⚫️ روضه مختصر حضرت ابوالفضل العباس(ع)
ارباب مقاتل گفتهاند که چون آن جناب تنهایی برادر خود را دید به خدمت برادر آمده عرض کرد: «ای برادر! آیا رخصت میفرمایی که جان خود را فدای تو گردانم؟» حضرت از استماع سخن جانسوز او به گریه آمد و گریه سختی نمود، پس فرمود: «ای برادر! تو صاحب لوای منی چون تو نمانی کسی با من نماند.»
ابوالفضل علیهالسّلام عرض کرد: «سینهام تنگ شده و از زندگانی دنیا سیر گشتهام و اراده کردهام که از این جماعت منافقین خونخواهی خود کنم.» حضرت فرمود: «پس الحال که عازم سفر آخرت گردیدهای، پس طلب کن از برای این کودکان کمی از آب.»
پس حضرت عبّاس علیهالسّلام حرکت فرمود و در برابر صفوف لشکر ایستاد و لوای نصیحت و موعظت افراشت و هر چه توانست پند و نصیحت کرد و از هر طرف که حمله میکرد لشکر را متفرّق میساخت تا آنکه به روایتی هشتاد تن را به خاک هلاک افکند، پس وارد شریعه شد و خود را به آب فرات رسانید چون از زحمت گیرودار و شدّت عطش جگرش تفته بود، خواست آبی به لب خشک تشنه خود رساند، دست فرا برد و کفی از آب برداشت؛ تشنگی سیّدالشهدا علیهالسّلام و اهلبیت او را یاد آورد، آب را از کف بریخت.
📚منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص ۹۰۷
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_ابا_عبدالله_ع
#شهادت_حضرت_عباس_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/j27539
◾️ وای از ضایع شدن ما بعد از تو
از عالم فاضل شیخ کاظم سبتی شنیدم که میفرمود: بعضی از علما موثّق نزد من آمدند و فرمودند: ما فرستاده عباس(ع) هستیم او را در خواب دیدهایم که بر تو عتاب میکرد و میفرمود:
«شیخ کاظم سبتی مصیبت مرا نمیخواند.» عرض کردیم: ایشان مداوما مصیبت شما را میخواند. ایشان فرمودند: «بگو این مصیبت را بخواند که سواره هنگامیکه بر زمین بیفتد دستها را سپر میکند، اگر تیر در سینه او باشد و دستها قطع شده باشد چه چیز را سپر میکند؟»
پس از عبّاس، در واقع حسین نبود که، لوازم حیات را با خود نداشت و خودش از این حالت پرده برداشت با این گفتار: «الآن کمرم شکست و چارهام کم شد.» شکستگی در پیشانی او آشکار شد و کوهها از ناله او شکسته شدند.
او را در همان مکان رها میکند به خاطر راز نهفتهای که روزگار آن را آشکار کرد.
اینکه جدا از شهدا دفن شود و زیارتگاهی داشته باشد که مردم حاجات خود را بخواهند و بقعهای که مردم رفت و آمد کنند، کرامات او ظاهر شود و مردم جایگاه عالی و منزلت او را نزد خداوند ببینند، دائما ابراز محبّت کنند و او حلقه اتّصال میان آنها و خداوند باشد.
امام علیهالسّلام خواستند که طبق مشیّت خدای تعالی، منزلت ظاهری ابوفاضل شبیه به منزلت معنوی ایشان باشد. حسین علیهالسّلام به خیمه بازگشت در حالیکه شکسته، محزون و گریان بود، اشکهای خود را با دست پاک میکرد و لشکریان اطراف خیمهها حلقه زده بودند، فریاد زد:
«آیا کمک کنندهای نیست که ما را کمک کند؟ آیا پناهدهندهای نیست که ما را پناه دهد؟ آیا خواهان حقّی نیست که ما را یاری کند؟ آیا ترسان از آتشی نیست که از ما دفاع کند.»
سکینه نزد امام علیهالسّلام آمد و درباره عمو سؤال کرد، حسین علیهالسّلام خبر شهادت او را دادند، زینب این خبر را شنید و فریاد او بلند شد: «وا أخاه! وا عبّاساه!» زنان همگی گریستند و حسین علیهالسّلام با آنها گریست، زینب علیهاالسّلام فرمود: «وای از ضایع شدن ما بعد از تو.»
