عزیزان خوب مهگلی🌺🌺🌺
رمان بههمینسادگی
با همه زیبایی و سادگیاش تمام شد.
از امروز رمان زیبا و متفاوت
دمشقشهرعشق
را شروع میکنیم.
سپاس از همراهی شما🍀🍀🍀
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_اول
💠 ساعت از یک بامداد میگذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ۱۳۹۰ مانده بود و در این نیمهشب رؤیایی، خانه کوچکمان از همیشه دیدنیتر بود.
روی میز شیشهای اتاق پذیرایی #هفت_سین سادهای چیده بودم و برای چندمین بار سَعد را صدا زدم که اگر #ایرانی نبود دلم میخواست حداقل به اینهمه خوشسلیقگیام توجه کند.
💠 باز هم گوشی به دست از اتاق بیرون آمد، سرش به قدری پایین و مشغول موبایلش بود که فقط موهای ژل زده مشکیاش را میدیدم و تنها عطر تند و تلخ پیراهن سپیدش حس میشد.
میدانستم به خاطر من به خودش رسیده و باز از اینهمه سرگرمیاش کلافه شدم که تا کنارم نشست، گوشی را از دستش کشیدم. با چشمان روشن و برّاقش نگاهم کرد و همین روشنی زیر سایه مژگان مشکیاش همیشه خلع سلاحم میکرد که خط اخمم شکست و با خنده توبیخش کردم :«هر چی #خبر خوندی، بسه!»
💠 به مبل تکیه زد، هر دو دستش را پشت سرش قفل کرد و با لبخندی که لبانش را ربوده بود، جواب داد :«شماها که آخر حریف نظام #ایران نشدید، شاید ما حریف نظام #سوریه شدیم!»
لحن محکم #عربیاش وقتی در لطافت کلمات #فارسی مینشست، شنیدنیتر میشد که برای چند لحظه نیمرخ صورت زیبایش را تماشا کردم تا به سمتم چرخید و به رویم چشمک زد.
💠 به صفحه گوشی نگاه کردم، سایت #العربیه باز بود و ردیف اخبار #سوریه که دوباره گوشی را سمتش گرفتم و پرسیدم :«با این میخوای #انقلاب کنی؟» و نقشهای دیگر به سرش افتاده بود که با لبخندی مرموز پاسخ داد :«میخوام با دلستر انقلاب کنم!»
نفهمیدم چه میگوید و سرِ پُرشور او دوباره سودایی شده بود که خندید و بیمقدمه پرسید :«دلستر میخوری؟» میدانستم زبان پُر رمز و رازی دارد و بعد از یک سال زندگی مشترک، هنوز رمزگشایی از جملاتش برایم دشوار بود که به جای جواب، #شیطنت کردم :«اون دلستری که تو بخوای باهاش انقلاب کنی، نمیخوام!»
💠 دستش را از پشت سرش پایین آورد، از جا بلند شد و همانطور که به سمت آشپزخانه میرفت، صدا رساند :«مجبوری بخوری!» اسم انقلاب، هیاهوی سال ۸۸ را دوباره به یادم آورده بود که گوشی را روی میز انداختم و با دلخوری از اینهمه #مبارزه بینتیجه، نجوا کردم :«هر چی ما سال ۸۸ به جایی رسیدیم، شما هم میرسید!»
با دو شیشه دلستر لیمو برگشت، دوباره کنارم نشست و نجوایم را به خوبی شنیده بود که شیشهها را روی میز نشاند و با حالتی منطقی نصیحتم کرد :«نازنین جان! انقلاب با بچهبازی فرق داره!»
💠 خیره نگاهش کردم و او به خوبی میدانست چه میگوید که با لحنی مهربان دلیل آورد :«ما سال ۸۸ بچهبازی میکردیم! فکر میکنی تجمع تو دانشگاه و شعار دادن چقدر اثر داشت؟» و من بابت همان چند ماه، مدال #دانشجوی مبارز را به خودم داده بودم که صدایم سینه سپر کرد :«ما با همون کارها خیلی به #نظام ضربه زدیم!»
در پاسخم به تمسخر سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت :«آره خب! کلی شیشه شکستیم! کلی کلاسها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و #بسیجیها درافتادیم!»
