eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمزمه وداع حضرت زینب سلام الله علیها مادر ، خزون شده بهار زینب ببین که بیقرار زینب بیا بشین کنار زینب مادر مادر ، شکست اگرچه پر و بالت راحت باشه دیگه خیالت ایشالا که خوب بشه حالت مادر مادر ، چشمای نیمه بازتو نبند برای دلخوشی من بخند زخمای تو قاتل زینبند مادر مادر ، خودم دیدم نفس نفس زدی از زیر در تا بیرون اومدی چه ساعتی چه صحنه ی بدی مادر مادر ، زخمای بستر تو خوب نشد سوختگی سر تو خوب نشد له شدی پیکر تو خوب نشد مادر مادر ، با هر نفس خونی میشه لبات رمق نداره پس چرا صدات کشتی منو با این وصیتات مادر مادر ، یه بار دیگه منو بغل بگیر هی زیر لب چرا تو سر بزیر همش میگی زینب میشه اسیر مادر مادر ، اینقده قلبمو اتیش نزن فقط یه جمله ای بگو به من بگو حسین منو می کشن؟ مادر مادر ، قصه ی پیرهن چیه بگو وظیفه های من چیه بگو دردسر یه زن چیه بگو مادر مادر ، کربلا کربلا میگی چرا ذبیح بالقفا میگی چرا غسیل بالدماء میگی چرا مادر مادر ، یعنی پیش چشای خواهرش خنجرو میذارن رو حنجرش پیش چشام جدا میشه سرش مادر
◼️ غیرت و حساسیت حسنین علیهماالسلام به نام مادرشان فاطمه زهرا سلام الله علیها... نوشته اند : در خطبه های نماز جمعه، مروان ملعون نسبت به امیرالمؤمنین علیه السّلام و امام حسن مجتبی علیه السلام سبّ و ناسزا می گفت. یک روز اسامه بن زید که یکی از اصحاب رسول خدا بود، در پای منبر مروان نشسته بود، این واقعه را دید و دشنام ها را شنید، طاقت نیاورده با چشم گریان به در خانه ی امام حسین (علیه السّلام) رفته و عرض کرد: الان مسجد بودم که مروان به منبر رفت و به امیرالمؤمنین (علیه السّلام) ناسزا گفت. لمّا سمع الامام امتلات عیناه بالدم ▪️وقتی که سیدالشهدا علیه السلام این مطلب را شنید، چشم های حضرت مانند دو کاسه ی خون شد. شمشیر را از غلاف کشیده با پای برهنه دوان دوان به سمت مسجد حرکت کرد. نگهبانان و غلامان مروان هنگامی که حالت امام حسین (علیه السّلام) را دیدند که مانند شیری می آید، بر خود ترسیدند. آن حضرت وارد مسجد شد، گریبان مروان را گرفته و از منبر پایین کشید،. عمامه ی او را به گردنش پیچید و نزدیک بود، روح از بدنش بیرون رود. سپس مروان به امام حسن مجتبی علیه السّلام _که در آنجا نیز حاضر بود _ رو کرد و گفت: یا ابا محمد! یا حسن بن علی ! تو را به عصمت مادرت فاطمه (سلام الله علیها) به فریاد من برس. امام مجتبی تا نام مادر را شنید از جا برخاست به نزد برادر آمده، فرمودند: برادر جان! دست از مروان بردار؛ او ما را به عصمت مادر قسم داد. مگر ما قرار نگذاشته بودیم هر که ما را به عصمت زهرا (سلام الله علیها) قسم بدهد هر حاجتی که داشته باشد برآورده می شود. امام حسین (علیه السّلام) دست از مروان برداشت و او را به خاطر قسمی که به مادرش داده بود رها کردند. 📚 ریاض القدس ج١ص٢٠
◼️ حکایت زیبای پیرزنی که زمین خورد و ظالمین به حضرت زهرا سلام الله علیها را نفرین کرد... بشّار مکاری گوید: در کوفه بر امام صادق علیه السلام وارد شدم، در حالی که طبقی از خرمای طَبَرزد به او تقدیم شده و وی از آن تناول می‌کرد. به من فرمود: ای بشار نزدیک شو و تناول کن. عرض کردم: گوارایت باد. فدایت گردم؛ غیرت مرا گرفته است از چیزی که در مسیرم دیدم، قلبم را به درد آورده است و مرا آزرده ساخته. فرمود: به حقی که بر تو دارم نزدیک شو و تناول کن. بشّار گوید: پس نزدیک شدم. امام علیه السلام به من فرمود: سخنت را ادامه بده، عرض کردم: سربازی را دیدم که بر سر زنی می‌زد و به سوی زندانش می‌کشیدش و آن زن با بلندترین صدا ندا می‌داد و از خدا و رسولش یاری کنید و کسی یاری اش نمی کرد. فرمود: و چرا با او چنین کرد؟ گفت: شنیدم که مردم می‌گویند او زمین خورد و گفت: لَعَنَ اللَّهُ ظَالِمِیکِ یَا فَاطِمَةُ ▪️ خداوند ظالمانت را نفرین کند ای فاطمه. پس درباره او چنان شد که گفتم. بشّار گوید: فَقَطَعَ الْأَکْلَ وَ لَمْ یَزَلْ یَبْکِی حَتَّی ابْتَلَّ مِنْدِیلُهُ وَ لِحْیَتُهُ وَ صَدْرُهُ بِالدُّمُوعِ ▪️ امام علیه السلام تا این سخن را شنید، خوردن را قطع کرد و پیوسته گریه کرد تا اینکه دستمال و محاسن و سینه اش از اشک خیس شد. سپس فرمود: ای بشار همراه ما به سوی مسجد سهله بیا تا خدا را بخوانیم و از او رهایی این زن را از دست سربازان را بخواهیم. حضرت یکی از شیعیان را به در سلطان فرستاد و به او گفت: آنجا را ترک نکند تا اینکه فرستاده ای به سوی او برود پس اگر حادثه ای برای آن زن رخ داد هرجا باشیم به ما خبر دهد. راوی گوید: به سوی مسجد سهله رفتیم و هر یک از ما دو رکعت خوانديم؛ سپس امام صادق علیه السلام دستش را به سوی آسمان بالا برد و حمد و سپاس خدا را فرمود و سپس برای نجات آن پیرزن دعا کرد. راوی گوید: سپس سجده کنان بر زمین افتاد درحالی که جز نفس چیزی از او نمی شنیدم. سپس سرش را بلند کرد و فرمود: برخیز آن زن آزاد شده است. راوی گوید : همگی خارج شدیم و درحالی که در راه بودیم مردی که به سوی در سلطان فرستاده بودیم به ما ملحق شد. به او فرمود: چه خبر؟ گفت: آن زن آزاده شده است . فرمود: بیرون کردنش چگونه بود؟ گفت: نمی دانم اما بر در سلطان ایستاده بودم وقتی که نگهبانی بیرون آمد پس آن زن را صدا کرد و به او گفت: چه بر زبان آوردی؟ گفت: پایم لغزید و گفتم خداوند ظالمان تو را نفرین کند ای فاطمه. پس با من آنچنان شد که می بینی . راوی گوید: آن نگهبان دویست درهم بیرون آورد و گفت : این را بگیر و امیر را حلال کن. زن از گرفتن آن امتناع کرد پس چون نگهبان این را از او دید وارد شد و امیرش را از آن با خبر کرد. سپس خارج شد و گفت: به منزلت بازگرد. پس زن به منزلش رفت. امام صادق علیه السلام فرمود: او از گرفتن دویست درهم امتناع کرد؟ گفتم: آری درحالی که او به آن محتاج است. راوی گوید:امام علیه السلام از جیبش کیسه ای بیرون آورد که در آن هفت دینار بود و فرمود: این را به منزل او ببر و سلام مرا به او برسان و این دینارها را به او بپرداز. راوی گوید: همگی رفتیم و سلام امام علیه السلام را به وی رساندیم. پیرزن گفت: شما را به خدا سوگند می‌دهم جعفر بن محمد به من سلام رساند؟ به او گفتم: خداوند رحمتت کند به خدا سوگند جعفر بن محمد به تو سلام رساند. نفس عمیقی کشید و غش کرده بر زمین افتاد. گوید: صبر کردیم تا به هوش آمد و فرمود: آن را بر من تکرار کن، آن را بر او تکرار کردیم تا اینکه سه مرتبه چنین آهی کشید و از هوش رفت. سپس به او گفتیم: این را بگیر، این چیزی است که او برای تو فرستاده است. آن را از ما گرفت و گفت از او بخواهید که از خداوند برای کنیزش طلب عطا کند که کسی بزرگتر از او و آباء و اجداد او نمی شناسم که نزد خدا به او توسل کرده باشم. راوی گوید: به سوی امام صادق علیه السلام بازگشتیم و شروع به صحبت کردن از زن در نزد امام علیه السلام کردیم و حضرت می‌گریست و برای او دعا می‌کرد. 📚بحارالانوار ج ٩٧ص۴۴٣؛ به نقل از المزار الکبیر ص٢٧
اونی که همیشه دستمو گرفته پای روضه‌ها آورده غم هر روزمو خورده 'مادر اربابه۳' اونی که لحظه به لحظه مادرونه همه جا هوامو داشته هیچی کم واسه‌م نذاشته 'مادر اربابه۳' مادر اربابه رفیق راهم بوده ، تکیه گاهم بوده پشت و پناهم بوده ، سوز و آهم بود طرح قشنگ بارون ، تو نگاهم بوده دار و ندارم بوده ، اعتبارم بوده همیشه یارم بوده ، کس و کارم بوده همدم تنهاییِ دل زارم بوده "مادر ارباب دوعالم، یازهرا یازهرا یازهرا" اونی که میخره این دوقطره اشکو توی اون صحرای محشر  میرسه به داد نوکر 'مادر اربابه۳' اونی که داده به من وعده‌ی جنت  منو آورده تو هیئت واسه من کشیده زحمت  'مادر اربابه۳' مادر اربابه روزی‌رسونم بوده ، مهربونم بوده آروم جونم بوده ، هم‌زبونم بوده  مادری که هر لحظه ٫ نگرونم بوده سر و سرور مادر ، جمیع محشر مادر  عشق حیدر مادر ، پاک و مطهّر مادر گره خورده اسمت به قلب نوکر مادر "مادر ارباب دوعالم، یازهرا یازهرا یازهرا" اونی که واسه منم مادری کرد و شب و روز حرص منو خورد بدیمو به روم نیاورد  'مادر اربابه۳' اونی که مارو سپرده به حسینش  گفته که تو صاحبش باش پسرم مراقبش باش  'مادر اربابه۳' مادر اربابه اون که بزرگم کرده ، دردمو میدونه  میدونه از دست میرم ، روشو برگردونه  میشناستَم اما باز ٫ مادرم میمونه دست منو میگیره ٫ تا قدم بردارم خوب میدونه بی‌عشقش ٫ زارم و بیچاره‌م  میدونه هرچی دارم ٫ از حسینش دارم "مادر ارباب دوعالم، یازهرا یازهرا یازهرا"
Fadaeian_Ramazan_Sh27_98_8.mp3
8.62M
🏴شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) 🏴سبڪ شور:اونی همیشه دستمو گرفته 🎤مداح :کربلایے سید رضا نریمانی 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 علت گریه پیامبر (ص) بر حضرت فاطمه (س) روزی پیامبر نشسته بودند حسن بن علی براو وارد شد، زمانی که پیامبر حسن(ع) را دید دیدگانش اشک آلود شد، سپس حسین بن علی(ع) را دید مجدد پیامبر(ص) گریست، درپی آن دو فاطمه و علی علیهم السلام بر پیامبر وارد شدند اشک پیامبر با دیدن آن دو نیز جاری شد . وقتی از پیامبر(ص) علت گریه بر فاطمه(س) را پرسیدند فرمودند: زمانی که فاطمه(س) را دیدم به یاد صحنه ای افتادم که پس از من برای او رخ خواهد داد، گویا می بینم ذلت وارد خانه او شده، حرمتش پایمال گشته، حقش غصب شده، از ارث خود ممنوع گشته، پهلوی او شکسته شده و فرزند او سقط شده در حالی که فریاد می زند: وا محمدا! ولی کسی به او پاسخ نمی دهد کمک می خواهد اما کسی به فریادش نمی رسد. او اول کسی است که از خاندانم به من ملحق می شود در حالی بر من وارد می شود که محزون، گرفتار، غمگین و شهیده است و من در اینجا می گویم که خدایا لعنت کن هر که به او ظلم کرده، هر که حقش را غصب کرده خوار کن هر که خوارش کرده و در دوزخ وارد کن هر که به پهلویش زده تا فرزندش را سقط کرده و ملائکه آمین گویند. 📚منبع: ابراهیم جوینی، فرائد السمطین، ج۲، ص۳۵
