eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
1 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از احسان تبریزیان
.................................. عمو به میدون رفت خسته و محزون رفت این دفه بی یاور چقد پریشون رفت یکی دو تا صد تا هزار نفر شدند توو قتلگاه براش چه دردسر شدند تنها و بیکسه عمو تو قتلگاه نمیزارم عمو بمونه بی سپاه نوبت دستای منه برا عمو سپر باشن یک تنه وایمیسم اگه حتی هزار نفر باشند ### میون گوداله عمو چه بی حاله زخمیه سر تا پاش چه بی پر و باله می بینی حال و روزشو بزا برم غربت سینه سوزشو بزا برم می بینی که چی اومده سر تنش دارن با هر وسیله ای میزننش عمه رهام کن تا برم /تو رو به مادرت قسم من التماست می کنم/ بزار به دادش برسم .............................. دشمن ازم ترسید تا رجزامو دید خون حسن اینبار توو رگ من جوشید به سن و سال که نیس منم مقاومم هرچی باشه منم شبیه قاسمم حتی اگه سر از تنم جدا بشه نمیزارم تو قتلگاه رها بشه این همه دشمن اومدن از عمو جونم چی میخوان دق می کنم مثل عمو سمت حرم اگه بیان ______ : 🆔 @ehsantabriziyan
هدایت شده از احسان تبریزیان
: _________________________ یا نور المُسْتَوْحِشینَ فِی الْظُلَم یا سابغَ النِعَم، دافعَ النِقَم می بینی حالم رو کنج این قفس دلتنگم، دلتنگم، دلتنگم دلتنگ شبای جمعه ی حرم دلتنگ ضریح ساقی کرم دلتنگ زیارتی با مادرم تُحْرِقُنی شُعْلَتُ اِشْتیاقِک فکیف اصبر علی فراقک؟ ######## قد اتیتک نادما مذعنا لا اجد لذنوبی غافرا حال خرابم تنها خوب میشه با کربلا کربلا کربلا کربلا رویای شبای من راه نزدیک تا خدای من پایان خوب ماجرای من روی لبم حلت بفنائک فکیف اصبر علی فراقک؟ ################# خیلی حرفه تو چشمای بارونی حرفایی که از تو چشمام میخونی دلشوره دارم واسه ی اربعین می دونی می دونی می دونی می دونی چقد دلم تنگه برا اون حس و حال خوب و با صفا چای شیرین توی موکبا دم می گیرم دوباره با ملائک فکیف اصبر علی فراقک __________________ 🆔 @ehsantabriziyan
هدایت شده از احسان تبریزیان
📋 توو کوفه آهِ غربتم پیچید ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تو کوفه آهِ غربتم پیچید اما کسی فریادم و نشنید سنگم زده اونیکه تا دیروز سنگِ تو رو به سینه می‌کوبید تنها که موندم چیزایی دیدم جز ناسزا هیچ چیزی نشنیدم تو کوچه‌ها اون حال زهرا رو سیلی که خوردم تازه فهمیدم راه منو توو کوچه‌ها بستن دستامو مثل مرتضی بستن اما دلیل اشکام اینه که کمر به کشتن شما بستن «مظلوم کربلا حسین جانم غریب کربلا حسین جانم» ................... دردای بی‌اندازه می‌بینم هر روز یه درد تازه می‌بینم توو کوچه بازارا که می‌گردم تیرایی مثل نیزه می‌بینم دیگه دلم از کوفه بیزاره هر کس برات یه فکرایی داره از توو چشای خولی می‌بینم دست از سرِ تو برنمی‌داره حالم پریشونه ،چشمام گریون از حرفاشون، میشه دلم پر خون به دختراشون قول گوشواره قول کنیز میدن به زن‌هاشون «مظلوم کربلا حسین جانم غریب کربلا حسین جانم» ..................... هرجوری میتونی میگم برگرد با این لبِ خونی میگم برگرد من تشنه جون میدم میدونم که لب تشنه می‌مونی میگم برگرد حرف از خرید خنجره، برگرد حرف از گلو و حنجره، برگرد تیری که دست حرمله دیدم از نیزه‌ها هم بدتره، برگرد تو کوفه زینب میشه پیر برگرد مخدرات میشن اسیر، برگرد اینجا کسی هم بازی اون نیست دست رقیه‌ت بگیر برگرد «مظلوم کربلا حسین جانم غریب کربلا حسین جانم» *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔻 🆔@goosheye_oshagh 🆔 @ehsantabriziyan
هدایت شده از احسان تبریزیان
________ قراره بیقرار تو باشم دارم میام که یار تو باشم تو که همش کنار من بودی منم باید کنار تو باشم بمیرم ای عمو چه بی حالی تو رو خدا بزن پر و بالی نفس بکش یه کم عموجونم چه روضه ای شده چه گودالی چه ماجرا تو قتلگا بوده پر از غباره یا پر از دوده با این همه غمی که می بینم حسن شدن یه کم برام زوده ### شبیه قاسم و علی اکبر دل منم برات شده پرپر درسته سن من کمه اما منم یه جورایی مث اصغر فدات میشم خودم نباش مضطر خودم سپر میشم برات آخر به یاد دست مادرت اینجا جدا میشه یه دستم از پیکر این نانجیب واسه چی خندیده نگاش به سمت خیمه چرخیده کنار پیکر تو فهمیدم بابام تو کوچه ها چیا دیده ### توو قتلگاه شده چه غوغایی دل منو غم تو آزرده یکی با نیزه اومده سمتت یه پیرمرد عصاش و آورده غریب و بی کسی توو این گودال چه فکرایی که دشمنت داره یکی نگاشه سمت انگشتر یکی نگا به پیرهنت داره غم منو نخور عموجونم دلم برا غم تو میسوزه که حرمله جلو چشات با تیر تنم رو به تن تو می دوزه شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔻 🆔@goosheye_oshagh 🆔 @ehsantabriziyan
هدایت شده از احسان تبریزیان