📚 منبع:
ترجمه مقتل مقرم، ص ۱۸۲
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_ابا_عبدالله_ع
#شهادت_حضرت_عباس_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/j27539
🏴متن مقتل وداع امام حسین(ع) در شب عاشورا
قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْن: «إني لَجَالِسٌ فِي تِلْك الْعَشِيَّةَ الَّتِي قُتِلَ أَبِي فِي صَبِيحَتِهَا وَعِنْدِي عَمَّتٍي زَيْنَبُ تُمَرَّضُنِي إذِاعْتَزَلَ أَبِي فِي خِبَاءٍلَهُ وَعِنْدَهُ جُوَيْنٌ مَوْلَى أبِي ذَرًّ وَهُوَيُعَالِجُ سَيْفَهُ وَيُصْلِحُهُ.»
امام علی بن الحسین علیهالسلام میفرماید: «درشب شهادت پدرم نشسته بود و عمّهام زینب علیهماالسلام نزد من بود و مرا مداوا مینمود. پدرم در خیمهی خود نشسته بود و “جُون” غلام ابوذر در پیش او بود و شمشیر خود را صیقل میداد و رو به راه میکرد و پدر میفرمود»:
«يَا دَهْرُأُفٍّ لَكَ مِنْ خَلِيلي كَمْ لَكَ بِالْإشْرَاقِ وَالْأصِيلي مِنْ صَاحِبٍ أَؤ طَالِبٍ قَتِيلي؛ ای روزگار اف بر تو که چقدر در دوستی بیوفایی! چقدر صبحگاهان و شامگاهان همنشین و جوینده خود راه به کشتن دادی.»
«وَأَمَّا عَمَّتِي فَإِنَّهَا سَمِعَتُ مَاسَمِعْتُ وَهِيَ امْرَأَةٌ وَمِنْ شَأْنِ النِّسَاءِالرَّقَّةُ فَلَمْ تَمْلِكْ نَفْسَهَا؛ امّا عمّهام آنچه من شنیدم شنید. او یک زن بود و زنان قلب لطیفی دارند. نتوانست جلوی خود را بگیرد.
فَقالَتْ بِه أَبِي أَنْتَ وَأُمي يا أبا عَبْدِالله؛ ای ابا عبدالله! مادر و پدرم فدای تو باد.
أَسَتُقْتَلُ؛ آیا کشته میشوی؟»
نَفْسی فِداك هَذا کلام مَن اَیقَنَ بِالقَتل؛ جانم فدای تو باد. این کلام کسیاست که یقین به کشته شدن دارد!
فَقال عَليه السلام: «نَعَمْ يا أُختاهُ؛ آری. ای خواهر.»
فَقالت زينبُ؛ حضرت زینب(س) عرضه داشت:
«وَاثُكْلَاهُ؛ وای از این مصیبت!»
«لَيْتَ الْمَوْتَ أَعْدَمَنِي الْحَيَاةَ؛ کاش مرگ زندگی مرا میگرفت.
الْيَوْمَ مَاتَتْ أُمِّي فَاطِمَةٌ وَمَاتَتْ أَبِي عَلِيُّ وَمَاتَتْ أَخِي الْحَسَنُ؛ گویی امروز است که مادرم فاطمه وفات نمودهاست و پدرم علی نیز از دنیا رفتهاست و برادرم حسن هم رحلت کردهاست.»
«يَا خَلِيفَةَ الْمَاضِي وَثِمَالَ الْبَاقِی؛ ای جانشین گذشتگان و تکیه گاه بازماندگان!»
فَنَظَرَ إِلَيْهَا الْحُسَيْنُ فقَالَ لَهَا؛ امام حسین(ع) به خواهرش نگریست و فرمود:
«يَاأُخَيَّةُ؛ ای خواهر عزیزم!
لَايُذْهِبَنَّ حِلْمَكِ الشَّيْطَانُ وَتَرَقْرَقَتْ عًيْنَاهُ بِالدُّمُوعٍ؛ مبادا شیطان صبر تو را برباید ! بعد چشمان حسین پر از اشک شد.»
ثُمَّ لَطَمَتْ وَجْهَهَا وَهَوَتْ أِلَي جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ وَخرَّتْ مَغْشِيّاًعَلَيْهَا؛ پس به صورت خود سیلی زد دست بر گریبان برد گریبان چاک نمود و بیهوش بر روی زمین افتاد.
