#امیرالمومنین_ع_غربت #امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
شب تا به سحر نماز میخواند علی
با دیدهی تَر، نماز میخواند علی
آن صبح که سجدهگاه در خون غلتید
گفتند: «مگر نماز میخواند علی؟»
#سعید_بیابانکی
#اخلاقی_و_اندرز
#امیرالمومنین_ع_شهادت
#امیرالمومنین_ع_غربت
مباد اشک از آفاق این نگاه بیفتد
که عرش، اشک یتیم است؛ پس مخواه بیفتد
خدا نکرده مبادا یتیم اشک بریزد
مخواه سیل بلا ناگهان به راه بیفتد
چنان نوازشِ او کن، گمان خلق شود این،
که طفل توست یتیم و به اشتباه بیفتد
کجاست نغمهی جانکاهِ "اللَّـه اللَّـه" حیدر؟
کجاست تا همه دنیا به اشک و آه بیفتد؟
جهان بدون علی، طفل بیپناهِ یتیمی است
که ممکن است به آنی، ز پرتگاه بیفتد
::
یتیم کوفه اگر سایهی علی به سرش داشت
بعید بود به دریوزهی گناه بیفتد
بعید بود به ابن زیاد دل بسپارد
بعید بود به فکر مقام و جاه بیفتد
بعید بود که انگشتر از حسین بدزدد
بعید بود نگاهش به خیمهگاه بیفتد
::
یتیم کوفه! مزن! آه این یتیم حسین است
مخواه گوشهی این دشت، بیپناه بیفتد
خدا نکرده مبادا یتیم اشک بریزد
که عرش، اشک یتیم است؛ پس مخواه بیفتد
#رضا_یزدانی
#امیرالمومنین_ع_غربت
#امیرالمومنین_ع_شهادت
#محاوره
اونی که تو کل عالم وجود
غصه خورد از همه بیشتر، علیه
اهل بیت ما همه غریب بودن
ولی از همه غریبتر، علیه
غلطه اینکه تو مقتل علی
فقط اسم ابن ملجم اومده
هرکی پرسید قاتلش کیه بگو
اونی که به همسرش سیلی زده
حالا دیگه شبای راحتیشه
دیگه زخم زبونا تموم میشن
چشمایی که اشک دلتنگی میریخت
زهرارو میبینن و آروم میشن
جون به لب میشه حسینِ تشنه لب
لحظهای که از علی جدا میشه
پدر خاک و به خاک سپرد و رفت
اونی که تنش رو خاک رها میشه
::
حسرت خیلی بزرگی باقی موند
آخرش تو دل خواهر حسین
کیه باور کنه که جا بمونه
زینب از تشییع پیکر حسین
#علی_ذوالقدر
#امیرالمومنین_ع_شام_غریبان
#امیرالمومنین_ع_بعد_از_شهادت
#امیرالمومنین_ع_غربت
آه! کوفه چقدر تاریک است
ماه، دیگر کنار چاه نرفت
خاک از تشنگی لبش خشکید
چشمه در بین کوچه راه نرفت
دست طفل یتیم نان نرسید
جرعهای طعم آسمان نرسید
دیگر امشب صدای نالۀ مرد
تا حوالی بیکران نرسید
نخلها بیقرار و منتظرند
طعم خرمای بیعلی تلخ است
روز خوش بیتو نیست در عالم
طعم دنیای بیعلی تلخ است
این ابوجهلها نفمیدند
که تو با خود عدالت آوردی
شهر از کورهراه پُر شده بود
که تو راه سعادت آوردی
رفتنت هم حکایتی دارد
روی محراب، ردّ خون مانده
پس از آن روز جاهلان گفتند:
مگر او هم نماز میخوانده؟
خار در چشم خویش داری مرد
استخوان در گلوی تو مانده
درد تنهایی تو را حس کرد
هر که نهجالبلاغه را خوانده
#سیدعلی_نقیب
#امیرالمومنین_ع_شام_غریبان
#امیرالمومنین_ع_شهادت
#امیرالمومنین_ع_غربت
دردا که از دیار شما رخت بسته است
مردی که روزگار، دلش را شکسته است
بعد از علی، شرافت و ایمان یتیم شد
زنجیرِ استوار عدالت گسسته است
اقرار میکند که چون او را ندیده است
دنیا که بر فضایل او چشم بسته است
زینپس به شانۀ چه کسی تکیه میدهد
دنیا که از هجوم ستم، سخت خسته است
بعد از علی، جهان به تباهی سلام کرد
بیآفتابِ او، به سیاهی نشسته است
#محمدرضا_ترکی
#امیرالمومنین_ع_غربت
در راه نماز، جان بیفشاند علی
بر خلق نماز را شناساند علی
با این همه چون شهید شد در محراب
گفتند: مگر نماز میخواند علی؟!
مرحوم #سیدرضا_مؤید
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#امیرالمومنین_ع_غربت
برای خواندن اول یاد میگیرند الفبا را
الفبا یافتم در متن قرآن نام زهرا را
خدا از خَلق عالَم، بیت زهرا بود مقصودش
بنا کرد از اضافات همان گِل، کهکشانها را
ستون خانه را تا عرش بالا بُرد و نادانها
بنا کردند پای آن بنا، دیوار حاشا را
چه میفهمد کسی این «در» برای شخص پیغمبر
تداعی میکند دروازهی عرش معلا را
اگر توحیدشان را با حضور قلب میخواندند
نمیانداختند امروز پشت گوش «اَسری» را
اگر یکبار میخواندند کوثر را چه میدیدند
مقام حضرت زهرا سلاماللهعلیها را؟!
اگر روی لب گلدسته حرفی جز علی باشد
به مسجد میدهم ترجیح، معبد را، کلیسا را
چه میبینم خدا! وا شد به جایی پای بعضیها
که بیرخصت محمد هم به آن نگذاشته پا را...
دری را با لگد وا میکنند اکنون که میکائیل
از آن در میبَرَد هر روز و هر شب رزق دنیا را
دری را با لگد وا میکنند اکنون که عزرائیل
بر آن با نیت قربت کشیده بال و پرها را
اگر «در» بشکند شاید بفهمند اهل این کوچه
که در یک تُنگ جا دادهست پیغمبر دو دریا را
اگر بیرون بیاید از غلاف صبرِ حیدر، تیغ
حریفی نیست بین جمعیت این مرد تنها را
ولی مولا شدن تنها به تیغ و زورِ بازو نیست
خدا این بار میخواهد بسنجد صبر مولا را
نگردید ای جماعت! قبر زهرا را نمییابید!
علی تنها درون سینه جا میداد غمها را
#محمدحسین_ملکیان
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#امیرالمومنین_ع_غربت
علی: آن که ندیده هیچ میدانی شکستش را
ولی نامردها در خانهاش بستند دستش را
دهان صبر وا مانده است از صبر جوانمردی
که دیده روزگاری درب خیبر، ناز شستش را
نگاهش کرد خاموش آتش نمرود را، اما
در این آتش علی از دست خواهد داد هستش را
به اسم دین درِ آن خانهای را میزنند آتش
که اسلام از درِ آن خانه دارد چفت و بستش را
از اسلامِ پس از سوزاندن این در چه خواهد ماند؟!
تصور کن، خرابه خانهای بعد از نشستش را
اگر اسلام این باشد که اینها مدعی هستند
الهی که خدا ویران نماید پای بستش را!
#عباس_جواهری_رفیع
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#امیرالمومنین_ع_غربت
زمانهای که به زهرا چنین جفا کردهست
مگر سلام علی را جواب خواهد داد؟!
#اعظم_سعادتمند
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#امیرالمومنین_ع_غربت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س
راضی به هر قضایِ خدا میروی علی
چون نوح سمتِ موج بلا میروی علی
دارم به فتحِ خیبر تو فکر میکنم
با دستهای بسته کجا میروی علی؟!
ای سرشناس شهر! برای تو خوب نیست!
مسجد چرا بدون عبا میروی علی؟!
آیینهی شکستهی این کوچهها منم
از من شکستهتر تو چرا میروی علی؟!
بی رحمیِ مغیره عجب شمرگونه است!
داری چه زود کرببلا میروی علی!
این کوچه، آخرش ته گودال میرسد
داری میان حرملهها میروی علی
#وحید_قاسمی
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_مناجات
#امیرالمومنین_ع_غربت
#شعر_پایداری #بصیرت
در شهر اگر هیچ کسی را غم دین نیست
تا فاطمه زنده است علی خانهنشین نیست
ای دستِ پر از پینه ز چرخاندن دستاس
افلاک در افلاک تو را جایگزین نیست
در کوچهی مسجد تو زمین خوردی و در ما
جز پینهی چون زانوی اُشتر به جبین نیست!
انصار هم از خطبهی تو شرم نکردند
کردند بهانه که چنان است و چنین نیست
غصب فدک این بود که نام تو نباشد
پیداست که دعوا سرِ یک تکّه زمین نیست
کو چادر خاکی شده، کو دامن مولا؟
تا کِی بزنم چنگ به حبلی که متین نیست
جایی که علی هست معاویّه چه کاره است
قرآنِ سرِ نیزه که قرآن مبین نیست
ای کاش که خود را برسانم به رکوعش
زیرا که بجز نام توأش نقش نگین نیست
مقصود خدا از دو جهان خلقت زهراست
المنّةُ لِلّه که این است و جز این نیست
#مهدی_جهاندار
#امیرالمومنین_ع_غربت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
علی که بی گل رویش، جهان قوام نداشت
بدون پرتو او، روشنی دوام نداشت
اگر به حرمت این خانهزاد کعبه نبود
سحاب رحمت حق، بارش مدام نداشت
سوادِ چشم علی را، اگر نمیبوسید
به راستی حَجَرُالاَسوَد استلام نداشت
قسم به عشق و محبّت، پس از رسول خدا
وجود هیچکس اینقدر فیض عام نداشت
علی، مقیم حرمخانۀ صبوری بود
که داشت منزلت و دَعوِی مقام نداشت
اگرچه دست کریمش پناه مردم بود
و هیچ روز نشد شب، که بار عام نداشت
چشیده بود علی، طعم تنگدستی را
که غیر نان و نمک سفرهاش طعام نداشت
اگرچه بود زره، بر تن علی بیپشت
اگرچه تیغۀ شمشیر او، نیام نداشت
به بردباری این بتشکن، مدینه گریست
که داشت قدرت و تصمیم انتقام نداشت
اگرچه باز نکردند لب به پاسخ او
علی، مضایقه از گفتن سلام نداشت
علی، عدالتِ مظلوم بود و تنها ماند
دریغ، امّت او شرم از آن امام نداشت
به باغ وحی جسارت نمود گلچینی
که از مروّت و مردی نشان و نام نداشت
شکست حرمت و گم شد قِداسَتِ حَرَمی
که قدر و قُرب کم از مسجدالحرام نداشت
شدند آتش و پروانه آشنا، روزی
که شمع سوخت ولی فرصت تمام نداشت
کسی وصیّت او را نخواند یا نشنید
که آفرین به بلندای آن پیام نداشت
::
تو آرزوی علی بودی ای گل یاسین!
دریغ و درد که این آرزو دوام نداشت
حضور فصل خزان را به چشم خود دیدی
که با تو فاصله بیش از سه چار گام نداشت
در آن فضای غمانگیز فضّه شاهد بود
که غنچه طاقت غوغا و ازدحام نداشت
چرا کنار تو، نشکفته پرپرش کردند
مگر شکوفۀ آن باغ احترام نداشت؟
«شفق» نشست به خون تا همیشه وقتی دید
«نماز نافله خواندی ولی قیام نداشت»
#محمدجواد_غفورزاده