______ شبا شبای عشقه و شوره شبای عهد و پیمونه با تو هوامون و تو داشته باش آقا امروز و ما میایم و فردا تو دلم میخواد که توو هوات باشم پر بزنم بشم فدای تو یا لااقل اگه نشد آقا دق بکنم با روضه های تو گره زده گناه به کار من توو زندگیم یه راه حل میخوام تشنه ی دیدار توام آقا منم شیرین تر از عسل می خوام ##### دلم یه روضه خواس شبِ شیشُم دلم به کربلا شده عازم تو که دوبخشه اسم شیرینت چرا هجا هجا شدی قاسم شبیه مجتبایی و دشمن عقده ی بابات و به دل داره خدا به خیر کنه داره سمتت بارون تیر و نیزه می باره بوی مدینه کربلا اومد حسن غریبه بچه شم بیشتر روی سینه ت که پا گذاشت اون اسب یهو چی شد که داد زدی مادر #### زره نبود ولی کفن داری فدات بشم شدی مث بابات بذار نگات کنم دم آخر حسن شدی با این قد و بالات کفن شده برات لباس جنگ زره برات نمیشه اندازه بابات و کوچه زد زمین ، حالا دشمن برات یه کوچه می سازه بغض جمل تو سینه شون پُر بود اسباشونم به جنگت آوُردند کشیده شدت قدت ، ببین اسبا تو رو به کل کربلا بردند شاعران: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔻 🆔@goosheye_oshagh 🆔 @ehsantabriziyan
  وقتی به عشق ِ عشق لبم باز می شود هر لفظی از نوشته ام اِعجاز می شود حالا قلم به روی ورق آمده فرود روی لب مقرَّب رب آمده درود چشم ستاره خیره به گهواره مانده است عالَم " وَ ِان یکاد" در این باره خوانده است لبخند شوق روی لب یار آمده تکبیر حق به لعل علمدار آمده بی بیِّ آسمانیِّ کرب و بلای عشق مسرور شد به یُمن سُرور خدای عشق مهتاب جلوه کرده در آغوش آفتاب ارباب زاده آمده  مادر شده رباب ارباب زاده آمد و ارباب دیدنی ست شکرخدای ِ شاه    خدایی شنیدنی ست ارباب زاده ای که خود ارباب عالَم است نقش نِکوی نقش سلیمان خاتم است طفلی که پیر عاشقیُّ و سَرسِپُردگیست آموزگار مکتب مردیُّ و بندگی ست کوچکترین علیِّ حسینیِّه ی کمال زیباترین نمایش ایثار و اتصال لالائیَّش علی علیُّ و ذکر فاطمه همبازیَّش رقیّه و سردار علقمه عادت به دست گرم علمگیر می کند گریه برای دشت غم و شیر می کند آن لحظه ای که تشنه و بی تاب می شود تا رفع تشنگی    پدرش آب می شود وقتی که دست و پا زَدنش می شود شدید آقای ما به کرب و بلا  می رود ندید!!! انگار   تیر حرمله   در گودیِّ گلو بر روی دست شاه کرم می رود فرو رویی برای رفتن بابا به خیمه نیست دانی که تلِّ خاکیِّ در پشت خیمه چیست؟! این راه سردیِّ شرر ِ قلب مادر است راهی برای دوریِّ سرنیزه از سر است حلقوم شیرخواره ی شش ماهه ی شهید چشم انتظار توست بیا  آیه ی امید در انتظار صبح وصال تو مانده ایم ما ندبه ها به شوق وصال تو خوانده ایم  
()   باب الحوائجی و گرفتار آمدیم درمانِ دردهایی و بیمار آمدیم   ما سال هاست در به درِ مشهد و قمیم با رزق و روزی تو چنین بار آمدیم   در ساحل نجاتِ تو پهلو گرفته ایم آلوده آمدیم .... گنهکار آمدیم   دستانمان تهیست ؛ به بازار عشق تو تنها به این خوشیم خریدار آمدیم   چیزی برای عرض ارادت نداشتیم با یک کلاف بر سرِ بازار آمدیم   اینبار آمدیم کمی یارتان شویم میثم شدیم و در طلبِ دار آمدیم   دیر آمدیم...قلب تو لبریزِ ماتم است این روزها نصیبِ دلت غصه و غم است   یک عُمر در قفس نفست بند آمده گر جان دهیم از غمِ تو باز هم کم است   "آه ای رها کننده ی گل از میان سنگ"* این ناله های کیست که جانسوز و مبهم است؟!   *ترجمه فرازی از مناجات امام موسی کاظم سلام الله علیه در زندان   زندان به حال و روز تو خون گریه می کند با تو صدای ضَجّه ی زنجیر همدم است   در زیرِ تازیانه فقط یادِ مادری مانندِ فاطمه شده ای قامتت خم است   از سوزِ زهر تشنه شدی بی رمق شدی حالا بساط روضه برایت فراهم است   "کرب و بلای تو شده قعرِ سیاه چال" "باز این چه شورش است که در خلق عالم است"   باران گرفته چشمِ تو با یاد روضه ها آه ای غریب ... اشک به زخم تو مرهم است