فقال الحسین: «أَبِي خَيْرٌمِنَّي وُأُمَّي خَيْرُمِنَّي وَأَخِي خَيْرٌمِنَّي وَلِي وَلِكُلَّ مُسْلِمٍ بِرَسُولِ الله أُسْوَةٌ فَعَزَّاهَا بِهَذَا ةَوَسيرها؛ پدرم از من بهتر بود و مادرم از من بهتر و برادرم نیز از من بهتر (همه از دنیا رفتند) و رسول صلی الله برای من و هر مسلمانی آسوده و مقتدا است.»
با این کلمات خواهر را آرام نمود و تسکین بخشید.
زنانی که صدای امام حسین علیهالسلام را شنیدند گریستند و به صورتهایشان سیلی زدند، گریبان چاک کردند و امّ کلثوم مدام ناله میکرد.
وا مُحَّمدا؛ ای وای جدّم محمّد!
وا عليا؛ ای وای پدرم!
وا أُماها؛ ای وای مادرم!
واأَخاها؛ ای وای برادرم!
وا الحسين؛ ای وای حسینم!
📚منبع
تاریخ طبری، ج ۵، ص ۴۲۰
الارشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۹۳
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#شب_عاشورا
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/t81576
▪️زنان را چه تقصیر و گناه است؟!
ابن شهر آشوب و غیره نقل کردهاند: که آن حضرت یک هزار و نهصد و پنجاه تن از آن لشکر را به درک فرستاده سوای آنچه را که زخمدار و مجروح فرموده بود. ابن سعد لعین بدانست که در پهن دشت آفرینش هیچ کس را آن قوّت و توانایی نیست که با امام حسین علیهالسّلام کوشش کند و اگر کار بدین گونه رود آن حضرت تمام لشکر را طعمه شمشیر خود گرداند.
لاجرم سپاهیان را بانگ بر زد و گفت: وای بر شما! آیا میدانید که با که جنگ میکنید و با چه شجاعتی رزم میدهید این فرزند انْزع البطین غالب کلّ غالب علی بن ابی طالب علیه السّلام است، این پسر آن پدر است که شجاعان عرب و دلیران روزگار را به خاک هلاک افکنده. همگی همدست شوید و از هر جانب بر او حمله آرید. پس آن لشکر فراوان از هر جانب بر آن بزرگوار حمله آوردند و تیراندازان که عدد آنها چهار هزار به شمار میرفت تیرها بر کمان نهادند و به سوی آن حضرت رها کردند.
پس دور آن غریب مظلوم را احاطه کردند و مابین او و خِیام اهل بیت حاجز و حائل شدند و جماعتی جانب سرادق عصمت گرفته. حضرت چون این بدانست بانگ بر آن قوم زد و فرمود: «که ای شیعیان ابوسفیان! اگر دست از دین برداشتید و از روز قیامت و معاد نمیترسید پس در دنیا آزاد مرد و با غیرت باشید رجوع به حسب و نسب خود کنید؛ زیرا که شما عرب میباشید. یعنی عرب غیرت و حمیّت دارد.»
شمر بیحیا رو به آن حضرت کرد و گفت: چه میگویی ای پسر فاطمه؟
فرمود: «میگویم من با شما جنگ دارم و مقاتلت میکنم و شما با من نبرد میکنید، زنان را چه تقصیر و گناه است؟! پس منع کنید سرکشان خود را که متعرّض حرم من نشوند تا من زندهام.»
شمر صیحه در داد که ای لشکر از سراپرده این مرد دور شوید که کفوّی کریم است و قتل او را مهیّا شوید که مقصود ما همین است. پس سپاهیان بر آن حضرت حمله کردند و آن جناب مانند شیر غضبناک در روی ایشان در آمد و شمشیر در ایشان نهاد و آن گروه انبوه را چنان به خاک میافکند که باد خزان برگ درختان را و به هر سو که روی میکرد لشکریان پشت میدادند.
پس، از کثرت تشنگی راه فرات در پیش گرفت، کوفیان دانسته بودند که اگر آن جناب شربتی آب بنوشد ده چندان از این بکوشد و بکشد. لاجرم در طریق شریعه صف بستند و راه آب را مسدود نمودند و هر گاه آن حضرت قصد فرات مینمود بر او حمله میکردند و او را بر میگردانیدند.
