eitaa logo
آموزش تخصصی مداحی و روضه
12.6هزار دنبال‌کننده
389 عکس
366 ویدیو
41 فایل
کانال رسمی استاد حاج اسماعیلی مجمع المادحین حضرت زهرا (س) پیام ناشناس https://daigo.ir/secret/31189640732 آدرس سایت: https://madehin14.ir ادمین تبادل: @hajsmaeeli ثبت نام در کلاس 👇 ثبت نام برادران @madehine14 🌴 ثبت نام خواهران @admin_madahyar 🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
2. حضرت زینب س.mp3
زمان: حجم: 3.06M
( سلام الله علیها ) حالا آماده ای گریه هاتو با گریه های امام زمان (عج) حلقه بزنی ؟ خودِ امام زمان (عج) فرمود : یاجدّا اگه نبودم کربلا ، یاریت کنم ، اما صبح و شام برات خون گریه میکنم « فَلَأُنْدِبَنَّكَ صَبَاحَاً وَ مَسَاءً وَ لَابْكِینَّ لَكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَمَاً » { بحارالأنوار ، ج 101 ، ص 238} آن مصیبت که کُند گریه برایش شب و روز روضه ی زینب کبراست خدا میداند اینقده به عمّه جانش زینب ، علاقه و ارادت داره ، امام زمان (عج) ، به شیخ حسین سامرایی دستورداد ، فرمود : به شیعیان ما بگو ، خدارو به حق عمه جانم زینب قسم بدهند ، خدا موانع فرج را برداره ... ببرمت مجلس شام ، اون روضه ای که امام زمان (عج) براش خون گریه میکنه ، شاید اینجا باشه ... وقتی رسید قافله در مجلس یزید بالا گرفت قائله در مجلس یزید زینب رسید و دور و بَرش جمعِ خسته‌ای با پای پُر زِ آبله در مجلس یزید ! یاصاحبَ الزمان ... ، اگه توو این مجلس ، یه بانویی بی اختیار ، اشتباهی از این در وارد قسمت مردونه بشه ، همه غیرتی ها بلند میشن ، کسی بی احترامی به این خانوم نکنه ، با احترام از بینِ نامحرما می بَرنش ... اما یا صاحبَ الزمان ، عمه شمارو بردند توو مجلس نامحرما ... کدوم نامحرما ؟ مجلس ، مجلسِ لهو لعبِ ... و لذا وقتی روز اربعین اومد کربلا ، گفت داداش چشمت روشن ! ... نمیدونی منو کجا بردند ؟ ... ( قم ، پردیسان ، مسجد حضرت فاطمة الزهرا سلام الله علیها ) 17/6/1402 https://eitaa.com/madehin14
0. کلیات.mp3
زمان: حجم: 6.8M
فایل صوتی کامل ( عجل الله تعالی فرجه ) ( سلام الله علیهما ) ( قم ، پردیسان ، مسجد حضرت فاطمة الزهرا سلام الله علیها ) 17/6/1402 https://eitaa.com/madehin14
1. از همان روز.mp3
زمان: حجم: 12.26M
( علیه السلام ) ( سلام الله علیها ) ( البته همه فایل دشتی نیست و وارد فضای دستگاه شور می شود ... اجرا شده در قم ، پردیسان ، مسجد حضرت فاطمة الزهرا سلام الله علیها ) 11/5/1401 https://eitaa.com/madehin14
( علیه السلام ) ( سلام الله علیها ) اَلسَّلامُ عَلَیْکَ يَا أَبا مُحَمَّد ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِي ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰه ... توو این ده شب محرم ، دو شب متعلق به امام مجتبی و فرزندانشه ، بریم درِ خونه ی آقا ... « از همان روزِ اَزل ، من حسنی‌ام حسنی » ... گفت اون مداح ، اون روضه خوانِ ابی عبدالله ، بعد ازمدت ها که برای ارباب بی کَفنِ مون مجلس روضه میرفت و روضه میخوند ، یه شب توو عالَم رویا ، بی بی فاطمه ی زهرا را دید ، فهمید که بی بی فاطمه ی زهرا ازش ناراحته ! صدازد : بی بی جان ، مگه خطایی از من سر زده ؟ اشتباهی کردم ؟ بی بی فرمود : مگه حسن پسر من نیست ؟ چرا روضه اش را نمیخونی ؟ هر جا میری روضه ، برای حسنم روضه بخون ... امشب به شما دوستان عرض کنم ، خانوم ها ، برادرها ، امشب برای امام حسن و بچه هاش گریه کنیم ، دل مادرش فاطمه را به دست بیاریم ... از همان روزِ اَزل من حسنی‌ام حسنی همه‌ِجا گفته‌ام آقا تو فقط عشقِ منی می‌تپد قلبم اگر در وسطِ سینه‌زنی گُل کُند ذکرِ حسینِ تو اگر بر دَهنی زیرِ دِیْن وُ عَلمِ لطفِ شما هستم ، شُکر امام مجتبی یک خصلتی داره ، خیلی به مادرش فاطمه حساسه ، امشب اگه میخوای حاجاتت رو از امام مجتبی و آقازاده اش بگیری ، امام مجتبی را به مادرش فاطمه قسم بِده ، اینو که میگم امام مجتبی خیلی مادری هست ، این برمیگرده به اون روزی که ... دست من توو دست مادرم بود ، وارد کوچه ی بنی هاشم شدیم ، یه مرتبه دیدم یه نامردی ، جلوی ماردمو گرفت ، سربلند کردم ، تا گفت : فاطمه قباله ی فدک رو به من بِده ، ... مادرم گفت نمیدم ، دیدم آنچنان سیلی به صورت مادرم زد ... خدا نکنه ببینی ، مادرت روی زمین افتاده باشه ... نوجوان هایی که توو مجلس نشستید ، شما میدونم به مادرتون خیلی غیرت دارید ، ... امام مجتبی نگاه میکنه ، مادرش روی زمین افتاده ، ... اما ... شب پنجم محرم ، اشاره به امام مجتبی ، اما سر از کوچه ی بنی هاشم درآوردیم ، هر کی حاجت داره ، هر کی کربلا میخواد ، هر کی مریض داره بسم الله ... یه اشاره کنم به روضه بی بی فاطمه ی زهرا ... بی بی روی زمین افتاده ، هی با دستاش دنبال حسنش میگرده ، مادر کجایی حسن جان ؟ تورو نزنه مادر ؟ آخ ، امام مجتبی هرجوری بود دست مادرو گرفت ، با دستاش چادر مادرو هی می تَکونه ! گرد و خاک هارو از چادر مادر میکیره ، اما میخوان برگردن سمت خونه ، ی مرتبه دید ، مادر راه رو گم کرده ، چشماش دیگه جایی رو نمی بینه ، دست مادرو گرفته ، چادر مادر رو هم میکِشه : « خونه مون این طرفه ، پس چرا بی راهه میری ؟ : ... مادر مادر ، مادر مادر ... بِبرمت کربلا : ببین چه جور گرگا هجوم به شیر آوردن عمّه ببین ، عمومو تنها گیر آوردن عمو غریبه این آقازاده هم ، گُل پسرِ امام مجتبی ست ، توو سن یازده سالگی ، غیرت حسنی داره ، خونِ علوی توو رگهاش جریان داره ، ... آخ غروب روز عاشوراست ، عمو میان گودال قتلگاه ، لشکر دوره اش کردند ، عمه دستشو محکم گرفته ، جلو خیمه ها ایستاده ، ... یه مرتبه دست عمه را رها کرد ، پای برهنه ، خودشو رسوند به عمو ... عمّه ببین ، عمومو تنها گیر آوردن عمو غریبه تنهاییِ عمو ، اِذن جهادمه اون که عزیز تر از تمومِ خونِوادَمه من آه میکِشم ، تا آه میکِشه اَلعَطشش منو به قتلگاه میکِشه رها کن دستامو ، که جون فدا کنم باید مِثه بابام ، جمل به پا کنم اینا که اصغرو به خاک و خون کشیدن برا عمو ببین چقدر قشون کشیدن عمو غریبه از فرط تشنگی ، نداره طاقتی بردار دست از پیکرش ای شمر لعنتی الهی من فداش خونیه پیرنش مگه می ذارم کوفیا از من بگیرنش ؟ از دنیا دارم ، همین یه آرزو میخوام که جون بِدم توو بغل عمو ... تا رسید ، صدازد : آی نامرد ، میخوای عمویِ منو بزنی ؟ مگه من مُردم ؟ ... دید اون نانجیب شمشیرشو بالا آورده ... دستشو سپر کرد ... اون نامرد شمشیرو پایئن آورد ، دست عبدالله قلم شد ... حالا دیگه نوبت حرمله است ! ... ای نامرد ، بشکنه دستت حرمله ... دید این نوجوان توو بغل ابی عبدالله افتاده ، دیگه رمقی نداره ، سر بالاست ، گِلوی عبدالله را نشونه گرفت ... هر جا نشستی صدا بزن : یا حسین ... ( قم ، پردیسان ، مسجد حضرت فاطمة الزهرا سلام الله علیها ) 11/5/1401 https://eitaa.com/madehin14
