#امام_حسین_ع_مناجات
طوری که نم ز بحر کرم فیض میبرد
از فیضِ اشک، چشم ترم فیض میبرد
جان و دلم اگرچه نشد مَحرمش؛ ولی
هر شب همین که پشتِ درم، فیض میبرد
اینجا حسینیهست، شبش مثل کربلاست
هرکس که میرسد، ز حرم فیض میبرد
در مجلس حسین که خیرِ کثیر هست
اسمی هم از کسی نبرم، فیض میبرد
فهمیدم از مقام رفیعی که یافته
از یاحسینِ من، پدرم فیض میبرد
فطرس شدن بهانهی رفتن به کربلاست
اینگونه است بال و پرم فیض میبرد
از گرد و خاکِ روی سرِ زائران تو
تا شهرِ کُفر هم ببرم، فیض میبرد
وقتی که خونْ برای تو گریه کنم حسین
بیش از تمام تن، جگرم فیض میبرد
#حسین_قربانچه
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#شب_نهم
هرکس که در معامله با دوست غم خرید
حتی اگر زیاد خریدهست، کم خرید...
قبل از الست بود که ما گریهکن شدیم
ما را برای روضهی خود در عدم خرید
میخواست با زیارت او زندگی کنیم
این شد که در دل همهی ما حرم خرید
گفتیم روسیاهی ما را نمیخرد
دیدیم از قضا همه را با کرم خرید
قیمت گرفته بود دل روسیاه ما
وقتی حسین میوهی گندیده هم خرید
یک قطره اشک شافع روز قیامت است
ما را حسینِ فاطمه با این رقم خرید
در استکان ساده چرا چای می خوریم؟
باید برای مجلس او جام جم خرید
**
خواهیم دید روز قیامت که فاطمه
یک قوم را به نرخ دودست قلم خرید
#مجتبی_خرسندی
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#برای_جامانده_ها ی #زیارت_اربعین
ندارد ابرِ اشکی را که ما داریم؛ باران هم
ندارد شورِ اشکِ دیدهی ما را نمکدان هم
به دنبال دوای درد خود جایی نمیگردیم
که ای محبوب ما! همواره درد از توست؛ درمان هم
تو چون پروردگاری و نه تنها امت اسلام
که بر تو میکند تعظیم حتی نا مسلمان هم
تو آن دست کریمی که گره وا میکنی از خَلق
گرههایی که حتی وا نخواهد کرد دندان هم
من از آیات فجر و مریم و اسراء فهمیدم
که نازل شد برای روضه خواندن از تو قرآن هم
رسید از راه، ایام وصال و پای من لنگ است
اگر لب تر کنی سوی تو آیم لَنگ لَنگان هم
نجف تا کربلا راهِ رسیدن تا خداوند است
خدایی که نخواهم یافت در حجِ فراوان هم
دلِ مجنون نه در گلزار، در صحرا شود آرام
ولی این روزها پس میزند ما را بیابان هم
به انگور نجف محتاجتر از ما نخواهی یافت
چه انگوری که مثلش را نمییابند مستان هم
عراقیها به سمت بارگاهت راه افتادند
دری بگشای ای بابِ کرامت سوی ایران هم
مسیح از دور میآید، کلیم از طور میآید
شبیه مور میآید عصاکوبان سلیمان هم
حرم محتاج زائر نیست وقتی مادرت باشد
که زهرا میزبان کربلای توست، مهمان هم
ضریحی در خراسان التیامِ زخمِ هجران است
کمال عجز را بنگر که محرومیم از آن هم
شکایت میکنم بر تو، از این هجران طولانی
از این دنیای تلخی که ندارد قصد پایان هم
دلم سیر است از دنیا؛ بگیر ای عشق جانم را
مگر پایان بگیرد در زمانِ مرگ هجران هم
#علی_ذوالقدر
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#برای_جامانده_ها ی #زیارت_اربعین
#حضرت_رقیه_س_شهادت
از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه
از کاروان جا ماندم اما از سپاهت نه
حالا که بین زائرانت نیستم، آیا
بیرون شدم از سایهی مهر و پناهت؟ نه
نوکر درِ این خانه باشد، آبرو دارد
فرق است بین رو سفید و رو سیاهت؟ نه
نام مرا بنویس بین اربعینیها
من "دل" به راهت دادم آقا، "پا" به راهت نه
امسال نذر دخترت بودم که جاماندم
من با رقیه جانِ تو دارم شباهت! نه؟
* * *
ام ابیهای حسین، ای وارث زهرا
اشک است سهم چشمهای بی گناهت؟ نه
دندان شکسته، گوش پاره، چشمهای تار
یک جای سالم مانده رویِ، رویِ ماهت؟ نه
اشک تمام زائرانِ کربلا هرگز
آیا برابر میشود با سوزِ آهت؟ نه
من مثل تو جا ماندم؛ اما خوب میدانم
از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه
#احمد_ایرانی_نسب
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#حضرت_زینب_س_اربعین
نه بی رمق، نه کلافه، نه خستهی راهم!
چرا که پیش تو هستم، دگر چه میخواهم؟!
ملال نیست اگر خاکی است پیرهنم...
مرا گرفته در آغوش خود شهنشاهم!
مسیر عاشقی ما بزرگتر دارد...
در این مسیر کنار بقیة اللهم!
تمام عمرِ من این چند روز مستی بود...
چه خوب میگذرد با تو عمر کوتاهم
صدام کردی و گفتی بیا زیارت من
خودت رسیدی و بیرون کشیدی از چاهم
میان اینهمه زائر، کجایِ کارم من؟!
کجا من از جلوات مسیر آگاهم!
روایت است برای تو باید "آه" کشید
عزیز من نظری کن به گریهام، آهم!
شنیدهام که زن و بچهات اسیر شدند...
من و همه کسوکارم، فدای تو باهم!
به گیسوان سپیدِ حبیبِ تو سوگند
که از حرارتِ داغت زدل نمیکاهم
**
عقیله گفت: حسین آمدم زیارت تو
چقدر نیزه شکستهست بر سرِ راهم
برای دیدن عباس سخت دلتنگم
بگو کجاست حسین قبر کوچک ماهم؟!
#حسین_قربانچه و #سیدپوریا_هاشمی
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#برای_جامانده_ها ی #زیارت_اربعین
کربلا دریادلانِ صاف و صادق ساخته
بارها نوحی که ما داریم، قایق ساخته
تا از این دریای طوفانی سلامت بگذریم
بادهای ناموافق را موافق ساخته
فوج فوج این اربعین از ما صداقت آفرید
هرچه شیطان یک یک از بعضی منافق ساخته
مُرده بودم، قطرهی اشکی دلم را زنده کرد
ای بنازم آنکه را از اشک، خالق ساخته
#اربعین جاماندهها هرسال مشهد میروند
مشهد از ما، کربلاییهای عاشق ساخته
#محسن_ناصحی
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#زیارت_اربعین
همسفر با موجهای بی قرار جادهام
من برای دل به دریایت زدن آمادهام
از همان روزی که راهت را نشانم دادهای
بی خیال جادههای پیش پا افتادهام
زخم و تاول کی حریف شوق و ذوقم میشود؟!
من به چشمم قول دیدار حرم را دادهام
عاشقانه مثل راهِ از نجف تا کربلا
میرسد روزی به تو این قلب صاف و سادهام
بارها بوسیده پای خستهام را در مسیر
جاده هم سرخوش شده با حس فوق العادهام
ناگهان عطر اجابت در قنوتم میوزد
در حرم وا میشود وقتی دلِ سجادهام...