📚 منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص ۹۲۲
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#روز_عاشورا_وداع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/w57345
⚫️ پیراهن کهنه سید الشهدا(ع)
کفنی بر آن حضرت یعنی سیدالشهدا(ع) پوشیده شد و آن پیراهن کهنه بود. به علاوه کهنگی، خودش به دست خودش پاره پاره کرد.
بعد از آن، جای چهار هزار تیر و چقدر شمشیر شد! با وجود این چقدر تمنا داشت که این کفن در بدن اطهرش بماند! با وجود پارهپاره بودن و این تمنا داشتن، آن ملعون آمد از بدن مبارکش بیرون کرد و او را عریان گذاشتند.
آخر کارش طوری شد وقتی که خواهر محترمهاش در قتلگاه نظرش به بدن پارهپاره افتاد همه مصایبش را فراموش کرد. عرض کرد: «ای پارهپاره تن برهنهات کردند؟ پیراهن کهنه را هم در بدن مبارک نگذاشتند؟!»
فرمود: «جامه بیاورید از محبره.» آوردند خدمتش. پس به دست مبارک خود آن جامه را قطعهقطعه فرمود. چرا چنین فرمود؟ به علت آنکه از بدن شریفش بیرون نکنند؛ ولی چونکه کشته شد از بدن اطهرش آن جامه را بیرون کرد بحربن کعب -لعنةالله- و آن بزرگوار را واگذار نمود عریان برهنه.
ظاهرا ایشان عدد کل تیراندازهای کربلا را گفتهاند والا طبق برخی روایات تعداد تیرهای اصابت کرده به بدن حضرت، کمتر بوده است. الله اعلم
📚 منبع
۲۳مجلس سخنرانیهای اخلاقی، آیت الله حاج شیخ جعفر شوشتری(ره)، ص ۸۱
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#روز_عاشورا_وداع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/w57345
🏴 نشستن تير در قلب مبارك امام حسين(ع)
حَتّى أَصابَهُ اثنانِ وَ سَبعُونَ جَراحَه، فَوَقَفَ يَستَريحُ ساعَه وَ قَد ضَعُفَ عَنِ القِتالِ.
فَبَينا هُوَ واقِفٌ إذ أَتاهُ حَجَرً فَوَقَعَ عَلى جَبهَتِهِ فَأَخَذَ الثَّوبَ يَمسَحُ الدَّمَ عَن جَبهَتِهِ. فَأَتاهُ سَهمٌ مَسمُومٌ لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ، فَوَقَعَ عَلى قَلبِهِ. فَقالَ: “بِسمِ اللهِ وبِاللهِ وَ عَلى مِلَّه رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهِ عَليهِ وَ الهِ وَ سَلَّمَ”
ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ إِلى السَّماء وَ قالَ: “إِلهى أَنتَ تَعلَمُ أَنَّهُم يَقتُلُونَ رَجُلاً ليسَ عَلى وَجهِ الأَرضِ اِبنُ بِنتِ نَبِیٍّ غَيرُهُ”
ثُمَّ أَخَذَ السَّهمَ فَأَخرَجَهُ مِن وَراءِ ظَهرِهِ، فَانبَعَثَ الدَّمُ كَأَنَّهُ ميزابٌ.
جراحت بدن امام به هفتاد و دو زخم رسيده بود. حضرت ايستاد تا لحظهای استراحت نمايد، زيرا همه رمق خويش را از دست دادهبود. در اين حال بود كه سنگی به پيشانی حضرت اصابت كرد و خون جاری شد. حضرت، دامن پيراهن خويش را بالا آورد كه خون پيشانیاش را پاك نمايد كه ناگهان تير سه شعبه زهرآلودى در قلب مباركش جای گرفت.
امام حسين(ع) فرمودند: «به نام خدا و به ياری خدا و بر آيين رسول خدا(ص).»
سپس روی به آسمان كرد و فرمود: «بارالها! تو خود آگاهی كه اين قوم، قصد كشتن مردی را دارند كه در همه روی زمين، فرزند دختر پيامبری جز او وجود ندارد.»
سپس تيری را كه در قلبش فرو رفته بود، از پشت سرش بيرون آورد (تير تا اندازهاى در قلب نازنين حضرت حسين علیهالسلام فرو رفته بود كه حضرت ناچار شد آن را از پشت خود بيرون آورد) و خون همانند آبى كه از نادوان جاری شود فوران كرد.
