🥀 #شعر | #حضرت_زهرا سلامالله علیها 🥀
علت غائی بر کون و مکان دانی کیست؟
سبب خلقت پیدا و نهان دانی کیست؟
جان پنهان شده در جسم جهان دانی کیست؟
نقطه دایره رفعت و شان، دانی کیست؟
فاطمه مظهر اجلال خدا جلّ و جلال
فاطمه عصمت کل کنز خفیّ ازلی
فاطمه عالمه از حق به خفی و به جلی
فاطمه روح نبی همسر و همتای ولی
فاطمه عالیهای کش نبد از زوج علی
فرد و بی مثل بُد آن گونه که حیّ متعال
کاف و نون، کافش کاف کرم فاطمه بود
نون آن حرف نخست از نعم فاطمه بود
نفخه روح در آدم ز دم فاطمه بود
گل آدم ز تراب قدم فاطمه بود
ورنه آدم شدنش تا به ابد بود محال
طایر وهم که از منظر عنقا گذرد
به یکی پر زدن از گنبد خضرا گذرد
کی به کاخ شرف زهره زهرا گذرد
بلکه جبریل اگر خواست بدانجا گذرد
همچو پروانه ازو پاک بسوزد پر و بال
گرچه خلقان حرمی گشته کنشتی
نشوند دور از نیکی و نزدیک به زشتی نشوند
باز غرقند اگر داخل کشتی نشوند
معترف تا که نگردند بهشتی نشوند
به کنیزی و غلامیش چه نسوان چه رجال
مهر او بهر دل هالک و ناجیست محک
آن بدل گیر که من اَعرَضَ عنها فَهَلک
هست خاک قدمش سرمه چشمان ملک
تا به خاک ره آن بدر زند بوسه فلک
قامت خویش کمان ساخته مانند هلال
ای ترا آسیه و مریم و هاجر، حوّا
خادمه در پی کسب شرف و شان بسرا
در مدیح تو همین بس بود ای سرّ خدا
کابتدا نام تو فرمود ز اصحاب کساء
ز خداوند ملایک چو نمودند سؤال
خواندن واجبت ار خود نبود امکانم
یعنی از کفر بود این که خدایت خوانم
کافرم گر ز خدا بنده جدایت دانم
چه توان گفت که در وصف تو من حیرانم
ای خدا را نظر و جلوه و مرآت و جمال
با چنین جاه و شرف ای شده مات تو عقول
قصد آزار تو کردند چرا قوم جهول
وان سفارش که بحق تو همی کرد رسول
رفتشان سر بسر از یاد و نمودند قبول
بهر خود قهر خدا خشم نبی سوء مآل
خوب گشتند پس از مرگ پدر دلجویت
که زدند امت دون، سیلی کین بر رویت
بشکستند گه از تخته در، پهلویت
زان تطاول که چرا خست عدو بازویت
چون دهم شرح که دل خون بود و ناطقه لال
بر در خانهات ای خاک درت عرش عُلا
آه کافروخت عدو آتشی آن سان به ملا
که نهانی شررش رفت سوی کرببلا
سوخت خرگاه شه تشنه دل اهل ولا
ساخت سرگشته صحرا ز شه دین، اطفال
▫️صغیر اصفهانی
#امام_باقر_علیه_السلام
#روایت
#شعر
ذکر دائم إمام باقر علیهالسلام، «مصائب شهر شام» بود...
در نَقلها آمده است:
📋 کانَ يَذکرُ دُخولَه الشامَ عَلَى يزيد و يَقول: "دَخَلنا عَلَى يزيد، و نَحنُ اِثنا عَشَرَ غُلاماً مُغلَّلِينَ في الحَديدِ.
▪️إمام باقر علیهالسلام دائماً مصیبت وارد شدن به شهر شام و کاخ یزید ملعون را بازگو میکردند و میفرمودند: ما را پیش یزید بردند در حالی که دوازده پسر خردسال بودیم که دست و پای ما را در غل و زنجیر بسته بودند.
