eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
253 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
579 ویدیو
297 فایل
*نه‌هرکس‌شد‌مسلمان‌می‌توان‌گفتش‌که‌سلمان‌شد‌ که‌اول‌بایدش‌سلمان‌شدو‌آنگه‌مسلمان‌شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
ای نام توجان بخش ترازآب حیات محتاج توخلقی به حیات وبه ممات از بعثت انبیاء و ارسال رسل مقصود تو بودی، به محمد صلوات. https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
از غار حرا نسیم سرمد آمد جبریل امین کنار احمد آمد با نغمه ی جانفزای اقراء یاران آغاز رسالت محمد آمد. ای عشق ببین که نور ایزد آمد خورشید سپهر صبح سرمد آمد برخیز و بخوان سوره ی والشمس کنون چون بعثت حضرت محمد آمد. جاری شود از چشمه ی نور آب حیات بر اهل زمین آمده از حق برکات تا بر تو نویسند ملایک حسنات بر بعثت حضرت محمد صلوات. از عرش فروغ ایزدی می آید آیینه ی نور سرمدی می آید در غار حرا به شوق احمد جبریل با عطر گل محمدی می آید. (ياسر)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مژده مژده عاشقان لطف حق گشته عیان گشته شام بعثت خاتم‌پیغمبران یا ابا الزهرا مدد (۳) اقرا اقرا یا نبی سرّ خلقت کن جلی شعر بعثت را بخوان با نوای یا علی یا ابا الزهرا مدد (۳) مظهر توحید من ای رسول بت شکن نور علمت را بتاب جهل گردد ریشه کن یا ابا الزهرا مدد (۳) ماگدایان توایم ریزه خواران‌توایم ای نوای عالمین بی نوایان توایم. صلی الله علیه و آله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرده چون ماه من از چهرهءتابنده گشود ماهرویان جهان را ز دل آرام بود حوریان گو که بریزند ز دامنها مشک قدسیان گو که بسوزند به مجمرها عود عاشقان گوکه به صد عزّت و اجلال رسید موکب خسرو خوبان که بر او باد درود سومین روز ز شعبان چو برآمد خورشید سومین شمس ولایت ز افق چهره گشود روز میلاد همایون حسین بن علی ست باد بر اهل جهان مقدم پاکش مسعود مظهر عزّت و آزادگی و مجد و وقار آیت غیرت و مردانگی و رحمت و جود میوۀ باغ رسالت مهِ گردون جلال وارث تاج ولایت شهِ اقلیم وجود صولت حیدری از چهرۀ پاکش پیدا جلوۀ احمدی از نور جمالش مشهود سینه گنجینۀ الطاف و عنایات و کرم چهره آئینۀ آیات خداوند وَدود عصمت از فاطمه آموخت شجاعت ز علی صبرو احسان زحسن حُسن خصال ازمحمود شاهکاری قلم لطف خداوند کشید که بدین خامۀ ناچیز محال ست ستود آفرین باد بر آن مرد مبارز که نرفت زیر بار ستم و بندگی و شرط و قیود آنچنان تاخت به میدان که سر ازپانشناخت بسکه مشتاق فداکاری و جانبازی بود واله از جلوۀ ربّانی او شد موسی بیخود از نغمۀ داودی او شد داود آمد آن شاه سرافرازکه در عرصهء عشق گوی آزادگی و افسرعزّت بربود پیش پیکان بلا سینه سپر ساخت ولی پیش دشمن سرِ تسلیم نیاورد فرود کیست این کوکب تابان که پی تهنیتش از طربخانۀ افلاک رسد بانگ سرود کیست این قافله‌سالار که در وادی عشق کرد با تاج شهادت به صد اجلال ورود کیست این یوسف گم‌گشته که ازپیرهنش می رسدرایحهءمشک و گل و عنبر و عود کیست این لالهءخونین که زهفتادو دوداغ به فلک می رودش زآه دل سوخته دود کیست این عاشق دلباختهء سوخته جان که ز دود دل او دیده شود اشک آلود این حسین ست که از مهر جهان آرایش محو خورشید جمالش شده ذرّات وجود این حسین ست که درپیشگه حضرت حق گاه در حال قیام ست و گهی حال قعود این حسین ست که برکنگرهءعرش زفرش می کند با پر و بال ملکوتیش صعود این حسین ست زبس تشنه دیدارخداست با لب تشنه شتابد به حریم معبود عاشقان را چو فتد دیده بر آن تربت پاک اشک اندوه وغم از دیده روانست چو رود جلوه چون کرد در آفاق تجلی حسین ظلمت کفر ز آئینه اسلام زدود همچویوسف چو قدم بر سر بازار گذاشت ماه مجلس شد و بر رونق بازار فزود نور حق را نتوان کرد ز انظار نهان که به گل چشمۀ خورشیدمحال ست اندود شام تاریک دلان شد ز فروغش روشن کاخ بیداد گران شد ز قیامش نابود چون گدا جبهه بر آن درگه شاهانه بسای که درآن بارگه افکنده شهان سر به سجود کرم و معدلتش را نبود هیچ شمار شرف و مرتبتش را نبود هیچ حدود کس به جز میوۀ توفیق از آن شاخه نچید کس به جز نکتهء توحید از آن لب نشنود نیست جز درگه او اهل ولا را مأمن نیست جز کعبهء او اهل صفا را مقصود خسروا خسته دلان را به نگاهی بنواز که بود عاشق مسکین به نگاهی خشنود نکشم دست ز عشقت که تهی دست رود هرکه در پای حریمت سر اخلاص نسود خوشه ازخرمن توفیق«رسا» چید کسی که ره دوستی آل علی را پیمود.
