eitaa logo
مَه گُل
664 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 قدمی عقب رفتم و تیزی نگاه هیزش داشت جانم را می‌گرفت که صدای بسمه در گوشم شکست :«پس چرا وایسادی؟ بیا لباساتو عوض کن!» و اینبار صدای این زن فرشته نجاتم شد که به سمت اتاق فرار کردم و او شوهرش را حس کرده بود که در را پشت سرم به هم کوبید و با خشمی سرکش تشر زد :«من وقتی شوهرم کشته شد، زنش شدم! تو هم بذار جون شوهرت بالا بیاد بعد!» 💠 ای کاش به جای این هیولا سعد در این خانه بود که مقابل چشمان وحشی‌اش با همان زبان دست و پا شکسته به گریه افتادم :«شوهرم منو کتک نزده، خودم تو کوچه خوردم زمین...» اجازه نداد حرفم تمام شود که لباسی را به سمتم پرت کرد و جیغش را در گلو کشید تا صدایش به ابوجعده نرسد :«اگه می‌خوای بازم شوهرت رو ببینی، بپوش بریم بیرون!» 💠 نفهمیدم چه می‌گوید و دلم خیالبافی کرد می‌خواهد دهد که میان گریه خندیدم و او می‌دانست چه آتشی به جان شوهرش افتاده که با سنگینی زبانش به گوشم سیلی زد :«اگه شده شوهرت رو سر می‌بُره تا به تو برسه!» احساس کردم با پنجه جملاتش دلم را از جا کَند که قفسه سینه‌ام از درد در هم شکست و او نه برای نجات من که برای تحقیر داریا نقشه‌ای کشیده بود و حکمم را خواند :«اگه می‌خوای حداقل امشب نیاد سراغت با من بیا!» 💠 و بهانه خوبی بود تا عجالتاً این زن جوان را از مقابل چشمان شوهرش دور کند که شمرده شروع کرد :«نمی‌دونم تو چه هستی که هیچی از نمی دونی و از رفتن شوهرت اینهمه وحشت کردی! اما اگه اونقدر به و رسولش ایمان داری که نمی‌خوای رافضی‌ها داریا رو هم مثل و و به کفر بکشونن، امشب با من بیا!» از گیجی نگاهم می‌فهمید حرف‌هایش برایم مفهومی ندارد که صدایش را بلندتر کرد :«این شهر از اول نشین بوده، اما چندساله به هوای همین حرمی که ادعا می‌کنن قبر سکینه دختر علیِ، چندتا خونواده مهاجرت کردن اینجا!» 💠 طوری اسم رافضی را با چندش تلفظ می‌کرد که فاتحه جانم را خواندم و او بی‌خبر از حضور این رافضی همچنان می‌گفت :«حالا همین حرم و همین چندتا خونواده شدن مرکز فتنه که بقیه مردم رو به سمت کفر خودشون دعوت کنن! ما باید مقاومت رافضی‌ها رو بشکنیم وگرنه قبل از رسیدن ، رافضی‌ها این شهر رو اشغال می‌کنن، اونوقت من و تو رو به کنیزی می‌برن!» نمی‌فهمیدم از من چه می‌خواهد و در عوض ابوجعده مرا می‌خواست که از پشت در مستانه صدا رساند :«پس چرا نمیاید بیرون؟» 💠 از نفسم بند آمد و فرصت زیادی نمانده بود که بسمه دستپاچه ادامه داد :«الان با هم میریم حرم!» سپس با سرانگشتش به گونه سردم کوبید و سرم منت گذاشت :«اینجوری هم در راه خدا می‌کنیم هم تو امشب از شرّ ابوجعده راحت میشی!» تمام تنم از زخم زمین خوردن و اینهمه وحشت درد می‌کرد و او نمی‌فهمید این جنازه جانی برای جهاد ندارد که دوباره دستور داد :«برو صورتت رو بشور تا من ابوجعده رو بپزم!» 💠 من میان اتاق ماندم و او رفت تا شوهرش را فراری دهد که با کلماتی پُرکرشمه برایش ناز کرد :«امروز که رفتی نیت کردم اگه سالم برگردی امشب رافضی‌ها رو به نجاست بکشم! آخه امشب وفات جعفر بن محمدِ و رافضی‌ها تو حرم مراسم دارن!» سال‌ها بود نامی از ائمه بر زبانم جاری نشده و دست خودم نبود که وقتی نام (علیه‌السلام) را از زبان این وهابی اینگونه شنیدم جگرم آتش گرفت. 💠 انگار هنوز مادرم در جانم زنده مانده و در قفس سینه پَرپَر می‌زد که پایم برای بی‌حرمت کردن لرزید و باید از جهنم ابوجعده فرار می‌کردم که ناچار از اتاق خارج شدم. چشمان گود ابوجعده خمار رفتنم شده و می‌ترسید حسودی بسمه کار دستش دهد که دنبال‌مان به راه افتاد و حتی از پشت سر داغی نگاهش تنم را می‌سوزاند. 💠 با چشمانم دور خودم می‌چرخیدم بلکه فرصت پیدا کنم و هر قدمی که کج می‌کردم می‌دیدم ابوجعده کنارم خرناس می‌کشد. وحشت این نامرد که دورم می‌چرخید و مثل سگ لَه‌لَه می‌زد جانم را به گلویم رسانده و دیگر آرزو کردم بمیرم که در تاریکی و خنکای پس از باران شب داریا، گنبد مثل ماه پیدا شد و نفهمیدم با دلم چه کرد که کاسه صبرم شکست و اشکم جاری شد. 💠 بسمه خیال می‌کرد هوای شوهر جوانم چشمم را بارانی کرده که مدام از اجر جهاد می‌گفت و دیگر به نزدیکی حرم رسیده بودیم که با کلامش جانم را گرفت :«می‌خوام امشب بساط کفر این مرتدها رو بهم بزنی! با هم میریم تو و هر کاری گفتم انجام میدی!»... ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به ماکارونی میگید ماکارانی؟ لابد به قورمه‌سبزی هم میگید قارما سابزی دیگه😂 ‌ ‌⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ ☀️ فقط کمی از سر لیوان خالی شده بود،که لیوان را گذاشت زمین و خیره شد به فهیمه. -خب!حالا با تمام این حرف ها،تو چی می خوای بگی؟ -ببین!حرف من اینه که بحث تفاوت ها ی زیستی و روانی زن و مرد جدی تر و پیچیده تر از این حرف هاست که ما یه کلمه بگیم همه ی این تفاوت ها به خاطر تلقینات اجتماعیه و خودمون رو راحت کنیم.حتی دانشمند هایی اومدن و تحقیقاتشون رو متمرکز کردن روی نوار های دختر و پسر.چون اون ها که دیگهتحت تأثیر تلقینات اجتماعی و اطرافیان نیستن. -خب!نتیجه ی تحقیقاتشون چی شد؟ -نتیجه این شد که نوزاد های دختر و پسر در یکسری حالات و رفتار هاشون با همدیگه تفاوت دارن.مثلاً پسر ها خیلی پر جنب و جوش تر و فعال ترند و نوزاد های دختر آرام تر و لطیف تر و متبسم تر. -حالا چه نتیجه ای می خوای بگیری؟ -می خوام نتیج بگیرم که اگه واقعاً این تفاوت های زن و مرد مسأله ای جدی باشن،ما دیگه حق نداریم توقع و انتظار یکسانی از هر دو جنس داشته باشیم؛یا اینکه بگیم هر دو توانایی های یکسانی دارن. من هم وارد بحث شدم و گفتم:ببینین بچه ها!اگه یادتون باشه همین چند لحظه پیش که فهیمه داشت راجه به نا برابری های شغلی زن و مرد در غرب حرف می زد،گفت نیمی از زن هایی که به سطوح بالا ی مدیریت رسیدن،باز هم در زمینه های زنانه مثل آموزش و پرورش و بهداشت و امور خانه و خانواده بوده.یعنی درهمون غرب هم که آزادی انتخاب هر شغلی برای زن ها هست و زن ها در همه ی زمینه ها می تونن قدرت نمایی کنن،باز هم قائل بشیم. ... نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
☀️ ☀️ نظرم را که گفتم کمی مکث مردم و نگاه کوتاهی به فاطمه کردم تا ببینم او نظر من را قبول دارد یا نه؟به هر حال خودش به حرف آمد و نظرش را گفت:ببینین بچه ها!به نظر من حرف های راحله و فهیمه و مریم درسته!می خوام بگم اختلاف نظری که در مورد کار زن ها در بین جامعه ی مسلمان ها وجود داره،به تبعات این کار ها برمی گرده.والا از نظر اسلام کار کردن زن که حرام نیست،حتی اگه کار شریف و الهی و مفیدی هم باشه،زن رو به انجام اون تشویق می کنه.به هر جهت در اون حدیثی که پیامبر می گویند:«اگر کسی شب را صبح کند،بدون اینکه در جهت اصلاح امور جامعه مسلمین قدمی برداشته باشد،مسلمان نیست.»خطابشان به همین مسلمینه،نه فقط به مردها.پس شامل زن ها هم میشه.پس مناسب با شئونات زن مسلمان و حفظ حریم الهی عفاف و تقوی را به وجود آورد تا زن های مسلمان،مشکل کمتری در انجام کارها و امورشون داشته باشن. من پرسیدم:راجع به مشاغل زنانه و مردانه وآیا باید چنین تقسیم بندی قائل شد یا نه،اسلام چی میگه؟ -اسلام به جز یکی-دو شغل مشخص مثل رهبری جامعه،راجع به بقیه ی مشاغل مصداقی بحث نمی کنه.منتها یکی از شروط مهم دیگه کار زن ها عدم مغایرت ویژگی های اون شغل با ویژگی های فطری و خصوصیات طبیعی زن هاست.دیگه این رو شک نداریم که زن ها و مردها تفاوت های اساسی دارن که منجر به این می شه که در حوضه ی خانواده نقش هاشون با همدیگه فرق بکنه.در حوضه ی اجتماع هم همینطوره.زن باید کار هایی رو نجام بده که با اون لطافت ها و حساسیت هایش،با امن ظرایفش و با خصوصیات زنانگی و مادرانه اش تعارض نداشته باشه.اصلاً حضور زن در عرصه های مختلف اجتماعی باید به قصد رشد و تکامل باشه،نه به قصد برابری با مرد و بر اساس حساسیت های برتری جویانه.باید به عنوان موجودی زنده،بیدار و مسئول که خداوند در حد تواناییش به او تکلیف می کنه و بر اساس«لا یُکلَّفُ الله نفساً اِلّا وُسعها»جایگه خودش رو بشناسه و شروع به حرکت و فعالیت بکنه. ... نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا