک میمونن خونه👨🏻🧑🏻👦🏻🧒🏻👧🏻👦🏻👶🏻
یه روز که استثنائا کلاس دوشنبه تعطیل بوده،مامان خانواده،ماجرای بابا و بچه ها رو به تصویر کشیده.
نظراتتونو در مورد کلیپ، با ما در میون بذارید.😊
و مامان هایی که میشناسید، به کانال دعوت کنید، تا اونها هم کلیپ رو ببینن.
پ ن۱:طبیعتاً همه محتوای این کلیپ مورد تایید ما نیست.😉
پ ن۲:این کلیپ توسط دو تا از اعضای خوب مادران شریف آماده و زیرنویس شده
و برای اولین بار همینجا منتشر میشه😀
ویژهی مخاطبای خوب مادران شریف 🌸
#مادران_شریف
#ا_باغانی
#پ_عارفی
#خانواده_ده_فرزندی
#ترجمه #زیرنویس #کلیپ
☘☘☘
مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#پ_بهروزی
بعد از حدود ۹ ماه و به لطف قرنطینه😅
بالاخره نوبت رسید به مرتب کردن کتابهای کتابخونهای به غایت بینظم!😣😫
که هیچ دو کتاب مرتبطی پیش هم نبودن😩
یه شب که بچهها زود خوابیدن و ما هنوز بیهوش نشده بودیم،
فرصت رو غنیمت شمردیم💪🏻
و با سرعت بالایی طی ۲ ساعت رسیدیم به نظم دلنشینی که با دیدنش به وجد میاومدیم!😍😁
تا اینجا همه چی خوب بود...
اما صبح که محمد بیدار شد،
دیدیم ظاهراً این نظم برای ایشون هم خیلی جذاب بوده و یاد بازی کودکیهاش افتاده😅
یعنی کتاب بازی!
البته در ورژن جدیدتر!😈
قدیما نهایتا یه قفسه رو خالی میکرد و قطارشون میکرد!
اما حالا میخواد با چهارپایه تا جایی که میتونه کتابا رو پیاده کنه و یه آغل بسازه... تا خودش در نقش ببعی بره توش!😨😨
همینطور که مشغول کارهای خونه بودم، بهش گفتم دست به کتابا نزنیا!
تازه مرتب کردیم!😡
برو با اسباببازیات آغل بساز!
هاج و واج نگاهش👀 بین من و کتابا میچرخید،
و نمیفهمید علت نهی من چیه!😕😯📚📗📒📕
دست از کار کشیدم و مستأصل به زحمت دیشبمون فکر کردم که محمد براش نقشه کشیده بود!
جوری نگاه میکرد که مطمئن بودم اگر بهش اجازه ندم، میافته رو فاز لجبازی و...😵😱👿😈
کتاب سوم «من دیگر ما» وارد گود شد!
- نظم کودکانه... نظم بزرگترها!
- نظم بزرگترها رو بچهها میفهمن!؟
- نظم خشک زندگی مدرن، برخلاف طبیعت کودکه!
- همینطور که تربیت جسمی کودک نظم داره،
و مثلا آبگوشت که غذای خوبی هست، برای نوزاد میتونه کشنده باشه؛
نظم هم اگرچه چیز خوبیه، اما برای کودک سه سالهی من هم خوبه؟!
- اصلا آموزش نظم به کودک در چه قالبی باید باشه؟!
- نظم بیرونی یا نظم درونی؟!
کدوم اولویت داره؟
خلاصه که باز هم نویسنده کتاب پیروز شد😅
با خودم گفتم اگر هم کتابهارو پایین بیاره، چون جاشون مشخصه، میشه با کمک خودش تو ده دقیقه دوباره همه جا مرتب بشه!
و من و محمد مشغول خالی کردن کتابها و چیدنشون روی هم شدیم؛
ببعی هم یه نصفه روزی با داداش ببعی مشغول بازی با آغلِ کتابی بودن.
و بعد با کمک محمد همه چی برگشت سرجاش.😍
پ.ن: اینکه مادر بتونه تو چنین شرایطی به خودش مسلط بشه و تصمیم درستی بگیره به عوامل زیادی بستگی داره!