3.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
( علیه السلام ) الا مادر به قربون جمالت رخ چون بَدر و ابروی هلالت شنیدم کام عطشان جان سپردی گلِ اُمَّ البنین ، شیرم حلالت https://eitaa.com/madehin14
( علیه السلام ) (شوردشتی) اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّه ، وَعَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِک امشب شهادتنامه ی « عُشّاق » امضا میشود فردا زِ خونِ عاشقان این دشت ، دریا می شود چه خبر بود امشب کربلا ؟ تاریخ طبری میگه عصرِ روز تاسوعا ، لشکر عمر سعد شروع کردن حرکت ، به سمتِ خیامِ ابی عبدلله ... ، آقا سیدُ الشهدا ، شمشیرش رو به زمین زده ، سر گذاشته روی شمشیرِ مبارک ، یه چند لحظه ای خواب به چشم ابی عبدالله اومد ، بی بی زینب سراسیمه اومد حسین رو بیدار کرد صدا زد خواهرجان، الان جدّم پیغمبرو در خواب دیدم فرمود : حسین ، به زودی به سمت ما میآی ... صدا زد ، زینب جان ، گویا لحظه ی شهادت ما نزدیکه ... ابالفضلش رو صدا زد :« يا عَبّاسُ اِركَبْ ، بِنَفْسِي اَنْتَ يا اَخي » عباس جان ، سوار اسبت شو ، قربونت بِرَم ... { ارشاد ، ج ۲ ، ص ۹۰ } ... همه ی عالَم میگن یا حسین ، فدات بشیم آقاجان ، فقط یه جاست ، حسین میگه :« بِنَفْسِي اَنْتَ يا اَخي » ، جونم فدات یا عباس ، برادرم ، ... فرمود برو با اینا صحبت کن ، ببین چی میخوان ؟ آقا قمر بنی هاشم با یه تعدادی از اصحاب اومد مقابلِ لشکر، به عمرِ سعد فرمود : چی میخوای ؟ گفتن ما دستور داریم ، یا باید حسین با یزید بیعت کنه ، یا باهاش بجنگیم ؟ آقا قمر بنی هاشم برگشت با ابی عبدالله صحبت کرد ، امام حسین فرمود برو با اینا صحبت کن عباس جان ، امشبو از اینها مُهلت بگیر ، ما دوست داریم با خدا مناجات کنیم ، نماز بخونیم ...، امشبو مُهلت دادن به ابی عبدالله ، برای این که عبادات بکنه ... امشب ، شب قیامت کبرای دیگر است هر لحظه یک گزارش صحرای محشر است امشب رسد به گوش مناجات عاشقان فردا، به روی خاک بدن های بی سر است امشب ، علَم به دستِ علَمدار کربلاست ... ( پاسبان خیمه ها ابالفضله ، بچه ها همه خوابیدن ، خیالشون راحته ، اما ... ) فردا، تنش به علقَمه در خون شناور است ( یه بیت ،عرض روضه ی من همین جاست ) امشب رباب ، دست دعایش بر آسمان امشب رباب ، هِی دور علی اصغرش میگرده ، آخه ابی عبدالله یه حرفایی زد ، نمیدونم به گوش رباب رسید یا نه ؟ موقعي که قاسم سوال کرد عمو جان ، آیا منم فردا کُشته میشم یا نه ؟ ابی عبدالله فرمود : عزیز دلم ، عموجانم ، بگو ببینم مرگ در نظر تو چگونه ست ؟ قاسم صدا زد ، « اَحْلیٰ مِنَ الْعَسَلْ » ابی عبدالله بعدش یه جملاتی فرمود خیلی رمزآلوده ، فرمود قاسم جان ، فردا تورو به یک بلای عظیمی میکُشن ، بعد یه جمله ای فرمود ، فردا اینا حتی به طفل شیرخواره ی ما رحم نمی‌کنند! نمیدونم رباب اينو شنید یانه ؟ امشب رباب دست دعایش برآسمان فردا تسلّی دل او، داغ اصغر است ... آی حسین ... امشب اینطوری گذشت ، اما امان از عصر فردا ، موقعی که ابی عبدالله اومد با اهل حرم ، وِداع کنه ، دیگه نه اباالفضلی داره ، نه علی اکبری داره ، تک و تنها شده ... ، تا شروع کرد با لشکر حرف زدن :« هَلْ مِنْ نَاصِرٍ یَنْصُرُنِی » ، آیا کسی هست به ما کمک کُنه ؟ یه مرتبه صدای شیونِ اهل حرم بلند شد ، ابی عبدالله زودی برگشت ، یکی یکی مُخدّرات رو ، دعوت به صبر کرد ... زینب جان ، آرام باش ، شکییبا باش ... ،خواهرم اُمِّ کُلثوم آرام باش ، مبادا بلند بلند گریه کنید ، مبادا بی تابی کنید ، مبادا دشمن شادمون کنید ... اما توو مقاتل نوشتن یه خانومی بینِ مُخدّرات ، خیلی بدجور گریه میکرد ... ، بگم کی بود ؟ خانم سکینه، اینقدر بی تاب شد ، بعضیا میگن ابی عبدالله از مَرکب پیاده شد ... عبارت مقتل اینه ، سکینه رو بغل گرفت ، دخترم آرام باش قربونت بِرَم ، ابی عبدالله فرمود : « لَا تُحْرِقِی قَلْبِی » ، دیگه بسه ، قلبمو مسوزان با اشکات ... هر جا نشستی ناله بزن : « یا حسیییین » 25/4/1403 https://eitaa.com/madehin14
( سلام الله علیها ) دلهامون رو گِره بزنیم به دل امام زمان ، بِریم کربلا ، روز اربعین کربلا چه خبره ؟ ای کربلا ای کعبه ی عشق و امیدم بعد از جدائی ها به دیدارت رسیدم وقتی بَرا اولین بار ، وارد کربلا میشیم ، از دور چشمت میفته به گُنبد و گُلدسته های قمر بنی هاشم ،چه حسی پیدا میکنی ؟چقدر خوشحال میشی ؟ میگی خدایا شکر بالاخره منم کربلایی شدم ، اما یه قافله ی دیگم داره میاد کربلا ، رنگ صورتهاشونو آفتاب سوزانده ! بدنهاشون سیاه و کبوده ! صدای ناله هاشون با همه ی ناله ها فرق داره ...آه ای کربلا آغوش بگشا ، زینب آمد من زینبم کز رنج دوری ها خمیدم هر روز دیدم کربلای تازه ای را‎ ای کربلا ، تا بر سرِ کویت رسیدم منزل به منزل داغ بر داغم فزون شد جان کَنده ام تا رَخت در اینجا کِشیدم از بهر انجام رسالت زنده ماندم گر زنده ام من زنده ی هر دَم شهیدم ای کاروانْ سالارِ زینب دیده بُگشا تا گویمت با دیده ی گریان چه دیدم با آن که با دستت به قلبم صبر دادی چندان که در هر جا شهامت آفریدم اما دو جا دست غمم از پا درآورد بی خود زِ خود گشتم گریبان را دریدم (دو جا دیگه نتونستم طاقت بیارم ) یک جا که دشمن بر لبانت چوب می زد‎ (آی حسین ) یک جا سرت چون بر فراز نیزه دیدم یه وقت دیدن زینب صدای ناله ش بلند شد ، حسین ... اگه نامحرما اینجا نبودن ، صورت کبودم رو بهِت نشون میدادم ، اگه نامحرما نبودن ، کبودیای بدنمو بهِت نشون میدادم ، جای سیلی ها و جای تازیانه ها رو نشونت میدادم حسین ... یا اَخا ، دستی بُرون از خاک کن اشک چشم زینبت را پاک کن این تو و این دیده ی دریائیم ای به زینب در یَمِ خون هم سخن از گلوی چاک چاک خویشتن آنقدر دور تو گشتم یاحسین تا به خون خود نوشتم « یا حسین » صَلَّی اللهُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایْ یَا اَبَاعَبْدِالله 3/6/1403 https://eitaa.com/madehin14
❁﷽❁ ●━━━━━━───── هر کس به کربلا نرود می کند ضرر شاید نداشته ز معانی حق خبر صدها کلام حضرت صادق چنین بود دوری مکن ز فیض فرا عقل این سفر این راه پر نشیب رسد تا خود خدا عرش خداست خانه ی خورشید و آن قمر خود امام صادق فرمود هر کس جد ما رو‌در کربلا با معرفت زیارت کنه کأن خود خدا رو در عرش زیارت کرده این یعنی چی؟ یعنی امام حسین پیش خود خود خداست هر کس به زیارت امام حسین میره یعنی به زیارت خود خدا در عرش معلی رفته ارباب اگر اراده کند بنده می شویم ظلمت کنار می رود و می شوی سحر پا پس نکش اگر به حرم راه دادنت با سر برو نمان که نیفتی تو در خطر آنقدر گریه کن که تو را هم دهند راه پا بر زمین بکوب در این خانه پشت در کرببلاست خانه ی امنی که صاحبش آن کشتی نجات خدا هست بر بشر اگه هر کاری کردی نتونستی کربلا بری یه کار باید انجام بدی ،چیه اون کار؟؟ به مادرش بگو‌که تو را دعوتت کند باشد دعای فاطمه والله معتبر حالا که برات کربلا گرفتی اما اگر شدی شب جمعه تو زائرش روضه نخوان کنار پدر از غم پسر بابا کنار نعش علی خورد بر زمین جانم به روی لب شد و افتاد محتضر گفت تو عالم رویا ، ابی عبدالله رو دیدم، دیدم تمام بدن مبارک پر از زخم‌و جراحته، گفتم آقاجان، چی کار کنم؟چه مرهمی رو زخمهای شما بگزارم فرمود گریه ها و اشکهای شما بهترین مرهم زخمهای منه ، از خواب بیدار شد رفقاشو خبر کرد هر روز مجلس روضه برپا می کردن هر روز گریه می کردن، یه چند روزی گذشت دوباره تو عالم رؤیا سیدالشهدا رو دید تمام زخمهای سر و صورت مبارک همه التیام پیدا کرده الا یه زخم، دید رو سینه ی مبارک یه جای زخمی هست گفت آقاجان، این زخم چرا خوب نشده؟چه مرهمی لازم داره ؟ آقا سیدالشهدا فرمود این زخم خوب شدنی نیست این برا داغ جوانم علی اکبره ، هیچ موقع داغ جوان خوب شدنی نیست، بمیرم برات ارباب ، گفت ای عزیز من سر علی اکبرو‌رو زانو‌گذاشت شروع کرد با علی حرف زدن گفت ای عزیزمن تو چرا تکه تکه ای شد پاره پاره از غم تو از پدر جگر باید که جسم پرپر تو در عبا نهم گویی که ضربه خورده ای از هر که در گذر سر علی رو به زانو گرفت دلش آرام نشد صورت گذاشت رو صورت علی اکبر، هی صدا می زد ولدی ولدی....خدا برا هیچ پدری نیاره داغ جوان ببینه ، باید که جسم پرپر تو در عبا نهم گویی که ضربه خورده ای از هر که در گذر این لخته خون اگر بگزارد ببوسمت گرچه نمانده از لب پرخون تو اثر لشکر دارن تماشا می کنن ،ابی عبدالله گریه می کنه یه عده می خندن ، هی میگن کار حسین تمام شد یه مرتبه دیدن از سمت خیمه ها یه بانویی داره به سر زنان میاد گاهی صدا میزنه یا حبیبا ، گاهی صدا می زنه یابن حبیبا ، گاهی میگه وای داداشم گاهی میگه وای پسر داداشم ، گفت سؤال کردم این خانم کیه داره میاد سمت میدان، گفتن این زینب دختر فاطمه ی زهراست، اومد تا کنار نعش علی اکبر ، خودشو انداخت رو بدن علی، یه مرتبه دیدن ابی عبدالله لحن کلامش عوض شد صدا زد برخیز عمه را ببر از بین این سپاه علی اکبر تو که اینطوری نبودی بابا، ببین عمه اومده بین نامحرما برخیز عمه را ببر از بین این سپاه تا کم کنند بر قد و بر قامتش نظر از نفس افتادی با این نیزه بارون اربا اربا شد تنت با خنجراشون بی مروتها زدن بال و پرت رو رو عبا باید بچینم پیکرت رو یه مرتبه دیدن ابی عبدالله صدا زد جوونای بنی هاشم بیایید احملوا أخاکم ، برادرتون رو بردارید جوانان بنی هاشم بیایید علی را تا دم خیمه رسانید خدا داند که من طاقت ندارم آی جوونای بنی هاشمی، شما بیاید علی را تا دم خیمه رسانید صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله ●━━━━━━───── (ماه صفر1404) @madehin14