eitaa logo
معارف و مقاتل آلُ الله
11.6هزار دنبال‌کننده
6 عکس
13 ویدیو
1 فایل
✅فضائل 📜تاریخ‌ 🩸مقاتل اهل‌البیت علیهم‌السلام 📚همه مطالب با ذکر منابع📚 🔻خادم کانال: @jaanamhosein (پژوهشگر در حوزهٔ حدیث و مقتل - قم مقدسه) ⚫ کانال فهرست مقاتل👈 @Maghaatel2 📌همین کانال در تلگرام👈 https://t.me/maghaatel
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸ای‌کاش روز عاشورا بودید و می‌دیدید که با چه حالی برای طفلم آب طلب کردم ... در نقل‌ها آمده است: 🥀 بعد از آنکه سیدالشهداء علیه‌السلام از گلوی پاره پاره به حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها فرمود:«شیعتی ما ان شربتم ...»، در ادامه فرمود: 📋 لَيتكُم في يَومِ عاشُورا جَميعاً تَنظروني / كَيفَ أَسْتَسْقِي لِطِفلي فَأَبَوا أَنْ يَرْحَمُوني ▪️كاش همه در روز عاشورا بوديد و مى‌ديديد كه چگونه براى كودكم طلب آب كردم و دشمن از دادن آب دريغ ورزيد. 📋 وَ سَقَوهُ سَهم بَغي عَوضَ الماءِ الْمُعِين / يا لَرزءٍ و مُصابٍ هَدَّ أركان الحُجُونِ ▪️آنها به جاى آب گوارا با تير ستم او را سيراب كردند، وه چه فاجعه غم انگيز و دردناكى است كه بر اثر آن كوه حجون ويران شد؛ 📋 وَيْلَهُم قَدْ جَرحُوا قَلبَ رَسُولِ الثَّقَلَين / فالْعَنُوهُم مَااسْتَطَعْتُم شَيعَتِي فِي كُلِّ حِينٍ ▪️واى بر آنها كه دل رسول جن و انس را جريحه دار ساختند، شيعيان! در هر زمان هر چه در توان داريد آنان را لعنت كنيد. 🔖 مورّخان نوشته اند: 🥀 حضرت سكينه سلام‌الله‌علیها پس از شنيدن اين اشعار، هراسان و گريان از جاى برخاست و سيلى به صورت خود نواخت. 📚الدمعة السّاكبة، ج۴ ص۳۷۴ 📚معالي السّبطين، ج۲ ص۵۵ ✍ ببین به این و به آن رو زدم نشد بابا که بر زمین و زمان رو زدم نشد بابا بخاطرِ تو به ناکس بخاطرِ تو به نامرد به شمر تا به سنان رو زدم نشد بابا بقدرِ این کفِ دست آب هم نمی‌خواهی برای کمتر از آن رو زدم نشد بابا برای آنکه مرا حرمله زَنَد نه تو را به او به تیر و کمان رو زدم نشد بابا مقابل من و تو آب را به اسبش داد چقدر پیشِ همان رو زدم نشد بابا بگو به مادرِ خود کم نذاشت بابایت بگو به قدرِ توان رو زدم نشد بابا ببین که پیر و جوانِ سپاه می‌خندند علی به پیر و جوان رو زدم نشد بابا @Maghaatel
🩸نوامیس او را به اسارت بردند و سر شیرخواره‌اش را جدا کردند ... در نقلی آمده است: 🥀 حضرت ام کلثوم سلام‌الله‌علیها خطاب به مردم شام فرمود: 📋 سَبُّوا نسائَهُ و قَطعَوا رَأسَ طفلِ رضیعِهِ. ▪️نوامیس او را به اسارت بردند و سر شیرخواره‌اش را جدا کردند ... 📚مُبکی العیون، ص۱۹۲ (نسخه خطی) 📚بحر المصائب، ج۴ ص۳۵۴ ✍ تو که لب‌تشنه بودی، چاره‌ای را دست و پا کردند برایت عاقبت زیرِ گلویت چشمه وا کردند تنت را موقعِ بیرون کشیدن از درونِ خاک به زورِ ضربه‌هایِ محکمِ سرنیزه تا کردند فقط یک نیزه خالی بود و نیزه‌دار سر می‌خواست که این‌ها با سرِ تو حاجت او را رَوا کردند غریبی می‌کنی بالایِ آن نیزه نمی‌مانی سرت را چند باری رویِ نیزه جا‌به‌جا کردند نخِ قنداق، یا معجر، نمی‌دانم چه بود اما سرت تا بند شد بر نیزه، جشنی را به پا کردند سرت بر رویِ نیزه، رو به رویِ مادرت اما تنت را مثلِ بابا در بیابان‌ها رها کردند @Maghaatel