برای من هم بارها پیش اومده که بدترین تصمیم ممکن رو گرفتم😔 و روز خودم و فرشتههامو خراب کردم!😓 واقعا از خدا همیشه میخوام که کمکم کنه و خطاهام کمتر بشه.
#پ_بهروزی
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#سبک_مادری
یک سری از اسباب بازی ها و عروسک هام رو برای بچهام نگه داشته بودم تا روزی که به دنیا اومد بهش بدم.🤗
به جز اونها کلا اسباب بازی خریدن براش رو دوست داشتیم!
اولین چیزی که براش خریدیم یک جغجغه بود که یه مدت کوتاهی باهاش بازی میکرد😉
انگار برای من و پدرش جالب تر بود.🙊
یک ساله که شد چندتا اسباب بازی متنوع و مناسب سنش به اسباب بازیهاش اضافه شد...
ولی این اسباببازی ها بیشتر من و پدرش را سرگرم میکرد تا دخترمون رو🤔
فقط همون بار اول که دیدشون براش جالب بودن و بعدش دیگه علاقهای بهشون نشون نداد😔
رفتیم چنتا اسباب بازی دیگه خریدیم که با اونا سرگرم بشه،
ولی باز هم همون روال قبل بود!😟
فقط همون اول براش جالب بودن.😐
دختر همهش میاومد دنبال من توی آشپزخونه و دوست داشت با وسایل اونجا بازی کنه، 🧂🍽 یا دنبال پدرش و به گوشی و لپتاپ علاقه نشون میداد! 💻📱
یه روز گشتم توی پیج بازیهای خلاقانه کودک و یکی از بازیهایی که مناسب سنش بود رو انتخاب کردم و با هم انجام دادیم.😁
خیلی خوشش اومد و هربار که انجام میدادیم باز هم براش تازگی داشت و جالب بود.😊
کلا خرید اسباب بازی برای بچهها باید حساب شده باشه تا هم خونه رو پر نکنه، هم صرفه اقتصادی داشته باشه و هم بر اساس شناخت از نیازها و علاقههای بچه باشه.👌
پ. ن. مادران شریف: آدرس تعدادی از صفحات بازیهای خلاقانه توی اینستاگرام رو براتون مینویسیم شاید به دردتون بخوره
@hambazi.tv
@negarestanebazi
@hambaazi
@babyplaytime.
#سبک_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#پ_شکوری
چند روز پیش کلاس آنلاین داشتم
و موفق نشده بودم بچهها رو قبل کلاس بخوابونم😑
کلاسم داشت شروع میشد و قصد داشتم براشون یه سطل اسباببازی بیارم تا مثل جلسات قبل کلاسم که بیدار بودن، باهم بازی کنن و منم با لپتاپ و تلوزیون برم سر کلاسم😄
تا اینکه یهو عباس در خونه رو باز کرد و گفت بریم حیاط😉🤸🏻♂️
- مامان من الان کلاس دارم. نمیتونم ببرمتون حیاط😡
بیا براتون اسباببازی بیارم😌
عباس چند لحظه فکر کرد و...
-- به فاطمه بگو بیاد پیشم تو حیاط😀
- خودتون تنهایی میرید بازی کنید؟
من نمیتونم بیام ها
مواظب فاطمه هستی؟
عباس که حس داداش بزرگی بهش دست داده بود گفت:
-- آره. کفشاشو👟 پاش کن. بذارش تو حیاط پیشم.
