eitaa logo
مادرانه های مشترک
12.9هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
92 ویدیو
27 فایل
نکات تربیتی کاربردی انجام کارهای روزمره در کنار فرزندان تبدیل کارهای خانه به بازی مشارکت بچه ها و مسئولیت پذیری بازیهای خانگی قصه های کاربردی و ... شرافت هستم یک مادر *در حد توانم برخی از سوالات را پاسخ میدم* @Sherafat518
مشاهده در ایتا
دانلود
۵۳ 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا سلام، وقت همگی بخیر 🔵 پسر کوچکم امروز ساعت ۳:۴۵ صبح از خواب بیدار شد سرحال و قبراق و روز خودش را آغاز کرد🤨،( اینم بگم که شب ساعت ۱۲:۴۵ خوابیده بود)، ساعت ۱۱:۳۰ خوابید و من میدونم که نهایتا یکساعت میخوابه و بعدش دوباره تا ۱۲ شب بیداره، ( گرچه که ساعت خاموشی در خانه ما ۱۱ هست😏) تا خوابید سریع رفتم سراغ پخت نهار و کارهای آشپزخانه که جیغ و گریه ی پسر بزرگم بلند شد: دندانم داره خون میاد. یکی از دندانهای شیریش حسابی لق بود و خونریزی داشت. از یک طرف این بچه هم درد داره هم ترسیده و از طرف دیگر اون یکی تازه خوابیده اگر بیدار هم بشه دیگه اصلا نمیخوابه. حالا همین یکساعت خواب دومی را هم باید به قصه ی دندون این یکی بگذرونیم ☹️.‌ 🔵 رفتیم کمی دهنش را شست، یک گاز استریل گذاشتم روی دندانش، همینطور که بغلم بود چند بار دندان را تکان دادم شاید جدا بشه. جیغ هاش بلندتر شد😭😭 نکن نکن مگه تو دکتر دندانپزشکی!!! مامان منو ببر دندونپزشکی 😡😭 🔵 یک لحظه به خودم اومدم گفتم: حواست هست داری چکار میکنی؟؟؟ این بچه قبل از هر چیز به همدلی و درک احساس احتیاج داره، حالا تو بهش نگفتی که گریه نداره که و...، ولی هیچ همدلی هم باهاش نکردی، فقط سکوت کردی.🤔 این بچه برای بار اول داره خونریزی از دهانش را تجربه میکنه، برای تو چیز ساده ای هست از نظر اون یک فاجعه بزرگ رخ داده.😔 اگر جیغ میزنه میخواد بگه مامان درک کن چقدر درد دارم. حرکت دستم را متوقف کردم. دستم را کنار کشیدم. گفتم خیلی درد داره نه؟ 👦: اوهومممم خیلیییییییی 🧕: حس بدی بود از دهنت خود میامد نه؟ 👦: اوهوممممم همراه با جیغ و گریه😭 🧕: آره، حتما منم این دردها را داشتم ولی انگار بزرگ شدم دیگه الان چیزی یادم نمیاد. فقط یادمه هر وقت دندانم خیلی خیلی لق میشد مامان جون می گفت یا هویج و سیب گاز بزنید یا کمی با دستتون تکونش بدید تا خودش بیفته. ولی تو اگر فکر میکنی اذیت میشی هیچ کدام از این کارها را انجام نده. تو فکر میکنی اگر بریم دندانپزشکی بهتره؟ 👦: اره 🧕: خوب باید تماس بگیرم وقت بگیرم. به نظرم کمی خودت مشغول کن تا عصر زنگ بزنم دندانپزشکی 🔵 لحظه به لحظه آرامتر شد، رفت یک خانه سازی آورده و شروع کرد به جاده ساختن. منم سریع پریدم توی آشپزخونه، چند دقیقه ای بیشتر نگذشته بود که با دندان شیری کنده شده در دستش اومد، مامان مامان ببین یکم تکونش دادم افتاد. میخوام نگهش دارم چون دوتای قبلی که افتادن گم کردم.🙈😉😂 ✅ یادمون باشه انسانها در هر سن و سال و موقعیتی، برای عبور از سختی ها و احساسات ناخوشایندشون به همدلی و درک احساس احتیاج دارند. 👌👌 ۵۳ 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆این هم بازی ابداعی پسرم راه رفتن و حفظ تعادل روی حلقه ورزشی👌 این حلقه را ما در وقت ورزش، وسط فرش میگذاریم به عنوان میدان، و دور میدان میدویم🏃‍♂🏃‍♂. و یا به صورت همان صندلی بازی قدیمی ولی با قطع شدن موزیک همه با هم میپریم داخل حلقه و دیگه بازی حالت برد و باختی ندارد. امروز بعد از دویدن این بازی را هم انجام دادند.👌 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️به نام خداوند بخشنده ی مهربان⭐️ 💐 کانال مادرانه های مشترک یکساله شد.💐 ❇️ یکسال پیش به درخواست تعدادی از دوستان یک گروه مجازی، کانال را راه اندازی کردم. کانال با حدود بیست الی سی نفر از عزیزان همان گروه شروع به کار کرد. در ابتدا تصورم این بود که دوستان لطف داشتند و به خاطر چند راهنمایی کوچک بنده در گروه، پیشنهاد راه اندازی کانال را دادند، اما بعد از مدتی مطالب تکراری میشه و کانال بازدهی نخواهد داشت.🤔 ❇️ اما در مدت کوتاهی بازخوردهای خیلی خوبی از دوستان داشتم که علاوه بر ایجاد انگیزه قوی تر، مسئولیت بزرگی بر دوش من بود برای تلاش بیشتر. به تدریج به تعداد همراهان کانال افزوده شد. بسیار خوشحالم از اینکه در یکسالگی کانال یک جمع بیش از ۴۸۰۰ نفره هستیم. وجود این کانال را یک نعمت بزرگ و یک رزق معنوی از جانب خداوند متعال برای خودم میدونم. ❇️ شاید نوشتن مطالب، آماده سازی عکسها، پاسخگویی به سوالات و...، در ظاهر وقت زیادی را از من بگیره، در شرایطی که پسر کوچکم شبها ۴-۵ ساعت میخوابه، من حداقل ۲ ساعت از این زمان را برای آماده سازی و نوشتن مطالب کانال صرف میکنم، اما فکر اینکه شاید فقط مشکل یک مادر با این مطالب حل بشه، یک مادر بتونه یک رفتار غلطش را اصلاح کنه، یک مادر انگیزه بگیره برای قوی تر ادامه دادن، یک مادر بتونه یکساعت با بچه هاش بهتر بازی کنه بخنده و لذت ببره، بهم انگیزه میده برای قوی تر ادامه دادن.💪 در واقع به خودم میگم وقتی خداوند همچین بستری را پیش روی تو قرار داده که بتونی اینطور بهره ببری حیف هست که قدر ندانی و یا کفر نعمت کنی. ❇️ خوشحال و شاکرم که در این یکسال ارتباطم با مادران عزیز کانال یکسویه نبود، سعی کردم تمامی پیامها را پاسخ بدم، هر چند با چند روز تأخیر. اگر عزیزی سوال بدون پاسخ داشتند مطمئن باشند که به دلیل تعداد زیاد پیامها از چشم من دور مانده و حلال بفرمایند. ❇️ در این مدت، بسیاری از زیباییهای خداوند را به نحو دیگری درک کردم. زیبایی دغدغه مادر برای تربیت فرزند صالح، زیبایی تلاش مادر برای جبران اشتباهات، زیبایی انگیزه و امید. چند مادر پر تلاش را دیدم که برای اصلاح تربیت فرزندی کوشش می کردند که خودشون به دنیا نیاورده بودند، من واقعا تحسینشون میکنم و از خدا ممنونم که این همه زیبایی را به من نشون داد. مادرانی که با وجود نداشتن همراهی همسر، برای تربیت فرزندانشون تلاش میکنند. مادرانی که گذشته خوبی نداشتند اما میخوان آینده خوبی برای فرزندانشون رقم بزنند. مادرانی که فرزندان مریض، معلول و... دارند و به بهترین شکل از عزیزانشون پرستاری می کنند‌. ❇️ در این یکسال با تمام وجود درک کردم که سختیها و مشکلات برای همه هست، هر کسی به شکلی و نوعی، بهترین راه پذیرش شرایط، دیدن نیمه پر لیوان و تلاش و سعی برای عبور از مشکلات با توکل بر خداوند هست. ✅ تمام تلاشم را میکنم که مطالبی که مینویسم حتی الامکان مفید باشند، چون خودم را نسبت به وقتی که عزیزان همراه کانال برای خواندن مطالب صرف میکنند مسئول میدونم. به همین دلیل از پذیرش تبلیغ در کانال خودداری کرده و خواهم کرد، هم به دلیل ارزشی که برای وقت همراهان عزیز قائلم و هم به این خاطر که اصلا دوست ندارم حتی سرسوزنی انگیزه ی مادی را با این رزق معنوی مخلوط کنم. ✅ از همه عزیزانی که کانال را به دوستان، گروهها و کانالها معرفی کردند و عزیزانی که به صورت نذر فرهنگی برای کانال تبلیغ کردند بسیار بسیار متشکرم. 🙏🙏🙏 ✅ در مدت این یک سال واقعا تأثیر دعای خیر شما عزیزان را در لحظه لحظه ی زندگیم دیدم و با تمام وجود حس کردم. بازخوردهایی که در این یکسال از شما عزیزان داشتم همواره عالی بود، چند مورد محدود مسائل ناراحت کننده هم پیش آمد که ابتدا برای من خیلی آزاردهنده بود اما پس از اندکی تأمل و تفکر و مشورت به این باور رسیدم که این موارد هم نعمتهایی بزرگ بودند برای رشد بیشتر، برطرف کردن برخی کاستی های خودم و چشم پوشی از عوامل آزاردهنده. ✅ از همه عزیزان تقاضا دارم هرگونه کمی و کاستی را ببخشید و بنده را حلال بفرمایید‌. التماس دعا🙏🙏🙏 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خدا سلام تجربه های روزانه ۵۴ 🔴 سطل قلعه سازی کف سالن پخش بود، پسر بزرگم داشت تلویزیون می دید من هم در آشپزخانه مشغول نهار پختن. 🔴 گفت: مامان بعد از تلویزیون که با هم بازی میکنیم میشه فروشگاه بازی باشه گفتم : بله که میشه یک نگاهی به سالن انداختم گفتم: اگر قلعه سازی جمع بشه میتونیم یک فروشگاه بزرگ راه بندازیم😉 گفت: من الان سریع جمعش میکنم رفت و مشغول شد، پسر کوچیکه نشسته بود روی موتور پلاستیکیش🛵 و میرفت روی قطعات قلعه سازی که پخش بود. بزرگه می گفت: نیا داداش، برو عقب اینا میشکنه😠 اما، دوباره برمی گشت کمی از عقب تر با سرعت بیشتر میرفت روی قطعات😖 هر بار بر عصبانیت پسر بزرگم افزوده میشد و صداش میرفت بالاتر: نیا😠، مگه نگفتم برو عقب، میشکنه، میخوام جمعشون کنم فروشگاه بازی داریم😡😠 🔴 من از آشپزخانه: مامان فکر کنم جایگزین احتیاج داره هاااا مامان انگار خشمگین شدی، چکار باید بکنی؟ باز فایده ای نداشت پسر کوچکتر را چند بار با بهانه های مختلف صدا کردم بیا پیش مامان آشپزی ولی نیومد به بزرگه گفتم: مامان شستن صورت، صلوات، نفس عمیق ( کارهایی که موقع عصبانیت انجام میده) ولی دیگه انگار فایده ای نداشت☹️ دیدم داره قطعات را پرت میکنه تو صورت داداشش یک لحظه تا اومدم بیام نزدیک یک قطعه از کنار چشم داداشش رد شد. گفتم : اصلا فروشگاه بازی نداریم.😡 🔴 سریع با ناراحتی رفت توی اتاق و در را بست. به خودم گفتم چی گفتی؟؟!!!به نظرت این تهدید نبود!!!!🤔☹️😔 ۵۴ 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🔴 ده دقیقه ای گذشت و از اتاق بیرون نیامد. یاد افتادم. اینکه همیشه خودش برای معذرت خواهی از داداشش نقاشی قلب میکشه.👌 🔴 من هم دوتا قلب کشیدم و نوشتم خیلی دوستت دارم. البته سواد خواندن نداره ولی متوجه میشه که منظورم چی بوده. از زیر در فرستادم داخل، چند لحظه بعد فرستادش بیرون، ولی در را باز نکرد. 🔴 چند دقیقه بعد یک نقاشی قلبی با اسم من داد بیرون، نقاشی را که داد بیرون در اتاق را باز کرد و با خنده پرید بغلم: مامان خیلی دوستت دارم. پ.ن: چون چند نفر از دوستان قبلا پرسیدند بگم که من هیچ آموزشی برای خواندن و نوشتن ندادم کلماتی را هم که مینویسه در واقع کپی کردن هست. یعنی کلماتی را که دیده فقط به صورت کپی کردن مینویسه ولی حروف را نمیشناسه. ۵۴ 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🔴 شب تا برادرش مشغول بازی با پدر بود، صداش زدم گفتم: میخوای با هم قصه دُم موشی را بخونیم، گفت : آره 🔴نشاندمش توی بغلم و همینطور که موهاش را نوازش می کردم، قصه را خوندیم. این قصه یکی از داستانهای مجموعه کتابهای شکرخدا اثر خانم کلر ژوبرت هست که دُم موشی از خراب شدن عروسک برگیش عصبانی میشه و دوستاش سعی میکنند آرامش کنند‌. 🔴 بعد از قصه گفتم: مامان تو هم امروز موقع جمع کردن قلعه سازی مثل دُم موشی عصبانی شدی یادت هست؟ گفت: آره گفتم: من میدونم تو داداشی را خیلی دوست داری و نمیخوای بهش آسیب بزنی، گفت: آره اگر مریض بشه منم میمیرم من عاشقشم😍😂 گفتم پس همینجا یه قرار بذاریم هر وقت خشمگین شدیم به هم بگیم: دُم موشی👌😂 غش غش خندید😂😂😂 ۵۴ 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا سلام، وقت همگی بخیر ✅ نزدیک غروب ساقه های کرفس را جدا کردم و شستم، با بچه ها با هم نشستیم تا اونها ساقه ها را خرد کنند، من هم نعناو جعفری را پاک کنم. برای پسر کوچیکه از یک کارد یکبارمصرف کند که اصلا هیچ چیز را نمیبره استفاده میکنم😉. کمی با کارد تلاش کرد بعد شروع کرد با دستش ساقه ها را شکستن، خودش یک نوع دستورزی میشه دیگه😉. بعد هم خوردن ساقه های کرفس😊 و بعد هم رفت سراغ بازی کردن. از خرید که برگشتیم پسر کوچیکه حاضر نشد لباسهاش را عوض کنم تا لباس خونگیش را دست من دید فرار کرد : نخوام نخوام من هم هیچ اصراری نکردم، بعد از خوردن کرفس😉 خودش رفت لباسهای خونگیش را آورد داد دستم: اینا بپوشم😉، چقدر صبر داشتن خوبه اون هم در سن اوج لجبازی بچه ها.👌👌 ✅ پسر بزرگم هم که ساقه ها را خرد می کرد. من هم همزمان با پاک کردن سبزی دو تا از قصه های کانال را براشون خوندم. کرفس سفت بود و پسرم چند بار گفت: مامان این دفعه کرفسش خیلی سفته، دست آدم درد میگیره😔 ✅ تو ذهنم دنبال یک جمله ی مناسب بودم که حس ناتوانی بهش القا نکنم. مثلا فکر کردم بگم: خوب بگذار خودم انجام میدم، اگر خسته شدی کافیه، 🤔🤔 به نظرم میومد این جملات به کودک این پیام را میده که: هر وقت از کاری خسته شدی رهاش کن گفتم: آره مامان خیلی سفته، منم کرفس خرد کنم دستم خسته میشه، میتونی استراحت کنی دستت دوباره نیرو بگیره بعد ادامه بدی، اگر کمک هم لازم داشتی رو من حساب کن. میگفت: نه خوبم و ادامه میداد. کرفس ها را در اندازه های مختلف کوچک و بزرگ خرد کرد که من بعدا در آشپزخانه تکه های بزرگ را خودم کوچکتر کردم. 