درمان درد کلیه با تخم کرفس👇
کرفس ادرار را افزایش میدهدوبه همین دلیل سبب تسکین دردکلیه میشود
روغن فرّاری که درآن موجود است ،ضدقارچ است ودردرمان عفونت کلیه بسیارمفیداست
┅❅❈❅┅
🍃🌸
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🌺🍂
ایمان دارم🍃
که قشنگ ترین عشق نگاه مهربان خداوند به بندگانش است💕
زندگے را به اوبسپار🍃
و مطمئن باش که تا وقتے که پشتت به خدا گرم است
تمام هراسهاے دنیاخنده دار است...🍃
✨✨✨
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
✨✨✨
جادهای زیبا در بوشهر که از وسط دریا میگذرد😍
عجیب اما دیدنی....
•🍃🌸https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🌸🍃•
─┅─═ঊঈ💓ঊঈ═─┅─
✅ درمان #چربی_خون
🔸آب زرشک طبیعی یک لیوان
🔹آبغوره بی نمک یک لیوان
🔸آبلیموی تازه وطبیعی یک لیوان
🔹سرکه انگور یک استکان
🔸عرق گزنه یک لیوان
🔹 1یک کیلو عسل مخلوط کرده و بجوشانید.
✍🏻 روزی 5 تا 10 قاشق غذاخوری میل شود.
✍🏻 بعد از 14 روز از خوردن این شربت 2 روز پشت سر هم مسهل عام خورده شود .
سپس مجددا آزمایش را تکرار نماید.
•┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈•
┏━━━🍃💞🍂━━━┓
🏖
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
┗━━━🍂💞🍃━━━┛
📕#حکایتی_زیبا_و_خواندنی
✍#درس_عبرت
روزی روزگاری پیرزن فقیری توی زبالهها دنبال چیزی برای خوردن میگشت كه چشمش به یك چراغ قدیمی افتاد. آن را برداشت و رویش دست كشید. میخواست ببیند اگر ارزش داشته باشد، آن را ببرد و بفروشد. در همین موقع، دود سفیدی از چراغ بیرون آمد. پیرزن چراغ را پرت كرد؛ با ترس و تعجب عقبعقب رفت و دید كه چند قدم آن طرفتر، یك غول بزرگ ظاهر شد. غول فوری تعظیم كرد و گفت: نترس پیرزن! من غول مهربان چراغ جادو هستم. مگر قصههای زیادی را كه برایم ساختهاند، نشنیدهای؟
حالا یك آرزو كن تا آن را در یك چشم به هم زدن برایت برآورده كنم. امّا یادت باشد كه فقط یك آرزو! پیرزن كه به خاطر این خوشاقبالی توی پوستش نمیگنجید، از جا پرید و با خوشحالی گفت: الهی فدات بشم مادر! امّا هنوز جمله ی بعدی را نگفته بود كه فدای غول شد و نتوانست آرزویش را به زبان بیاورد. ...
و مرگ او درس عبرتی شد برای آنها كه زیادی تعارف میكنند!
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
11اسفندماه سالگرد شهادت بهترین #تکتیرانداز تاریخ است...
شهید #عبدالرسول_زرین که بین بعثیها به #صیادخمینی معروف بود و شهید #خرازی به او گردان تک نفره میگفت!
شهید زرین با ۳۰۰۰ شلیک موفق بهترین تکتیرانداز تاریخ شناخته میشود
یادش گرامی وراهش پررهرو ❤️
🌷https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
❤خدایمننمیدانمگاهیکجایدنیاگماتمیکنم
درهیاهویبازار...
درخستگیهنگامنماز!
دروسوسههاینفسام... نمیدانم
اماگاهیتوراگممیکنم
مثلکودکیکهدربازاردستانمهربانمادرشرارهاکردهبهتماشایعروسکیمشغولاستبعدمیبیندمادرشنیستوهیچعروسکیاوراخوشحالنمیکند
بهکودکیامبنگر...
هرچندخودمتوراگممیکنم اما
توپیدایمکن...
✨✨✨
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
✨✨✨
🔴 دعا براي ظهور #امام_زمان در شب جمعه
🔵 شيخ ابو جعفر طوسي در کتاب «مختصر المصباح» وقتي وظايف شب جمعه را نقل ميکند ميفرمايد : صد مرتبه يا هر اندازه که ميتواني اين گونه بر پيغمبر صلي الله عليه وآله وسلم صلوات ميفرستي :
🌕 أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ، وَأَهْلِکْ عَدُوَّهُمْ ، مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ، مِنَ الْأَوَّلينَ وَالْآخِرينَ
🔺خداوندا بر محمّد و آل محمّد درود فرست و فرج ايشان را تعجيل فرما و دشمنان آنان را از جنّ و انس از اوّلين و آخرين هلاک گردان.
📚 مکيال المکارم ج ۲ ص ۳۱
.
🌱 کربلائی کاظم ساروقی
در چند سال پیش از این در ده یعنی دهی که در آن رعیتی میکردم روزی واعظی در حین وعظ میگفت که نماز در ملک شخصی که زکات نمیدهد باطل است.
این حرف در من اثر کرد زیرا میدانستم که صاحب ملکی که در آن کار میکردم، مردی نیست که زکات بدهد، از این جهت به پدرم گفتم که من در این ملک نمیتوانم توقف کنم زیرا من نماز میخوانم و تمام نمازهای من باطل است و من از این ده بیرون میروم.
هر چه پدرم اصرار کرد که بمانم و میگفت تو از کجا میدانی که او زکات نمیدهد، من چون قطع داشتم و میدانستم که صاحب ملک اعتنائی به دادن زکات ندارد، اصرار پدرم را نپذیرفتم.
لذا با اکراه و بالاجبار از آن ده بیرون آمدم و برای معیشت خود عملگی و کارگری در راه بین قم و راک را قبول نمودم و روزی سی شاهی مزد به من داده میشد و من با این مبلغ زندگی میکردم.
سه سال بدین منوال گذشت، روزی صاحب زمین، نزد من کس فرستاد و گفت: من اکنون زکات میدهم بیا در همان ملک مشغول کار باش اگر هم نخواهی که برای من رعیتی کنی زمینی به تو میدهم بذر هم میدهم برای خودت کشت کن.
من تحقیق نمودم معلوم شد که وی زکات میدهد از این جهت به ملک مزبور برگشتم. مالک ملک، بذر ده من زمین به من داد و یک بار گندم، تا بدین وسیله کشت نموده و امرار معاش نمایم.
من ده من گندم را برای بذر برداشتم و نصف بقیه را برای معاش خود نگه داشته، نصفه دیگر را بین فقرای آن ده و ارحام خویش تقسیم نمودم.
در نتیجه این کار، خداوند به زراعت من برکت داد و ده بار گندم عایدم شد باز به همان نحو شروع به کار کردم یعنی ده من گندم برای بذر نگهداشته نصف بقیه را خودم برداشتم و ما بقی را به فقرای ده دادم.
روزی در موقعی که حاصل مزرعه را بریده و خرمن کرده بودم به قصد باد دادن گندم، از منزل خارج شدم اتفاقاً در آنروز به هیچ وجه باد نمیوزید تا ظهر هر چه کوشش کرده و به انتظار نشستم نتوانستم گندمی بدست آورم، ناگزیر دست خالی به قلعه مراجعت کردم.
در بین راه یکی از فقرا که هر ساله در منافع زراعت من سهیم بود رسید و گفت: کربلائی محمدکاظم، من امشب هیچ گندم ندارم و زن و فرزندم نان ندارند. من خجل شدم که داستان آن روز خود را به او بگویم، گفتم به چشم؛ و باز به سوی خرمن بازگشتم ولی چه سود که بادی نمیوزید.
برای اینکه نان شب خانواده این فقیر تأمین شود با زحمت زیاد بوسیله دست مقدار گندمی را از کاه جدا نموده و به سختی به هوا کردم تا مختصری گندم بدست آورده درب منزل آن شخص بردم.
چون خسته بودم در میدانگاهی که جلو دو امامزاده نزدیک قلعه به نام امامزاده باقر و امامزاده جعفر واقع است روی سکوئی نشستم و دو نفر سید را در آنجا دیدم.
یکی از آندو به من گفت کربلائی محمدکاظم اینجا چه میکنی؟ گفتم خستهام و رفع خستگی میکنم. همان سید به من گفت بیا برویم فاتحه بخوانیم من هم قبول کردم.
آنان در جلو و من هم در عقب به سوی داخل امامزاده رهسپار شدیم. آنان شروع به خواندن چیزی کردند که من نفهمیدم چه میخوانند و من ساکت ایستاده بودم.
یکی از آنان گفت کربلائی محمدکاظم چرا تو چیزی نمیخوانی؟ گفتم آقا من سواد ندارم، نمیتوانم چیزی بخوانم، من گوش میدهم. آنان از فاتحه خوانی در این امامزاده فراغت یافته و به سوی امامزاده دیگر رفتند و من هم در عقبشان روان شدم.
آنها باز شروع به خواندن چیزی کردند که من به علت بیسوادی نمیفهمیدم ولی در این هنگام چشمم به سقف امامزاده دوخته شده بود، ناگاه دیدم در اطراف بقعه نقش و نگاری پدیدار است که پیش از این اثری از آنها نبود.
در حیرت بودم که یکی از آن دو سید باز به سوی من آمده و گفت چرا نمیخوانی؟ گفتم آقا من که سواد ندارم. دست پشت شانهام گذاشت و به سختی مرا تکان داد و گفت بخوان چرا نمیخوانی؟ و این جمله را تکرار مینمود.
من ترسیدم، ناگاه آن سید دیگر به نزد من آمد و به ملایمت دست به پشت شانهام زد و گفت بخوان، میتوانی بخوانی، بخوان میتوانی بخوانی. من از وحشت بر روی زمین افتادم و دیگر نفهمیدم چه شد.
وقتی به هوش آمدم و دیدم از آن نقش و نگارها در اطراف بقعه چیزی نیست و همان وضع ساده سابق را دارد ولی آیات و سورههای قرآن در قلب من مثل سیل جاری است.
چون دیدم نزدیک غروب است برای آنکه نماز بخوانم از بقعه بیرون آمدم. در این وقت مردم اطراف بقعه به من با تعجب نگریستند و گفتند: کربلائی محمدکاظم کجا بودی؟
گفتم در بقعه فاتحه خوانی میکردم. گفتند تو دو روز یا یک روز پیدایت نیست و عقب تو میگردند. من فهمیدم که در این مدت در حال بیهوشی بودهام و از آن زمان تا کنون اینچنین که میبینید هستم.
🔰 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
👆
داستان مذکور،
داستان پیرمرد هفتاد سالهای به نام کربلائی محمد کاظم کریمی ساروقی (ساروق از توابع فراهان اراک است) که هیچ سوادی نداشته، و تمام قرآن مجید به او افاضه شده به طوری که تمام قرآن را حافظ شده است.
وی پس از به هوش آمدن به کتیبههای اطراف بقعه مینگرد و میبیند سوره جمعه است، تمام آن را میخواند و بعد خودش را حافظ تمام قرآن میبیند و هر سوره از قرآن مجید را که از او میخواستند، از حفظ به طور صحیح میخوانده است.
و عجیبتر آنکه هر سورهای را میتوانست به قهقرا بخواند؛ یعنی از آخر سوره تا اول آن را میخواند.
و نیز نقل کردهاند: کتاب تفسیر قرآن برای ایشان باز کرده و گفتند این قرآن است و از روی خط آن بخوان.
او کتاب را گرفته و چون در آن نظر کرده گفته: آقا! تمام این صفحه قرآن نیست و روی آیه شریفه دست میگذاشته و میگفته تنها این سطر قرآن است یا این نیم سطر قرآن است و هکذا و مابقی قرآن نیست.
به وی گفتند از کجا میگویی تو که سواد عربی و فارسی نداری؟ گفته است: آقا! کلام خدا نور است، این قسمت نورانی است و قسمت دیگرش تاریک است (نسبت به نورانیت قرآن).
📔 داستانهای شگفت (شهید دستغیب)، ص۶۳-۷۲
#قرآن #داستان_بلند
🔰 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
💠این افراد حتما آب ولرم بنوشند !
👌🏼افرادی که کمردرد دارند ↫افرادی که زودعصبانی میشوند ↫افرادی که بیماریهای عفونی دارند ↫افرادی که استرس بیش از حد دارند
┅❅❈❅┅
🍃🌸
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🌺🍂
🌸ترکیبی ازشیره های توت خرما انگورو انجیر
اگر با ارده ترکیب بشه خیلی خیلی خوشمزه س ویه صبحانه مقوی میشه وبه صورت شربت هم میشه استفاده کرد بخصوص واسه کودکان دلبندمون😍
✨خواص
💫مخصوص کم خونی وفقر آهن
💫تقویت قوای جنسی وحافظه
💫سرشار از ویتامین آ ب ث پتاسیم کلسیم ومنگنز
💫تب بر رفع سرماخوردگی خوردگی و گلو درد
💫تقویت بینایی
💫کمک به رفع یبوست
💫تقویت قلب
💫سرشار از فیبر و رفع هاضمه
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
کوه های هزار رنگ و جادویی زنجان و ماهنشان؛ از شگفت انگیزترین جاذبه های طبیعی در مسیر زنجان به ماهنشان است. نام محلی این تپه "آلا داغ لار" است.
عجیب ولی واقعی
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1