مهدي عاملي [کانال]
إلهی، پیر شدیم و آدم نشدیم؛ نظری کن أی ربّ
.
یگانهامیدِ خودم به این است که هرچند آدم نشدم، ولی دوست داشتم و سعی کردم آدم بشوم. اُحبّ الصالحین و لستُ منهم
درون تو است
اگر خلوتی و انجمنی است
برون ز خویش کجا میروی؟
جهان خالی است
(بیدل)
مهدي عاملي [کانال]
حَـدِّ أعلای ادب را من رعایت کردهام؛ تا نشستی در دلام، از خویشتن بَرخاستم آدیوا جانیم قورب
ما را زِ خداوندیِ لطفِ تو همین بس
کز بندگیِ همچو منای عـار نداری
مهدي عاملي [کانال]
ما را زِ خداوندیِ لطفِ تو همین بس کز بندگیِ همچو منای عـار نداری
.
شد مکرّر همهْ اوضاعِ جهانْ پیشِ نظر
جز غمِ عشق، که تا حشر مکرّر نشود
هدایت شده از آدابُ أهلِ العِلم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[دروغ چرا، از ترس بعضی از دوستان، برخی حرفها را که یقین به صحتشان داریم، میگردیم ببینیم کسی از بزرگان اگر قبلاً همان حرف را زده است، همو را به اشتراک بگذاریم، بلکه از طرف این عزیزان متهم به کفرگویی نشویم.
گمان نکنم آقای انصاریان حفظهاللهتعالی مورد داشته باشد. این شما و این کلام ایشان در باب ضعف حوزهها]
- بالأخره «الفقر فخري» یا «الفقر کاد أن یکون کفرا»؟
+ هر دو. متعلقشان فرق دارد؛ نیاز [به خدا] افتخار است و نیاز [به خلقْ] کفرآور.
وقتی چند روز پیش در شرحِسیوطی به یا أبتا أرّقني القذّانُ فالنوم لا تألفه العینانُ رسیدیم، با خودم گفتم چرا باید یکنفر شعر بگوید در این معنیٰ که پدرجان دیشب پشهها بیدار نگهام داشتند و خواب به چشمام نیامد، تا اینکه بالتجربة فهمیدم پـشـه (علیه العذاب و الموت) میتواند کاری با آدم بکند که سزا باشد قصیدهها بهعنوان شکوائیه بسراید و کتابها بنویسد و نالهها بکند.
مدح مولیٰ علیهالسلام.mp3
3.01M
شعرخوانی در مدح مولانا أمیرالمؤمنین علیهالسلام.
سید حمیدرضا برقعی (حفظهاللهتعالی)
مهدي عاملي [کانال]
شعرخوانی در مدح مولانا أمیرالمؤمنین علیهالسلام. سید حمیدرضا برقعی (حفظهاللهتعالی)
.
علتِ خلقِ زمین، ای پدرِ خاک، توئی
..
بارها گفتهام و بارِ دگر میگویم..
کهکشانها نخی از وَصلهی نعلینِ علی است
مهدي عاملي [کانال]
. علتِ خلقِ زمین، ای پدرِ خاک، توئی
...
يار دل بُرد و پِیِ بُردنِ جانْ وَعده نمود
شـادمـانايم که يک بـارِ دگر میآيد ...
مرا به عمرِ خود امیدِ نیمساعت نیست
به یادِ توست شبی گر به روز میآرَم
حرف هست. ترس هم هست. وظیفه هم هست. نفع و ضرر هم هست. «خدا» هم هست. باید خیلی زیرک بود تا قافیه را نباخت.
چه خوب گفت «خیلی خباثت و دنائت میخواهد که رحمة للعالمین را مجبور کنی شمشیر بردارد».
حفظهاللهتعالی
مهدي عاملي [کانال]
حَـدِّ أعلای ادب را من رعایت کردهام؛ تا نشستی در دلام، از خویشتن بَرخاستم آدیوا جانیم قورب
.
مرا بشارتِ فردوس میدهد زاهد؛
مگر به غیرِ سرِ کوی تو پناهی هست؟
مهدي عاملي [کانال]
.. بارها گفتهام و بارِ دگر میگویم.. کهکشانها نخی از وَصلهی نعلینِ علی است
.
قهرمانِ عشق بر گردنفرازانْ غالب است
کیست تا بیرون کشد از دستِ حیدر تیغ را؟
(صائب)
مولاي و سیّدي،
بیرون ز تو نیست آنچه میخواستهام
فهرستِ کتابِ آرزوهای منای ...
..
واخ واخ واخ
طالب آملی چه خوش گفت و دُرِّ سخن چه نکو سُفت:
من بارِ سَر به خاطرِ تیغِ تو میکشم
وَرنه تَنِ ضعیفِ مرا سر چه حاجت است؟