یادگار سه امام ای عباس به حضور تو سلام ای عباس ای پیمبر به جلال تو گواه عبد صالح تو و او عبدالله هر دو در نور عبودیت غرق هر دو را تاج عبادت بر فرق تویی آن گل که خدا پرورده قدرت الله تو را پرورده دل و بازوی قوی داری تو مهر و قهر علوی داری تو ای کرامات ز کاف کرمت کعبه سنگی ز حریم حرمت حرم عشق حسینی را در بر حسین از همه کس عاشق تر آن مواسات و اخوت که نبود جز ز پیغمبر و حیدر مشهود، در حسین و تو به اکمال رسید که کس آنگونه ندید و نشنید ای سراپا همه عشق و باور هست هر دایره را یک محور به جز از دایرهء عاشورا که خدا داده سه محور او را آن سه محور که بود نور دو عین نیست جز زینب و عباس و حسین ای فروغ دل و چشم هستی دستگیر همه با بی دستی بازوانت چو جدا شد عباس دست تو دست خدا شد عباس زان خداوند مدالت بخشید جای دو دست دو بالت بخشید لطف جعفر ز کلامت مشهود حمزه از همزهء نامت مشهود روز محشر شهدا والایند بهترین مرتبه را دارایند گر چه در بحر کرم غوطه ورند باز بر رتبهء تو غبطه برند ای جمال کرم آل الله تکیه گاه حرم آل الله دُر گفتار علی در گوشت پرچم کرببلا بر دوشت همه کار تو شگفت آور بود لیک سقایی تو دیگر بود دلت از فاطمیان آگاه ست رخ تو هاشمیان را ماه ست ماه ما چهرهء نورانی داشت اثر سجده به پیشانی داشت شهد کوثر ز لبش می ریزد نور عصمت ز رخش می خیزد که نه معصوم ولی معصوم ست شب قدرست که نامعلوم ست گرنه معصوم چرا پنج امام دست بوسیده از او با اکرام؟ گر نه معصوم چرا دشمن و دوست همه را شاهدی از عصمت اوست؟ گرنه معصوم چرا رخصت یافت بهر غسل تن معصوم شتافت؟ همرهی کرد به سرّ و علنش با حسین از پی غسل حسنش گرنه معصوم، عزیز زهرا از چه فرمود شب عاشورا؟، که برافراز لوایت عباس جان من باد فدایت عباس گرنه معصوم چرا پیکر او پاره پاره بدن بی سر او، حجت عصر امام سجاد خود به تنهایی در قبر نهاد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یادگار سه امام ای عباس به حضور تو سلام ای عباس ای پیمبر به جلال تو گواه عبد صالح تو و او عبدالله هر دو در نور عبودیت غرق هر دو را تاج عبادت بر فرق تویی آن گل که خدا پرورده قدرت الله تو را پرورده دل و بازوی قوی داری تو مهر و قهر علوی داری تو ای کرامات ز کاف کرمت کعبه سنگی ز حریم حرمت حرم عشق حسینی را در بر حسین از همه کس عاشق تر آن مواسات و اخوت که نبود جز ز پیغمبر و حیدر مشهود، در حسین و تو به اکمال رسید که کس آنگونه ندید و نشنید ای سراپا همه عشق و باور هست هر دایره را یک محور به جز از دایرهء عاشورا که خدا داده سه محور او را آن سه محور که بود نور دو عین نیست جز زینب و عباس و حسین ای فروغ دل و چشم هستی دستگیر همه با بی دستی بازوانت چو جدا شد عباس دست تو دست خدا شد عباس زان خداوند مدالت بخشید جای دو دست دو بالت بخشید لطف جعفر ز کلامت مشهود حمزه از همزهء نامت مشهود روز محشر شهدا والایند بهترین مرتبه را دارایند گر چه در بحر کرم غوطه ورند باز بر رتبهء تو غبطه برند ای جمال کرم آل الله تکیه گاه حرم آل الله دُر گفتار علی در گوشت پرچم کرببلا بر دوشت همه کار تو شگفت آور بود لیک سقایی تو دیگر بود دلت از فاطمیان آگاه ست رخ تو هاشمیان را ماه ست ماه ما چهرهء نورانی داشت اثر سجده به پیشانی داشت شهد کوثر ز لبش می ریزد نور عصمت ز رخش می خیزد که نه معصوم ولی معصوم ست شب قدرست که نامعلوم ست گرنه معصوم چرا پنج امام دست بوسیده از او با اکرام؟ گر نه معصوم چرا دشمن و دوست همه را شاهدی از عصمت اوست؟ گرنه معصوم چرا رخصت یافت بهر غسل تن معصوم شتافت؟ همرهی کرد به سرّ و علنش با حسین از پی غسل حسنش گرنه معصوم، عزیز زهرا از چه فرمود شب عاشورا؟، که برافراز لوایت عباس جان من باد فدایت عباس گرنه معصوم چرا پیکر او پاره پاره بدن بی سر او، حجت عصر امام سجاد خود به تنهایی در قبر نهاد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ميلا امام حسين (عليه السلام) آمد آن عید همایون فر فرخ دستور که زمین غرق نشاط است وزمان موج سرور   همه ذرّات جهان رقص کنان چرخ زنان همه آفاق پر از ولوله و شور نُشور   کف زنان پرده نشینانِ حریم ملکوت دف زنان حور وچراغان همه جنات و قصور   واکند باد صبا زلف عروسانِ چمن چین به چین،جای به جا،موی به مو،جور به جور   عید میلاد همایون حسین بی علی است فاطمه شاد، علی شاد و محمد مسرور   همه خورشید فلک مجمره می‌گرداند پیش رویش که شها چشم بد از روی تو دور   آمد آن شاه فلک، جاه سلیمان درگاه که بود خادم او ماه و فلک؛ ماهی و مور   آنکه بر سینه و بر دوش نبی جایش بود سینه‌ای روشن از او سینه سینا در طور   آنکه موسی به طواف حرم حرمت او خلع نعلین کند تا ببرندش به حضور   زنده از یک دم عیسی دم او اسرافیل آنکه خود زنده کند عالمی از نفحه صور   در شبستان جهان مشعل پر نور خدا که بود روشن از او چهرۀ مه، چشمۀ هور   از سرآغاز ازل تا به سرانجام ابد هست جانبازی سالار شهیدان مشهور   با فداکاری شاه شهدا پیش ملک بشریت شده لبریز مباهات و غرور   تا شفق سرخ بود چهرۀ خونین حسین متجلی ‌است در آیینه اعصار و دهور   آنکه خواند سر او بر سر نی سوره کهف خوش‌تر از نغمه داوودی و آیات زیور   آفتابی که برآید ز دو مشرق شب و روز روز از اوج سنان، نیمه شب از شرق تنور   سر تسلیم نهد پیش خداوند به خاک آن سری را که گذارند به پای زر و زور   تربتش سرمۀ چشمان خدابین ملک فرش زوار درش، بال ملک گیسوی حور   اشک چشمی که فشانند به یادش،به بهشت زیور تارک حور است چو تاجی ز بلور   دشمنش کشت و ندانست که با کشتن او خویش را می‌کند آن خاک به سر،زنده به گور   پیش شاه شهدا شعر «ریاضی» بردن .چیست؟ ران ملخی هدیه ناقابل مور (عليه السلام)
ميلاد حضرت عباس (عليه السلام) (ولادتى) بند اول  شب سوم چو رسید از مه شعبان، مه عترت، مه قرآن، چه مبارک سحری بود که خورشیدِ جمال پسرِ فاطمه یکباره درخشید، ادب بین که شب چارم شعبان، پی آن ماهِ فروزنده عیان گشت ز بـرج شـرف و غیـرت و ایثار، بـه بیت علـی آن حجت دادار، مهِ ام‌ّ بنین حضرت عباس علمدار، قضا گفت که این است همان شیر  خروشانِ علی حیدر کرار،قدر گفت که این است به خیل شهدا سرور و سالار، فلک گفت بشر یا ملک است این؟ زهی از این گل رخسار که بخشید صفا چشم و دل اهل صفا را. بند دوم  هله ای فاطمۀ دوم مولا! صدف بحر تولا! گهرت باد مبارک! توئی آن نخل ولایت، که بود میوۀ نابت قمر برج هدایت، دُر دریای عنـایت، ثمرت بـاد مبارک، قمـرت بـاد مبـارک! گـلِ رخسـارِ گرامی پسرت باد مبارک! ز عـلی بـاد سلامی به بلندای تجلّای ولایت به تو و لالۀ یاس تو و ماه رخ عباس که سرمست حسین است،‌ که پا‌بست حسین است، همه هست حسین است، بگو دست حسین است، ببین در رخ نورانی او هیبت و اِجلال علی شیرخدا را.  بند سوم  الا حور و ملک! جن و بشر! خلق سماوات و زمین! جشن بگیرید که امشب علی و فاطمه و فاطمۀ ام‌بنین و حسن و شخصِ حسین‌‌بن‌علی جشن گرفتند و همه وصف ابوالفضل علمدار سرودند، همه چشم به عباس گشودند و همه حمد خداوند نمودند که در باغ ولا، دسته گلِ یاس خوش آمد پسر شیرخدا حضرت عباس خوش آمد! صلوات علی و فاطمه بر ماه جمالش، بـه جلالش، به کمالش، به خصالش، به دو ابروی هلالش، ز رسول الله و آلش بفشانید به پایش گهر مدح و ثنا را.  بند چهارم  نشنیدید که قنداقۀ آن ماه جبین در بغلِ ام‌بنین بود؟ چو خورشید که بر بام زمین بود، تو گوئی که مگر در بغل فاطمۀ بنت اسد، حیدر کرار، علی شیر خداوند مبین بود، که آن مادر فرخنده چو یک اختر تابنده که دور سر خورشید بگردد، به ادب آمد و گرداند بـه دور سر ریحانۀ زهرا قمرش را و ندا داد که ای نور دل فاطمه عباس  عزیزم به فدایت نگهش کن که بـوَد یارِ تو و سرور و سالار، تمام شهدا را.  بند پنجم  همه دیدند که قنداقۀ عباس بود بر سر دست اسدالله چو خورشید که گیرد به بغل ماه و زند بوسه بـه پیشانی و دستش، پس از آن یاد کند در شب میـلاد وی از صبح الستش که فـدای پسر فاطمه گردد سر و جان و تن و دستش، و کند یاد علمداری و سقائی و فرماندهی کل قـوایش، ادب و عشق و وفایش، شرف و صدق و صفایش، بـه زمین آمدن از عـرش خدا،‌ قـامت رعنا و رسایش،عجبا دید در آن چهره همه واقعۀ کرب و بلا را.  بند ششم  ای نبی خوی و علی صولت و زهرا صفت! آیینۀ حلم حسن و دیدۀ بیدار حسینی! تویی‌آن ماه که خود غرق در انوار حسینی، نه فقط در شب عاشور و صف کرب و بلا، کز شب میلاد گرفتار حسینی، همه جا یار حسینی پسر شیرخدائی و علمـدار حسینی، تـو ابـوفاضل و فرماندهی انصار حسینی، ز خداوند و ملایک  ز رسولان و امامان و شهیدان الهی، همه دم باد درودت، همه جا باد سلامت که رساندی به کمال از ادب و غیرت و جانبازی خود دوستی و عشق و وفا را.  بند هفتم  تو یم غیرت و ایثار و وفائی که پیمبر به تو نازد، تو به بی دَستی خود دست خدائی که علی ساقی کوثر بـه تـو نازد، تـوئی عباس که صدیقۀ اطهر به تو نازد، حسن آن حجت داور به تـو نازد، تو همان یار حسینی که حسین ابن علی در صف محشر به تو نازد،تو همان میر سپاهی که هماناعلی اکبر بـه تـو نـازد، توئی آن ساقی بی آب که حتی علی اصغر به تو نازد پسر ام‌ّ بنین استی و بیش از همه مادر به تو نازد، که تو کردی به صف کرب و بلا یاری مصباح هدا را.  بند هشتم  تو همان ماه بنی هاشم و شمع شهدائی تو به دریای عطش با جگر تشنۀ خود آب بقائی، تو کنار حرم خون خدا صاحب ایوان طلائی، تو به بی‌دستی خود از همگان عقده گشائی، تو فراتر ز تمام شهدا روز جزائی، حرمت علقمه، خود کعبۀ ارباب دعایی، تو حسینِ دگرِ فاطمه، تـو خون خدائی، بـه خدا صاحب لطف و کرم و جود و سخائی، تـو همان باب حوائج، تو همان بحر عطائی، تو امید همه عالم تو چراغ ره مائی، تو علمداری و فرماندۀ کل شهدائی، چه شود دست بگیری ز کرم" میثم" افتاده ز پا را؟  (عليه السلام)