#فرزانه_قربانی
#امام_حسین_ع_مناجات
آوردهام تمام توانی که با من است
ناقابل است، نذر تو جانی که با من است
در کودکی به نام تو وا شد زبان من
مشغول ذکر بوده زبانی که با من است
عمری "زبان" به داغ تو چرخید در دهان
فرصت بده به "مرثیهخوانی" که با من است
بر سینه میزنم، به قیامت دلم خوش است
تو میشناسیام به نشانی که با من است
نان میبرم به خانهام از سفرهی خودت
از من نگیر برکت نانی که با من است
من نذر کردهام پسرم نوکرت شود
مال تو این غلام جوانی که با من است
#محسن_ناصحی
#امام_حسین
.
.
#امام_حسین
#مناجات
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبانِ اشکهای بیصدا گفتم حسین
یاد تو شرط قبولی نمازم بوده است
در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین...
ماند هَل مِن ناصِرَت بیپاسخ اما بارها
آمد از کربوبلا لبیک تا گفتم حسین
نام زهرا را شنیدم هرکجا گفتم علی
نام زینب را شنیدم هرکجا گفتم حسین
کُلُّ أرضٍ کربلا... من تازه میفهمم چرا
در خراسان، در نجف، در سامرا، گفتم حسین
عاشقی گفت آنچه میخواهد دل تنگت بگو
با دلی غمبار گفتم کربلا... گفتم حسین...
#علی_ذوالقدر
.
.
#امام_حسین
السلام علیک یا اباعبدالله
الهی بوسه ای گیرم ، ز خاک دلبر از نزدیک
ز دست یار دیرینم ، بگیرم ساغر از نزدیک
الا ای ساقی مستان ، تمام آرزویم شد
نشینم لحظه ای با تو ، کنار کوثر از نزدیک
به عمرم هر تپش قلبم ، شده لحظه شمارم تا
ببینم لحظه ی آخر ، جمال حیدر از نزدیک
الا ای دلربایی که ، ربودی کل دل ها را
فقط رخسار تو باشد ، خدا را مظهر از نزدیک
هزاران مرتبه از دور ، زیارت کردم از کویَت
بیا تا زائر رویت ، شوم من آخر از نزدیک
شدم دل بی قرار تو ، فتادم بر گذار تو
بیا تا جان نثار تو ، نمایم دیگر از نزدیک
همه گویند رخسارت ، ز یوسف هست زیباتر
بیا تا این حقیقت را ، نمایم باور از نزدیک
میان هاله ای دیدم ، شبی ماهِ رخت از دور
بیا تا روی زیبایت ، ببینم بهتر از نزدیک
اگر چه هستم آلوده ، بوَد اما امید من
که بینم روی تو آخر ، به چشمان تر از نزدیک
تو آن تنها پدر هستی ، که مظلومانه زد بوسه
به خون حنجر سرخِ ، علیِ اصغر از نزدیک
تویی غم دیده بابایی ، که بین یک عبا چیدی
تن صد قطعه و پاکِ ، علیِ اکبر از نزدیک
تویی تنها امامی که ، زدی گل بوسه ای خونین
به دستان جدای آن ، امیر لشکر از نزدیک
به زیر تیر و شمشیر و ، شکسته نیزه ها گفتی :
به سوی قتلگاه من ، بیا ای خواهر از نزدیک
میان مقتلت یک زن ، " غریب مادرم " گوید
به گوش جان شنیدم من ، صدای مادر از نزدیک
گلویت را ببوسیده ، پیمبر حیدر و زهرا
فقط زینب زده بوسه ، به خون حنجر از نزدیک
فقط دخت سه ساله ات ، شبی در کنج ویرانه
به روی دامنش تنها ، ببوسد یک سر از نزدیک
اسارت ها که پایان یافت ، میان آن چه غارت شد
نگاه زینبت مانده ، به یک انگشتر از نزدیک
به روز اربعین وقتی ، همه سوی تو برگشتند
بمیرم در بر قبرت ، نیامد دختر از نزدیک
تمام روضه هایی که ، برایت خوانده شد تنها
شبیه قطره ای باشد ، ز بحر أحمر از نزدیک
به تعداد سلامی که ، دهد هر عاشقی از دور
زیارت می کنی از او ، به قبر و محشر از نزدیک
الهی جان دهم آخر ، به روی تربت پاکت
الهی بوسه ای گیرم ، ز خاک دلبر از نزدیک
#محمدعلی_شهاب
.
.
#اربعین
#زبانحال_حضرت_زینب
از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم
تو بر نی بودی و دیدی چهها دیدم، چهها کردم
گمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمیبردم
ولی فیض زیارت را تمنّا از خدا کردم
به یادم مانده آن روزی که میجستم تو را اما
تنت پیدا به زیر سنگ و تیر و نیزهها کردم
تو را ای آشنایِ دل اگر نشناختم آن روز
مرا اکنون تو نشناسی، وفا بین تا کجا کردم
تن چاک تو را چون جان گرفتم در برم اما
برای حفظ اطفالت، تو را آخر رها کردم
بهسان شمع، آبم کرد بانگ آبآب تو
اگرچه تشنه بودم چشمههای چشم وا کردم
میان خیمههای سوخته همچون دلم آن شب
نماز خود نشسته خواندم و بر تو دعا کردم..
ولی هرگز ندادم عجز را ره در حریم دل
سخنرانی میان دشمنان چون مرتضی کردم
#حاج_علی_انسانی
.
..
اربعین عشق
آسمان شب شده در ماتم مهر و ماه است
داغ هفتاد و دو گل فاجعه ای جانکاه است
کاروان اسرای علوی در راه است
زنگ این قافله انگار صدایش آه است
کاروان آمد و بر کرببلا حاضر شد
"روز هجران و شب فرقت یار آخر شد"
عطر #یوسف برسد لیک نه از پیراهن
اثری نیست از او غیر مزاری به وطن
چو لگدمال شد از سمّ ستور دشمن
عطر سیب است که پیچیده در این دشت محن
وطن شاه همین #قتلگه بایر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
بهر دلسوختگان مرقد دلداری هست
"گرچه گل نیست ولی صحنه ی گلزاری هست"
درد دل در دل هر سوخته طوماری هست
گرچه آن روز نشد، وقت عزاداری هست
قلم از وصف غم اهل حرم قاصر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
یاد آن گل که بر او تیغ و سنان بود که ریخت
چشمها چشمه شد و اشک روان بود که ریخت
از شترها به زمین خیل زنان بود که ریخت
فصل پاییز شد و برگ خزان بود که ریخت
مجلس روضه ی بر خون خدا دایر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
این رباب است که گشته لغتش وای حسین
ذکر او بود علی مرثیتش وای حسین
گاه می گفت علی وای #عطش وای حسین
اصغرم از عطش افتاده به غش وای حسین
کودکم در دم آخر به پدر ناصر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
داغها تازه شد و هیئت غم گشت به پا
آن یکی گفت پدر آن دگری گفت اخا
آن یکی گفت ببین قامت من گشته دوتا
آن یکی رفت به دنبال مزار سقا
اربعین بود و حرم معتکف حائر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
در کنارش زینب (س) با الفِ دال نشست
یاد آن روز که در پهنه ی گودال نشست
اربعین، غم به دلش مثل چهل سال نشست
کوه صبر است نیفتاد ز پا، حال نشست
گر چهل روز بر این موج بلا صابر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
یادش آمد که در آن روز عذابش دادند
آب می خواست که با تیر جوابش دادند
با دم کودک شش ماهه خضابش دادند
تشنه لب بود که با خنجر، آبش دادند
از بلندای حرم قائله را ناظر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
چه سخنها است که با جان برادر دارد
تن بی سر خبر از غصه ی خواهر دارد؟
گریه ها کرد از این خاک که بر سر دارد
دید قبرش اثر از گریه ی مادر دارد
هر شب جمعه بر او #فاطمه (س) هم زائر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
آسمانها و زمین از غم وتر الموتور
تا ابد اشک بریزند بر این قبه ی نور
لحظه هامان شده هر روز چو یوم عاشور
سوخت از آتش او هرکه از او کرد عبور
کاتبی از حرمش کرد گذر، شاعر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
#جواد_محمودآبادی
#اربعین