📚منبع
حسینیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، ص ۵۵۱ الی ۵۶۱
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#روز_عاشورا_وداع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/s08800
🏴 عزيز فاطمه(س) از اسب سرنگون گرديد
وَ لَمّا أُثخِنَ الحُسَينُ عليهِ السَّلام بِالجِراحِ وَ بَقِىِ كَالقُنفِذِ؛ طَعَنَهُ صالِحُ بنُ وَهَبٍ المُزَنِىُّ عَلى خاصِرَتِهِ طَعنَه فَسَقَطَ الحُسَينُ عليه السَّلام عَن فَرَسِهِ إِلى الأَرضِ عَلى خَدِّهِ الأَيمَنِ وَ هُوَ يَقُولُ: «بِسمِ اللهِ وباللهِ وَ عَلى مِلَّه رَسولِ اللهِ. ثُمَّ قامَ.»
به حدی تیر بر پیکر مبارک اصابت کرده بود که همانند خارپشتی شده بود، در این حال صالح بن وهب مزنی با نیزه چنان بر پهلوی امام زد که امام از روی اسب بر زمین افتاد و گونهی راست خویش را بر روی خاک نهاد و پیوسته میگفت: «به نام خدا و به یاری خدا و بر آیین رسول خدا.»
سپس از روی خاک برخاست.
📚منبع
حسینیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، ص ۵۵۱ الی ۵۶۱
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#روز_عاشورا_وداع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/s08800
🏴 ای کاش آسمان بر زمین میافتاد
قالَ الرّاوي:
وَ خَرَجَت زَينَبُ مِن بابِ الفُسطاطِ وَ هِىَ تُنادى: «وا أَخاهُ! وا سَيِّداهُ! وا أَهلَ بَيتاهُ! لَيتَ السَّماءَ أُطبِقَت عَلَى الأَرضِ، وَلَيتَ الجِبالَ تَدَكدَكَت عَلَى السَّهلِ.»
راوی گفت:
حضرت زینب سلام الله علیها (با دیدن این صحنه) از خیمه بیرون دوید و فریاد میکشید:« ای وای برادرم! ای وای آقایم! ای وای همهی اهل بیتم! ای کاش آسمانها بر زمین میافتادند، ای کاش کوهها از هم پاشیده و در بیابانها پراکنده می شدند.»
📚منبع
حسینیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، ص ۵۵۱ الی ۵۶۱
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#روز_عاشورا_وداع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/s08800
🏴 روضه قتلگاه امام حسین(ع) توسط امام باقر(ع)
الاصول السته عشر عن بعض اَصحابنا عن اَبی جعفر باقر علیه السلام: کانَ أَبی علیه السلام مَبطونا یَومَ قُتِلَ ٲَبو عَبدِ اللهِ الحُسَینُ بنُ عَلِی علیه السلام و کانَ فِی الخَیمَةِ و کُنتُ ٲری مَوالِیَنا کَیفَ یَختَلِفونَ مَعَهُ، یُتبِعونَهُ بِالماءِ، یَشُدُّ عَلَی المَیمَنَةِ مَرَّةً و عَلَی المَیسَرَةِ مَرَّةً، و عَلَی القَلبِ مَرَّةً و لَقَد قَتَلوهُ قِتلَةً نَهی رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله ٲَن یُقتَلَ بِهَا الکِلابُ و لَقَد قُتِلَ بِالسَّیفِ و السِّنانِ و بِالحِجارَةِ و بِالخَشَبِ و بِالعِصِیِّ و لَقَد ٲوطَٶوهُ الخَیلَ بَعدَ ذلِک.
الاصول الستّه عشر به نقل از یکی از راویان شیعه از امام باقر(ع):
پدرم امام زین العابدین(ع) که روز شهادت اباعبدالله حسین بن علی علیهالسلام درد شکم داشت و در خیمه بود میفرماید: «من، غلامانمان را میدیدم که چگونه با او میآیند و میروند و برایش آب میبرند و حسین یک بار به جناح راست و بار دیگر به جناح چپ و گاه به قلب لشکر حمله میبرد و آنان حسین را به گونهای کشتند که پیامبر خدا از کشتن….. بدان گونه نیز نهی کرده بود .»
