eitaa logo
آموزش تخصصی مداحی و روضه
9.7هزار دنبال‌کننده
262 عکس
201 ویدیو
24 فایل
کانال رسمی استاد حاج اسماعیلی آموزش نغمات مداحی انتشار مطالب کانال بلامانع است آدرس سایت: https://madehin14.ir ادمین تبادل: @hajsmaeeli برای شرکت در کلاس های آموزشی ثبت نام کنید👇 ثبت نام برادران @madehine14 🌴 ثبت نام خواهران @admin_madahyar 🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
3. روضه.mp3
8.8M
« شام غریبان » ( سلام الله علیها ) امشب دلم گرفته از آن گریه می کنم ... یکشنبه28/10/1399 @madehin14
« شام غریبان » ( سلام الله علیها ) الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم امشب دلم گرفته از آن گریه می کنم هم ناله با امام زمان (عج) گریه می کنم (چه خبره امشب ؟ ) یا رب رسیده شام غریبان یاس و من رنگِ غروبِ فصلِ خزان گریه می کنم ( اینجا نباش ، دلهامون رو ببریم توو خونه ی امیرالمومنین ، چه خبره امشب ؟ از فردا دیگه خونه ی فاطمه ، مادر نداره ، از فردا یه دختر سه چهارساله ، باید توو خونه مادری کنه ، باید خونه داری کنه ، این مدتی که فاطمه بیمار بود ، هر موقع می اومد توو خونه ، هر چی غم و غصه داشت با دیدن فاطمه فراموش میکرد ، اما از فردا هر کی میآد توو این خونه ، زانوی غم بغل میگیره ... با اشکِ غسلِ نیمه شب و گریه یِ کفن با تُربتی که مانده نهان گریه می کنم با رازِ سر گشوده یِ یک جسمِ پُر گریز با طفل آستین به دهان گریه می کنم امیرالمومنین فرمود : مبادا بلند گریه کنید ، مبادا همسایه ها خبردار بشن ... مقتل میخوندم ، یه همچی شبی ، حتی اون دوتا نامرد ، اومدند درِ خونه ی امیرالمومنین ، گفتند ما شنیدیم کار فاطمه تموم شده ؟ فردا ، حتما ما باید بر فاطمه نماز بخونیم ها ... یاعلی نکنه بدون حضور ماها ، بخواهی برفاطمه نماز بخونی ؟ حالا ببین امیرالمومنین چه غُصه هایی داره امشب ؟ همراهِ کوه صبر که امرِ سکوت کرد ( فرمود کسی بلند بلند گریه نکنه ، بچه ها ، آستین به دهان بگیرید ... ) همراهِ کوه صبر که امرِ سکوت کرد اما گریست مویه کنان گریه می کنم اسماء میگه ، من آب میریختم ، یه مرتبه دیدم صدای ناله علی بلند شد ، سر به دیوار گذاشته داره بلند بلند گریه میکنه ، آقاجان خودتون فرمودید که کسی بلند گریه نکنه ؟ صدا زد اسماء : تو زهرا بینی و من روی نیلی تو صورت بینی و من جای سیلی تازه فهمیدم چرا فاطمه وصیت کرده منو شبانه غسل بدهید ؟ شاید نمیخواسته زخم ها و کبودی ها رو علی ببینه ... تو می بینی علی را زار و خسته نمی بینی تو پهلوی شکسته الان دستم به بازوی شکسته خورد ، تازه فهمیدم چرافاطمه از من رو میگرفت ؟ تازه فهمیدم دست بانو چرا بالا نمی اومد ؟ کار غسل فاطمه رو هر طوری بود به اتمام رسوند ، بندای کفن رو بست ، بعد صدا زد یتیمای فاطمه بیائید ... سیدا ، خدا نکنه توو این مجلس طفلی باشه ، مادرش از دنیارفته باشه ، صدا زد ، یتیمای فاطمه بیائید ، حسنین اومدند خودشون رو انداختند روی سینه ی مادر ، هر دوتا آنچنان ناله ی جانسوزی میزنند ، امیرالمومنین میگه دیدم بندهای کفن باز شد ، هر دو تا دستای فاطمه از کفن بیرون اومد ، این دوتا آقازاده رو در آغوش گرفت ... یه مرتبه دیدم از زمین و زمان یه ندایی بلند شد ، یاعلی ، بچه هارو از مادر جدا کن ، آه ، ملائکه طاقت دیدن این صحنه رو ندارند ... اما ... من یه بچه یتیمِ دیگه رو هم سراغ دارم ، نیمه های شب از خواب بیدار شد ، هی گریه میکرد ، هی ناله میزد ، هر چی عمه التماسش میکرد ، رقیه آرام باش ، گریه نکن ، صدا میزد عمه الان بابام رو توو خواب دیدم ، منو بغل گرفته بود ، خودش گفت الان میام پیشت ... لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ ، هر جا نشستی ، سه مرتبه ، از سُویدای دلت ، صدا بزن ، یا زهرا یازهرا یازهرا ... یکشنبه28/10/1399 @madehin14