😉👌 پ.ن: یک نکته را هم بگم شاید برای برخی مادران مفید باشه، تاندون های انگشت شصت دست راست پسر من مادرزادی مشکل داره و باید عمل بشه، یعنی حتی انگشتش را نمیتونه خم کنه و در ظاهر این قضیه مداد دست گرفتن و با کارد کار کردن را بسیار سخت میکنه، ولی من از ابتدا هیچوقت طوری باهاش برخورد نکردم که مشکلی داره، خدارا شکر با تمرین و تکرار و قدم به قدم جلو رفتن و انجام زیاد فعالیتهای دستورزی، مهارت کافی برای انجام کارهای مختلف با دست راستش را داره.👌 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال، ممنونم 🙏🙏💐💐 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا سلام، وقت همگی بخیر لجبازی (۱) 🔵 این روزها « خودم خودم» گفتنهای پسر کوچیکه تمامی نداره. کارهای شخصیش از حمام کردن، لباس پوشیدن، شانه مو و... که بماند: خودم غذا بپزم، خودم ظرف بشورم، خودم جارو کنم، خودم تلفن جواب بدم☹️ 🔵 تا قبل از دو سالگی قبول می کرد که با یک کاسه وارونه که نقش گاز را داشت و قابلمه خالی چند دقیقه ای آشپزی بازی کنه و الان نه، فقط قابلمه ای که سر گاز روشن هست. خودم غذا بپزم، خودم فلفل بریزم.😔 🔵 مخالفت هم که فایده ای نداره، اون وقت باید یکساعت جیغ و گریه را تحمل کنی و با هیچ چیزی هم حواسش پرت نمیشه. 🔵 پس بهترین راه همراهی و صبوری برای گذر از این شرایط سنی هست. به جای ایستادن روبروی کودکم در کنارش می ایستم. گاز را خاموش میکنم ولی گرمای قابلمه را حس میکنه، یک نمکپاش که سوراخهاش بسته شده میدم دستش به قول خودش فلفل بریزه. اگر غذا ادویه ای لازم داشته باشه واقعا میدم دستش بریزه. چند دقیقه کوتاه باهاش همراهی میکنم: - به به، باشی باشی چی میپزی آشپزباشی؟ - چه غذای خوشمزه ای؟ - نمک ریختی؟ فلفل ریختی؟ - یکم همش بزن نسوزه - بابا شب بیاد بخوره ببینه چقدر خوشمزست!!! - حالا درش را خودت بگذار تا قشنگ بپزه😉 🔵 بعد از چند دقیقه همراهی حوصله خود کودک هم از این بازی سر میره و با میل خودش میاد پایین، اما امان از وقتی که بگم نه نمیشه، تو نمیتونی، داغه میسوزی😡😢 ادامه دارد ... 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🔵 این نکته را هم بگم تحمل این روزها برای فرزند دوم خیلی برام راحت تره، چون این مسیر را یکبار رفتم و از نتیجه ای که گرفتم بسیار راضی هستم.👌👌 🔵 لجبازی از حدود دو سالگی شروع میشه، همه کودکان لجبازی دارند، مهم نوع برخورد والدین با لجبازی کودک هست که این رفتار را تشدید یا تضعیف میکند. 🔵 این رفتار نوعی از مسیر رشد کودک برای رسیدن به استقلال هست، با صبوری و همراهی، اعتماد به نفس کودک به شدت افزایش پیدا میکند. در صورت ممانعت یا مخالفت کردن با او به شدت لجبازی میکند. بهتره صبور باشیم، به بچه ها فرصت بدیم تا حس استقلالشون را ارضا کنند‌. 