«حسین(ع) را با شمشیر و نیزه و سنگ و چوب و عصا کشتند و پس از آن بر بدن او اسب دواندند.»
📚منبع
الاصول الستّة عشر، جمعی از نویسندگان، ص ۱۲۲
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۵، ص ۹۱
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#روز_عاشورا_وداع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/s08800
🏴 برای کشتن امام حسین(ع)، لرزه بر بدن دشمن افتاد
فَقالَ عُمَرُ بنُ سَعدِِ لِرَجُلِِ عَن یَمینهِ: إِنزِل_ وَیحَکَ_ إِلَی الحُسَینِ فَأرِحهُ.
قالَ: فَبَدَرَ إلَیهِ خُوَلیُّ بنُ یَزیدَ الأَصبَحِیُّ لَیَحتَزَّ رَأسَهُ فَأَرعَدَ.
عمر بن سعد به مردی که در سمت راستش ایستاده بود، روی کرده و گفت: وای بر تو! از اسب پیاده شو و حسین را خلاص نما!
راوی گفت: خولی بن یزید اصبحی پیش دستی نمود و میخواست که قبل از هر کس دیگری سر حضرت را ببرد، ولی بدنش لرزید و نتوانست.
📚منبع
حسینیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، ص ۵۵۱ الی ۵۶۱
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#قتلگاه_امام_حسین_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/j52153
🏴 امام حسین(ع) با گونه راست بر زمین افتاد
راوی گويد: چون حضرت امام در اثر زخمها و جراحات بسيار كه در بدن مباركش وارد گرديده بود ضعف و سستی بر حضرتش مستولی شد و از اثر اصابت تيرهای بسيار بر بدنش، مانند خارپشت به نظر میآمد، در اين موقع، صالح بن و هب مری (يا مزنی ) بیدين با نيزه بر امام مبين زد كه آن مظلوم «فَسَقَطَ الْحُسَيْنُ ع عَنْ فَرَسِهِ الَي الاءرْضِ عَلي خَدِّهِ الاءيْمَنِ. ثُمَّ قامَ صلوات الله عليه؛ از بالای اسب بر زمين افتاد و بر گونه راست صورت بر روی خاك كربلا قرار گرفت. دوباره آن غيرت الله از روی خاك برخاست و چون كوه استوار ايستاد.»
وَ خَرَجَتْ زَيْنَبُ مِنْ بابِ الْفُسْطاطِ وَ هِي تُنادي: «وا اءَخاهُ، وا سَيّداهُ، وا اءَهْلَ بَيْتاهُ.»
عليای مكرمه زينب خاتون عليهاالسّلام در آن حال از خيمههای حرم بيرون دويد، در حالتیكه ندا میداد: «ای وای برادرم، وای سيد و سرورم، وای اهل بيتم.ای كاش آسمان بر زمين میافتاد و كوهها بر روی سطح زمين ريزريز میگرديد.»
روای گويد: شمر پليد به آن گمراهان عنيد، صيحه كشيد كه در حق اين مرد چه انتظار داريد، چرا كارش را تمام نمیكنيد؟ در اين هنگام يك مرتبه گروه بیدين از هر طرف بر امام تشنه جگر، حملهور گرديدند و او را محاصره نمودند. زرعة بن شريك، ضربتی بر شانه مبارك امام عليهالسّلام زد و حضرت سيدالشهدا نيز ضربتی بر او زد و او را بر روی زمين انداخت و به جهنم و اصل گرداند.
ولدالزنای ديگر، ضربت شمشيری بر دوش مقدس آن حضرت آشنا نمود كه از صدمه شمشير آن زبده سر، حضرت اباعبدالله عليهالسّلام آن آسمان وقار، به روی خود كه بر آينه انوار جمال پروردگار بود بر زمين افتاد و در چنين احوال آن مطهر جلال ايزد متعال، از حال رفته و خسته و ضعيف گرديده بود و گاهی بر میخاست و زمانی مینشست.
در اين هنگام سنان بن انس بیدين، نيزه بر چنبره گردن آن سر فراز ملك يقين، شهسوار ميدان شهادت و نور چشم حضرت رسالت، آشنا نمود، به همين مقدار اكتفا ننمود، بار ديگر نيزه را بيرون كشيد و بر استخوانهای سينهاش که صندوق علوم لدنی بود فرو برد.
سپس اشقی الاولين و الاخرين، سنان مشرك لعين، آن نقطه دايره بلا را نشان تير جفا نمود و آن تير بلا بر گلوی آن زيب سينه و آغوش سيد دو سرا، وارد آمد و از صدمه آن، گوشواره عرش رب الارباب بر فرش تراب قرار گفت. باز از غايت غيرت و مردانگی برخاست و بر روی زمين نشست و آن تير را از گلو بيرون كشيد و هر دو دستش را در زير گلوی مبارك میگرفت و چون پر از خون میگرديد بر سر و محاسن شريف میماليد و میفرمود:
«هَكذا اَ لْقَي اللّه مُخَضَّبا بِدَمي مَغْصُوبا عَلَي حَقَّی؛ به همين حال خدا را ملاقات مینمايم كه به خون خود آغشته و حق مرا غصب نموده باشند.»
پس عمربن سعد نحس لعين به خبيثی كه در طرف يمين او بود، گفت: وای بر تو! از مركب فرود آی و حسين را راحت كن. راوی گويد: خولی بن يزيد اصبحی سرعت نمود كه سر مطهر امام عليهالسّلام را از بدن جدا نمايد ولی لرزه بر بدن نحس نجسش افتاد و از آن فعل قبيح اجتناب نمود.
آنگاه سنان بن انس نخعی از اسب پياده شد و قصد قتل فرزند رسول و نور ديده زهرای بتول سلام الله عليها – را نمود، شمشير ظلم و جفا بر حلق خامس ال عبا، فرود آورد و به زبان بريده همی گفت: به خدا سوگند كه سر از بدنت جدا میكنم و حال آنكه میدانم تويی فرزند رسول الله صلی الله عليه واله و بهترين مردم از جهت پدر و مادر! پس آن شقی نا اميد از رحمت عام يزدانی سر مقدس آن بنده خاص حضرت سبحانی را از بدن شريف جدا نمود.
📚منبع
سوگنامه کربلا، محمدطاهر دزفولی، ترجمه كتاب لهوف سيد بن طاوس
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#قتلگاه_امام_حسین_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/j52153
🏴 ضربات خنجر بر گلوی امام حسین(ع)
بر اباعبداللّه علیهالسلام مصیبتهای زیادی وارد شده است. مصیبتهایی که سنگینی آنها بر آسمانها و زمین و اهل آن گران و بزرگ است، یکی از این مصیبتها احتضار سیدالشهدا علیهالسلام است. در حدیث است که نگذارید کسی بر بدن محتضر دست بگذارد، انگشت بگذارد، زیرا زدن دست و انگشت بر بدن محتضر مانند ضربه سخت شمشیری است که بر محتضر وارد میشود.
حالا ببینیم محتضر کربلا چه حالتی دارد که یک هزار و صد و ده شمشیر بر بدن اقدسش فرو آمده، از اینها مصیبت بالاتر هم هست و آن وقتی است که علاوه بر آن همه تیر و نیزه و شمشیر و سنان در آخرین لحظات عمر، شمر زنازاده ملعون چگونه با چکمه پا بر سینه اباعبداللّه علیهالسلام گذاشت و با خنجر خود آنقدر بر گردن اباعبداللّه علیهالسلام ضربه زد تا سر مبارک حضرت را از تن جدا کرد.
مولا اباعبداللّه در گودال قتلگاه افتاده و در حال احتضار است؛ بیایید بر این مظلوم محتضر گریه کنیم، همه مصیبتهای آن حضرت در نفسهای آخرش جمع شده بود زیرا که در همه جا مصیبت داشت، در وقت وداع اهل بیتش مصیبت داشت، در وقت سوار شدن بر اسب مصیبت داشت، اما یک نوع مصیبت دیگر هم داشت، آن مصیبت احتضار اباعبداللّه علیهالسلام بود.
در حال احتضار حضرت، شمشیر میآمد، سنگ میآمد نیزه میآمد و بر بدن مبارک آقا وارد میشد و جراحت میکرد، در این میان صدای استغاثه حسین غریب بلند شد.
📚منبع
مصائب راس الحسین علیهالسلام، كاظمی نائينی، ص ۶۲
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#قتلگاه_امام_حسین_ع
#مداحی_عالمانه
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
B2n.ir/j18144