4_6001127936051120092.mp3
4.08M
🔳 🌴کاشانه ی عزا شد منزل علی 🌴شب تا سحر چو شمع سوزد دل علی 🎤 362 _ حضرت زهرا سلام الله علیها ( بعد از شهادت ) ای مادر حسین ای مادر حسن برخیز و گریه کن با گریه های من با دست خسته ، ای یار شهیده ام بار دگر بگیر اشک از دو دیده ام فاطمه جان .... کاشانه ی عزا شد منزل علی شب تا سحر چو شمع سوزد دل علی من گریه میکنم اینجا کنار تو شد آتش دلم شمع مزار تو فاطمه جان.... بعد از تو خانه ام شد خانه ی محن از اشک زینبین از گریه ی حسن بعد از تو بی قرار گشته حسن چرا چه دیده او مگر در بین کوچه ها فاطمه جان.... با گریه ی علی میگرید عالمین نوحه کند حسن بر سرزند حسین آخر شکسته شد بغض شبانه ام تابوت تو رسید برروی شانه ام سبک : راس تو میرود بالای نیزه ها @majmaozakerine
*بخش اول* (س) کربلایی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (مرتضی کیست؟ نفْسِ پیغمبر السَّلامُ علیک یاحیدر) یادشان رفته لطف حیدر را یادشان رفته شأن کوثر را چقَدَر زود یادشان رفته حرمت دختر پیمبر را شاهد حرف من امام حسن بین کوچه زدند مادر را آیه‌ی صبر را تلاوت کرد تا علی دید شعله‌ی در را دست بسته کشان کشان بردند این علیِ بدون یاور را آه بانوی خانه را زده‌اند ماه‌بانوی خانه را چشم یک شهر در تماشا بود بدترین لحظه‌های دنیا بود مادر خانواده غرق به خون پدر خانواده تنها بود ذکر لبهای فاطمه ، حیدر مرتضی گرم ذکر زهرا بود بس که حبل‌المتینِ حاجت‌هاست ریسمان هم دخیل مولا بود پیش رویش کویر بود و کویر پشت راهش دو چشم دریا بود این مدینه به سینه آتش زد سینه اش را مدینه آتش زد چه بگویم که خون به راه افتاد مادرم بین کوچه ، آه افتاد مادری که پناه عالم بود پر شکسته چه بی‌پناه افتاد چه بگویم که روضه بسیار است گذر شاه سمت چاه افتاد عاقبت چشم باغبان در غسل به همان لاله‌ی سیاه افتاد مجتبی تکیه‌گاه طفلان بود وسط کار تکیه‌گاه افتاد یک علی مانده و یتیمانش آیه‌های کبود قرآنش *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
📋مادر منم مثل تو خمیدم "زبانحال حضرت رقیه(س) با حضرت زهرا (س)" / *بخش دوم* (س) (س) مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مادر، منم مثل تو خمیدم تو تو کوچه من بیابون مادر، منم مثل تو شهیده‌م تو تو خونه من تو ویرون بازوم مثِ بازوته ابروم مثِ ابروته پهلوم مثِ پهلوته اما مادر تو تن باباتو تو صحرا ندیدی روی جسم بابات جای پا ندیدی صورت باباتو رو خاکا ندیدی مادر، منم مثل تو نشستم تو رگبار تازیونه مادر، منم مثل تو شکستم مثِ تو قدم کمونه مثل تو پیرم مادر پیر و اسیرم مادر دارم میمیرم مادر اما مادر تو با دست بسته به صحرا نرفتی بی رمق دنبال سرا راه نرفتی با پاهای زخمی رو خارا نرفتی مادر، مثِ تو افتادم از پا تو با گریه من با ناله مادر به من کل همسفرها میگن زهرای سه ساله چشمام مثِ تو تاره شب تا سحر میباره پلکم جراحت داره اما مادر تو تک و تنها تو شب تار نبودی با لباس پاره تو بازار نبودی تو طناب و زنجیر گرفتار نبودی
خوشی ز عمر ندیده خدا نگهدارت صنوبری که خمیده خدا نگهدارت قرار بعدی ما کربلا زمان غروب کنار راس بریده خدا نگهدارت
🍂🥀🍂 🏴شمع من سوسو مزن حیدر خجالت میکشد 🏴دست بر پهلو مزن حیدر خجالت میکشد 🏴خواستی برخیزی از جا به علیِ خود بگو 🏴هی به فضه رو مزن حیدر خجالت میکشد 🏴در میان بسترت وقتی که می آیم بمان 🏴اینچنین زانو مزن حیدر خجالت میکشد 🏴این علی دیگر علیِ خیبر و احزاب نیست 🏴بوسه بر بازو مزن حیدر خجالت میکشد... 🍂🥀🍂 🙏الهی به خون مظلومه؛ عجل لولیک الفرج
. غمی برای دل ما شبانه آوردند به پاس گریه ی امشب بهانه آوردند برای اهل ولایت ز اشک ماتم او چراغ محفل اُنس شبانه آوردند از آن زمان که شکستند قدر زهرا را برای شیعه غمی جاودانه آوردند شرر زدند به باغ بهشت دوزخیان ببین چه بر سر او ظالمانه آوردند به باغبان ببرید این خبر، که گلچینان برای چیدن گُل تازیانه آوردند تمام قصد ستم پیشگان اهانت بود دراین میانه فدک را بهانه آوردند درآن کشاکش غم ها کبوتران غریب غمی زکوه گران تر به شانه آوردند شکست قامت هفت آسمان«وفایی» چون شکسته بال علی را به خانه آوردند سلام الله علیها ✍ ....... ...___________________________ht .
. غمی برای دل ما شبانه آوردند به پاس گریه ی امشب بهانه آوردند برای اهل ولایت ز اشک ماتم او چراغ محفل اُنس شبانه آوردند از آن زمان که شکستند قدر زهرا را برای شیعه غمی جاودانه آوردند شرر زدند به باغ بهشت دوزخیان ببین چه بر سر او ظالمانه آوردند به باغبان ببرید این خبر، که گلچینان برای چیدن گُل تازیانه آوردند تمام قصد ستم پیشگان اهانت بود دراین میانه فدک را بهانه آوردند درآن کشاکش غم ها کبوتران غریب غمی زکوه گران تر به شانه آوردند شکست قامت هفت آسمان«وفایی» چون شکسته بال علی را به خانه آوردند سلام الله علیها ✍ ....... ...___________________________ht .
تو مدینه این روزا یه اتفاقی دل عالم رو به دست غم سپرده صدای شکستن یه در میاد و بشکنه اون دستی که هیزم آورده اگه بارون بباره لااقل در نمیسوزه اگه بارون بباره دل حیدر نمیسوزه اگه بارون بباره دیگه مادر نمیسوزه بارون ببار مادرم تو آتیشه بارون ببار یاسو کندن از ریشه بارون ببار اگه میشه آه مادر آه مادر **** تو مدینه این روزا توی یه خونه مادری عجل وفاتی رو میخونه همه آرزوی زینبش همینه مادرش خدا کنه زنده بمونه اگه مادر نمونه خونمون میشه ویرونه اگه مادر نمونه داداشم میگیره بونه اگه مادر نمونه میره خوشبختی از خونه وای مادرم باز مثه قدیما شو وای مادرم دلخوشی بابا شو وای مادر دیگه پاشو آه مادر آه مادر **** دیگه محسن پر زد و تو آسمونه ولی درد و غصه ها ادامه داره گمونم که مادرم نمونه اما روضه ها تا کربلا ادامه داره اگه بارون بباره کسی بی سر نمیمیره اگه بارون بباره گُل مادر نمیمیره اگه بارون بباره علی اصغر نمیمیره بارون ببار تشنه لب فراوونه بارون ببار اصغرم چه بی جونه آه حسین آه حسین  
4_5895641791209671363.mp3
13.61M
|⇦•من از تو فاطمیه ها.. و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _حسین طاهری •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● [