📚الإمامة و السیاسة،ج۲ ص۱۲
📚سيرة الأئمة الاثني عشر علیهمالسلام، ج۲ ص۹۹
✍ چشمهای ترم از کودکیم تر شده است
زندگی نامه من داغ مکرر شده است
بدن لاغر و این قامت خم شاهد که
روزها با چه غم دل شکنی سرشده است
گاه میسوزم و گهگاه به خود میپیچم
سوختن ارث من از روضه مادر شده است
رد زنجیر و طناب است به دستم یعنی
خاطرم از سر بازار مکدر شده است
دَم آخر همه اهل و عیالم هستند
شهر از ماتم این فاجعه محشر شده است
زهر، امروز مرا از نفس انداخت ولی
قاتلم زهر نه یک علت دیگر شده است
بین بستر چقدر زار زدم وای حسین
روضه ها در نظرم خوب مصوّر شده است
باز انگار که با چشم خودم میبینم
زینت دوش نبی طعمۀ لشگر شده است
باز انگار که با چشم خودم میبینم
ته گودال گل فاطمه پرپر شده است
باز انگار که با چشم خودم میبینم
نوک هر نیزه ای آماده ی یک سر شده است
باز انگار که با چشم خودم میبینم
غارت چادر و پوشیه ی خواهر شده است
باز انگار که با چشم خودم میبینم
درخیام نبوی قحطی معجر شده است
سوختم پای غم آن شهِ افتاده نفس
همدم هر سحرم خونه جگر بوده و بس
#امام_باقر_علیه_السلام
#روایت
#شعر
🩸هشامِ ملعون، سه روز امام باقر علیهالسلام را پُشت دروازه شام، معطّل نگهداشت...
در روایتی آمده است:
🥀 یک سال هشام بن عبدالملک برای حج به مکه رفت. در همان سال إمام باقر و فرزندش إمام صادق علیهماالسلام نیز به مکه رفتند. إمام صادق علیه السلام در مکه سخنرانی نمود و فرمود:
🔖 «ستایش خدای را که محمد صلیاللهعلیهوآله را به حقیقت به مقام نبوت برانگیخت و ما را به وسیله او امتیاز بخشید. ما برگزیده خدا در میان مردم و نخبه بندگان و خلفاء او هستیم.سعادتمند کسی است که از ما پیروی کند و شقی کسی است که دشمن و مخالف ما باشد.»
🥀 مُسلمه برادر هشام این جریان را به او رسانید ولی هشام کاری نکرد تا به دمشق برگشت و ما به مدینه رفتیم.
🥀 هشام پیکی از شام فرستاد و به فرماندار مدینه دستور داد که پدرم و مرا به شام بفرستد! فرماندار ما را به شام فرستاد. إمام صادق علیهالسلام فرمودند:
📋 فَلَمَّا وَرَدْنَا مَدِینَةَ دِمَشْقَ حَجَبَنَا ثَلَاثاً
▪️وقتی وارد شهر دمشق شدیم، تا سه روز اجازه ورود به شهر را نداد...
📚أمان الاخطار، ص۵۲
📚دلائل الإمامة، ص۱۰۴
پُشت دروازه ساعات معطّل ماندم
غصّه عمهٔ سادات، گذشت از یادم
شکر، اینبار سخن از سرِ بازار نبود
شکر، ناموس علی طُعمهٔ انظار نبود
شکر، اینبار سَری بر سرِ نِی سنگ نخورد
شکر ،بر معجر زنهای حرم چنگ نخورد...
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
ز خاطرات و مرورش هنوز بیزارم
به یمن گریه.ی شب تا به صبح بیدارم
به آب مینگرم روضه میشود تکرار
به یاد العطش روزهای دشوارم
هنوز لحظهی گودال خاطرم مانده
هنوز فکر حسینم ، هنوز میبارم
هنوز قابل لمس است جای دست سنان
به تازیانهی خود داده بسکه آزارم
تمام کودکیام با رقیه یکجا سوخت
هنوز هم که هنوز است من عزادارم
اگر که زندهام امروز ، جان خود را من
به عمه جان کتک خوردهام بدهکارم
نرفته از نظرم عمهام زمین میخورد
نرفته از نظرم گریه های بسیارم
هجوم و غارت و پای برهنه و صحرا
من این سیاههی غم را چگونه بشمارم
تنم میانهی بازار برده ها لرزید
بلا کشیدهی شام سیاهْ بازارم
هدایت شده از احسان تبریزیان
#زمینه_حضرت_مسلم_علیه_السلام
#شب_اول
ای آشنا برگرد/نیا آقا برگرد
تو رو خدا / تو رو خدا /تو رو خدا برگرد
برگرد/که شهر کوفه بی فروغه
برگرد / تموم حرفاشون دروغه
برگرد / بازار نیزه ها شلوغه
نگرونم برای خواهرت
برای قامت آب آورت
اینا حرمت شکنی رسمشونه
نگرونم برای دخترت
برگرد آقا برگرد / برگرد آقا برگرد
............................
