«کسر أصنام الجاهلیة»
تأله اگر مترادف با سرقت باشد و صدر نیز به معنای أخیَب، ف«لصدر المتألهین»
البته این را من نمیگویم؛ مصحّحِ کتاباش، بعد از مدح و ثنای مُبالَغ در حق وی، چنین میگوید
«بدون ذکرِ نام و نشان»
راستی،
چه اسم قشنگای دارد
«شکستنِ بتهای جاهلیّت».
دستگاههای حاکم برای جلب افراد، وسيلهای جز تهديد و تطميع در اختيار نداشتند. از اين رو کوشيدند تا با تشويقِ دانشمندان و گردآوریِ صاحبنظران، به دستگاه خويش رونقی بخشند و با استفاده از علوم يونانيان و روميان و ايرانيان در برابر پيشوايان اهلبيت (عليهم السلام) دکانی بگشايند.
بدينترتيب، افکار مختلف فلسفی و انواع دانشها و فنون با انگيزههای گوناگون و بهوسيلهی دوست و دشمن، وارد محيط اسلامی گرديد و مسلمانان به کاوش و پژوهش و اقتباس و نقد آنها پرداختند.
مرحوم آیتالله مصباح یزدی،
آموزش فلسفه، ج ۱، ص ۳۴
__
#فلسفه
آموزههای دینیِ خود را از غیرِ شیعیانِ ما نگیر،
وگرنه آن را از خیانتکاران گرفتهای. از آنانای که به خدا و پیامبرش و به أمانتهای إلهی خیانت کردهاند
بعضاً توکّل و حسنظنمان به خدا بهقدری زیاد است که منتظریم بدون هیچ تلاش و مجاهدتای، و صرفاً با خواب و توکل، به مکانتای برسیم و به دردی بخوریم.
خودِ أئمه هم به این مقام از توکل نرسیده بودند.
إنا لله و إنا إلیه راجعون.
دانشمندِ وارسته، آقای آیت الله سید مهدی خرسان، از شاگردان مرحوم خوئی و مرحوم حکیم، به رفیقِ أعلیٰ پیوست.
رحمة الله تعالی علیه
ملا صدرا:
حسین علیهالسلام نه به خنجرِ بیدادِ شمربنذیالجوشن خوابید، بلکه به معجونِ پُر سَمِّ مَکر و افسون و تریاقِ پُر زهرِ أهلِ نفاقْ خوناش با خاکِ کربلاء آمیخته شد؛ که «قُتِلَ الحُسَیْنُ یَومَ السَّقیفةِ».
[تکراری]
کسی که همه از او راضی باشند، انسانای منافق و هزارچهره است؛
آدمِ معمولی (یعنی کسی که خوب یا بد بودناش واضح است و برای کسی فیلم بازی نمیکند)
چنین آدمای هم دوست دارد هم دشمن، هم مؤالف و هم مخالف
مثل أمیرالمؤمنین علیهالسلام و معاویة علیهاالهاویة، که یکی نورِ واضح بود و دیگری ظلمتِ خالص، و هر کدام را دوست و دشمنای بود.
پس اگر هیچ دشمن نداری، از دو حال خارج نیست:
یا منافق هستی، یا جاهل (یعنی دشمن داری، ولی نمیدانی کیست و اسماش چیست)
پس به هوش باش، تا چنین نشود که بخوری ولی ندانی از کجا خوردهای و بلکه ندانی أساساً خوردهای یا نه
عن الإمام الصادق (عليه السلام) أنه قال: لم يكن رسول الله -صلى الله عليه و آله- يقول لشيء قد مضى: لو كان غيرُه.
[الكافي ج2 ص63].
پیامبر هرگز راجع به اتفاقای که افتاده بود و کاری که از کار گذشته بود، و آبای که ریخته شده بود نمیفرمود: کاش اینطور نمیشد. کاش فلان اتفاق میافتاد.
کاش فلان کار را نمیکردی. کاش فلان حرف را همانجا میگفتم. کاش به فلانی اعتماد نمیکردم. کاش قبلاش به خودم میگفتی.
کاش و کاش و کاش.
مضیٰ ما مضیٰ. رها کن و راحت شو.
الدنیا دارُ عملٍ و لا حسابَ
و الآخرةُ دارُ حسابٍ و لا عملَ
دنیا، خانهی عمل است و آخرتْ سرای حساب
بعضاً گاهی که زیاد با «کلمه و کلام» انس میگیرم و در تلاش برای فهمِ جزئیاتِ زندگیشان إفراط میکنم، حس میکنم کلمهزده میشوم.
امیدوارم اینْ خاصیتِ «طول صحبت با معشوق» نباشد
مهدي عاملي [کانال]
کاش پول و فرصتاش را داشتم، (پولی زیاد، و فرصتی اندازهی چهل تا پنجاه ماه)، تا اُنچِنان شرحی بر شرح
.
و در أوانِ شیخوخة کتابای مینوشتم با عنوانِ «رجعت و تناسخ»
آیت الله خوئی:
«از استادم شیخ محمدحسین نائینی در مجلسِ درساش شنیدم فرمود:
مناقشه در أسنادِ روایاتِ کتابِ کافي، کارِ عاجزان است (یعنی تلاشِ بیهوده است).»
مقدمهی «معجم رجال الحدیث»
(ج ۱ ص ۸۱)
0bc791d67b87a676377b3bd21aec180c20654662-144p.mp3
18.72M
مدح مولانا أمیرالمؤمنین علیهالسلام
شعر از: سید حمیدرضا برقعی
بله؛ حق است:
قبل از اینکه بگوئیم آیا فلانچیزْ مفید است یا نه، باید فائده را تعریف کنیم.
وقتی از خدا طلبِ بخشش داریم، او را با أوصافی چون رحیم و غفور و کریمالصفح یاد میکنیم. وقتی از خدا روزی میخواهیم، او را به رزاق و فتاح و منعم میخوانیم. وقتی در مقامِ نفرین هستیم، به یا جبار و یا منتقم و یا قاصم الجبارین صدایاش میکنیم.
به همین سیاق، وقتی خانمتان پیامک میدهد: «همسرِ مهربونِ من کجاست؟» معنایاش این است که دخترکتان خودنویسِ محبوب و گرانقیمتتان را خراب کرده، و شما موظفاید که ببخشید و با مِهر رفتار کنید. یا مثلا وقتی میگوید «خدا رو بابت همسرِ دستودلبازی مثل تو شاکرم»، یعنی پول میخواهد، و باید عنقریبٍ سرِ کیسه را شُل کنید.
و قس علیه.
چراغِ بیکَسان از عالَمِ بالا شود روشن
نظر بر ابر دارد لالهای کَاز سنگ برخیزد
کسی که معتقد است إسلامْ نظامات ندارد به حقیقتِ إسلام پی نبرده است، و کسی که معتقد است میتواند این نظامات را از روایات استخراج کند به جهلِ مرکّبِ خود.
صِرفاً فرض میکنیم که
«آقای جیم معتقد بود آقای ألفْ أعلمِ عُلَمای عصرِ غیبت است.
آقای جیم رسالهاش را در زمانِ حیاتِ آقای ألف چاپ کرد.
آقای جیم در رسالهاش نوشت که تقلید از أعلمْ واجب است.»
چه خوب که صِرفاً فرض کردیم.