و این شد که برای اولین بار دوتایی و بدون من رفتن حیاط😍
حدود یک ساعت و نیم کلاس داشتم و بچهها هم اکثرا تو حیاط بازی میکردن،
گاهی هم میاومدن آب یا خوراکی میگرفتن، یا نگاه میکردن ببینن من چیکار میکنم😂
بقیهی اوقات هم اگر هر دوشون سیر باشن و خسته هم نباشن، معمولا با همدیگه مسالمت آمیز بازی میکنن و همدیگه رو سرگرم میکنن😍
گاهی هم از من میخوان برم توی بازیشون شرکت کنم😇
گاهی هم خودم برای ایجاد صلح و آشتی یا دفاع از مظلوم و جلوگیری از ضرب و جرح (گاز و کشتی گرفتن) وارد صحنه میشم و جداشون میکنم😂
این روزا با بزرگ شدن عباس با چالش #حسادت بچهی اول نسبت به دومی مواجهیم😬
البته چون میدونم تا حد زیادیش طبیعیه، خیلی به خودم و بچهها سخت نمیگیرم😇
وقتی وضعیت الآنمون رو با قبل از اومدن فاطمه مقایسه میکنم، خیلی راضیم خداروشکر🤲🏻
سختی مادری قطعا بیشتر شده👌🏻
ولی این سختی رو کمتر حس میکنم،
به خاطر همبازی شدنشون🤸🏻
و اینکه بخشی از وقت همو پر میکنن و کمتر به من میچسبن😅
و کمتر هم حوصلهمون سر میره به خاطر تنوع بازیها و رفتارهای بچهها😆
با همهی سختیها و چالشهاش راضیم از تصمیممون برای کم بودن اختلاف سنی بچهها😇
همین همبازی شدنشون باعث شده یه زمانهایی از روز وقتم آزاد بشه تا بتونم به درس و کارای دیگهم برسم.
چند وقت پیش از یه استاد عزیزی (مادر ۵ فرزند با مدرک دکترا)، شنیدم برای مامانایی که دوست دارن درس و فعالیتهای اجتماعی داشته باشن، خوبه که بچههاشون رو دوتا دوتا با فاصلهی کوتاه به دنیا بیارن.
تا هر بچه همبازی همسن و سال داشته باشه و وقت مادر آزاد بشه تا حدی👌🏻
پ.ن: از حسن تصادف امروز دقیقا #تولد یکسالگی فاطمهمونه😁
پیشاپیش از دعاهای خوبتون در حق بچهها و مادر بچهها ممنونم😉
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ف_جباری
زهرا که نبود ماه رمضونا تا سحر بیدار بودیم،
به کارامون میرسیدیم،
میرفتیم #مناجات_دانشگاه_شریف،
و منم از نماز صبح تا افطار میخوابیدم😆
الان که دارم مینویسم و خاطرات مرور میشه، واقعا آن روزهایم آرزوست😅
(موافقم باهاتون❤ بیبچه هرگز😃)
اما دو ساله که مسئلهی ماه رمضان ما اینه: زندگی عادی؟
یا زندگی جغدی؟🤔
آقای همسر که سعی میکنن بچه کمترین خللی توی برنامههاشون ایجاد نکنه، خیلی خودشونو با ما هماهنگ نمیکنن😐
خوابشونم ماشاءالله سنگینه...😑😴
(البته اینکه نامرتبی خونه و بیحوصلگی من رو توی این ایام درک میکنن و سعی میکنن یک ساعت قبل افطار خونه باشن خوشحالم میکنه💑)
اما من...
من وقتی گرسنه باشم #عصبی و #بیحوصله میشم😤
در طول روز اصلا حوصلهی کاری رو ندارم،
حالا فکرشو بکن با حضور بچه...😫
به زور خودم و زهرا رو به سلامت به افطار میرسونم😬
حالا به همهی اینها اضافه کنید:
🔸درس📚
🔸کاری که همچنان بیوقفه ادامه داره،
🔸و #کلاسهای_مجازی📝
به نظرتون چطور میشه؛
هم #روزه گرفت،
هم #مامان قابل قبولی بود،
هم از #درس عقب نموند،
هم تهش #زنده موند؟😅🤔
برنامهی من این چند روز اینطوری بوده:
✅در طول روز با ریخت و پاش خونه هیچکاری ندارم و فقط حداقلها رو انجام میدم و نهایتا افطار آماده میکنم😁
(برنامهی مرتب کردن خونه رو گذاشتم بعد افطار و حتی بعد خوابیدن زهرا👩🏻)
✅برعکس همیشه که منتظرم زهرا عصرا بخوابه و من بشینم پای درسام،📚
این روزا منتظرم زهرا بخوابه که بخوابم😴
با این تدابیر همه انرژی موجودم رو توی روز میذارم برای بچه👌🏻👩🏻
البته خیلی هم انرژی دندون گیری نیست😅
و اما شبها...
شب هامون به دو دسته تقسیم میشه:
1️⃣ شبهایی که افطار خونه نیستیم،
(با رعایت نکات بهداشتی میریم پیش مادر پدرها🙂)
دیرتر میرسیم خونه و زهرا دیرتر میخوابه و صبح هم دیرتر بیدار میشه،
منم تا سحر بیدار میمونم، بعد از نماز میخوابم و با زهرا بیدار میشم.
2️⃣ شبهایی هم که افطار خونهایم،
همه با هم زود میخوابیم و زهرا هم صبح زودتر بیدار میشه،
منم که از سحر بیدارم، معمولا یک ساعت آخرِ خواب زهرا بهش میپیوندم😴
یعنی خواب شبانه روزم میشه حدود ۸ ساعت
به نظرم قابل قبوله👌🏻
برنامهی شما تو ماه رمضون چیه؟
حالتون با بچهداری و روزهداری چه جوریه؟🤪
جون دارین کار دیگهای هم انجام بدین؟😥
عکسها یه نما در دو زمانه!
👈🏻عکس اول ۲ ساعت مونده به افطار🥵
👈🏻عکس دوم نیمه شب و درحالیکه زهرا خوابه😇
#ف_جباری
#روزنوشتهای_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ز_م
به خاطر این ویروس نامحترم مدتیه که همهی زندگیمون به هم خورده.
پارک🌳
خانهی بازی🎠
خرید🛒
و تفریحات خارج از خونه تقریبا تعطیله
دورهمی های خانوادگی و مهمونی🎊🎈 هم تعطیله
و حتی نمیشه دوستای پسری🧑🏻 رو دعوت کرد.
خلاصه که اعصاب دختر و پسری به هم ریخته🤯
ولی حتی خودشونم نمیدونن چی شده و چه جوری باید دردشونو بگن...😖
دختری که چند بار در روز میگرده کاپشنشو🧣 پیدا میکنه و التماس که تنم کن، بریم بیرون...
آقای همسر🧔🏻 هم تعطیل شدن و باید تو خونه دورکاری کنن💻🤨
و این یعنی تلاش برای اینکه بچهها کمتر برن کنار معشوق و محبوبشون😅
صبحمون رو با ۱۰۰ بار:
کتاب خوندن📚
توپ بازی⚽️
قایم موشک بازی (با چاشنی غرغر دختری که هنوز بازی رو بلد نیست)
و... شروع میکنیم.
بازیایی که بلدیم رو پیشنهاد میدم، بعضیها رو انجام میدیم، بعضیهارم پسری نمیپسندن😏
لی لی حوضک
کلاغ پر🦅
دنبال بازی🏃🏻♂️
فوتبال⚽️
نون ببر کباب بیار🥖🍖
دالی زیر پتو
و در نهایت کم میاریم...
دیدم اینجوری فایده نداره باید بیشتر براش #بازی جور کنم😎
یه دفعه یادم افتاد که یه روش بیضرر درست کردن #رنگ_بازی🎨 برای بچهها رو از یه پیج یاد گرفتم.
(به خاطر وجود گل دخترمون باید بازیهایی انتخاب کنیم که براش خطر نداشته باشه)
خلاصه که به پسری پیشنهاد دادیم بیا با هم رنگ درست کنیم که الحمدلله مقبول افتاد...🤪
ترکیب ۲ قاشق آرد،
یک قاشق نمک🧂
چند قطره رنگ خوراکی (زردچوبه یا آب لبو هم خوبه👌🏻)
و به مقدار لازم آب💧
میشه #رنگ_خونگی_سالم...😃
خیالم از بابت خوردن دختری هم راحت بود.
اول توی خونه روی کاغذ رنگ بازی🎨 کردن🤸🏻♂️
(که من و باباشون هم کمی باهاشون هنرنمایی کردیم😅)
بعد منتقل شدن به تراس،
آخرش هم تو حموم🚿
در نهایت هم تبدیل شد به #آب_بازی 💦
و سرانجام حموم کردن🛁🚿 و تمیز تشریف آوردن بیرون...
خوب حالا بازی بعد چی باشه؟🤔
۴ تا پتو رو دولا میکنیم و میاندازیم جلوی مبل 🛋...
حالا میشه رفت رو مبل و ازش پرید پایین...🤸🏻♂️
به قول دختری بِپَ بِپَ
دیگه کمکم به ساعتهای پایانی🕡 روز نزدیک میشیم و بعد شام🍛 دیگه وقت خوابه😴
پ.ن۱: قطعا تمام بازیهایی که اول لیست کردم توی یه روز انجام نمیشه.
هم من نمیکشم😨
هم ممکنه بچهها خیلی از بازیها رو اون روز تمایل نداشته باشن یا شرایطش نباشه.
#ز_م
#سبک_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ط_اکبری
با دلضعفه میرم سراغ یخچال.
با چرخوندن نگاه👀 مشتاقم به اندرون یخچال😜 به بچهها گزارش میدم و قبل شنیدن سفارشاتشون، برای #افطار خودم نقشه میکشم😋😑
خوردنیهاشونو میذارم جلوشون،
مینشینم پای سفره و با فراغ بال به عزیزانم میرسم😍
طاهای من!
دستت خامهای شده مامانی!
به لباست👕 نزنی اخی میشه، آخرش برو بشور.
ئه محمد جونم کجا میری؟!
خب عروسکتم بیار صبحونه بدیم، بیچاره شب تا حالا چیزی نخورده!
نه نه من نمیتونم بخورم، دهن داداشی بذار😚
رضای من!
قشنگم!
با خیال راحت بخور به بازیات🤸🏻♂️هم میرسی😍
(لپشو با لقمهی بزرگی پر کرده و میخواد سر و ته ماجرا زودی هم بیاد😃)
خب خوبه همینجوری کلی وقت گذشت.😅
ولی چقدر فک و دست🤚🏻 و گردن و کمر و اعصاب و... انرژی سوزوندن.😲
بچهها میرن تو دنیای خودشون سراغ #بازیهای جورواجور، گپ و گفت و بزن و دررو
میایستم پای اجاق و وارد عملیات ناهار پزون میشم.🤗
عطر گوشت، پیاز داغ، سیر، لپه، رب تفت داده شده، بادمجان سرخ شده و پلو... واییییی😋
وسطشم لنگان لنگان به کارای دیگهم میرسم📿👩👦👦📚
یکیشون میره دستشویی صدام میزنه🗣
بعد چند دقیقه معلوم میشه کارش نیمه تموم بوده،
دوباره میره و صدا میزنه،
در حالیکه شلوارشم کمی کثیف کرده😑
وقتی برمیگردم میبینم محمد پوشک و لباسشو کثیف کرده و نیازمند شستشوی کامله🤮
چرا امروز آخه؟!😤
خدا جون این بود #رسم_مهمون_داری؟
اوا ببخشید🤭
💡مراقب باش غر نزنی!
#امتحان بنیامینیه ها✌🏻
«...من برادر تو یوسفم! غصه نخوریها
(یوسف۶۹)
اما چندروز بعد وقت رفتن منادی ندا داد!
ای کاروان شما دزدید!
تفتیش بارها شروع شد...
بله بنیامین دزد است!
(یوسف۷۰-۷۷)
فکر کنید اگر بنیامین به یوسف ایمان نداشت، عکسالعملش خیلی آبروریزی میشد؛
خطاب میکرد به یوسف که:
بابا ای والله یوسف! این بود رسم برادری؟! این چه وضعیه؟ آقا ما که کاری نکردیم!
وقتشه جلوی خدا #ریا بیام و ☺️ همه چی خوبه!
محمد کوچولو آویزمه و شیر میخواد، معلومه که آمادهی خوابه🙄
یه ریزه دیگه صبر کن بهبه بخور!
- نههههه شیرررر😩
به هر طریقی شده غذا رو میارم و...
هنوز ساعت ۳ نشده من بیرمق شدم که!!🤕
میرم محمد کوچولو رو شیر بدم و کتابمو باز میکنم:
"...در #شهر_خدا 🌙 به مهمانها وعده داده شده که اگر تا شام لب به آب و نان نزنن و جسم خود را از طعام و شراب خالی نگه دارن،
خدا جانشان را از جام خود سیراب و از جانب خود سیرشان میکنه.
آنها هم حاضرن از گرسنگی و تشنگی بمیرن!
اما جای #خوان_خدا را در جانشان خالی نگه دارن.😍"
آره خدا جون! جای #خوان_خدا خییییلی بازه😆🤪
حالا واقعا دارم سیر به سوی خدا میکنم؟
ادامه میدم:
"تنها در این شهر میشه #حقیقت_دنیا رو دید و شیرینی آخرت رو چشید.
قبل از ورود به این شهر، باور نمیکنی که زندگی بدون دست آلودن به دنیا چه جوری میتونه اینهمه دلچسب باشه!
تازه میتونی بفهمی در زندگی هر چه از دنیا بیشتر بهرهمند شی،
کمتر از #لذت_حیات برخوردار میشی.🤔
از حداقل خوراک گذشتن تو رو قوی میکنه و دنیا رو ضعیف و حقیر...
دنیا اسیر توست و هرگز نمیتونه بهت مسلط شه.💪🏻"
صدای اذان از مسجد میاد و من زندهام!
و دارم کار میکنم!!
جل جلاله!
ریز میبینمت دنیا!😄
پ.ن: بخشی از کتاب #شهر_خدا اثر علیرضا پناهیان و #پله_پله_تاملاقات_خدا نشر بسیج دانشگاه امام صادق (ع)
#ط_اکبری
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ص_جمالی
روسری را بر سر میاندازم کودکم می پرسد: در در؟؟
می گویم: نه مادر، الله اکبر📿
خوراکی🍡 و مهر اضافه میگذارم کنار سجاده، اسباببازیهای مورد علاقه😁
ساق دست میپوشم و روسری را با گیره سفت میکنم.
الله اکبر🤲🏻
هنوز سورهی حمد را تمام نکردهام که به سمتم میآید و گوشهی چادرم را میگیرد و به دور خود میپیچد.🤗
وقتی به رکوع میروم، موهایش به صورتم برخورد میکند، میفهمم که قد کشیده است.
وقتی به سجده میروم، بر پشت من سوار میشود.
آرام پایین میآورمش، سجدهی دوم و باز مینشیند.🙂
نماز میخوانم و دعایم این است که با برادرش👦🏻 به سراغم نیایند🏃🏻♂️
سواری دو نفره را خیلی دوست دارند.
رکعت چند بودم!؟
بعد از نماز روی زانویم مینشیند.
با کمک انگشتانش تسبیح میگویم.
یک کتاب📖 دعا برای خودم و یکی برای او.
کتاب دیگری را قبول نمیکند!
وسط دعا چند بار از جایم بلند میشوم. برای آوردن اسباببازی جدید🧸 از داخل کمد، رساندن کودکم به دست شویی🚽 و...
دعا میخوانم اما بغض گلویم را گرفته! خدایا آن از نمازم این از دعا!🤦🏻♀️
یاد امام خمینی (ره) میافتم که در اتاق مخصوص با فراغت به عبادت میپرداخت!
اشکهایم جاری است.
امام به عروس خود گفته بود من حاضرم ثواب تمام عبادتهایم را به تو بدهم تا ثواب یک روز نگهداری بچهها👶🏻 را به من بدهی!
لبخند میزنم🙂
بچهها را در آغوش گرفته و به سراغ بازی میرویم!
بهشت من مادری بر کودکانم است!
#ص_جمالی
#سبک_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ز_م
امروز میخوام از یه #دوست جدید حرف بزنم🤗
قبلا گفته بودم که توی این ایام #قرنطینه دنبال کشف بازی جدیدیم🤔
حال و حوصلهی بچهها داشت بحرانی میشد که😇
یاد یکی از بازیهایی افتادم که مامانم تو بچگی باهام انجام داده بود.
یه بازی خیلی کاربردی و بدون محدودیت سنی...😜
البته فقط یه قسمتش مال مامانم بود، بقیهش رو خودم ابتکار کردم😎
#روزنامه_بازی 📜📃😀
چیزی که تو هر خونهای پیدا میشه👌🏻
هرچی روزنامه باطله داشتیم، آوردیم...