🩸سر مطهر علی اصغر علیه‌السلام در طشت، محاذی رأس مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام ... | غوغای حضرت رباب سلام‌الله‌علیها در مجلس إبن‌زیاد لعین در نقلی آمده است: 🥀 نانجیبی به نام ابوخلیق را وقتی به نزد مختار آوردند، به او گفت: 🥀 خودم در حضور ابن زیاد بودم که سر (مطهر) حسین علیه‌السلام با سر (مطهر) علی اصغر علیه‌السلام هر دو در میان یک طشت بود و نیز سایر سرها در میان طبقها و سپرها در حضور نهاده بود و دائماً صورت (مبارک) حسین علیه‌السلام محاذی صورت (مبارک) علی اصغر علیه‌السلام بود. 📚 ریاض القدس، ج۲ ص۱۰۴ (نسخه خطی) 🔖 و شاید همین صحنه دردناک را حضرت رباب سلام‌الله‌علیها در مجلس ابن زیاد ملعون دید، که مرحوم مقرّم می‌نویسد: 🥀 وقتی که سر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام را در برابر ابن زیاد ملعون گذاشتند، 📋 فَلَم تَتَمالَكِ «الرُّبابُ» زَوجَةُ الْحُسينِ علیه‌السلام دونَ أن وَقَعَتْ عَلَيهِ تَقَبَّلَهُ ▪️حضرت رباب سلام‌الله‌علیها ، دیگر نتوانست جلوی خودش را بگیرد و خودش را روی سر بریده انداخت و پیوسته آن را می‌بوسید ... 📚مقتل الحسین علیه‌السلام، مقرم، ص۴۲۵ ✍ بس کن رباب نیمه ای از شب گذشته است دیگر بخواب نیمه ای از شب گذشته است کم خیره شو به نیزه ، علی را نشان نده گهواره نیست دست خودت را تکان نده با دست های بسته مزن چنگ بر رخت با ناخن شکسته مزن چنگ بر رخت بس کن رباب حرمله بیدار می شود سهمت دوباره خنده انظار می شود ترسم که نیزه دار کمی جابجا شود از روی نیزه راس عزیزت رها شود یک شب ندیده ایم که بی غم نیامده دیدی هنوز زخم گلو هم نیامده گرچه امید چشم ترت نا امید شد بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد پیراهنی که تازه خریدی نشان مده گهواره نیست دست خودت را تکان مده با خنده خواب رفته تماشا نمی کند مادر نگفته است و زبان وا نمی کند بس کن رباب زخم گلو را نشان مده قنداقه نیست دست خودت را تکان مده دیگر زیادت این غم سنگین نمی رود آب خوش از گلوی تو پائین نمی رود بس کن ز گریه حال تو بهتر نمی شود این گریه ها برای تو اصغر نمی شود @Maghaatel
🩸کنیزکی که در شب دوازدهم محرم با دیدن قنداقه پر خون علی اصغر علیه‌السلام بر سر و صورت می‌زد … در نقلی آمده است: 🥀 یکی از بزرگان نصاری به همراه زن و کنیزش، در شب دوازده محرم از کنار شریعه فرات گذر می‌کردند که نگاه‌شان به بدن‌های بی‌سر افتاده در صحرا افتاد. 🥀 کنیز آن مرد، تک تک بر بالای سر شهدا حاضر شد تا یک‌بار قنداقه پر خون شیر خوار حسین علیه‌السلام، علی اصغر علیه‌السلام را دید که بر روی خاک افتاده است . 🥀 کنیزک بر سر زد و گفت: آه مادرت بمیرد! قنداقه پر خون را برداشته و به ناله و فغان به زن آن نصرانی گفت: 🥀به خدا قسم قاتل این‌ها از مروّت دور بوده‌اند؛ زیرا که مقتولین دیگر با گناه بودند و ایشان را به قصاص رسانیده‌اند چرا این طفل شیر خواره را شهید کرده‌اند؟ در هیچ ملتی شیر خواره گناهی ندارد. 📚انوار المجالس،شهرابی، ص۲۴۹ ✍ ای بزرگ همه! نوزاد اباعبدالله وارث غیرت اجداد اباعبدالله حضرت محسن ِ اولاد اباعبدالله با تو حاجت به همه داده اباعبدالله پَرِ قنداقه‌ی تو بال و پر نوکرهاست چون عمو روضه‌ی تو چاره‌ی ما مضطرهاست چیست جرمت که گرفتند ز چشمان تو خواب چیست جرمت که شده سهم تو اینگونه عذاب عرشیان مویه کنان، گشته فلک خانه خراب کم تلظی بنما، ای نوه‌ی مادر آب تو غم‌انگیزترین روضه‌ی عاشورایی سند محکم مظلومیت بابایی فاطمه ناله زد و عرش در آمد آهش پدری تیر کشید از گلوی نوزادش آمده پشت در و مادر و فضه یادش یک نفر نیست در اینجا برسد بر دادش پدری خسته و شرم و قدِ همچون دالش مانده کم حرمله هم گریه کند بر حالش گل نشکفته و پرپر شده، ای وای رباب ذکر یک عرش سراسر شده، ای وای رباب قدّ ارباب چو مادر شده، ای وای رباب خاک، گهواره‌ی اصغر شده، ای وای رباب مانده کم جان دهد از دلْ‌نگرانی پدرش چشم سرنیزه بُوَد آه، به دنبال سرش @Maghaatel
🩸آه … از وقتی که بدن نازنین علی اصغر علیه‌السلام را از قبر بیرون کشیدند و سر او را بریدند ‌و‌ بر نیزه زدند … در نقلی آمده است: 🥀 وقتی که حرمله (و یا به نقلی دیگر ابوخلیق) را به نزد مختار آوردند، مختار از نحوه شهادت علی اصغر علیه‌السلام سوال نمود که در آخر حرمله نانجیب گفت: 🥀 به خدا قسم نگذاشتند بدن آن طفل صحیح و سالم بماند. روز یازدهم سر هر شهیدی به سرداری دادند که به جهت افتخار بر نیزه کُنَد و به کوفه نزد ابن زیاد برد و جایزه بگیرد. 🥀 به ابو ایوب غنوی که سرکرده بیل‌داران بود سری از شهدا نرسید. لذا به بیل‌داران دستور داد تا زمین کربلا را زیر و رو کردند و جسد آن طفل را یافتند و بیرون آورده و سرش را بریدند و بر سر نیزه زدند و به کوفه آوردند. 🔖 مقتل "مُبکِی العیون" نوشته است: 🥀 چون سر های شهدا را به نزد عمر ابن سعد ملعون آوردند،گفت یک سر دیگر باقیست. گفتند آن سر شیرخوار حسین علیه‌السلام است که او را به دست خود دفن کرده است. 🥀 آن ملعون گفت: بروید به دنبال او و هر نحوی شده سر او را به نزد من بیاورید. پس جمعی پیاده آمدند و با بیل و نیزه دنبال پیکر مطهر آن طفل گشتند و در نهایت آن پیکر مطهر را پیدا کرده و نعش او را از خاک بیرون آورده و سرش را جدا کردند و نزد ابن سعد لعین آوردند و با سرهای شهدا به شام بردند. 📚 مُبکی العیون،ص۱۹۲ (نسخه خطی) 📚 ریاض القدس ج٢ ص١٠۴ (نسخه خطی) 📚 سفینة النجاة ج٢ ص٢٧٣ 📚 بحرالمصائب ج۴ ص٣۵۴ ✍ رفت و سرش را روی نی دیدم؛ دلم سوخت از کربلا تا شام رنجیدم؛ دلم سوخت چشمم چهل منزل به سمتِ نیزه بود و از اضطراب و ترس لرزیدم؛ دلم سوخت ترسیدم از اینکه بیفتد با نسیمی پشت سرش چون ابر باریدم؛ دلم سوخت تیرِ سه پر را حرمله می شُست با آب چشمان خود را زود دزدیدم؛ دلم سوخت داغش تمام عمر از یادم نمیرفت گاهی اگر یک لحظه خندیدم؛ دلم سوخت شاید سه ماهش بود خندید اولین بار در خاطراتم هر چه چرخیدم؛ دلم سوخت دیدم که خوردم آب و شد سیراب از شیر کابوس دیدم هر چه خوابیدم؛ دلم سوخت در کارهای خانه خیلی گریه کردم قنداقه را رویِ عبا چیدم؛ دلم سوخت آهسته خواندم زیر لب لالا لالا لا تا شیرخواره هر کجا دیدم دلم سوخت! @Maghaatel
هدایت شده از فهرست مقاتل
🩸فهرست لینک‌دار مصائب و مقاتل حضرت علی اصغر علیه‌السلامبا آوردن یک‌ پچه‌شش‌ماهه، گریه إمام صادق علیه‌السلام شدید می‌شود... ➖ غوغای حضرت‌ ام‌کلثوم علیهاالسلام در مصیبت حضرت علی اصغر علیه‌السلام... ➖ نمی‌دانستم تیر را به کجا بزنم که سفیدی گلوی شش ماهه نمایان شد ...سیدالشهداء علیه‌السلام یک قدم سمت خیمه و قدمی سمت میدان برمی‌گشت... امام حسین علیه‌السلام پشت خیمه‌ها برای علی اصغرش، قبری حفر نمود...خونی که قطره‌ای از آن هم بر روی زمین نریخت... | اثرات خون به ناحق ریخته علی اصغر علیه‌السلام، در عوالم هستی ...ببینید که چگونه طفلم از شدت عطش، تلظّی می‌کند ؟! اگر به من رحم نمی‌کنید بر این شش‌ماه رحم کنید! از شدت عطش، بر روی دامن رباب سلام‌الله‌علیها، بی‌حال و بی‌رمق افتاده بود ...روز عاشورا علی اصغر علیه‌السلام دو بار از تشنگی غش کرد... وقتی‌که آب را باز می‌کنند و رباب سلام‌الله‌علیها به شیر می‌آید و بی‌تاب می‌شود...تبسّم شش ماهه به وقتی که تیر سه شعبه به گلویش نشست...علی اصغر علیه‌السلام از شدت عطش، زبانش را به دور دهانش می‌چرخاند… | تشنگیِ شش‌ماهه و دختر بچه‌ها، چه به روز زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها آورد … با نداهای غربت سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه، علی اصغر علیه‌السلام در خیمه‌ها بند قنداقه را پاره کرد ...هنوز کلام سیدالشهداء علیه‌السلام تمام نشده بود که دید گوش تا گوش شش‌ماهه‌اش را بریدند …ای برادرم! این طفلِ شش‌ماهه، سه روز است که آب نخورده …سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه بعد از شهادت علی‌اصغر علیه‌السلام هم فرمود: «خاک بر سر دنیا بعد از تو ای علی‌جان»چرا از بین تمام شهدای کربلا، سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه، فقط بدن مبارک علی‌اصغر علیه‌السلام را به خاک سپرد؟! «عطش» و «گرما» چه به روز شش‌ماهه علی‌اصغر علیه‌السلام آورده بود؟!سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه از داغ علی اصغر علیه‌السلام چنان ناله‌ای زد که زمین کربلا لرزید …سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه به خیمه‌ها برمی‌گشت در حالی که خون گلوی شش‌ماهه بر سینه اش روان بود …حضرت‌ سکینه سلام‌الله‌علیها به استقبال پدر می‌رود و احوال برادرش علی اصغر علیه‌السلام را جویا می‌شود …سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه همراه مخدّرات، بلند بلند بر داغ علی اصغر علیه‌السلام گریست…منادی ندا داد: «ای‌حسین! آن طفل را رها کن كه او را در بهشت، شير مى‌دهند!»به واسطه یک جرعه آب، بر حسین «علیه‌السّلام» منت بگذارید!ای‌کاش روز عاشورا بودید و می‌دیدید که با چه حالی برای طفلم آب طلب کردم ...نوامیس او را به اسارت بردند و سر شیرخواره‌اش را جدا کردند ...سر مطهر علی اصغر علیه‌السلام در طشت، محاذی رأس مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام ... | غوغای حضرت رباب سلام‌الله‌علیها در مجلس إبن‌زیاد لعینکنیزکی که در شب دوازدهم محرم با دیدن قنداقه پر خون علی اصغر علیه‌السلام بر سر و صورت می‌زد …آه … از وقتی که بدن نازنین علیه‌السلام را از قبر بیرون کشیدند و سر او را بریدند ‌و‌بر نیزه زدند … @Maghaatel
معارف و مقاتل آلُ الله
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام 🩸فهرست لینک‌دار مصائب و مقاتل حضرت علی اصغر علیه‌السلام ➖ با آوردن یک‌
. عذر خواهم بابت تأخیرِ ارائه مصائب و مقاتل حضرت حضرت علی‌اصغر علیه‌السلام (مقداری کسالت دارم) اما اگر دلسوختگانِ غم جانسوز شش‌ماهه آل الله در محرم و صفر و بلکه در طول سال، خواستند با مصائب جگرسوز حضرت علی‌اصغر علیه‌السلام بگریند یا بگریانند، می‌توانند به کانال «فهرست مقاتل»، مراجعه بفرمایند و یا هشتگ را در همین کانال جستجو بفرمایند و از مصائب و مقاتل جانسوز آن حضرت و اشعار متناسب با آن مصائب، استفاده نمایند. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه بر بالای سر علی اکبر علیه‌السلام به حالت احتضار درآمده بود و نفس سرد می‌کشید… در نقلی آمده است: 📋 إنَّ الْحسينَ عليه‌السلامُ لَمَّا رَمَىٰ بِنَفسِهِ عَلىٰ جَسَدِ وَلَدِهِ و فُلْذَةِ كَبِدِهِ، اِعْتَرَتْهُ حَالَةُ الْمُحتَضَرِ، ▪️امام حسین علیه‌السلام وقتی که خودش را از بالای اسب بر روی بدن علی اکبرش انداخت، حالت احتضار به او دست داد. 📋 فَجَعَلَ يَجودُ بِنَفسِهِ، و يَتَنَفَّسُ تَنَفُّسَ الصُّعَداءِ، و كادَتْ رُوحُهُ أنْ تَخرُجَ. ▪️داشت جان می‌داد و ٱه سرد از دل می‌کشید و نزدیک بود که روح از بدنش جدا شود. 📚مقتل الحسين عليه السلام،بحرالعلوم‌‌ ص۳۴۶ 📚بحرالمصائب ج۴ ص٣٢٣ ✍ پدری پیر شده بر سر نعش پسرش محتضر شد به خدا وای چه آید به سرش صد و یک دانه تسبیح حسین ریخت زمین ارباً اربا شد و پاشید تمام جگرش نا مرتب شده این خوش قد و بالای حرم بس که از روی حسد دشمن او زد نظرش همه از بغض علی بر تن و پهلوش زدن می‌زدن با دم شمشیر و سنان و تبرش به خدا آینه احمد و زهرا و علیست این جوانی که لبش تَر شده از خون سرش تا تسلی بدهند داغ علی را به پدر کوفیان هلهله کردند همان دور و برش برسانید جوانان حرم را که بَرَند جسم صد چاک علی و پدر محتضرش زانویش خم شده این پیرِ جوانْ مُرده ولی بعد از این کاش بلایی نکند خَم کمرش @Maghaatel
🩸نگاهی از روی ناامیدی به قد و بالای علی اکبر علیه‌السلام انداخت … محاسنش را به دست گرفت و رو به آسمان نمود و فرمود:«خدایا! تو شاهد باش…» در نقل‌ها آمده است: 📋 فَاسْتَاْذَنَ أبَاهُ فِي الْقِتالِ، فَأَذِنَ لَهُ، ثُمَّ نَظَرَ إلَيْهِ نَظَرَ آئِسٍ مِنهُ، و أَرْخَىٰ عَينَهُ و بَكَىٰ ▪️علی اکبر علیه السلام آمد تا اذن میدان از پدرش بگیرد. امام علیه‌السلام به او اذن میدان داد.سپس نگاهی از روی یأس و ناامیدی به علی اکبر علیه‌السلام انداخت. اشک، چشمانش را پُر کرد و شروع کرد به گریه نمودن. 🔖 "مقتل الحسين علیه‌السلام" بحرالعلوم اضافه می‌کند: 📋 مُحترقاً قلبُهُ، مُظهراً حُزنُه الی الله تعالی و رَفعَ شَیبتُه الی السماء ▪️قلب سیدالشهداء علیه‌السلام آتش گرفته بود، اندوهش را به خدا نشان می‌داد، دست بُرد زیر محاسن شریفش و به آسمان بلند کرد و فرمود: 📋 اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَی هَؤُلَاءِالْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَی نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَی وَجْهِهِ ▪️خدایا! تو شاهد باش بر این جماعت؛ جوانی که از همه مردم، خُلقاً، خَلقاً و منطقاً شبیه به رسولت بود، به مبارزه آنان‌ رفت. هر وقت دل ما مشتاق دیدن روی رسولت می‌شد به او نظر میکردیم. 📚لهوف ص١۶٣ 📚مقتل الحسين عليه السّلام (بحرالعلوم) ص٣٣٧ ✍ می‌روی و می‌بری همراه خود جان مرا صبر کن بابا ببین حال پریشان مرا در پی‌ات اهل حرم آئینه و قرآن به دست می‌بری با خود دل خیمه‌نشینان مرا ای عصای پیری‌ام، داری هلالم می‌کنی بعد تو دشـمن ببینـد حال حیران مرا قبل رفتن اندکی پیش دو چشمم راه رو پر کن از قد رسایت قاب چشمان مرا در جواب تشنگی شد عایدم شرمندگی گر چه دیدی با زبانت کام عطشان مرا از فرس افتاده، سوی تو خودم را می‌کشم آه بابا جان، ببین زانوی لرزان مرا سوره‌های پیکرت پاشیده از هم وای من پخش صحرا کرده‌اند آیات قرآن مرا عده‌ای کِل می‌کشند و عده‌ای کف می‌زنند تا شنیده دشمنت آوای افغان مرا تا صدایش می‌کنم یک دشت پاسخ می‌رسد زینبم! بنگر علی‌های فراوان مرا خون او را در تمام دشت جاری کرده‌اند کربلا را با تنش آئینه‌کاری کرده‌اند @Maghaatel