فدای تو جونم، شبیه بارونم
از اینکه تو مثه بابات غریبی دلخونم
اینها،شکستن عهدی رو که بستن
حالا به انتظار تو نشستن
تنها دنبال کشتن تو هستن
نگرونیم برای اکبره
بی قراریم برای اصغره
عده ای دنبال نعل تازه ان
حرمله تیر سه شعبه می خره
برگرد آقا برگرد/برگرد آقا برگرد
......................
دلم پره از غم/ یه آسمون دردم
تو کوفه تو اسارته یه عده نامردم
ای وای،چه سخته کوفه و اسارت
ای وای،چه سخته طعنه و جسارت
ای وای،اگه حرم بره به غارت...
روسرم ریخت آتیش فدا سرت
نگرونم آقا برا سرت
نیا کوفه تا رقیه نبینه
که شده از بدنت جدا سرت
برگرد آقا برگرد / برگرد آقا برگرد
#نغمه: #احسان_تبریزیان
#شعر: #استاد_حسن_زاده
#احسان_تبریزیان
🆔@ehsantabriziyan
هدایت شده از احسان تبریزیان
#زمینه_حضرت_مسلم_علیه_السلام
#شب_اول
ای آشنا برگرد/نیا آقا برگرد
تو رو خدا / تو رو خدا /تو رو خدا برگرد
برگرد/که شهر کوفه بی فروغه
برگرد / تموم حرفاشون دروغه
برگرد / بازار نیزه ها شلوغه
نگرونم برای خواهرت
برای قامت آب آورت
اینا حرمت شکنی رسمشونه
نگرونم برای دخترت
برگرد آقا برگرد / برگرد آقا برگرد
............................
فدای تو جونم، شبیه بارونم
از اینکه تو مثه بابات غریبی دلخونم
اینها،شکستن عهدی رو که بستن
حالا به انتظار تو نشستن
تنها دنبال کشتن تو هستن
نگرونیم برای اکبره
بی قراریم برای اصغره
عده ای دنبال نعل تازه ان
حرمله تیر سه شعبه می خره
برگرد آقا برگرد/برگرد آقا برگرد
......................
دلم پره از غم/ یه آسمون دردم
تو کوفه تو اسارته یه عده نامردم
ای وای،چه سخته کوفه و اسارت
ای وای،چه سخته طعنه و جسارت
ای وای،اگه حرم بره به غارت...
روسرم ریخت آتیش فدا سرت
نگرونم آقا برا سرت
نیا کوفه تا رقیه نبینه
که شده از بدنت جدا سرت
برگرد آقا برگرد / برگرد آقا برگرد
#نغمه: #احسان_تبریزیان
#شعر: #استاد_حسن_زاده
#احسان_تبریزیان
🆔@ehsantabriziyan
هدایت شده از احسان تبریزیان
#زمینه_حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#علیه_السلام
..................................
عمو به میدون رفت
خسته و محزون رفت
این دفه بی یاور
چقد پریشون رفت
یکی دو تا صد تا هزار نفر شدند
توو قتلگاه براش چه دردسر شدند
تنها و بیکسه عمو تو قتلگاه
نمیزارم عمو بمونه بی سپاه
نوبت دستای منه برا عمو سپر باشن
یک تنه وایمیسم اگه حتی هزار نفر باشند
###
میون گوداله
عمو چه بی حاله
زخمیه سر تا پاش
چه بی پر و باله
می بینی حال و روزشو بزا برم
غربت سینه سوزشو بزا برم
می بینی که چی اومده سر تنش
دارن با هر وسیله ای میزننش
عمه رهام کن تا برم /تو رو به مادرت قسم
من التماست می کنم/ بزار به دادش برسم
..............................
دشمن ازم ترسید
تا رجزامو دید
خون حسن اینبار
توو رگ من جوشید
به سن و سال که نیس منم مقاومم
هرچی باشه منم شبیه قاسمم
حتی اگه سر از تنم جدا بشه
نمیزارم تو قتلگاه رها بشه
این همه دشمن اومدن از عمو جونم چی میخوان
دق می کنم مثل عمو سمت حرم اگه بیان
______
#نغمه_احسان_تبریزیان
#شعر: #محسن_ناصحی
#احسان_تبریزیان
🆔 @ehsantabriziyan
هدایت شده از احسان تبریزیان
#زمینه_حضرت_علی_اصغر
#صلوات_الله_علیه
_________________
از چه از من دل بریدی؟
از تو آغوش من پر کشیدی
رفتی و غربتم رو ندیدی (۲)
حالا ولی رو دستم /سرت به مویی بنده
پاشو ببین علی جون/ حرمله بم میخنده
*بعد تو کوه غصه و دردم*
*با چه رویی به خیمه بر گردم؟*
_
غرق خونه پیکر تو
چی بگم حالا به مادر تو
کاش نبینه رباب حنجرتو (۲)
حیرونم و پریشون/ بی حد و مرزه دردم
بین حرم تا میدون /میرم و بر می گردم
*زیر عبام پنهونت کردم*
*با چه رویی به خیمه برگردم*
_
درد و غم هام بی حسابه
بعد تو دیگه دنیام خرابه
داغ توروی قلب ربابه (۲)
برای تو بابا جون/چه آرزوها داشتم
حالا ولی با دستام /تو رو تو خاک گذاشتم
*بادستای خودم خاکت کردم*
*باچه رویی به خیمه برگردم*
________
#نغمه_احسان_تبریزیان
#شعر: #علی_اصغر_شاهسنایی
#احسان_تبریزیان
🆔 @ehsantabriziyan
هدایت شده از احسان تبریزیان
#زمینه_شب_تاسوعا
#نغمه: #احسان_تبریزیان
#شعر: #داود_رحیمی
#احسان_تبریزیان
_____
کنار پیکرت نشستم
شکستی و منم شکستم
امید خیمه های تشنه
مونده تنت به روی دستم
پاشو دلاور حرم/ پاشو امیر لشگرم
پاشو ببین که دشمنا / هلهله کردن
نامردمای بی حیا/ تو رو ازم گرفتن و
حالا به حال و روز من /دارن میخندن
بی تو من چه کنم؟ای سقای حرم
جسمت رو چجوری تا خیمه ببرم؟
......................
دیگه جونم به لب رسیده
کارم به التماس کشیده
کسی توی تموم عمرم
حالمو اینجوری ندیده
جون من اینجوری نخواب/ نگرونم برا رباب
کسی ازت نمیخواد آب / فقط بلندشو
نذار بیفته این علم/ نگرون رقیهام
تو خطر افتاده حرم / فقط بلند شو
خیمه تو خطره/زینب منتظره
حرمله رو نذار/ سمت خیمه بره
###
چشاتو بستی ای امیدم
دیگه ازین جهان بریدم
زینب من زمین نشست تا
عمود خیمه رو کشیدم
انگاری زانوهاش شکست/ گره معجرا رو بست/ حالا امیر قافلهست/ ناموس حیدر
تازه شروع غربته/ اوج غم و مصیبته
آمادهی اسارته / ناموس حیدر
آه داداش! کمرم/ میسوزه جگرم
رفتی و بعد ازین/ زینب موند و حرم
_________________
🆔 @ehsantabriziyan
#حضرت_سجاد_علیه_السلام
ای یادگار کشتهی مظلوم کربلا
چشمان توست مقتل منظوم کربلا
آندیدهها چهدیده؟ کهخون گریهکردهاست
یکعمر بر مصیبت مظلوم کربلا
غمگین مباش، فتح تو در شاموکوفه است
ای مرد از مبارزه محروم کربلا
#شعر (مجتبی خرسندی)
.
