eitaa logo
آموزش تخصصی مداحی و روضه
7.5هزار دنبال‌کننده
240 عکس
184 ویدیو
23 فایل
کانال رسمی حاج اسماعیلی آموزش نغمات مداحی انتشار کلیه مطالب این کانال بلامانع است (و همراه لینک کانال نغمات باشد آدرس سایت: https://madehin14.ir 🌷تبادل فقط با کانال های مرتبط با مداحی🌷 ادمین ثبت نام: @madehine14 🌴آیدی استاد حاج اسماعیلی @hajsmaeeli
مشاهده در ایتا
دانلود
19. مدح زهرا س ، شور.mp3
2.96M
( سلام الله علیها ) مدح زهرا را همین جمله کفایت می کند چادرش حتی یهودی را هدایت می کند ظاهرا روی زمین آمد و اِلا بین عرش تکیه بر کرسی زده بر ما حکومت می کند نور زهرا ابتدائا خلق عالم کرده است عاقبت هم نور او روزی قیامت می کند گفت پیغمبر که زهرا پاره‌ی جان من است این روایت بر همه اتمام حجت می کند روزه می گیرد سه روز اما طعام خانه را بین مسکین و یتیم و بنده قسمت می کند پای حیدر که وسط باشد هزینه می دهد هرچه دارد فاطمه خرج ولایت می کند ماجرای کوچه و مادر بیانش مشکل است بغض پنهانِ حسن آن را روایت می کند درد زهرا را کمی مقداد می فهمد فقط رو گرفتن هایش از چیزی حکایت می کند ضربه ای خورد و سرش بدجور بر دیوار خورد تنگیِ کوچه بر این صحبت دلالت می کند شاعر : سه شنبه 8 بهمن98 @madehin14
18.mp3
9.46M
( سلام الله علیها ) داغ تو را بهانه گرفتم ،گریستم از قبر تو نشانه گرفتم ، گریستم یا فاطمه من عُقدة دل وا نکردم گشتم ولی قبر تو راپیدا نکردم ادامه شعر اول : یک گوشه از محله ی غم آشنای تو با یادت آشیانه گرفتم ، گریستم ازکوچه های شهر گذشتم یکی یکی وقتی سراغ خانه گرفتم گریستم باماجرای هیزم و آتش دلم شکست یک روضه محرمانه گرفتم گریستم گوشم شنید آهِ تورا بینِ شعله ها تا ردّ تازیانه گرفتم گریستم مقتل نوشته شانه ات از کار مانده بود بر موی خود که شانه گرفتم گریستم شاعر : یکشنبه 6 بهمن 98 https://t.me/madehin14
دشتی وهمایون.mp3
10.71M
(سلام الله علیها ) تقریبا تا دقیقه 6 است و بقیه در اجرا شد ای دختر نبیِّ خدا ، فاطمه سلام ای همسر ولیِّ خدا ، فاطمه سلام آتش گرفته سینه ی من با نوای تو مادر دلم گرفته دوباره برای تو بر روضه های پُر غم تو گریه می کنم بر ناله ها و ماتم تو گریه می کنم مقتل نوشته تا زِ ولایت بُریده اند آتش به درب خانه ی طاها کشیده اند مقتل نوشته است لگدها به در زدند بر قلب بی قرار علی هم شرر زدند مقتل نوشته تا که شما را کتک زدند بر زخمهای سینه ی حیدر نمک زدند مقتل نوشته دست علی را که بسته اند با تازیانه بازویتان را شکسته اند مقتل نوشته تا که شما خورده ای زمین شد کشته محسن تو زِ بیدادِ ظلم و کین مقتل نوشته کوچه و سیلی و مجتبی دستی پلید و صورت نیلی و مجتبی مقتل نوشته دومیِّ پست ، بی هوا سیلیِ محکمی زده بر صورت شما مقتل نوشته که زِ علی رو گرفته ای بانو همیشه دست به پهلو گرفته ای مقتل نوشته بعدِ پدر قد خمیده ای در آن سه ماه روی خوشی را ندیده ای ... شاعر؛ 1398 @madehin14 ایتا
1. قسمت اول.mp3
6.23M
قسمت اول : (سلام الله علیها ) ای دختر نبیِّ خدا ، فاطمه سلام ... @madehin14
قسمت اول : (سلام الله علیها ) ای دختر نبیِّ خدا ، فاطمه سلام ای همسرِ ولیِّ خدا ، فاطمه سلام آتش گرفته سینه ی من با نوای تو مادر، دلم گرفته دوباره برای تو بر روضه های پُر غم تو گریه می کنیم بر ناله ها و ماتم تو گریه می کنیم این روزهای آخر راه میرفت ، ناله میزد ، از جا میخواست بلند شه ، ناله میزید ، نمیدونم تاحالا توو خونه مریض اینجوری داشتید یا نه ؟ کسی پهلوش آسیب ببینه ، میگن وقتی میخواد از این پهلو به اون پهلو بشه ، صدای ناله اش بلند میشه ... اما شب روضه است ... مادر جان : مقتل نوشته تا زِ ولایت بُریده اند آتش به دربِ خانه ی طاها کشیده اند مقتل نوشته است لگدها به در زدند ( من از سادات مجلس معذرت میخوام ، اگر ایام شهادت بی بی نبود نمیخوندم ... ) مقتل نوشته است لگدها به در زدند بر قلبِ بی قرار علی هم شرر زدند ( طاقت داری بگم یا نه ؟ ) مقتل نوشته تا که شما را کتک زدند بر زخمهای سینه ی حیدر نمک زدند خدا نیاره ، برای هیچ مرد جوان و غیرتی ، جلوی چشمش به ناموسش جسارت کنند ، قربون دلت برم علی جان ، بیخود نبود شبها سر به چاه می برد گریه میکرد ... @madehin14
2. قسمت دوم.mp3
4.61M
قسمت دوم : (سلام الله علیها ) تقریبا در فضای گوشه شوشتری الا اي چاه ، يارم را گرفتند گُلم ، عشقم ، بهارم را گرفتند @madehin14
قسمت دوم : (سلام الله علیها ) تقریبا در فضای گوشه شوشتری الا اي چاه ، يارم را گرفتند گُلم ، عشقم ، بهارم را گرفتند ميان كوچه ها با ضرب سيلي همه دار و ندارم را گرفتند ( تورو خدا به چشمات التماس کن ، امشب یک قطره اشک ... ، بزار من هم چشمام شبیه چشم امام زمان (عج) خیس بشه ... ) مقتل نوشته دست علی را که بسته اند با تازیانه بازویتان را شکسته اند مقتل نوشته کوچه و سیلی و مجتبی دستی پلید و صورت نیلی و مجتبی ( گفت دست من ، توو دست مادرم بود ، رسیدیم توو کوچه ی بنی هاشم ، یه مرتبه سر بلند کردم ، دیدم یه نامرد جلوی مادرم رو گرفت ، صدا زد قباله فدک رو به من بده ، مادر نگاهش بر زمین بود ... اما ... یه وقت دیدم آنچنان دستش بالا رفت ، با ضربه سیلی ، بصورت مادر سادات ... یه ضربه از دست ، یه ضربه ازدیوار ... خدا برای هیچ پسری نیاره ، مادرش جلوی چشمش روی زمین بیفته ... امام مجتبی میگه دیدم مادرم با دستاش روی زمین دنبال من میگرده ، حسن جان مادر کجایی ؟ تورو نزنه مادر ... دستِ مادر رو گرفتم ، آروم از زمین بلندش کردم ... هرکی گریه نکرده تا حالا بسم الله ... آه ، مادر بریم سمت خونه ... میگه دیدم مادرم ، چشماش دیگه جایی رو نمی بینه ، آروم چادر مادر رو گرفتم ... « خونمون این طرفه ، پس چرا بی راهه میری ؟ » مگه چشمات دیگه نمی بینه ؟ ... هر کجا نشستی ، سه مرتبه صدا بزن : یا زهرا ... 1398 @madehin14
0. کلیات.mp3
9.46M
( سلام الله علیها ) داغ تو را بهانه گرفتم « گریستم » اهواز ، یکشنبه 6 بهمن 1398 @madehin14
( سلام الله علیها ) اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ داغ تو را بهانه گرفتم « گریستم » از قبر تو نشانه گرفتم « گریستم » ان شاءالله امام زمانمون بیاد ، قبرمادرشون رو نمایان کنه ، یه عمریه از بزرگترهامون یاد گرفتیم و زیر لب زمزمه کردیم : یا فاطمه من عُقدة دل وا نکردم گشتم ولی قبر تو راپیدا نکردم ادامه شعر اول : یک گوشه از محله ی غم آشنای تو با یادت آشیانه گرفتم ، « گریستم » ازکوچه های شهر گذشتم یکی یکی وقتی سراغ خانه گرفتم « گریستم » باماجرای هیزم و آتش دلم شکست این همه سفارش ، پیغمبر (ص) ، برای دخترش فاطمه ... فرمود : « فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی ‏فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی » فاطمه پاره تن منه ، هر کی فاطمه رو اذیت کنه منو اذیت کرده ... چی شد این همه سفارش ؟ باماجرای هیزم و آتش دلم شکست یک روضه ، محرمانه گرفتم « گریستم » گوشم شنید ، آهِ تورا بینِ شعله ها تا ردّ تازیانه گرفتم « گریستم » همه جا رسمه ، خونه ای که مصیبت دیدند ، تا چند روز مطبخشون خاموشه ، دور و بری ها غذا میآرن ، اما اهل مدینه دیدند از خونه ی فاطمه دود بلنده ، چه خبره ؟ مگه فاطمه داغدار نیست ؟ اومدند توو کوچه ، دیدند از درِ خونه ی فاطمه ، آتش زبانه میکشه ؟ گوشم شنید ، آهِ تورا بینِ شعله ها تا ردّ تازیانه گرفتم « گریستم » (خیلی وارد روضه های سخت نمیشم ، با همین شعر ادامه میدم ... بی بی جان : ) مقتل نوشته شانه ات از کار مانده بود بر موی خود که شانه گرفتم ، گریستم مضمون تو عنایت محض است ، بیگمان تا حسّ ِ شاعرانه گرفتم گریستم شاعر : ( فقط یکی دوجمله ، بینِ در و دیوار ، چند جمله گفت بی بی ، اول صدا زد : « یا اَبَتا یا رسولَ الله » ، بابا ببین با دخترت چه کردند ؟ بعد صدا زد : « یا فِضَّةُ خُذینی » به خدا محسنم رو کُشتند ؟ ... یه جمله دیگه هم میگن صدا زد : مهدی جان ، پسرم ... أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْقَومِ الظَّالِمِينَ وَسَيَعلَمُ الَّذينَ ظَلَموا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبونَ اهواز ، یکشنبه 6 بهمن 1398 @madehin14
7. روضه سلمک.mp3
2.05M
( سلام الله علیها ) گوشم شنید ، آهِ تورا بینِ شعله ها تا ردّ تازیانه گرفتم « گریستم » همه جا رسمه ، خونه ای که مصیبت دیدند ، تا چند روز مطبخشون خاموشه ، دور و بری ها غذا میآرن ، اما اهل مدینه دیدند از خونه ی فاطمه دود بلنده ، چه خبره ؟ مگه فاطمه داغدار نیست ؟ اومدند توو کوچه ، دیدند از درِ خونه ی فاطمه ، آتش زبانه میکشه ؟ گوشم شنید ، آهِ تورا بینِ شعله ها تا ردّ تازیانه گرفتم « گریستم » اهواز ، یکشنبه 6 بهمن 1398 (یادآوری : قسمت هایی که اوج گرفته میشه ، گوشه رضوی است ) @madehin14
1. مدح زهرا س.mp3
8.73M
( سلام الله علیها ) مدح زهرا را همین جمله کفایت می کند چادرش حتی یهودی را هدایت می کند @madehin14
( سلام الله علیها ) مدح زهرا را همین جمله کفایت می کند چادرش حتی یهودی را هدایت می کند نور زهرا ابتدائاً خلقِ عالَم کرده است عاقبت هم نور او روزی قیامت می کند گفت پیغمبر ، که زهرا پاره‌ی جان من است این روایت بر همه اِتمام حجت می کند آیه نازل شد ، أعوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ : إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا « سوره احزاب ، آیه 33 » یعنی خدا اراده فرمود ، هر زشتی و ناپاکی رو از اهلبیت پیغمبر «ص» دور کنه ، و اونهارو پاک و مطهر قرار بده ... بعداین آیه ، سئوال پیش آمد برای مردم مدینه ، اهلبیت پیغمبر « ص » که خدا این همه سفارش کرده ، چه کسانی هستند ؟ شاید بعضی ها این آیه را به خودشون نسبت میدادند ، روایات مختلفِ ... اما اون چیزی که مُسلَّمه اینه ، بعد از نزول این آیه ، پیغمبر «ص» هر روز می اومد توو مسجد برای نماز ، جلوی درِ خونه فاطمه می ایستاد ، دست مبارک رو روی سینه میگذاشت ، طوری که همه مردم و همه مسجدی ها ببینند و بشنوند با صدای بلند میفرمود : السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ ، یعنی آی مردم مدینه بدونید ، اهلبیت من که توی آیه ی تطهیر اون همه سفارش شده ، اهل این خونه هستند ، یعنی آی مردم مدینه ببینید ... ببینید منِ پیغمبر ، چطوری با احترام جلوی این در می ایستم و سلام میدم ، ببینید چطوری دست روی سینه میزارمو با احترام خطابشون میکنم ، نکنه یه موقع به درِ این خونه بی احترامی کنید ، ... گفتم در این خونه ... آی ، این خونه ، خونه ای که فرشتگان الهی با اجازه وارد میشن ، بی اذنِ فاطمه کسی وارد نمیشه ، ... اما چند خط روضه ... آه شب شهادت بی بیِ ، اگه امشب نگیم وگریه نکنیم ، کی بخونیم ؟ کی گریه کنیم ؟ از زبان بچه های بی بی فاطمه : من ایستاده بودم دیدم که مادرم را ( میدونی این حرف مالِ کیه ؟ مالِ امام مجتبی ست ، ازش سئوال میکردند ، چی شد داداش ، چرا موهات یک شبه سفید شد ؟ اونجا روضه میخوند : ) من ایستاده بودم دیدم که مادرم را قاتل گَهی به کوچه گاهی بخانه می زد گردیده بود قُنفذ هم دست با مُغیره او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد چه کسی رو دارم میگم سیدا ؟ مادر سادات ، بندِ کمرِ امیرالمومنین رو گرفته ، همون همسایه هایی که اونجا بودند همه تماشا میکردند ؟ کسی از علی حمایت نمیکرد ؟ به جز یک نفر ... بی بی فاطمه اومد بندِ کمرِ علی رو گرفت ، چهل نفر دارن علی رو میکِشن ، یک نفر به نام فاطمه ، علی رو از پشت سر گرفته ، چهل نفر روی زمین افتادند ... یه وقت دومی ملعون یک اشاره ای کرد ، قُنفذ چرا ایستادی ؟ مُغیره چرا کاری نمیکنی ؟ ... یکی با غلاف شمشیر ، یکی با تازیانه ، اونقدر به دست و بازوی مادر زدند ، بچه ها دارند نگاه میکنند ، امیرالمومنین داره می بینه ، یه وقت دیدند بازوان زهرا ، سُست شد ، بندِ کمرِ علی رو رها کرد ، فاطمه روی زمین افتاد ، خدا برای هیچ بچه ای نیاره ، خدا برای هیچ پسری نیاره ، ببینه مادرش روی زمین افتاده ، هر جا نشستی سه مرتبه صدا بزن : یا زهرا یازهرا یازهرا ... @madehin14
2. گلچین دشتی.mp3
1.11M
( سلام الله علیها ) صدا زد اسماء : تو زهرا بینی و من روی نیلی تو صورت بینی و من جای سیلی تازه فهمیدم چرا فاطمه وصیت کرده منو شبانه غسل بدهید ؟ شاید نمیخواسته زخم ها و کبودی ها رو علی ببینه ... تو می بینی علی را زار و خسته نمی بینی تو پهلوی شکسته : جملات روضه در دستگاه شور است یکشنبه28/10/1399 @madehin14
3. روضه.mp3
8.8M
« شام غریبان » ( سلام الله علیها ) امشب دلم گرفته از آن گریه می کنم ... یکشنبه28/10/1399 @madehin14
« شام غریبان » ( سلام الله علیها ) الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم امشب دلم گرفته از آن گریه می کنم هم ناله با امام زمان (عج) گریه می کنم (چه خبره امشب ؟ ) یا رب رسیده شام غریبان یاس و من رنگِ غروبِ فصلِ خزان گریه می کنم ( اینجا نباش ، دلهامون رو ببریم توو خونه ی امیرالمومنین ، چه خبره امشب ؟ از فردا دیگه خونه ی فاطمه ، مادر نداره ، از فردا یه دختر سه چهارساله ، باید توو خونه مادری کنه ، باید خونه داری کنه ، این مدتی که فاطمه بیمار بود ، هر موقع می اومد توو خونه ، هر چی غم و غصه داشت با دیدن فاطمه فراموش میکرد ، اما از فردا هر کی میآد توو این خونه ، زانوی غم بغل میگیره ... با اشکِ غسلِ نیمه شب و گریه یِ کفن با تُربتی که مانده نهان گریه می کنم با رازِ سر گشوده یِ یک جسمِ پُر گریز با طفل آستین به دهان گریه می کنم امیرالمومنین فرمود : مبادا بلند گریه کنید ، مبادا همسایه ها خبردار بشن ... مقتل میخوندم ، یه همچی شبی ، حتی اون دوتا نامرد ، اومدند درِ خونه ی امیرالمومنین ، گفتند ما شنیدیم کار فاطمه تموم شده ؟ فردا ، حتما ما باید بر فاطمه نماز بخونیم ها ... یاعلی نکنه بدون حضور ماها ، بخواهی برفاطمه نماز بخونی ؟ حالا ببین امیرالمومنین چه غُصه هایی داره امشب ؟ همراهِ کوه صبر که امرِ سکوت کرد ( فرمود کسی بلند بلند گریه نکنه ، بچه ها ، آستین به دهان بگیرید ... ) همراهِ کوه صبر که امرِ سکوت کرد اما گریست مویه کنان گریه می کنم اسماء میگه ، من آب میریختم ، یه مرتبه دیدم صدای ناله علی بلند شد ، سر به دیوار گذاشته داره بلند بلند گریه میکنه ، آقاجان خودتون فرمودید که کسی بلند گریه نکنه ؟ صدا زد اسماء : تو زهرا بینی و من روی نیلی تو صورت بینی و من جای سیلی تازه فهمیدم چرا فاطمه وصیت کرده منو شبانه غسل بدهید ؟ شاید نمیخواسته زخم ها و کبودی ها رو علی ببینه ... تو می بینی علی را زار و خسته نمی بینی تو پهلوی شکسته الان دستم به بازوی شکسته خورد ، تازه فهمیدم چرافاطمه از من رو میگرفت ؟ تازه فهمیدم دست بانو چرا بالا نمی اومد ؟ کار غسل فاطمه رو هر طوری بود به اتمام رسوند ، بندای کفن رو بست ، بعد صدا زد یتیمای فاطمه بیائید ... سیدا ، خدا نکنه توو این مجلس طفلی باشه ، مادرش از دنیارفته باشه ، صدا زد ، یتیمای فاطمه بیائید ، حسنین اومدند خودشون رو انداختند روی سینه ی مادر ، هر دوتا آنچنان ناله ی جانسوزی میزنند ، امیرالمومنین میگه دیدم بندهای کفن باز شد ، هر دو تا دستای فاطمه از کفن بیرون اومد ، این دوتا آقازاده رو در آغوش گرفت ... یه مرتبه دیدم از زمین و زمان یه ندایی بلند شد ، یاعلی ، بچه هارو از مادر جدا کن ، آه ، ملائکه طاقت دیدن این صحنه رو ندارند ... اما ... من یه بچه یتیمِ دیگه رو هم سراغ دارم ، نیمه های شب از خواب بیدار شد ، هی گریه میکرد ، هی ناله میزد ، هر چی عمه التماسش میکرد ، رقیه آرام باش ، گریه نکن ، صدا میزد عمه الان بابام رو توو خواب دیدم ، منو بغل گرفته بود ، خودش گفت الان میام پیشت ... لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ ، هر جا نشستی ، سه مرتبه ، از سُویدای دلت ، صدا بزن ، یا زهرا یازهرا یازهرا ... یکشنبه28/10/1399 @madehin14
2. قسمت دوم.mp3
7.39M
( سلام الله علیها ) عالَمی سوخته از آتشِ آهِ من و توست این درِ سوخته تا حشر گواهِ من و توست ... 7/10/1399 @madehin14
( سلام الله علیها ) چشماتون پر از اشکه ، حالا دیگه مَحرم شدی ، حالا دیگه میتونی پا بزاری توو خونه ی بی بی فاطمه ، بریم کنار بستر بی بی ، چه خبره الان ، چه میگذره بر امیرالمومنین ؟ چه میگذره بر بچه های فاطمه ؟ امشب شب وصیت گفتنِ ، ... امیرالمومنین داره با فاطمه اش دردِ دل میکنه ، فاطمه جان : عالَمی سوخته از آتشِ آهِ من و توست این درِ سوخته تا حشر گواهِ من و توست ( شاید هر موقع امیرالمومنین از جلوی این در میخواد رد بشه ، چشمش می افته ، سرش رو پائین می اندازه ، از فاطمه خجالت میکشه ... بچه هاشو می بینه ، امام حسن ، امام حسین و زینب رو می بینه ، شرمنده میشه ... ) غربتم را همه دیدند و تماشا کردند بی پناهی فقط انگار پناهِ من و توست ( همه اون همسایه هایی که هر شب براشون دعا میکنی ، غربت مارو دیدند ، اما همه ایستادند و تماشا کردند ؟ ... حالا یکی یکی خاطرات جلو چشم علی داره زنده میشه ، فاطمه جان : ) کوچه آن روز ، پُر از دیده ی نامحرم بود ( آخه مولا غیرتیه ) کوچه آن روز ، پُر از دیده ی نامحرم بود ( فاطمه جان ، این درد داره علی رو میکُشه ، فاطمه رو جلوی چشم علی زدند ؟ یه عده نامحرم به زهرا زدند ؟ امام زمان ، ببخشید آقا ، خب شب شهادته ، امشب نگم ، کی بگم ؟ فاطمه رو یک عده نامحرم زدند ، ... زهرا جان : ) صورت نیلی تو از نفس انداخت مرا هر موقع می اومدم توو خونه ، چشمم به صورت زهرا می افتاد ، اگر همه غم های عالَم را هم داشتم ، فراموشم میشد ، دیدن چهره ی زهرا ، غم ها رو از دلم برطرف میکرد ، اما چی بگم فاطمه ؟ این روزها هروقت چشمم بصورت کبودت می افته ، سرم رو باید پائین بندازم ، از پیغمبر (ص) خجالت میکِشم ... اون لحظات آخر عمرِ پیغمبر (ص) ، دستِ زهرا رو توو دست علی گذاشت ، فرمود : یاعلی ، « هَذِهِ‏ وَدِيعَةُ اللَّهِ‏ وَ وَدِيعَةُ رَسُولِهِ » علی جان این امانت دست توست ، اما چه کردند با امانت پیغمبر (ص) ؟ کاری کردند امام صادق علیه السلام فرمود : « يُغْشىَ عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ » [مناقب ج3:362.] مادرم ساعت به ساعت از هوش میرفت ؟ آی مادر ... اما من یک جای دیگر هم سراغ دارم ، وصیت پیغمبر(ص) رو ، زیر پا گذاشتند ، پیغمبر(ص) هر موقع حسین رو می دید ، صدا میزد : حسین منی و انا من حسین ، چه کار کردند با جگر گوشه پیغمبر(ص) ؟ یه مرتبه زینب ببینه ، شمشیر دار با شمشیر میزنه ، نیزه دار با نیزه میزنه ، یه ساعتی گذشت ، یه مرتبه زینب سر بلند کرد : سری به نیزه بلند است در برادر زینب خدا کند که نباشد ، سرِ برادر زینب ... هر کجا نشستی بلند صدا بزن ، یا حسین .... 7/10/1399 @madehin14
3. روضه.mp3
2.77M
قسمت سوم : ( سلام الله علیها ) ( بریم توو خونه ی امیرالمومنین ببینیم امشب چه خبره ؟ ) ای چراغِ خانه ام ، سوسو نزن مرغ حقّم ناله ی کوکو نزن حال که دستت شکسته لا اقل چند روزی خانه را جارو نزن ای جوانِ نیمه جان، پیرم نکن زیرِ چادر ، دست بر پهلو نزن ( خب روزِ آخره ، مادر میخواد برای بچه هاش مادری کنه ، دو سه ماهه مادر افتاده و خونه نشینه ، فضّه کارهای بچه هارو میکنه ، روز آخری خودش بلند شده ، میخواد برا بچه هاش مادری کنه ... ) چند روزی هم اگر شد دست بر زخم های گوشه یِ ابرو نزن خواستی برخیزی از بستر بگو یا که بر دیوارِ خانه رو نزن ( میخاد راه بره مادر دست به دیوار میگیره ، فضه زیرِ بغلم رو بگیر ... ) ای همه دار و ندارِ بو تراب ای چراغ خانه ام سو سو نزن (علیه السلام ) 27/10/1399 @madehin14
4. مرو زهرا س.mp3
4.8M
قسمت چهارم : ( سلام الله علیها ) ( سبک سلام آقا ... ) مروزهرا همه دار و ندارِ من مروزهرا گلِ هجده بهارمن (علیه السلام ) 27/10/1399 @madehin14
قسمت چهارم : ( سلام الله علیها ) ( سبک سلام آقا ... ) مروزهرا ، همه دار و ندارِ من ( امیرالمومنین داره با فاطمه اش درد دل میکنه ... شاید همون لحظه ای باشه ، از مسجد سراسیمه اومد خونه ، بینِ راه چندین بار روی زمین افتاد ، هی بلند میشد میگفت فاطمه ، حالا اومده کنار بسترِ فاطمه ، سرِ فاطمه رو به زانو گرفته ... ) مروزهرا ، همه دار و ندارِ من مروزهرا ، گلِ هجده بهارمن مرو زهرا مرو زهرا ، جوانِ مو سپیدِ من مرو زهرا ، بمون تنها امید من مرو زهرا ( بعد یک مقدار که امیرالمومنین صحبت کرد ، انگار ناامید شد ... خداحافظ ... میخوای بری ، برو فاطمه ... ) خداحافظ پناهِ حیدرِ بی یار خداحافظ گرفتارِ در و دیوار خداحافظ خداحافظ ببین میلرزه زانوهام خداحافظ ، ببین غربت رو توو چشمام ( آخه همین که سرِ فاطمه رو زانوش بود ، هی با فاطمه حرف میزد ، با یک التماسی هی صدا میزد ، فاطمه « کَلِّمِينی » با من حرف بزن ، علی داره می میره ... یک مرتبه اشک ... اشکِ مظلومی علی روی صورت فاطمه چکید ، روح به بدن فاطمه برگشت ، با همون دست مجروح ، اشکای مظلومی علی رو میگیره ... ) حلالم کن ... زمین خوردی ، به پایِ من حلالم کن ... کتک خوردی ، برای من حلالم کن ( نمیدونم بگم یا نه ؟ شب شهادته ، امشب نگیم کی بگیم ؟ ... خودم دیدم ... خاطرات یکی یکی داره مُرور میشه ... ) خودم دیدم ... مُغیره خیلی بد میزد خودم دیدم ... که قُنفذ ، با لگد می زد ای ی ی ، ای مادر ، ای مادر ... بسه دیگه ، روضه سنگین نمیخونم ... (علیه السلام ) 27/10/1399 @madehin14
5. مرحوم کافی.mp3
1.88M
( سلام الله علیها ) ما در دو جهان فاطمه جان دل به تو بستیم محبان تو هستیم نظر کن ز عنایت به فردای قیامت ... ای شاه عرب ، نیمه ی شب جسمِ منه زار در خاک و تو بسپار نبینی رخ نیلی تو از ضربت سیلی @madehin14