🔵 توجه داشته باشیم که در این سن باید تا حد امکان افعال منفی را کم و کمتر بکار ببریم، نکن، دست نزن، نمیشه، نمیتونی، کار تو نیست و...، پس بهترین گزینه، همراهی صبوری و سپس اعمال تغییر هست. 🔵 وقتی در مواردی که می شود با اندکی صبر و حوصله و ایمن سازی محیط شرایط را برای استقلال کودک به وجود آورد و بستر مناسب را ایجاد کرد، با کودک مخالفت کنیم، لجبازی کودک تشدید می شود و به موارد بیشتری توسعه پیدا میکند. افزایش لجبازیها شرایط را برای والدین واقعا سخت میکند.😔 ادامه دارد... 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🔵 امروز یک تجربه در همین زمینه داشتم. پسر کوچیکه از اذان صبح مامانش را همراهی میکنه که یک وقت از فیض بین الطلوعین بی نصیب نمونه 😉 در همه کارها پای ثابت هست. صبح تا اومدم از سطل برنج، برنج بریزم توی قابلمه گفت: من میخوام بریزم😄 سطل برنج را گذاشتم کف آشپزخانه، میخواست با پیمانه برنج برداره، یا پیمانه تقریبا خالی بالا میامد یا مقداری از برنج بیرون می ریخت. می دونستم که « بسه دیگه، بده به من، نمیتونی و داری می ریزی و...» نتیجه ای جز لجبازی و یکساعت جیغ و گریه نداره. 🔵 باهاش همراه شدم: به به چه قشنگ برنج میریزی، حتی چند بار گفتم کمه بازم بریز، حین بازی همزمان برنج هایی که روی زمین می ریخت سریع جمع می کردم. بعد گفتم: میتونی خودت بگذاریش روی گاز؟ ( البته برنج هنوز نه درست پیمانه شده بود نه شسته شده بود) گفت: اره با تلاش قابلمه را روی گاز گذاشت گفتم: روشنش کنیم تا بپزه 🔵 حالا من میخوام تا برنج بپزه اینجا را جارو بزنم، نپتون دستی را آوردم شروع کردم کشیدن روی قالی، سریع جارو را از من گرفت: خودم جارو بزنم😉😄 منم خوشحال سریع برنج را پیمانه کردم و سطل برنج را گذاشتم داخل کابینت.😉👌 چند دقیقه ای هم جارو کشیدن و بعد پروژه بعدی، خودم صبحونه بیارم🙈😂 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨به نام خدا ✨ 🌷سلام، وقت همگی بخیر🌷 تجربه های روزانه ۵۵ (ناکامی) 🔵 پسر بزرگم گفت میتونم تشک بازی کنم؟ منم گفتم: بله، داداشش هم خوابیده بود. رفت در کمد را باز کرد و با تشک ها شیب درست کرد و کلی تنهایی بازی کرد. تا داداشش بیدار شد، گفت: داداشی بیا که تشک بازیه😍 چیزی نگذشت که صدای جیغ های وحشتناک پسر بزرگم رفت بالا😫😭 فکر کردم دوباره با هم تصادف کردند.☹️ رفتم سراغشون دیدم بزرگه فقط جیغ میزنه چرا قد من بلند شده!!!!😳😳 من میخوام کوتاه باشم.😳😳 🔵 علت را پرسیدم، جیغ زنان گفت: داداش توی کمد می ایسته بعد مَلَّق میزنه، من باید بشینم ملق بزنم، چون سرم میخوره به سقف کمد☹️😂 🔵 آخه این همه گریه و زاری برای قد بلند!!!!☹️😂 پدرشون گفتند: بابا همه آرزو دارند قدشون بلند باشه تو میخوای کوتاه بشی؟!!! جیغ ها وحشتناک تر شد: اصلا نمیخوام بلند باشم😭😭 مامان سر منو فشاربده من کوتاه بشم.😂😂 🔵 راستش تو دلم خندم گرفته بود از انسان، که چقدر در زندگی خودش را برای چیزهای الکی اذیت میکنه، ولی در هر سن و هر موقعیتی فکر میکنه موضوعی که براش مهمه اصلی ترین مسئله زندگیه، یک لحظه یادم به گریه های خودم برای گم شدن یک جعبه مداد رنگی شش تایی، برای نمره ۱۹، برای نزدن ۴ تا تست کنکور و صدها و هزاران مثال دیگه افتاد که الان فقط به بی عقلی های خودم میخندم.