#زمینه
#حضرت_مسلم علیه_السلام
#شب_اول_محرم
ای آشنا برگرد/نیا آقا برگرد
تو رو خدا / تو رو خدا /تو رو خدا برگرد
برگرد/که شهر کوفه بی فروغه
برگرد / تموم حرفاشون دروغه
برگرد / بازار نیزه ها شلوغه
نگرونم برای خواهرت
برای قامت آب آورت
اینا حرمت شکنی رسمشونه
نگرونم برای دخترت
برگرد آقا برگرد / برگرد آقا برگرد
............................
فدای تو جونم، شبیه بارونم
از اینکه تو مثه بابات غریبی دلخونم
اینها،شکستن عهدی رو که بستن
حالا به انتظار تو نشستن
تنها دنبال کشتن تو هستن
نگرونیم برای اکبره
بی قراریم برای اصغره
عده ای دنبال نعل تازه ان
حرمله تیر سه شعبه می خره
برگرد آقا برگرد/برگرد آقا برگرد
......................
دلم پره از غم/ یه آسمون دردم
تو کوفه تو اسارته یه عده نامردم
ای وای،چه سخته کوفه و اسارت
ای وای،چه سخته طعنه و جسارت
ای وای،اگه حرم بره به غارت...
روسرم ریخت آتیش فدا سرت
نگرونم آقا برا سرت
نیا کوفه تا رقیه نبینه
که شده از بدنت جدا سرت
برگرد آقا برگرد / برگرد آقا برگرد
#نغمه: #احسان_تبریزیان
#شعر: #استاد_حسن_زاده
#احسان_تبریزیان
.👇
.
#زمینه
#حضرت_علی_اصغر
#شب_هفتم_محرم
_____________
از چه از من دل بریدی؟
از تو آغوش من پر کشیدی
رفتی و غربتم رو ندیدی (۲)
حالا ولی رو دستم /سرت به مویی بنده
پاشو ببین علی جون/ حرمله بم میخنده
*بعد تو کوه غصه و دردم*
*با چه رویی به خیمه بر گردم؟*
_
غرق خونه پیکر تو
چی بگم حالا به مادر تو
کاش نبینه رباب حنجرتو (۲)
حیرونم و پریشون/ بی حد و مرزه دردم
بین حرم تا میدون /میرم و بر می گردم
*زیر عبام پنهونت کردم*
*با چه رویی به خیمه برگردم*
___
درد و غم هام بی حسابه
بعد تو دیگه دنیام خرابه
داغ توروی قلب ربابه (۲)
برای تو بابا جون/چه آرزوها داشتم
حالا ولی با دستام /تو رو تو خاک گذاشتم
*بادستای خودم خاکت کردم*
*باچه رویی به خیمه برگردم*
#نغمه_احسان_تبریزیان
#شعر: #علی_اصغر_شاهسنایی
#احسان_تبریزیان
.👇
.
#زمینه
#شب_تاسوعا
#شب_نهم_محرم
#نغمه: #احسان_تبریزیان
#شعر: #داود_رحیمی
#احسان_تبریزیان
_
کنار پیکرت نشستم
شکستی و منم شکستم
امید خیمه های تشنه
مونده تنت به روی دستم
پاشو دلاور حرم/ پاشو امیر لشگرم
پاشو ببین که دشمنا / هلهله کردن
نامردمای بی حیا/ تو رو ازم گرفتن و
حالا به حال و روز من /دارن میخندن
بی تو من چه کنم؟ای سقای حرم
جسمت رو چجوری تا خیمه ببرم؟
......................
دیگه جونم به لب رسیده
کارم به التماس کشیده
کسی توی تموم عمرم
حالمو اینجوری ندیده
جون من اینجوری نخواب/ نگرونم برا رباب
کسی ازت نمیخواد آب / فقط بلندشو
نذار بیفته این علم/ نگرون رقیهام
تو خطر افتاده حرم / فقط بلند شو
خیمه تو خطره/زینب منتظره
حرمله رو نذار/ سمت خیمه بره
###
چشاتو بستی ای امیدم
دیگه ازین جهان بریدم
زینب من زمین نشست تا
عمود خیمه رو کشیدم
انگاری زانوهاش شکست/ گره معجرا رو بست/ حالا امیر قافلهست/ ناموس حیدر
تازه شروع غربته/ اوج غم و مصیبته
آمادهی اسارته / ناموس حیدر
آه داداش! کمرم/ میسوزه جگرم
رفتی و بعد ازین/ زینب موند و حرم
_____________
.👇