✅ بازی اول
#پاره_کردن و مچاله کردن!
مخصوصا برای دختری، که جدیدا به پاره کردن کتاب📚 علاقه پیدا کرده.
بعدش جنگ روزنامهای راه انداختیم😁 روزنامهها رو به هم پرت میکردیم و با روزنامه به هم ضربه میزدیم.
✅ بازی دوم
روزنامهها رو مچاله کردیم، باهاشون توپ⚾ درست کردیم و توپ بازی کردیم.🤸🏻♂️ هرچند هی باز میشدن،
ولی تلاش برای گلوله نگه داشتنشون هم بخشی از بازی بود.
✅ بازی سوم
کمی روی روزنامهها راه رفتیم و خرش خرش کردیم.
تا اینکه یه فکری به سرم زد🤩
پسری رو زیر روزنامهها قایم کردیم و یکدفعه پا میشد و خودش رو نجات میداد.
یه دو روز اینطوری سرگرم شدن... تا اینکه جذابیت روزنامهها از بین رفت...😒
حالا تازه رسیدیم به بازی مامانم😅
✅ بازی چهارم
با یه تشت آب💧 رفتیم تو بالکن (حموم هم میشه)
روزنامهها رو ریختیم توی آب و حسابی ورزشون دادیم، خوب خیس خوردن
#آب_بازی💦 هم قاطیش شد دیگه.
در نهایت #روزنامهها رو خوب مچاله کردیم، فشار دادیم تا آب اضافیش خارج بشه و گرد کردیم.
حالا توپهامون منتظرن تا خشک بشن😀
چند روز بعد #توپهامون آمادهی توپ بازی بودن...💪🏻
✅ بازی پنجم
وقتی بود که دیگه از #توپ_بازی هم خسته شده بودن😖
در نتیجه در اقدامی جسورانه، تصمیم گرفتیم باهاشون آدمبرفی بسازیم⛄
اول توپها رو به وسیلهی چسب با کاغذ سفید و دستمال کاغذی پوشوندیم بعد هم روش پنبه چسبوندیم.
مرحلهی آخر هم گذاشتن چشم 👀 و دکمه و دست💪🏻 و شال گردن بود.
حالا پسری یه دوست جدید پیدا کرده...😍
علی آقای ما که هیچوقت با #عروسکها ارتباط نمیگرفت و خوشش نمیاومد حالا خیلی آدم برفیشو دوست داره و باهاش رفیق شده...🤗
باهاش حرف میزنه (البته #آدم_برفی هم جوابشو میده😅)
بازی میکنه (سوار اسبش🐎 میکنه و...)
حتی وقتایی که از دست ما ناراحت میشه 🧔🏻👩🏻 به اون شکایتمونو میکنه😶
پ.ن: توپای روزنامهای رو با رنگی که برای رنگبازی درست کرده بودیم قرمز کردیم.
#ز_م
#سبک_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ه_محمدی
شروع کردم به شستن ظرفا🧽
وای خدا، بازم جاقاشقی🥄، تا خرخره، پره😩
از وقتی محمد قاشقهای تو کشو رو در کسری از ثانیه، بهسان زلزلهی هشت ریشتری🏚، به هم میریخت،
انگیزهای برای مرتب کردنشون، نداشتم. 😭
قاشقهایی هم که میشستم، به زور و روهم و روهم، توی جاقاشقی میچپوندم😣 تا ببینیم چی میشه....🤷🏻♀️
اما ایندفعه حالم خوب بود و تصمیم گرفتم قاشقهای تو کشو رو مرتب کنم...😌
محمد مثل همیشه کنارم بود و داشت کابینت رو برانداز میکرد و تصمیم میگرفت کدوم بخششو، خالی کنه.😏🤨😎
که یهدفعه یه بازی جدید به ذهنم رسید.✨
محمدو صدا کردم و کارو سپردم دستش😌
مامانی نگاه کن
قاشقای بزرگ اینجا...
قاشق کوچیکا اینجا...
چنگالا هم اینجا...
اولش خیلی حرفهای نبود.