💠 سپس با کف دست روی پیشانیاش کوبید و با حالتی هیجانزده ادامه داد :«از همه مهمتر! این پسر سوریهای #عاشق یه دختر شرّ ایرانی شد!» و از خاطرات خیالانگیز آن روزها چشمانش درخشید و به رویم خندید :«نازنین! نمیدونی وقتی میدیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی میشدم! برا من که عاشق #مبارزه بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود!»
در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم :«خب تشنمه!» و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد :«منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!»
💠 تیزی صدایش خماری #عشق را از سرم بُرد، دستم را رها نمیکرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد :«نازنین! تو یه بار به خاطر #آرمانت قید خونوادهات رو زدی!» و این منصفانه نبود که بین حرفش پریدم :«من به خاطر تو ترکشون کردم!»
مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد :«زینب خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟» از طعنه تلخش دلم گرفت و او بیتوجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد :«#چادرت هم بهخاطر من گذاشتی کنار؟ اون روزی که لیدر #اغتشاشات دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی!»...
#ادامه_دارد
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
#دانستنی_ها_و_معماهای_قرآنی
#اعداد_و_ریاضیات_در_قرآن
📌 عدد دو سوم در کجا آمده است؟
کسر دو سوم سه بار در قرآن در سوره های نسا ء و مزمل و ذکر شده است و مربوط به ارث و عبادت پیامبر است.
📌 عدد ۲۰۰۰ در قرآن مربوط به چیست؟
یک بار در قرآن در آیه ۶۶ سوره انفال آمده است و در مورد قتال و قدرت و ضعف ایمان است.
📌 عدد ۱۲ چند بار در قرآن آمده است؟
۵ بار از جمله دستور های بقره، مائده، اعراف و توبه
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
یه بار با بابام دعوام شد ، گفتم من دیگه حاضر نیستم ده ثانیه هم توی این خونه بمونم.
بابام گفت : هزارو یک ،هزار و دو ، هزار و سه ..😂
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
☀️ #رمان_دختران_آفتاب ☀️
#قسمت_صد_وهفتم
فاطمه - نه راحله جون! اين شيوه بحث و قضاوت كردن درست نيست.😊
راحله- مگه چه عيبي داره؟
فاطمه- عيبش اينه كه نه خودت به قبل و بعدش توجه ميكني و نه در بحث اجازه ميدي كه بقيه از اونها اطلاع پيدا كنن. اينطوري نميشه جوانب مختلف يه مسئله رو بررسي كرد. و در نتيجه به راحتي هم نميشه به حكمتش پي برد.
راحله- خوب حالا اگه ممكنه شما اين آيه رو بگين تا ببينيم حكمتش چيه!
فاطمه چند لحظه چشمهايش را بست. مكثي كرد و گفت:
- اين مسئله در ✨آيه۳۴ سوره نساء✨آمده: "زنهايي رو كه نگرانيد درمسائل #زناشويي #نافرماني كنند، #نصيحتشان كنيد، و بعد از #خوابگاهشان دوري كنيد و اگر باز هم تمكين نكردند آنها را #بزنيد. پس اگه #اطاعت_كردند ديگه به اين راه ادامه #ندهيد! "
راحله خنديد. خنده اي كه بيشتر عصبي بود تا از روي شادي يا نشاط:
- خب چه فرقي كرد؟ گفته بود اگه زنتون به حرف شما گوش نكرد، اونها رو بزنيد، يا به طور مودبانه ادب كنيد، غير از اينه؟😏
جمله آخر، رو به همه گفت. فاطمه هم گفت:
فاطمه- بله، غير از اينه!😊
❌اولا كه اين اطاعت در هر موردي نيست. فقط در مورد #تمكين زن در امور #زناشويي حكم داده. پس اگه در غير اين امور باشه، و زن از مرد اطاعت نكنه، مرد حق دست درازي به سمت اون #نداره.
فهيمه هم به جبهه راحله پيوست:
- بسيار خوب حالا فرض ميكنيم كه موارد كاربرد اين حكم، محدود بشه. ولي اين چيزي از زشتيه اين حكم كم
نميكنه.😐
فاطمه- ببين بچه ها! قبول دارين كه اسلام در محدوده خانواده براي هر دو طرف حقوقي قرار داده كه هر دو موظفن به اين حقوق عمل كنن. يعني زن بايد در مسائل زناشويي از مرد تمكين كنه و مرد هم بايد خرج و نفقه زن رو بده، درسته؟!👌
فهیمه- درست!
فاطمه- پس اين حقيه كه هر مردي بر گردن زنش داره. حالا اگه يكي از اين دو طرف حق خودش رو ادا نكرد. چه اتفاقي ميفته؟
👈اگر مرد به وظيفه اش عمل نكنه، زن حق داره كه به دادگاه يا حاكم شرع يا هر مرجع ديگه از مرد شكايت كنه و در صورتي كه مرد حاضر نشه حق زن رو بده، اون رو به زور ازش ميگيرن. حتي اگه شده اموال شخصي مرد رو ضبط كنن.
👈اما موقعي كه زن از مرد در مسائل زناشويي تمكين نكنه، مرد #نميتونه براي حل اين مسئله به كسي مراجعه كنه. چون مقوله اي نيست كه مرد پاي كس ديگه اي رو وسط بكشه.👌 در حقيقت هيچ كس ديگه خارج از فضاي خانواده، نميتونه در اين مورد زن رو وادار به اداي حق مرد بكنه و چون مسئله ايه كه به غريزه و طبيعت زن و مرد مربوطه، به طور معمول و در اثر پافشاري دو طرف ميتونه به دعوا كشيده بشه.👉
عاطفه ادامه داد:
-و چون مرد هم از زن قوي تره، طبيعتا زن در اين دعوا از مرد شكست ميخوره!
من پرسيدم:
- پس چه كار بايد كرد؟
راحله شانه هايش را بالا انداخت، فهيمه و سميه هم جوابي نداشتند. ثريا زير لب گفت:
_من فقط اينو ميدونم که بعضي از زنها تا كتك نخورن آدم نميشن.🙁
#ادامه_دارد...
نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
☀️ #رمان_دختران_آفتاب ☀️
#قسمت_صد_وهشتم
چشمهاي راحله از تعجب گرد شد.😳
- ثريا!
ثريا اما جواب نداد، حتي نيم نگاهي هم به راحله نكرد. باز هم گفت:
ثریا- كتك هميشه هم بد نيست بعضي وقتها ميتونه به عنوان آخرين راه حل، مناسب باشه، دست كم عقدههاي آدم خالي ميشه.
فهيمه متعجب با خودش زمزمه كرد:
- خداي من اين دختر چقدر از زنها متنفره!😟
ثريا باز هم چيزي نگفت. اما فاطمه در مورد ثريا هم موضع گرفت:
فاطمه- نخير اسلام با اين شدت و با اين نيت كه به #قصدخالي_كردن_عقدهها باشه، #مخالفه.
بلكه يه راه حل تربيتي سه قسمتي تعيين كرده كه حتي المقدور، وضع، پيچيده تر نشه.
👈1⃣يعني اول از مرد خواسته كه با زن به شكل #دوستانه با اندرز و نصيحت طرف بشه و سعي كنه تا جايي كه امكان داره، قضيه رو با خيرو خوشي برطرف كنه.
حالا اگه اين راه نتيجه نداد،
👈2⃣اون وقت به مرد سفارش كرده كه چند وقتي از زن #دوري كنه نه اينكه خانه و زندگيش رو رهاكنه وبره، بلكه در روايت تصريح شده كه مرد با پشت كردن به زن در بستر، به او بي اعتنايي كنه. حتي اين به روانشناسي زن مربوط ميشه كه معمولا در چنين حالتي، يعني بعد از اينكه به زن محبت شده و او ناز كرد اگه اين محبت از او دريغ بشه، زن زودتر آشتي ميكنه.
👈3⃣در آخر اگه اين راه هم نتيجه نداد، اسلام به مرد اجازه داده كه با زن #برخورد كنه. منتها به خاطر اينكه اين مسئله به خشونت و گستاخي هاي زياد كشيده نشه، به مردها سفارش شده اين زدن به شكل كاملا #نرم و #آهسته اي باشه. يعني به شكلي كه هيچ اثري از خودش به جا نذاره و به حد #پرداخت_ديه نرسه. البته اين نحوه زدن در روايات تصريح شده و حتي بيان شده كه اين❌ "زدن" با چوب نازك مسواك❌ باشه! و اين مسئله نبايد زدو خوردهاي خشن خانوادگيرو در ذهن تداعي كنه. و اگه بعد از چنين برخوردي، زن تمكين كرد، مرد ديگر حق ادامه دادن به برخوردش رو نداره. و الا اين خيلي سادگي و بي انصافيه كه ما فكر كنيم قران به مرد اجازه داده كه هر ظلمي رو به زن انجام بده.
- راحله خواست باز هم ادامه دهد:
"آخه...! "
انگار هنوز هم به حرف فاطمه اعتراض داشت. اما فاطمه گفت:
- اگه حرف منو قبول ندارين، به آيههاي ديگر قران مراجعه كنين. در قرآن اومده ✨"و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنو اليها و جعل بينكم موده ورحمه".✨ ديگه صريح تر از اين ميخواين؟! ميگه كه ما براي شما همسراني قرار داديم تا در كنار انها آرامش پيدا كنين و بين شما دوستي و رحمت قرار داديم. توجه كنين! اين آيه اشاره به همون بحثي داره كه گفتيم خداوند در وجود زن و مرد، استعدادهاي مختلف ولي تكميل كنندهایي رو قرار داده كه بدون همديگه احساس آرامش و راحتي! ولي توجه كنين كه محور اصلي تحقق اين سه مورد در خانواده بر دوش زنه. يعني وظيفه اصلي زن همينه كه اين #آرامش، مودت و رحمت رو در خانه و خانواده ايجاد كنه.
#ادامه_دارد...
نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
49.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی تنهاترین سردار
🇮🇷 در مورد امام حسن مجتبی
🇮🇷 قسمت سوم
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
✨ پنجشنبه ها،
🥀دلتنگی جور دیگری است
✨دلتنگ کسانی می شوی؛
🥀که نبودنشان عمیق تر
✨از بودن خیلی هاست...
✨باید بنشبنی گوشه ای
🥀و با نداشته هایت خلوت کنی،
✨و بین اشک و لبخندهایت
🥀جای خالی آنها را
✨به آغوش بکشی...
✨به یاد عزیزان آسمانیمان
🥀بخوانیم فاتحه و صلوات
🦋|↬❥ شب به خیر
جمعه خوبی داشته باشید
❤️بسم الله الرحمن الرحیم
صبح است بیا تا که 🍃🍂
غزل نوش کنیم
آواى خوش چكاوكان🍃🍂
گوش کنیم
برخيـز كه خورشيد 🍃🍂
طلوع كرد به مهر
🍃🍂سلام صبحتون بخیر و سرشار از آرامش😊
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
°• بی تو ای صاحب زمان...
🎤 کربلایی جوادمقدم
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_دوم
💠 بهقدری جدی شده بود که نمیفهمید چه فشاری به مچ دستم وارد میکند و با همان جدیت به جانم افتاده بود :«تو از اول با خونوادهات فرق داشتی و بهخاطر همین تفاوت در نهایت ترکشون میکردی! چه من تو زندگیات بودم چه نبودم!» و من آخرین بار خانوادهام را در محضر و سر سفره #عقد با سعد دیده بودم و اصرارم به ازدواج با این پسر سر به هوای #سوری، از دیدارشان محرومم کرده بود که شبنم اشک روی چشمانم نشست.
از سکوتم فهمیده بود در #مناظره شکستم داده که با فندک جرقهای زد و تنها یک جمله گفت :«#مبارزه یعنی این!» دیگر رنگ محبت از صورتش رفته و سفیدی چشمانش به سرخی میزد که ترسیدم.
💠 مچم را رها کرد، شیشه دلستر را به سمتم هل داد و با سردی تعارف زد :«بخور!» گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و مردمک چشمم زیر شیشه اشک میلرزید و او فهمیده بود دیگر تمایلی به این شبنشینی #عاشقانه ندارم که خودش دست به کار شد.
در شیشه را با آرامش باز کرد و همین که مقابل صورتم گرفت، بوی #بنزین حالم را به هم زد. صورتم همه در هم رفت و دوباره خنده #مستانه سعد بلند شد که وحشتزده اعتراض کردم :«میخوای چیکار کنی؟»
💠 دو شیشه بنزین و #فندک و مردی که با همه زیبایی و #عاشقیاش دلم را میترساند. خنده از روی صورتش جمع شد، شیشه را پایین آورد و من باورم نمیشد در شیشههای دلستر، بنزین پُر کرده باشد که با عصبانیت صدا بلند کردم :«برا چی اینا رو اوردی تو خونه؟»
بوی تند بنزین روانیام کرده و او همانطور که با جرقه فندکش بازی میکرد، سُستی مبارزاتم را به رخم کشید :«حالا فهمیدی چرا میگفتم اونروزها بچه بازی میکردیم؟»
💠 فندک را روی میز پرت کرد، با عصبانیت به مبل تکیه زد و با صدایی که از پس سالها انتظار برای چنین روزی برمیآمد، رجز خواند :«این موج اعتراضی که همه کشورهای عربی رو گرفته، از #تونس و #مصر و #لیبی و #یمن و #بحرین و #سوریه، با همین بنزین و فندک شروع شد؛ با حرکت یه جوون تونسی که خودش رو آتیش زد! مبارزه یعنی این!»
گونههای روشنش از هیجان گل انداخته و این حرفها بیشتر دلم را میترساند که مظلومانه نگاهش کردم و او ترسم را حس کرده بود که به سمتم خم شد، دوباره دستم را گرفت و با مهربانی همیشگیاش زمزمه کرد :«من نمیخوام خودم رو آتیش بزنم! اما مبارزه شروع شده، ما نباید ساکت بمونیم! #بن_علی یه ماه هم نتونست جلو مردم تونس وایسه و فرار کرد! #حُسنی_مبارک فقط دو هفته دووم اورد و اونم فرار کرد! از دیروز #ناتو با هواپیماهاش به لیبی حمله کرده و کار #قذافی هم دیگه تمومه!»
💠 و میدانستم برای سرنگونی #بشّار_اسد لحظهشماری میکند و اخبار این روزهای سوریه هواییاش کرده بود که نگاهش رنگ رؤیا گرفت و آرزو کرد :«الان یه ماهه سوریه به هم ریخته، حتی اگه ناتو هم نیاد کمک، نهایتاً یکی دو ماه دیگه بشّار اسد هم فرار میکنه! حالا فکر کن ناتو یا #آمریکا وارد عمل بشه، اونوقت دودمان بشّار به باد میره!»
از آهنگ محکم کلماتش ترسم کمتر میشد، دوباره احساس مبارزه در دلم جان میگرفت و او با لبخندی فاتحانه خبر داد :«مبارزه یعنی این! اگه میخوای مبارزه کنی الان وقتشه نازنین! باور کن این حرکت میتونه به #ایران ختم بشه، بشرطی که ما بخوایم! تو همون دختری هستی که به خاطر اعتقاداتت قیام کردی! همون دختری که ملکه قلب پسر مبارزی مثل من شد!»
💠 با هر کلمه دستانم را بین انگشتان مردانهاش فشار میداد تا از قدرتش انگیزه بگیرم و نمیدانستم از من چه میخواهد که صدایش به زیر افتاد و #عاشقانه تمنا کرد :«من میخوام برگردم سوریه...» یک لحظه احساس کردم هیچ صدایی نمیشنوم و قلبم طوری تکان خورد که کلامش را شکستم :«پس من چی؟»
نفسش از غصه بند آمده و صدایش به سختی شنیده میشد :«قول میدم خیلی زود ببرمت پیش خودم!» کاسه دلم از ترس پُر شده بود و به هر بهانهای چنگ میزدم که کودکانه پرسیدم :«هنوز که درسمون تموم نشده!» و نفهمید برای از دست ندادنش التماس میکنم که از جا پرید و عصبی فریاد کشید :«مردم دارن دسته دسته #کشته میشن، تو فکر درس و مدرکی؟»
💠 به هوای #عشق سعد از همه بریده بودم و او هم میخواست تنهایم بگذارد که به دست و پا زدن افتادم :«چرا منو با خودت نمیبری سوریه؟» نفس تندی کشید که حرارتش را حس کردم، با قامت بلندش به سمتم خم شد و با صدایی خفه پرسید :«نازنین! ایندفعه فقط شعار و تجمع و شیشه شکستن نیست! ایندفعه مثل این بنزین و فندکه، میتونی تحمل کنی؟»...
#ادامه_دارد
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🌹🍃جمعههای دلتنگی💔
❤️پیامبر اسلام (صلیالله علیه وآله وسلم) فرموند: بر من بسیار صلوات بفرستید که صلوات بر من؛ نوری در قبر، نوری در پل صراط و نوری در بهشت خواهد بود.
📚بحارالانوار؛ جلد ۷۹، صفحه ۶۴
🍃🌹«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
✨قرار ما جمعهها ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عجلالله تعالی فرجه الشریف) ✨
🍃🌹............................
🍃🌹 لطفاً روی لینک زیر بزنید 👇و با ذکر تعداد صلوات کلمه #ثبت را بزنید.
https://EitaaBot.ir/counter/d7czt
با ارسال این پست به کانالها و گروهها موثر در فرج باشید.🙏🌹
🌱کپی آزاد ☺️
#امام_زمان
#جمعههای_دلتنگی
مامانم اومده میگه تو بیا با برادرت حرف بزن این زبون ادم سرش نمیشه.....!!!!!! 😟🐮
نفهمیدم به من فحش داد یابه اون😂
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
☀️ #رمان_دختران_آفتاب ☀️
#قسمت_صد_ونهم
💭حالا ميفهميدم كه چرا پدر مدت هاست دارد در جا ميزند، چرا اينقدر اوضاع خانه آشفته است و هر سه ما مشكل اعصاب پيدا كرده ايم.
چون ديگر مشغله مادر در سينما به او اجازه نميداد كه تشعشعات نوراني #آرامش و #مودت را در خانه بپراكند و همين باعث آشفتگي همه ما شده بود. من هم در تاييد صحبتهاي فاطمه گفتم:
- و اگر زن به اين وظيفه اش عمل كنه، زن و شوهر هر دو ميتونن راحت تر در مسير خودشون رشد كنن و فرزندان سالمي پرورش بدن، از جهت رسيدگي به امور روز مره زندگي هم، فضاي خوب خونه، مرد رو آماده ميكنه، شارژ ميكنه تا با نيروي بيشتري به مقابله با مشكلات بيرون از خونه و محل كار بره. هر وقت هم كه در اون محيط مشكلي پيدا كرد، ميتونه بياد توي چنين فضاي آرامي تجديد روحيه كنه.
فاطمه با لبخندي پنهاني از من تشكر كرد و گفت:
-بله! همين طوره! من نميدونم چرا همه قضايا رواز #جنبه_منفي_اش نگاه ميكنيم. چرا بايد فكر كنيم كه كار كردن زن تو خونه كلفتيه؟! همه ما يه روز ازدواج ميكنيم. چند وقت پيش، مصاحبه قشنگي در يكي از مجلهها خوندم. در اون مصاحبه خانمي حرفاي جالبي ميزد. ميگفت اكثر فجايعي كه در جامعه رخ ميده فقط از كمبود عاطفه است. گاهي مرد با چه لذتي به همسرش ميگه:
"خانم من آب ميخوام".
اين زيباترين نقطه وصل بين زن و شوهره، در صورتي كه خودش هم ميتونه بلند بشه و ليوان آبي برداره. اصلا ميتونه به بچه هاش بگه. اما ميگه خانم من آب ميخوام،. تشنه ام. نقاط وصل ما فقط در حرف زدن نيست، با اشارات هم بايد وصل بشيم، و اين خودش نوعي اشاره ست. "من از دست تو آب ميخوام" 😍و چقدر زيباست كه من زن به اين شكل پاسخ بدم كه"چشم الان برات ميارم".☺️ چرا كلفت واري به اين كار نگاه ميكنيم! چرا به عنوان محبت نگاه نكنيم؟
چرا فكر نكنم كه شوهرم ميخواد به بهانه يك ليوان آب با من حرف بزنه؟ صداي منو بشنوه؟! پس من هم ميتونم به بهانه يه ليوان آب به محبتش پاسخ بدم. اگه ما بتونيم ديدمون رو درست كنيم، واقعا عشق در زندگيمون جاري ميشه، چون هيچ چيز زيباتر از اين نيستكه در زندگي عشق وجود داشته باشه. مادر نبايد غذا پختن رو كارگري بدونه. چه اشكالي داره اين غذارو توام با محبت و عاطفه درست كنه؟
يعني نعوذ بالله ما از حضرت زهرا (س) بالاتريم؟ از او كه با يه دست آسياب رو ميچرخوند و بايه دست حسنين (ع) رو نگه ميداشت؟ او كه بود؟ واقعا اگه قراره زهرا رو به سينه بزنيم چرا به زندگي او نگاه نكنيم؟
#ادامه_دارد...
نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
☀️ #رمان_دختران_آفتاب ☀️
#قسمت_صد_وده
فاطمه- در روايت نقل شده:
🌹حضرت علي (ع) وقتي از جنگ بر ميگشتن، ميگفتن: "يا زهرا (س) خذ سيفي و اغسلي" يا زهرا (س) شمشير مرا بگير و بشوي. آيا ايشان دوست داشتن به حضرت زهرا (س) دستور بدن، نه!👌 به عنوان دستور نميگفتن.
🌹يا آن روايتي كه ما داريم كه حضرت علي (ع) هر وقت از جامعه و كار و مسئوليتهاي اجتماعي خسته ميشدن، به منزل ميرفتن و با حضرت زهرا (س) صحبت ميكردن تا آرامش پيدا كنن. حضرت علي (ع) به منزل بر ميگشتن و در را ميزدن، وقتي حضرت زهرا (س) ميآمدن كه در رو باز كنن، حضرت علي (ع) ميگفتن"صداي پاي فاطمه (س) به من آرامش ميده"
چرا ما اين نكات رو از دينمون ياد نميگيريم؟😊
فاطمه انگار تازه به اشتياق آمده بود. نم اشكي هم در چشمانش ميدرخشيد، كمي صبر كرد و بعد در حالي كه سرش را از روي شوق و تحسين تكان ميداد، گفت:
فاطمه- به به! چه حرفي ميزدن استاد ما، چه تشبيه قشنگي ميكردن! ايشون #زن رو به #ملكه_زنبورعسل تشبيه ميكردن. ميگفتن همين طور كه كندو جاييه كه ملكه باشه، كانون خانواده هم جاييه كه در اون عواطف و احساسات وجود داشته باشه و رشد كنه و بچهها در اون كانون محبت و نوازش باشن.
دقيقا حرفشون اين بود:
👈" طبيعت مرد در يه محدوده خاصي #خام_تر_و_شكننده_تر_از_زنه و لذا مرهم زخم او فقط #نوازش_زنه. حتي نوازش مادر هم براي او نميتونه جايگزين نوازش همسر باشه.👉
يعني همسر براي او كاري رو ميكنه كه مادر براي بچه كوچك خود ميكنه. زنهاي دقيق و ظريف با اين نكته آشنا هستن. احساسات و عواطف خانوادگي #محتاج محور اصليه كه آن #خانم_خانه است و اگر او نباشد، خانواده شكل بد و نا هنجاري به خودش ميگيره. "
سميه پرسيد:
- تدبير منزل كه ميگن به عهده زن هاست يعني همين؟😍
فاطمه- بله! يعني شما به عنوان خانم و #كدبانوي منزل، محيط منزل رو به شكلي مطلوب اماده و مهيا كني. حالا اگه شوهر ميتونه براي تو كلفت استخدام كنه، تو به طور مستقيم در امور خانه دخالت نميكني، بلكه اونو #مديريت ميكني. اگر هم پولتون در چنين حدي نيست، خوب خودت بايد مستقيما محيط منزل رو براي ايجاد چنين فضاي پر مهر و دوستانه اي آماده كني. البته شوهر هم وظيفه داره كه درحد شئون خانوادگي تو، وسايل چنين محيطي رو تهيه كنه. حالا اگه تو خواستي در قبال كارهات از شوهرت #حق_الزحمه بگيري يا سرش #منت بذاري، اولين كسي هستي كه اين فضاي مودت و دوستي رو شكستي.😊
راحله با لحن غمزده اي گفت:
- پس چي به مردها اجازه ميده كه چنين برخوردهاي ستمگرانه اي با زن بكنن؟😒
فاطمه- به نظر من
⚠️در درجه اول #نااگاهي ما #زنها از #حقوقمون و
⚠️در درجه دوم هم #جهل و #غرور بعضي #مردهاست كه به اونها اجازه ميده تا با زن به شكل يه كنيز برخورد كنن.
من به شماها گفتم قوانيني وجود داره كه طبق اونها ميشه حق زن رو از مرد گرفت. اگرچه هنوز بعضي از اين قانونها مشكل دارنو بايد تكميل بشن، ولي جواب اين سوال كه چرا خيلي از زن هابراي گرفتن حقشون اقدام نميكنن، اينه كه به حقوق خودشون آگاهي ندارن. خود اونها هم به كمالات و شخصيت خودشون واقف نيستن. وگرنه اجازه نميدادن هيچ مردي چنين برخوردي با اونها بكنه.
استاد ما تاكيد ميكردن، #ظلم، فقط #كتك_زدن زن ها، نيست! بلكه #ممانعت از تحصيلات و كسب علم و معرفتو تربيت صحيح براي زن، #فرصت_ندادن به زن براي رسيدگي به امور اخلاقي، ديني و معرفتي اش، #امكان_ندادن به زن براي استفاده مستقل از مايملك خودش و ممانعت از زن براي بردن بهره عاطفي از فرزندان خودش در خانواده و يا حتي #پس_ازجدايي از همسر هم، ظلم وستم در حق زن محسوب ميشه.
سميه اين گونه نتيجه گيري كرد:
- پس به اين ترتيب ميشه گفت كه زن براي اينكه بتونه به خوبي بتونه امور منزل و شوهرش رو اداره كنه يا به تربيت صحيح بچه هاش بپردازه، #احتياج به تحصيلات و #بالابردن بينش و آگاهي داره. اما چيزي كه من سر در نميارم اينه كه چرا بعضي از ما به دانشگاه ميريم و تحصيلات عاليه ميكنيم تا حتمابريم سر كار؟! والّا درس خوندن رو بي فايده ميدونيم. يعني واقعا داشتن زندگي درست وصحيح اينقدر ارزش نداره كه ما به خاطرش به تحصيل و مطالعه بپردازيم؟!
#ادامه_دارد...
نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
📚 #تست_هوش
🏅مجموع سن پدر و پسری، ۶۶ سال است. سن پدر، عکس سن پسر است. آیا می توانید سن آن دو را بیابید⁉️
✋چند حالت ممکن می تواند وجود داشته باشد⁉️
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
دوستانی که مایلند در مسابقه شرکت نمایند پاسخ پیشنهادی خود را تا فردا شب به ایدی زیر ارسال نمایند👇👇👇
@mariamm313
کِی خزانم میشود مولا بهار؟
کِی کنار میرود گرد و غبار؟
یک سؤال از طعمِ بغض واَشک و آه
کِی به پایان میرسد این انتظار؟
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🦋|↬❥ شب به خیر
هفته تون عالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️الهی به امید تو
☔️سلاااام به دوستان گرامی مهگلی، صبح ابری و بارونی تون بخیر و شادی🌦
[وقتے یه چیز زیبا توے ڪسے دیدے حتما بهش بگو ؛شاید واسه تو یه ثانیه طول بڪشه اما براے اون میتونه یه عمر باقے بمونه..🍁🧡]
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
#چند_شاخه_لطافت
🍀🍀🍀
ان شالله خوب و خوش و سلامت باشین و پر از انگیزه برای رسیدن به هدف👌🌹
به نام او...
#چگونه_تاثیرگذار_باشیم۴
دومین ویژگی برای اینکه بتونیم تاثیر گذار باشیم خود کنترلی هست.
یعنی فرد تاثیر گذار، فردیه که تا به یه چالش خورد بهم نریزه!
عصبانی نشه!
دچار بحران نشه!
افسردگی نگیره!
مستاصل نشه !
و کاسه ی چه کنم چه کنم دستش نگیره!
بلکه خودش رو کنترل میکنه 👌
وقتی توی یه جاده ی پر فراز و نشیب فرمون ماشین رو کنترل کنیم با سلامتی از اون مسیر رد میشیم و مسافرهامون رو هم با سلامتی رد می کنیم
حالا فرض کنید کسی که رانندگی بلد نیست اصلا می تونه توی چنین جاده ای رانندگی کنه؟
چه برسه کنترل ماشین و به سلامت رد شدن از این مسیر!
همونطوری که برای کنترل دقیق ماشین توی جاده های متفاوت اول نیاز هست رانندگی رو خوب یاد گرفت و حسابی تمرین کرد و مهارت پیدا کرد، برای خود کنترلی هم دقیقا همینطوره!
نگیم خوب من که این ویژگی رو ندارم پس هیچی بی خیال! ☹️
باید شروع کنیم اولش ممکنه دنده و کلاچ رو نتونیم با هم بگیریم ولی تجربه ثابت کرده بعد از یه مدت تمرین به صورت اتوماتیک این کار رو می کنیم و اینقدر برامون عادی میشه و تکرار می کنیم و در موقعیت های مختلف قدرت کنترل خودمون رو به دست می گیریم که دیگران از این رفتار ما تاثیر می گیرند👌
اولین افراد تاثیر پذیر اطراف ما بچه هامون و همسرمون و خانوادهامون و دوستانمون هستند به این نکته دقت کنید
یادمون باشه فقط دوست داشته باشیم موثر باشیم اتفاقی نمی افته بلکه برای موثر بودن باید اقدام کرد✔️
ادامه دارد....
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1