🙈😂😂 ادامه دارد... ۵۵ 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🔵 ولی از طرفی هم میدونم که در هر موقعیتی و هر تجربه ناکامی درک احساس حتما لازمه. وقتی ما از دید خودمان به علت گریه و ناکامی کودک یا نوجوان و یا حتی جوانمان نگاه میکنیم اغلب بی اهمیت هست، چون ما از اون مراحل عبور کردیم و سریع میخوایم پند بدیم و سرزنش کنیم که ...🤔، اما وقتی از دید کودک، نوجوان و... به قضیه نگاه کنیم میتونیم همدلی کنیم. 🔵 اگر من بگم آخه مگه واقعا مهمه که ایستاده توی کمد ملق بزنی؟؟!!!! بچه واقعا تو چرا برای چیزهای الکی گریه میکنی!!! خیلی محبت آمیزش اینه: حیف چشمهای قشنگت نیست برای چیزهای الکی خراب بشه☹️☹️ 🔵 در این موقعیت برای این کودک هم اینکه نتونسته کاری که برادرش انجام داده را انجام بده، یک ناکامی بزرگ حساب میشه. حالا من چطور میتونم باهاش همدردی کنم که هم آرام بشه و هم تفکر کنه و خودش به این نتیجه برسه که گریه کردنش دلیلی نداره؟!🤔. هم لوس کردن و باج دادن نباشه ( مثلا گریه نکن پسر خوشگل من تا بهت شکلات بدم)، و نه طرد کردن و سرزنش کردن( اصلا چه خبره !!! همینجا تو اتاق بمون گریه کن) 🔵 کمی بغلش کردم، گفتم آها پس دوست داشتی بتونی توی کمد بایستی بعد ملق بزنی؟ حتما به راه حل هم فکر کردی! ادامه دارد... ۵۵ 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🔵 سریع دفتر نقاشیش را برداشتم و با یک مداد شروع کردم به کشیدن یک جدول، بلند گفتم: سمت راست برادر کوچکتر با قد کوتاهتر، سمت چپ برادر بزرگتر با قد بلندتر، درحال جیغ زدن نگاه میکرد ببینه چی میخوام بکشم😂😂 🔵گفتم: داداش قدکوتاه میتونه توی کمد بایسته ملق بزنه ولی داداش قد بلند نمیتونه👌 اما داداش قدبلند میتونه از لبه پنجره اتاق خاله بپره( کاری که خودش انجام میده) داداش قدبلند میتونه با دوچرخه بدون کمکی دوچرخه سواری کنه🚲 پسرم گفت: بکش داداش قدکوتاه میتونه سوار تاب توی خونه بشه ولی قدبلنده فقط میتونه سوار تاب پارک بشه😂😂 چون تاب تو خونه براش کوچیک شده😂😂 گفتم: داداش بزرگه میتونه توی پارک بارفیکس بزنه داداش کوچیکه دستش به طبقه پایین کمد میرسه ولی داداش بزرگه دستش به طبقات بالاتر هم میرسه، دستش به پریز برق میرسه، دستش به آیفون میرسه، بابا که میاد در را براش باز میکنه👌👌 میتونه بسکتبال بازی کنه⛹‍♂ 🔵 به اینجا که رسیدیم گریه ها😥😭 تبدیل به خنده🙂😀 شده بود و تند تند داشت تواناییهای خودش و برادرش را توصیف میکرد. 👌👏 مامان اینم بکش، اونم بکش و... 🔴🔴🔴 یک نکته خیلی خیلی مهم: قرار نیست همیشه برای برخورد با ناکامیهای فرزندانمون در هر سنی که هستند، راه حل مشخص داشته باشیم. گاهی سکوت کردن و در کنار فرزندمان نشستن، بهترین نوع همدلی هست، گاهی فقط یک نوازش و... ۵۵ 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال، ممنون از نظر لطفشون 🙏🙏💐💐 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak