◾️ عبدالله بن عمیر کلبی و ام وهب همسرش و دفاع از امام حسین(ع)
ام وهب، همسر عبدالله بن عمر کلبی، همراه همسرش از کوفه به کربلا آمده بود. روز عاشورا شوهرش به میدان آمد، شجاعانه میجنگید تا چند نفر را کشت.
ام وهب عمود خیمهای را برداشت و به سوی میدان دوید. خطاب به شوهرش گفت : «پدر و مادرم فدایت.
در راه ذریه پاک پیامبر بجنگ.» عبدالله خواست او را به خیمهها برگرداند، ولی او امتناع کرد و پاسخ داد: «به خدا قسم به خیمه باز نمیگردم تا با تو کشته شوم.»
امام حسین علیهالسلام صدایش زد فرمود: «خدا به شما خانواده پاداش خیر دهد؛ برگرد، جهاد بر زنان واجب نیست.»
ام وهب برای اطاعت از امام به خیمه بازگشت.
شوهرش جنگید تا به شهادت رسید. ام وهب بالای سرش آمد نشست، با او سخن میگفت و خاک از چهره مبارکش میستود و میگفت: «بهشت گوارایت باد.»
شمر او را دید غلامش را به سوی او فرستاد، غلام با عمودی بر سر او زد و آن پاکسرشت در کنار شوهرش به شهادت رسید.
📚منبع
کامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۴، ص ۶۵
اسناب الاشراف، بلاذری، ج ۳، ص۱۹۶
تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۳۳
#حضرت_امام_حسین_ع
#اصحاب_امام_حسین_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/e35002
🏴 ذوالجناح امام حسین(ع) سر بر زمین کوبید تا جان داد
وقتی که حضرت سیدالشهداء از بالای اسب روی زمین قرار گرفت، ذوالجناح چند لحظهای اطراف حضرت میگردید و دشمنان را از حضرت دور میکرد، سپس خود را به خون امام حسین علیهالسلام آغشته نمود و به سمت خیمهها حرکت نمود و با صدای بلند صیحه میزد و دستش را به زمین میکوبید و با زبان خود میگفت:
«اَلظَّلیمَه اَلظَّلیمَه مِن اُمَّهٍ قَتَلَت اِبنِ بِنتِ نَبیِّها؛ یعنی فریاد از ظلم، فریاد از ظلم امتی که پسر دختر پیامبرشان را کشتند.»
وقتی به نزدیک خیمهها رسید صدای او را اهل حرم شنیدند، از روزنه خیام نگاه نمودند، ذوالجناح را بیصاحب، با لجام رها شده و زین واژگون و یال غرق به خون دیدند که گاهی صیحه میزند، گاهی شیون میکند، گاهی سر بر زمین میکوبد و گاهی سم بر زمین میساید در حالیکه بدنش پر از خون و تیر است.
ناگاه اهل حرم از خیمه بیرون دویدند و در میانشان ولوله افتاد، لطمه به صورت میزدند، گریبان میدریدند، گریان و اشک ریزان وا اماما، وا سیدا، وا ابتا، وا رسول الله ، وا علیا و وا زهرا گویان، گرد ذوالجناح حلقه زدند و از احوال ابا عبدالله میپرسیدند. بعضی رکابش را میبوسیدند و بعضی تیر از بدنش در میآوردند و بعضی دست به یال خونی ذو الجناح میکشیدند (که به خون ابا عبدالله آغشته شده بود) و به سر و صورت خود میمالیدند.
ام کلثوم دستها را بر سر نهاده بود و از سوز دل فریاد میزد:
«وا محمداه، وا جَدَّاه، وا نَبیّاه، وا اَبا القاسِماه، وا عَلیاه، وا جَعفَراه، وا حَمزَتاه، وا حَسَناه، هذا حُسینٌ بِالعَراء، صَریعٌ بِکَربَلا؛ یا محمد، یا جدا، ای پیامبر، ای اباالقاسم، یا علی ،یا جعفر، یا حمزه، ای امام حسن، این حسین توست که در معرکه افتاده و در کربلا کشته شده.»
ام کلثوم بعد از این جملات غش کرد
حضرت سکینه سلام الله علیها فریاد میزد: «ای وای که فخر اولاد آدم کشته شد، ای مرگ چرا مرا نمیبری؟ من زندگی بیپدر را نمیخواهم.»
و نیز دختر کوچک حضرت، خود را بر روی دستهای ذو الجناح انداخت و پرسید:
«یا جَوادَ اَبی هَل سُقِیَ اَبی اَم قَتَلُوهُ عَطشاناً؛ ای اسب پدرم! آیا به پدرم آب دادند یا او را لب تشنه شهید کردند؟ ای اسب باوفای پدرم! چرا پدرم را نیاوردی؟» ذو الجناح آنقدر صیحه زد و سر به زمین کوبید تا جان داد.
📚منبع
مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۲۱۵
مدینةالمعاجز، سید هاشم بحرانی، ج۳، ص۵۰۶
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴۵، ص۵۶
ریاض القدس، واعظ قزوینی، ص ۱۷۳
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_ابا_عبدالله_ع
#روز_عاشورا_وداع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/s08800
🏴 امام حسین(ع) محل شهادتش را به ام سلمه نشان داد
به نقل از امام باقر عليهالسلام: «هنگامىكه حسين عليهالسلام خواست به سوى عراق برود، اُمّ سلمه ـ كه خدا از او خشنود باد ـ به سوى او فرستاد. امّ سلمه، كسى بود كه او را پرورش داده بود و حسين عليهالسلام ، محبوب ترينِ افراد نزد او بود و امّ سلمه دلسوزترينِ اشخاص نسبت به حسين عليهالسلام بود و در نزدش ، در شيشهاى، تربت حسين عليهالسلام ، بود كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آن را به وى سپرده بود.
پرسيد: «اى پسر عزيزم! آيا مىخواهى [از مدينه] خارج شوى؟» به او فرمود: «اى مادر! مىخواهم به عراق بروم.» اُمّ سلمه گفت: «من خداى متعال را به يادت مىآورم كه مبادا به سوى عراق بروى.» فرمود: «چرا، اى مادر؟»
اُمّ سلمه گفت: شنيدم كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايد: «فرزندم حسين، در عراق كشته مىشود.» اى پسر عزيزم! تربتت در شيشهاى دربسته، نزد من است كه پيامبر خدا، آن را به من سپرد. حسين عليهالسلام فرمود: «اى مادر! به خدا سوگند، من كشته مىشوم و از قضا و قدر و حكم واجب و قطعىِ خداى متعال، نمىگريزم.»
اُمّ سلمه گفت: «شگفتا! اگر [مى دانى كه] كشته خواهى شد، كجا [و چرا ]مىروى؟» فرمود: «اى مادر! اگر امروز نروم، فردا مىروم و اگر فردا نروم، پس فردا خواهم رفت. اى مادر! به خدا سوگند كه از مرگ، گريزى نيست. من، جايى را كه در آن كشته مىشوم و روز آن را و حتّى لحظه شهادتم را و چالهاى را كه در آن دفن خواهم شد، همانگونه مىشناسم كه تو را مىشناسم، و همانگونه به آن مىنگرم كه به تو مىنگرم.»
اُمّ سلمه گفت: «تو آن را ديدهاى؟» فرمود: «اگر دوست دارى كه جايگاه آرميدنم و مكان [شهادت] خود و يارانم را نشانت بدهم، چنين كنم.» اُمّ سلمه گفت: «[آرى] مىخواهم.» ايشان تنها يك بسم اللّه گفت و زمين برايش فرو نشست [و هموار شد] تا آنكه جايگاه آرميدن و مكان [شهادت ] خود و يارانش را به امّ سلمه نشان داد و از همان تربت، به او داد.
امّ سلمه آن را با تربتى كه [از زمان پيامبر صلى الله عليه و آله ]نزدش بود، مخلوط كرد. سپس حسين عليهالسلام بيرون آمد و به او فرمود: «من، روز عاشورا كشته مىشوم.»
همان شبى كه صبحش حسين عليهالسلام كشته شد، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پريشان و گريان و غبارآلوده، به خواب اُمّ سلمه آمد. اُمّ سلمه گفت: «اى پيامبر خدا! چرا تو را گريان و غبارآلوده و پريشان مىبينم؟»
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «هم اكنون، پسرم حسين و يارانش را به خاك سپردم.»
امّ سلمه ـ كه خدا از او خشنود باد ـ بيدار شد و با بلندترين صدايش فرياد زد و گفت: «واى پسرم!» ساكنان مدينه، گرد آمدند و به او گفتند : چه پيش آمدهاست؟
اُمّ سلمه گفت: «پسرم حسين بن على، كشته شد.» به او گفتند: از كجا مىدانى؟ اُمّ سلمه گفت:
«پيامبر خدا، گريان و پريشان و غبارآلوده، به خوابم آمد و به من خبر داد كه همان ساعت، حسين و يارانش را به خاك سپرده است.»
آنان گفتند: اينها خوابهاى پريشان است.
اُمّ سلمه گفت: «بِايستيد! تربت حسين، نزد من است.» سپس شيشهاى براى آنان آورد كه خون تازه در آن بود.
📚منبع
الثاقب فی المناقب، ابن حمزه طوسی، ص ٣٣٠
#امام_حسین_ع
#از_مدینه_تا_مکه
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
https://maghtal.com/?p=4931
🏴 ای روزگار اف بر دوستیات
امام زين العابدين عليهالسلام: «در شبى كه بامدادش پدرم به شهادت رسيد، نشسته بودم و عمّهام زينب عليهاالسلام، از من پرستارى مىكرد كه پدرم از يارانش كناره گرفت و به خيمه خود رفت و جون، غلام ابوذر غِفارى، نزدش بود و به اصلاح و پرداختِ شمشير ايشان مشغول بود. و پدرم مىخواند»:
«اى روزگار! اف بر دوستىات! چهقدر بامدادها و شامگاههايى داشتهاى كه در آنها، همراه و يا جويندهاى كُشته شده كه روزگار، از آوردن همانندش، ناتوان است! و كار، با [خداى] بزرگ است و هر زندهاى، اين راه را مىپيمايد.»
«دو يا سه بار، اين شعر را خواند تا آنجا كه فهميدم و دانستم كه منظورش چيست. گريه، راه گلويم را بست؛ ولى بغضم را فرو خوردم و هيچ نگفتم و دانستم كه بلا، فرود مىآيد؛ امّا عمهام نيز آنچه را من شنيدم، شنيد و چون مانند ديگر زنان، دلنازك و بىتاب بود، نتوانست خود را نگاه دارد. بيرون پريد و در حالىكه لباسش را بر روى زمين مىكشيد و درمانده شده بود، خود را به امام عليهالسلام رساند و گفت»:
«وا مصيبتا! كاش مُرده بودم. امروز، [گويى] مادرم فاطمه و پدرم على و برادرم حسن، در گذشتهاند، اى جانشينِ گذشتگان و پناه باقىماندگان!» حسين عليهالسلام به او نگريست و فرمود: «خواهرم! شيطان، بردبارىات را نبرَد.»
زينب عليهاالسلام گفت: «اى اباعبداللّه! پدر و مادرم فدايت! خود را آماده كشتهشدن كردهاى! جانم فدايت!» حسين عليهالسلام، اندوهش را فرو بُرد و اشك در چشمانش جمع شد و فرمود: «اگر مرغ سنگخواره را شبى آزاد بگذارند، مىخوابد.» زينب عليهاالسلام گفت: «واى بر من! آيا چنين سخت، در زير فشارى؟ همين دلم را بيشتر ريش مىكند و بر من، سخت مىآيد.»
«آنگاه، به صورت خود زد و گريبان، چاك كرد و بیهوش شد و افتاد. حسين عليهالسلام به سويش آمد و آب بر صورتش زد و به او گفت»:
«خواهرم! از خدا، پروا كن و به تسلّى بخشىِ او، آرام باش. بدان كه زمينيان، مىميرند و آسمانيان، باقى نمىمانند و هر چيزى، از ميان مىرود، جز ذات خدا كه با قدرتش زمين را آفريدهاست و مردم را برمىانگيزد تا همه، باز گردند و او تنها بمانَد. پدرم، از من بهتر بود. مادرم، از من بهتر بود. برادرم، از من بهتر بود و سرمشق من و آنان و هر مسلمانى، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است.»
حسين عليهالسلام، با اين سخن و مانند آن او را تسلّا داد و به او فرمود: «خواهرم! تو را سوگند مىدهم كه به اين [سفارشم]، عمل كنى؛ بر [مرگ] من، گريبانْ چاك مده و صورت، مخراش و چون در گذشتم، ناله و فغان مكن.»
«سپس او را آورد و كنار من نشاند و به سوى يارانش برگشت و به آنان فرمان داد تا خيمههاى خود را به يكديگر نزديک كنند و طنابهاى خيمهها را در هم بتابند و خودشان در ميان خيمهها قرار بگيرند و فقط سمتى را كه دشمن از طريق آن مىآيد باز بگذارند.»
📚منبع
تاریخ طبری، ج ۵، ص ۴۲۰
الارشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۹۳
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_ابا_عبدالله_ع
#شب_عاشورا
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/t81576
🏴 امام حسین(ع) محاسنش را با خون خود خضاب کرد
امام مىجنگيد تا آنكه ۷۲ زخم برداشت. از جنگ، خسته و ضعيف شد و ايستاد تا دمى بياسايد. در اين حال سنگى آمد و بر پيشانىاش خورد و خون جارى شد. لباسش را گرفت تا پيشانىاش را از خون پاك كند كه تير تيز سه شعبه و مسمومى آمد و بر قلب او نشست.
امام حسين عليهالسّلام گفت: «بسم اللّه و باللّه و على ملة رسول اللّه.» پس سر به آسمان بلند كرد و عرضه داشت: «خداى من! تو مىدانى كه اينان كسى را مىكشند كه روى زمين فرزند پيامبرى جز او نيست.» امام تير را از پشت سر بيرون آورد و خون مانند ناودان جارى شد. دستش را زير محل زخم گرفت و چون پر از خون شد به آسمان پرتاب كرد. از اين خون قطرهاى به زمين بازنگشت و پيش از آن سرخى در آسمان ديده نشده بود.
باز هم دستش را زير زخم گرفت و چون از خون پر شد به صورت و محاسنش ماليد و فرمود: «اينگونه به خون خضاب خواهم بود تا جدّم محمد صلّى اللّه عليه و اله را ديدار كنم و بگويم اى رسول خدا! فلانى و فلانى مرا كشتند.»
📚منبع
مقتل خوارزمی، ترجمه صادقی، ص ۱۶۵
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#قتلگاه_امام_حسین_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/j52153
🏴 سر امام حسین(ع) را در حالی که با آنان سخن میگفت، جدا کردند
راوى میگويد: بعد از شهادت امام صلوات اللّٰه عليه، غبارى شديد و سياه و تار با بادى سرخ در آسمان برخاست كه هيچ چيز قابل ديد و رؤيت نبود، تا آن جا كه مردم خيال كردند عذاب بر آنان فرود آمده است. ساعتى درنگ كردند، آن گاه برطرف شد. هلال بن نافع گويد: با لشكر عمر بن سعد بودم كه كسى فرياد زد: مژده اى امير، اين شمر است كه حسين را كشت.
مىگويد: من از صف جدا شده، كنار حسين عليهالسّلام ايستادم، آن حضرت در حال تسليم جان بود، به خدا سوگند كه من كشتۀ خونآلودى را نديدم كه زيباتر از وى يا چهرهاى نورانىتر از او داشته باشد، كه نور رويش و جمال و زيبايى وى مرا از انديشۀ در امر قتلش باز داشته بود. در همان حال آب مىخواست، شنيدم يكى بدو گفت: به خدا كه از آب نمىچشى تا در جهنم از حميم آن بچشى.
حسين عليهالسّلام فرمود: «لا، بل أرد على جدّي رسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه و آله و أسكن معه في داره فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ ، و أشرب مِنْ مٰاءٍ غَيْرِ آسِنٍ ، و أشكو إليه ما ارتكبتم منّى و فعلتم بی.»
«نه، بلكه بر جدّم رسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه و آله وارد مىشوم و با او در خانهاش مأوى گزيده در جايگاه صدق در نزد سلطانى مقتدر و از آب غير متغير آشاميده و از جناياتتان نزد او شكايت مىبرم.»
گويد: همگان چنان به خشم آمدند كه گوئیا خدا ذرّهاى رحم را در دل فردى از آنان قرار نداده، در حالى كه حضرت امام عليهالسّلام با آنان سخن مىفرمود، سر مطهّرش را جدا نمودند و من از اين همه بىرحمى و سنگدلى به شگفت آمده گفتم: به خدا در هيچ امرى با شما اجتماع نمىكنم.
📚منبع
لهوف، سید بن طاووس، ترجمه میرابوطالبی، ص ۱۵۷
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#قتلگاه_امام_حسین_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/j52153
🏴 تیر بر پیشانی امام حسین(ع) اصابت کرد
ملعونى از قوم اشرار كه كنيه آن لعين را ابوالحتوف جعفى مىگفتند، تيرى به جانب آن حضرت انداخت. آن تير چون از چلّه كمان كين آن كافر عنيد رها شد، بر پيشانى آن حضرت رسيد. آن تير جفا را از پيشانى انور خود كشيد، خون از جبين اطهرش مانند سيلاب، بهروى انور و ريش مباركش جارى گرديد. آن حضرت گفت:
«خداوندا! تو دانا و خبردار هستى و مىبينى كه از اين گروه عاصيان چه بلاها به سر من مىآيد و از دست ايشان چه مىكشم! خداوندا! به عذاب خود همه اين گروه عاصيان را احاطه نما و يكى يكى ايشان را بكش و كسى از ايشان را در روى زمين باقى مگذار و هرگز ايشان را ميامرز.»
📚منبع
محن الابرار، علامه مجلسی، ترجمه هشترودی تبریزی، ص ۱۰۴۸
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_ابا_عبدالله_ع
#روز_عاشورا_وداع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/s08800
🔳 بر بدن امام حسین(ع)، تیر میبارید
تيرهاى كين از چلّه كمان آن ملاعين، مانند ابر نوبهار بر بدن نازنين آن جان جهانيان و حجّت قاطعه خداوند عالميان مىباريد و به گلوى مبارك و سينه پر از علوم ربّانى و صندوق الهامات الهى مىرسيد و مىفرمود:
«اى امّت بدكردار! چه بسيار بد مراعات نموديد حقّ محمّد مصطفى صلى الله عليه و آله را در خصوص عترت طاهره او!
آگاه باشيد كه بعد از كشتن من از ريختن خون هيچ بندهاى از بندگان شايسته خدا پرهيز نخواهيد نمود و باك از كشتن هيچ مؤمنى از مؤمنان نمىكنيد، بلكه كشتن ايشان بعد از كشتن من بر شما آسان و سهل مىباشد.
قسم به ذات اقدس حقّ تعالى به درستى اميد من از كرم عميم خداوند كريم آن است كه مرا به شهادت در راه رضاى او و به خوارى و رغم انف شما گرامى بدارد، بعد از آن انتقام مرا از شما بكشد، به وجهى كه به خيال شما هرگز چنين انتقام نيايد.»
حصين بن مالك سكونى، حرامزاده شقى، آن مظلوم كشته جور و جفا را صدا نمود: اى فرزند فاطمه! با چه چيز براى تو انتقام از ما خواهد كشيد؟ حضرت فرمود: «یأس و شدّت و عداوت به ميان شما مىاندازد كه شمشير به روى يكديگر مىكشيد و شما را به يكديگر مبتلا مىكند كه خون شما را به شمشير خود مىريزد. بعد از آن به عذاب دردناك دچار خواهيد شد.»
پس آن مظلوم بيابان كربلا پيوسته مشغول جهاد كافران بود و دست از قتال بر نمىداشت، تا اينكه زخمهاى بسيار و جراحات بىشمار بر بدن نازنين آن بزرگوار رسيد.
به روايت ابن نما و سيد بن طاووس هفتاد و دو زخم كارى بر بدن مبارك آن معدن علوم ربّانى رسيده بود. به روايت ابن شهر آشوب از ابىمخنف از جناب امام جعفر صادق عليهالسلام در بدن مباركش سى و سه زخم نيزه و سى و چهار زخم شمشير پيدا كردند. جناب امام محمّد باقر عليهالسلام فرموده است: «در بدن نازنين آن مظلوم سيصد و بيست و چند زخم نيزه و شمشير و تير پيدا بود.»
📚منبع
محن الابرار، علامه مجلسی، ترجمه هشترودی تبریزی، ص ۱۰۴۹
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_ابا_عبدالله_ع
#روز_عاشورا_وداع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/s08800
◼️ تاراج خیام امام حسین(ع) پس از شهادتش
أقبَلَ الأَعداءُ حَتّى أحدَقوا بِالخَيمَةِ، ومَعَهُم شِمرُ بنُ ذِي الجَوشَنِ، فَقالَ : اُدخُلوا فَاسلُبوا بِزَّتَهُنَّ .فَدَخَلَ القَومُ َأَخَذوا كُلَّ ما كانَ بِالخَيمَةِ حَتّى أفضَوا إلى قُرطٍ كانَ في اُذُنِ اُمِّ كُلثومٍ ـ اُختِ الحُسَينِ ـ فَأَخَذوهُ وخَرَموا اُذُنَها، حَتّى كانَتِ المَرأَةُ لَتُنازَعُ ثَوبَها عَلى ظَهرِها حَتّى تُغلَبَ عَلَيهِ . وأخَذَ قَيسُ بنُ الأَشعَثِ قَطيفَةً لِلحُسَينِ عليه السلام كانَ يَجلِسُ عَلَيها فَسُمِّيَ لِذلِكَ قَيسَ قَطيفَةٍ وأخَذَ نَعلَيهِ رَجُلٌ مِنَ الأَزدِ يُقالُ لَهُ: الأَسوَدُ، ثُمَّ مالَ النّاسُ عَلَى الوَرسِ وَالخَيلِ وَالإِبِلِ، فَانتَهَبوها.
ترجمه:
دشمنان پيش آمدند تا به گرد خيمهها حلقه زدند. شمر بن ذى الجوشن نيز با آنها بود. او گفت: به درون خيمهها برويد و جامهها و متاعشان را بگيريد.
مردم وارد شدند و هر چه در خيمهها بود برداشتند تا جايى كه گوشواره امّ كلثوم خواهر حسين عليهالسلام را هم گرفتند و گوشش را دريدند. حتّى جامه رويينِ زنان را به زور مىكشيدند و مىبردند. قيس بن اشعث قطيفهاى را برداشت كه حسين عليهالسلام بر روى آن مىنشست. او از اين رو «قيسِ قطيفه» ناميده شد.
همچنين مردى از قبيله اَزد به نام اسود، كفشهاى ايشان را برداشت و سپس مردم به سوى وسايل زنان و اسبان و شترها رفتند و آنها را به تاراج بردند.
📚منبع
مقتل الحسين، خوارزمی، ج ٢، ص ٣٧
الفتوح، ابن اعثم كوفی، ج ۵، ص ١٢٠
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_ابا_عبدالله_ع
#روز_عاشورا_وداع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/w57345
◾️ بخاطر تشنگی امام حسین(ع)، گوسفندان اسماعیل آب نمیآشامند
گوسفندان حضرت اسماعیل(ع) در کنار شط فرات چرا میکردند. چوپان خبر آورد که چند روز است آب نمیآشامند و نمیچرند. سبب آن را از پروردگار سوال کرد؟ جبرئیل نازل شد و گفت: «ای اسماعیل! بپرس از خود گوسفندان تا تو را جواب گویند.»
پس اسماعیل از آنها پرسید که چرا آب نمیخورید؟ گوسفندان به زبان فصیح گفتند: «از خدا به ما خبر رسیده که فرزند زاده پیغمبر آخرالزمان در این صحرا با لب تشنه در اینجا کشته خواهد شد و بسا مصیبتها که بر او و یاران او روی خواهد داد، به این جهت ما به ماتم او محزونیم و از این شریعه آب نمیآشامیم.»
اسماعیل(ع) پرسید: «قاتل آن بزرگوار که خواهد بود؟»
گوسفندان گفتند: ملعون آسمان و زمین و همه خلق، یزید.
پس اسماعیل لعنت کرد براو.
📚منبع
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۲۴۳
عوالم العلوم، عبدالله بحرانی، ج ۱۷، ص۱۰۲
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#پیرامون_گریه_و_عزاداری_حسینی
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/a67711
🔳 حضرت سکینه گفت ما را به حرم جدّمان بازگردان
در این هنگام سکینه(س) نزد پدر آمد و صدا زد:
«یا اَبَتاهُ ءَ اِستَسلَمتَ لِلمَوتِ فَاِلی مَن اَتَّکِلُ»
«ای بابا آیا تسلیم مرگ شده ای بعد از تو به چه کسی پناه ببرم؟!»
امام حسین علیه السلام به او فرمود: «ای نور چشم من چگونه کسی که یار و یاور ندارد تسلیم مرگ نشود ولی بدان که رحمت و یاری خدا در دنیا و آخرت از شما جدا نگردد.
دخترم بر قضای الهی صبر کن و شکایت نکن دنیا محل گذر است ولی آخرت خانه همیشگی است.»
سکینه گفت: ما را به حرم جدمان (مدینه) بازگردان.
امام فرمودند:
«لَو تُرِکَ القَطا لَغَفا وَنامَ»
«اگر پرنده قطا را بگذارند در جایگاه خود آرام می گیرد و استراحت می کند.»
سکینه(س) گریه کرد امام حسین علیه السلام سکینه اش را به سینه اش چسبانید و اشک چشمهای او را پاک کرد و این اشعار را خواند:
«سَیَطُولُ بَعدِی یا سُکَینَهُ فَاعلَمِی
مِنکَ البُکاءُ ِاذا لحِمامُ دَهانِی»
«لا تُحرِقِی قَلبِی بِدَمعِکِ حَسرَهً
مادامَ مِنِّی الرُّوُح فِی جِثمانِی»
«فَاذا قُتِلتَ فَاَنتَ اَولی بِالَّذی
تَاتِینَهُ یا خِیرَه النِّسوانِ»
«ای سکینه جانم بدان که بعد از فرا رسیدن مرگم گریه تو بسیار خواهد شد دل مرا با افسوس به سرشک خود مسوزان تا جان در بدن دارم پس وقتی که کشته شدم تو بر هرکس نزدیکتر به بدن من می باشی که کنار آن بیایی و گریه کنی ای برگزیده بانوان.»
📚منبع
ترجمه نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ص ۱۸۴
معالی السبطین، حائری مازندرانی، ج ۲، ص ۲۵
سوگنامه آل محمد صلی الله عليه و آله، محمدی اشتهاردی، ص ۳۳۶
#حضرت_سکینه_س
#سکینه_بنت_الحسین_ع
#وفات_حضرت_سکینه_س
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
https://maghtal.com/?p=5108
◾️ سرّ تأکید یاد کردن مصائب امام حسین(ع) در شب و روز جمعه
شاید سرّ تأکید در تذکر اهل بیت از عصر پنجشنبه تا آخر روز جمعه نیز گرفتاری خامس آل عبا-ارواحنا فداه- و شدت ابتلای اهل بیت در این وقت بوده باشد و کیفیت آن به روایت شیخ مفید در ارشاد چنین است که: شمر ملعون از کوفه نامه آورد از برای عمر سعد زندیق که: اگر تسلیم شدند حسین و اصحاب او و فرود آمدند بر حکم من؛ ایشان را سالم به نزد من بفرست و اگر نه با ایشان مقاتله کن تا ایشان را بکشی و مثله کنی و اسب بر پشت و سینه حسین(ع) بدوانی.
پس اگر اطاعت کردی ما را، تو را جزای نیکو خواهیم داد و اگر نه واگذار سرداری لشکر ما را به شمر که او از جانب ما مامور است(۱)
پس عمر سعد(لع) در وقت عصر روز پنجشنبه نهم محرم ندا کرد: یا خیل الله! ارکبی و ابشری بالجنه” (۲) و با لشکر شقاوت اثر که به روایت ابن شهر آشوب بیست و پنج هزار بودند(۳) سوار شد روی به خیام با احتشام آن امام انام (ع) رفتند.
📚منبع
کبریت احمر، اهمیت نماز جمعه، ص ۶۰۶
(۱) مفید، ارشاد، ج ۲، ص ۱۳۰
(۲) همان، ج۲، ص ۱۳۱
(۳) ابن شهر آشوب، مناقب، ج ۴، ص۹۸
#دعا_و_مناجات
#شب_جمعه
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
https://maghtal.com/?p=5114