قاشقها دست و پاشونو دراز میکردن تو خونه همسایه😆
یا مهمون خونه بقیه میشدن😅
ولی با کمک مامانی، بالاخره به خوبی مرتب شد.👌🏻
وای که چقد کیف داشت😍
هم برای محمد👦🏻
هم برا من😏
امیدوار بودم بعد اون، اوضاع زلزله اومدن بین قاشقها بهتر بشه🙏🏻
و همینطورم شد.👌🏻
تو این مدت، فقط یه بار انتحاری زد؛
منم بلافاصله براش پروژهی جدید تعریف کردم.😁
بعد اون، هر وقت میخواستم جاقاشقی رو خالی کنم، این کارو به محمد میسپردم.😎
اونم چه ذوقی میکرد.😍
شصت و پنج بار بعد اینکه کارش تموم میشد، صدام میکرد و هنر خودشو نشونم میداد.😂
حالا دیگه جوریه که وسط ظرف شستنهام، تا دو تا قاشق میشورم و تو جاقاشقی میذارم، با اصرار همونطور خیس خیس💦 برمیداره که بذاره سر جاشون تو کشو.😅
بگذریم که از وقتی با قاشقا دوست شده، بیشتر از قبل هم، حالشونو میپرسه، و برای یه وعده غذا، ۴ تاشونو به سینک میفرسته...😅😂
#ه_محمدی
#روزنوشت
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ف_قربانی
این روزها آقا پسری داره قد میکشه👦🏻
یاد گرفته روی نوک پاهاش بلند بشه و نوک انگشتهای دستشو برسونه به سینک و اپن! 🙃
دیشب در یه اقدام خیلی جسورانه لیوان آبش رو که البته شیشهای هم بود برد و گذاشت نزدیک سینک!
با فاصلهی میلی متری از لبهی کابینت که میتونست تو یه حرکت بیفته و تمام... 😱
فوری بابایی بلند شد که لیوان رو بگیره و من خوشحال شدم که گل پسرم👦🏻 داره کارهای خودشو انجام میده☺️
با خودم گفتم پسرم چقدر دوست داره کمک کنه ولی نمیتونه!
یه لحظه خودمو جای پسر یه سالهم گذاشتم،
با اون قد و توان و زبان الکن و دنیای کوچیک خودش...
چی میفهمه از دنیای ما؟
و چیکار میتونه بکنه با اون توان و فهم کمش، که میخواد کمک ما باشه؟🤔
شاید از دید ما اگه هیچ کاری نکنه و بشینه یه جا بهترین کمکه!😏
ولی وقتی میرم تو نقش پسرم، دوست دارم هر کاری بکنم و فکر هم میکنم درسته و کمک کردم!😏
مثلا؛
👈🏻وقتی مثل مامان غذاهای تو بشقاب رو انقد هم میزنم که میریزه بیرون🍛
👈🏻یا وقتی شعله گاز رو براش کم و زیاد میکنم، خاموش میشه یا زیاد میشه و غذا میسوزه🍘
👈🏻یا وقتی مثل بابا پیچگوشتی رو برمیدارم و میزنم به اسباب بازیم 🔨 که کار کنه ولی میشکنه!
و...
دوباره که تو نقش خودم قرار میگیرم، میبینم که ما آدم بزرگا نسبت به بچهها چقد توانمندیم،
چقدر میفهمیم و اشراف داریم به محیط پیرامونمون،
انگار کلا دنیامون متفاوته🙂
ولی کوچولوهامون یه دید از پائین، کوچیک و محدود دارن و یه فهم خیلی محدودتر نسبت به دنیای پیرامونشون.
به همین نسبت، فهم ما هم کوچیک و محدوده نسبت به حقیقت عالم🤔
و البته در تلاشیم با همین فهم محدود و ناقصمون یه کمکی بکنیم و اثر مثبتی به جا بذاریم😉
درحالیکه اگه یه کم رشد کنیم و از حقیقت عالم چیزهایی بفهمیم، شاید به این فهم ناقص و این تلاشهای الانمون بخندیم😁
(کاش خدا فهم و درک و روحمون رو وسعت و عمق ببخشه تا واقعا مثل آدم بزرگهای حقیقی عالم رفتار کنیم😊)
#ف_قربانی
#سبک_مادری
#عارفانه_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif