#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
به خدا بعد عروج تو پرم مى سوزد
مادر من،تو نباشى، جگرم مى سوزد
امنیّت داشتن ما همه از یُمن تو بود
خانه با رفتن تو در نظرم می سوزد
چه کنم با غم فقدان تو که می دانم
بی تو قلب من و قلب پدرم می سوزد
خواستی تاکه عبایش کفنت باشد و آه
این خبر را به پیمبر -ببرم می سوزد
همه دارایی تو خرجِ در اسلام شده
پای بخشندگی ات دست کرم میسوزد
میروی نیستی آن روز ببینی که چطور
سرم آن لحظه که درپشت درم-میسوزد
شعله آن قدر زیاد ست در آن هنگامه
از نفس های پر آهم پسرم می سوزد
...
سال ها می گذرد؛؛ کرببلا وقت غروب
با همین شعله دل اهل حرم می سوزد
#محمدحسن_بیات_لو
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
چشم حسودان کور باد و گوش شیطان کر
آری تو اُم المومنینی نزد ما ، مادر !
بستی دهان هرزه ی یک مشت جاهل را
آن ها که می گفتند به خَتم الرُسُل : اَبتَر
السابقون السابقون تفسیر ایمانت
ای دامنت شان نزول سوره ی کوثر
از مال دنیا هیچ کس مانند تو نگذشت
ایمان که باشد بیشتر،دل هست دریا تر !
دست کدامین جاعِل تاریخ پیرت کرد
در صورتی که بوده ای هم سن پیغمبر؟
کُفو علی زهرا شد و کُفو محمد ، تو !
ای جان عالم به فدای مادر و دختر
#شایان_مصلح
.
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
#دوبیتی
نگاهت از غمی جانکاه می گفت
ز صدها داغ با هر آه می گفت
میان کوچه خالی بود جایت
که زهرای تو «وا اُماه» می گفت
#یوسف_رحیمی
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
سه سال آخر عُمرش شكسته تر شده بود
بلي شكسته تر از فـرطِ دردِ سـر شده بود
تمام بال و پر او كبود و زخمي بود
كه پيــش موج بلا بارهـا سـپـر شده بـود
بـلايِ شِعْب به پايان رسيـده بود امّــا
خديجه بيشـتر آماده ي خطر شده بود
چه قدر دير به محبوبه اش رسـيد نبي
چه قدر زود گُلش عازمِ سفر شده بود
زني كه پيـك اَجَل تحت امرِ مَردش بـود
به اختيار خودش بود مُحتضر شده بود
نبي به فكـر وصـايايِ همسـرش بود و
غمش به خاطرِ زهراش بيشتر شده بود
شبيه فاطمه اش بود و در سه نوبتِ تلخ
خديجه صاحب عزاي سه تا پسر شده بود
چه قـدر جَـدّه اين خاندان اذيّت شـد
چه قدر مادر سادات خونْ جگر شده بود
چگونه بگذرم ؟ از اينكه بين شعله و دود
به قلب فاطمه اش داغ حمله ور شده بود
خديجه سنگ ز كُـفّـار خورد و دخـتر او
سرش شكسته ي بي حُرمتيِ در شده بود
نداد فاطمه رُخصت ، وگرنه در آتــش
بنا به سوختـن آن چهل نفر شده بود
#محمد_قاسمی
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
تا سایۀ تو بر سر دردانۀ من است
این خانه ای رسول خدا خانه من است
دل شوره ام برای غریبیِ فاطمه است
این خود دلیل اشک غریبانۀ من است
مادر ندارد و نگرانم برای او
بنگر سرش چگونه روی شانۀ من است
وقتی عروس می شود این نور چشم من
آیا کسی ملازم ریحانۀ من است
نُه ساله می رود به سوی خانۀ علی
نُه سالِ بعد شعله به کاشانۀ من است
گویا کسی به خانۀ من شعله می کشد
آتش مگر حریف به پروانۀ من است
اِنسیّه را به کوچه مگر خار می کنند
سیلی مگر نوازش جانانۀ من است
ای دخترم برای علی آبرو گذار
یاریِ او دعای صمیمانۀ من است
اَمّن یجیب بر لب من نقش بسته است
ذکر علی دوای طبیبانۀ من است
میمیرم و فدای رسول خدا شوم
جبریل همکلامِ حکیمانۀ من است
پیراهن رسول خدا را بیاورید
این هدیه بر عطای فقیرانۀ من است
این پیرُهن به هفت کفن بر تنم کنید
زیرا گریز روضۀ غمخانۀ من است
آیا حسینِ من کفن از بوریا شود؟
این اولین عزا به عزاخانۀ من است
#محمود_ژولیده
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
گرفت تا كه قلم رُخصت از خديجه ي كبريٰ
گرفت شعـرِ تَرم ، زينت از خديجه ي كبريٰ
قسم به جاه و جلالش قسم به مال حلالش
گرفته سفره ي دين بركت از خديجه ي كبريٰ
وَ أينَ مِثْلُ خَديجه؟ بـس است قولِ پيمبر
براي اينكه كنم مِدْحَت از خديجه ي كبريٰ
به جان مادر ما ، كمتـر است مريم عَـذراء
هزار مرتبه در عصمت از خديجه ي كبريٰ
اگر نـبود محمّـد ، براي همسري خويـش
نديده بود أحـدي رغبت از خديجه ي كبريٰ
و در مسير پُر از زحـمتِ رسـالتـش احمد
نديد هيچ به جُز خدمت از خديجه ي كبريٰ
گدا صفت بنشين پاي خـوانِ او كه بگيري
سه وعده روزيِ بي مِنّت از خديجه ي كبريٰ
گذشته از همه ي هستي اش بخاطر عشقش
رسيده عشق به حيثيّت از خديجه ي كبريٰ
خودش بدون حرم ، دخترش مـزار نـدارد
رواست شرم كند"غُربت"از خديجه ي كبريٰ
لباس آخـرتش بي شك از بهشت مي آيد
خُدا چنين بكند دعوت از خديجه ي كبريٰ
شُتر سوارِ جمل ، سخت از توأم مُـتنـفِّـر
چرا كه داشته اي نفرت از خديجه ي كبريٰ
رضاي فاطمه را كرده ايم مسئلت از حق
سُروده ايم به اين نيّت از خديجه ي كبريٰ
#محمد_قاسمی
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
سلام ای نادر دوران خدیجه
تلاقی زن و ایمان خدیجه
سلام ای دُرّ یزدان سفته ی عشق
سراسر آیه ی ناگفته ی عشق
سلام ای سوره ی مستور بالا
تو را حق پرورید از نور بالا
خدیجه ای که در مرآت منظور
تو با احمد شدی نور علی نور
تو در بین عرب سر بودی اما
زنی نامی و سرور بودی اما
کمالت مال این دنیا نبوده
غمت آمال این دنیا نبوده
تو در دوران ثروتمند بودن
تو در مستی قدرتمند بودن
به دستان خدا محمل سپردی
محمد را که دیدی دل سپردی
تو دلداده شدی، دلداده تا او
تجارت کردی ای بانو تو با او
تو ثروت دادی و ثروت خریدی
تو عزت دادی و عزت خریدی
چه سودی کردی ای بانو چه سودی
که حامی رسول وحی بودی
اگر چه همسر پیغمبری تو
میان همسران او سری تو
مقامی داری اما فوق ادراک
عروجی برتر از ادراک افلاک
از این منظر فقط یکتا تو هستی
خدیجه، مادر زهرا تو هستی
تویی که اولین مومن به دینی
از این رو با علی تو اولینی
خدیجه مزد ایمان تو این شد
که دامادت امیرالمومنین شد
تو دوشادوش احمد رنج دیدی
کنارش رنج ها را گنج دیدی
تو فانیِ مرام مصطفایی
تو سختی دیده ی راه خدایی
تو ای تنهاترین همدم به خاتم
چرا رخت سفر بستی ز عالم
مگر تو بر نبی همسر نبودی
مگر بر فاطمه مادر نبودی
چرا ناگاه ای بانو شکستی
چه شد در بستر رفتن نشستی
تو در بستر پرستاری نداری
دم رفتن کفن داری، نداری
مخور غصه خدا دارد هوایت
کفن از عرش می آید برایت
کفن گفتم دلم لرزید یک آن
غروب کربلا را دید یک آن
زمینی مملو از ماه و ستاره
بدن های شریف پاره پاره
تنی غارت شده، ببریده حنجر
بدون سر، بدون دست، بی سر
سرش بر روی نی چون پاره قرآن
بدن، پامالِ از سم ستوران
لب تشنه چنین جان داده ارباب
برهنه روی خاک افتاده ارباب
در آن دم هاتفی خواند ای خدیجه
حسینت بی کفن ماند ای خدیجه
#امیر_عظیمی
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
ای خانه ی تو مطلع الانوار خدیجه
آرام دل احمد مختار خدیجه
شوی تو پیمبر گل دامان تو زهرا
داماد شما حیدر کرار خدیجه
هم مادر زهرا و هم ام الموءمنینی
نازند به تو عترت اطهار خدیجه
فرموده پیمبر که به اسلام از اول
شد مال تو و تیغ علی یار خدیجه
جبریل رسانده ز خداوند سلامت
الحق که بود بر تو سزاوار خدیجه
زهرای توافتاده میان در و دیوار
باز آ که شوی فاطمه رایارخدیجه
ازضرب لگدفاطمه افتاده به بستر
اسما شده جای توپرستارخدیجه
مادر تو دعا کن پسرت از سفر آید
آن منتقم عصمت دادار خدیجه
#محمدعلی_قاسمی_خادم
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
گذشته از همه و پشت شوهرش مانده
پیمبرانه به پای پیمبرش مانده
درست!سوره ی نسل خدیجه کوتاه ست
ولی ادامه آیات کوثرش مانده
نه داستان خدیجه ادامه خواهد داشت
هنوز سوختن خانه و درش مانده
به فرض اینکه شکستند دست زهرا را
هنوز بستن دستان همسرش مانده
نه ماجرا به همین روی سکه ختم نشد
خدیجه روضه بخوان روی دیگرش مانده
حسین لحظه ی آخر به فکر رفتن بود
ولی هنوز وصایای مادرش مانده
دلیل داشت صدای زنی ز خیمه رسید
رباب خواست بگوید که اصغرش مانده
سه شعبه آمد و در خیمه دختری میگفت
ببین سکینه که چیزی ز حنجرش مانده
گذشت و عمه سادات دید مردی را
که رد پای سری روی خنجرش مانده
رسید کار به جایی که روضه خوان غش کرد
خدیجه روضه بخوان خط آخرش مانده
هنوز باقی نسل خدیجه در راه ست
هنوز منتقم آل حیدرش مانده
#امیرحسین_آکار
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
شب گذشته کمی خوب شد سخن می گفت
برایم از خودش از حال خویشتن می گفت
از اینکه سنگ گرفته به معجرش به سرش
و یک به یک همه اش را برای من می گفت
به اهل بیت پیمبر چقدر ایمان داشت
کنار ما سه تن از نور پنج تن می گفت
برایم از همه اموال و مال داشتنش
برایم از کفنی هم نداشتن می گفت
درست مثل کسی که خودش خبر دارد
فقط حسین حسین و حسن حسن می گفت
کفن رسید به دستش ولی نشد خوشحال
برایم از پسرم " شاه بی کفن" می گفت
بباف دختر من پیرهن برای غریب
به فاطمه ز حسین و ز پیرهن می گفت
#علی_اکبر_لطیفیان
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
تو را کدام مدیح آورم که شخص رسول
توراست همسر و دختر توراست شخص بتول
زبان به اشهد اگر وا کنی کرامت توست
فروع حسن تو کافی است بر قبول اصول
کدام پله علم است تا که ذیل تو نیست؟
غلام کوی تو معقول و خادمت منقول
به ضرب سکه کجا شان ضرب شمشیر است؟
جز این درم که علی از کرم نموده قبول
زبان بگو به دهان سنگ شو حمیرا را
که این فضیلت عظمی نمی رسد به فضول
کسی به معرفت دختر تو راه نیافت
بلی همیشه ز مجهول می دمد مجهول
به هر مقام که دیدم مقام مسئول است
بجز گدای درت کاو نمی شود مسئول
ببخش دنیی و عقبی به معنی مسکین
بدار کوکب ما را مصون ز ننگ افول
#محمد_سهرابی
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
#رباعی
با نام "خدیجه" هر لبی وا بشود
خشنود دل حضرت زهرا بشود.
درباره او رسول اکرم فرمود:
هیهات که چون "خدیجه" پیدا بشود
#سیدمجتبی_شجاع