آموزش تخصصی مداحی و روضه
روضه شب شهادت #امام_حسن_عسکری #آواز_بیات_اصفهان #دستگاه_شور @madehin14
❁﷽❁
#متن_روضه
#امام_حسن_عسکری(علیه السلام)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به کی بگم من...
امام عسکری فدا شد
سامره چون کرببلا شد
صاحب زمان ، صاحب عزا شد
به کی بگم من...
محو تماشا شده مهدی
تنهای تنها شده مهدی
مبهوت بابا شده مهدی
عرضه بداریم یا صاحب الزمان، آقا جان آجرک الله ، به شما تسلیت میگیم.
میگن تو شهر سامره هیچ کس به امام زمان ، تسلیت نگفت،
پسرم گریه نکن جان پدر قربانت
همه قربان تو و چشم زخون گریانت
نمیدونم لحظه های آخر، موقعی که امام زمان ، آقا زاده ی پنج ساله، اومد سر باباشو به دامن گرفت ، چه حرفهایی بین پدر و پسر، رد و بدل شد
آقاجان
دیدن اشک تو سوزنده تر از این زهر است
امام عسکری داره به پسرش میگه، مهدی جان
دیدن اشک تو سوزنده تر از این زهر است
میزند شعله به من دیدهء پُر بارانت
بعد من بی کس و تنها و غریبی جانا
ای بقربان تو و غربت بی پایانت
هیچکس نیست تسلّی بدهد بر غم تو
یا که آرام کند آه دل سوزانت
خون لبهای پدر را که کنون میگیری
کاش میشد که ببوسم پسرم دستانت
حسن دوم زهرایم و زهرم دادند
منکه رفتم به سلامت سرو دست و جانت
اما عرض روضه ی من،
بعد من
مهدی جان؛
بعد من سمت مدینه اگر افتاد رهت
بگو از سامره با مادر رُخ ریحانت
تو به مادر بگو از داغ تو ما پژمردیم
سوختند از غم و دردت همه ی طفلانت
یه بیت روضه از زبان امام عسکری
لگد پای حرامی چِقَدَر محکم بود
قطع شد ریشه ی ششماهه گل گلدانت
روی پهلوی تو واکرد دهن ضربه ی میخ
کاش میزد عوض میخ تو را پیکانت
آه، همه ی معصومین ما اینجور بودن ، به وقت غم و مصیبت، یاد غمهای مادرشون فاطمه ی زهرا میفتادن، آقا جان، یا امام عسکری، شما لحظات آخر، وصیتهات رو به طفل پنج ساله ت گفتی، دلها بسوزه برا مادر شما، فاطمه ی زهرا، ایشونم وصیتهاشو برا دختر سه چهار ساله ش، گفت ، اون لحظه ای که یکی یکی کفنها رو بیرون آورد، یکی یکی کفنها رو معرفی کرد، زینبم این کفن، برا خودمه، این برا بابات علیه، این برا داداشت حسن، یه مرتبه زینب نگاه کرد دید کفنها تمام شد صدا زد مادر، مگه داداشم حسین، کفن نداره؟
هر جا نشستی ناله بزن یا حسین
✍شاعر : صمدی ،شهاب
━━━━━━───────
#روضه #امام_حسن_عسکری(ع)
#استادحاج_اسماعیلی
┏━━━ °•🏴•°━━━┓
@madehin14
┗━━━ °•🏴•°━━━┛
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
#مربع_ترکیب
دوباره عشق سمت آسمان انداخت راهم را
نگاهی باز میگیرد سر راه نگاهم را
کدام آغوش بین خویش جا دادهست ماهم را
که برگردانده امشب سوی دیگر قبلهگاهم را
🔻من امشب حاجی این قبله، این قبلهنما هستم
من امشب بندۀ مولای «سُرَّ مَن رَءا» هستم🔻
وزیده از پگاه شهر پیغمبر نسیمی که...
...رسیده سالهایی قبل همراه شمیمی که...
...تمام شهر را پر کرد آن فیض عظیمی که...
...خبر دادهست باز از جلوۀ دست کریمی که...
🔻...همان خُلق و همان خو در جمالش منجلی باشد
وَ مثل آن حسن آرام جان یک علی باشد🔻
نگاهت چون مسیحاییست که بر مردهها جان است
که گاهی لرزه بر اندام مأموران زندان است
و یا ابریست که در آسمان هم حکم باران است
بگو این چشم انسان است یا از آن یزدان است
تو هم جسمی و هم جانی، تو هم ابری و بارانی
صفاتت گفت یزدانی، خدایی یا که انسانی؟
رکاب سامرا را گنبد زرد تو مروارید
حریمت کعبۀ آمال، قبرت قبلۀ امید
گدایان! هرکجا هستید، امشب هرچه میخواهید
دخیل عشق بندید از همان جا بر در خورشید
🔻اگر که سائل شهر مدینه، مجتبی دارد
کسی چون عسکری را هم گدای سامرا دارد🔻
میآیی و برای مهدیات دلداده میسازی
هزاران عاشق در دام عشق افتاده میسازی
ز اشک دیدۀ چشمانتظاران جاده میسازی
برای امر غیبت شیعه را آماده میسازی
🔻میان پرده، اسرار خدا را بیصدا گفتی
برای شیعیانت «أفضلالاعمال» را گفتی🔻
تو آن معنای پروازی که بیتو هیچ بالی نیست
زلال جاری باران لطفت را زوالی نیست
به جز درد فراق مهدیات آقا ملالی نیست
یقیناً در کنار ماست امشب جاش خالی نیست
🔻دعا کن تا که من هم جمکرانی باشم آقاجان
دعا کن تا ابد صاحبزمانی باشم آقاجان🔻
📝 #محمدعلی_بیابانی
🌷 @madehin14