🏴#شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حاج حسن خلج
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
😭😭
اینقدر آقا موسی بن جعفر امروز دلواپس معصومهش بود ... لحظه های آخر ، سرش رو دامن امام رضا ، هی میگفت رضاجان ، حواست بهش باشه ... معصومۀ من مثل گلِ ... معصومۀ من طاقت بی احترامی نداره ...
هی امام رضا میگفت آقا خیالت راحت باشه ... بابا، خودم مثل شیر بالا سرش هستم ... و همینجور هم بود ...
اما دلها بسوزه برای حسین ... میخوایم خیلی گریه کنیم امروز ...
چُنان در خیمه ها آتش به پا شد
که آتش هم به وحشت مبتلا شد
چی میخوای بگی ... صحبت دختره دیگه ... دختر حسین و دختر موسی بن جعفر ...
چُنان آتش به وحشت مبتلا شد
که دامنها ، پناهِ شعله ها شد
طفل یتیمی زحسین گم شده ... ساربان ساربان ( به یاد شام غریبان)
😭😭
همه روضه خون بشید ...
طفل یتیمی زحسین گم شده ... ساربان ساربان
قامت زینب ز ألم خم شده ... ساربان ساربان
نمیدونم کدوم دل گوشه کنار مجلس، مجلسو نگه داشته ... همینقدر میدونم این سفره ، یه سفره خصوصی بود برای خصوصیا ... رفتنیا رفتند، بقیه رو زینب نگه داشته ...
ماه رجبُ ماهِ زیارتی امام حسین ... امشب، فردا شب ، کاروان ابی عبدالله راه میفته ... دست زن و بچشو میگیره توی این بیابونا ...
ابن عباس ، محمد حنفیه،(هرکسی بوده نمیدونم) مثل امشب اومد جلوی قافله ابی عبدالله رو گرفت توی مدینه ...
آقا ...
کجا میبری این زن و بچهرو ؟! ...
فرمود برو کنارم مأمورم ... جدم دستور داده باید برم کربلا وعده دیدار دارم ...
آقا ...
میخوای بری ، برو ... زن و بچه رو کجا میبری؟! زینب رو کجا میبری؟! ... این بچه های قد و نیم قد دیگه چرا ؟! ...
تا این حرفو زد یه وقت دیدن پردهی محمل زینب رفت کنار ... خانم سرشو بیرون آورد ...
ابن عباس برو کنار ... حالا دیگه کارت به جایی رسیده بین من و حسین میخوای جدایی بندازی ؟! ... من هرجا حسین بره میرم ...
😭😭
ای حسین ...
خدارو شکر ... روزیت شد با این قافله همسفر بشی ... عاشورا کربلا باشی ان شا الله ... هیچ بعید نیست بخدا ...
یک روز میرسد که در آغوش گیرمت
هرگز بعید نیست، خدا را چه دیده ای !
کاروان راه افتاد ، چه کاروانی ...
تو یه محمل لیلا نشسته... گاهی پردهرو کنار میزنه قد و بالای اکبرو نگاه میکنه ...
تو یه محمل نجمه نشسته ... گاهی پردهرو کنار میزنه قد و بالای قاسم نگاه میکنه ...
اما تو یه محمل یه خانومی نشسته ، احتیاج نیست پردهرو کنار بزنه ... جیگرپارهش توی بغلشه ... گاهی ملافهرو کنار میزنه میگه علی اصغر ... ببینم کربلا چه میکنی مادر ...
هرکی میخواد هرچیزی بگیره یا الله ... بسم الله ...
اونی که کربلا میخواد بسم الله ... اونی که معرفتشو میخواد بسم الله ... اونی که عاشقش شده بسم الله ...
علی علی علی ... لای لای علی ...
تو یه محمل یه خانومی نشسته ... گاهی پرده رو کنار میرنه قد و بالای عمو عباسشو نگاه میکنه ... زیر لب میگه الحمدلله ...
همه بیبیها توی محملها نشستند ... نوبت رسید به علیامخدره زینب ... حالا زینب میخواد بیاد سوار بشه ...
ای داد بیداد ...
جوونای بنی هاشم این بازوهای پیچیدهرو بهم گره کردند ، از درب خونه تا کنار محمل ، دیوار ساختند دوطرف ... نکنه دل شب ، چشم نامحرمی به سایهی قد و بالای زینب بیفته ...
خانوم رو با یه جلال و جبروتی آوردند پای محمل ... محمل بلنده ... بی بی زینب چه جوری سوار بشه ؟! ... پله میخواد ...
قمر بنی هاشم اومد زانو خم کرد ... علی اکبر محملرو گرفت ... خوده حسین اومد زیر بقلای زینبرو گرفت ...
آی زینب ...
فلک دارد سرِ آزار زینب
نخواهد گرمیِ بازار زینب
این جلال و جبروترو که دید ، این آسمون تاب نیاورد ...
گفت حالا یه کاری میکنم زینب ... دور فلک چرخید ...
عصر روز یازدهم ...
همین زینب میخواد سوار محمل بشه ... یه نگاه کرد دید یه طرف حسین افتاده ... کنار علقمه عباس افتاده ... خیمه دارالحرب علی اکبر و قاسم ...
خودش یکی یکی بانوانرو سوار کرد ، بچه هارو بغل خانومها سپرد ... حالا نوبت زینبه ...
یه نگاه کرد دید کسی نیست ... صدا زد حسین ... پاشو به داد زینب برس ...
حسین ....
این حسین خیلی کارا ازش برمیاد ...
هزارسال گذشت از حکایت زینب
هنوز مهدی صحرانشین سیه پوش استک
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
1. با رنج وآه.mp3
5.38M
🏴#شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
🏴#سبک_شور
مداح: کربلایی جواد مقدم
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
🏴#سبک_شور
مداح: کربلایی جواد مقدم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
با رنج و آه و حسرت
من دیگه خو گرفتم
برای آخرین بار
با اشک وضو گرفتم
کارم تو این اسارت
لحظه شماری بوده
همیشه روی قلبم
یه زخم کاری بوده
زخمی که بعد عمری
تازه ی تازه مونده
رمق برام نذاشته
از بس منو سوزنده
از زخم تازیوونه
زخم همه وجودم
ولی یه لحظه حتی
فکر خودم نبودم
هفتم امام مظلوم
موسیَ بنِ جعفرم من
به زیر تازیوونه
تو فکر مادرم من
آره درسته اینجا
خیلی شنکنجه دیدم
ولی به روی صورت
کی جای پنجه دیدم
فهمیدم اینجا مادر
چی کشیده از جراحت
کسی که زخم جونش
نداره خواب راحت ...
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
بسم الله الرحمن الرحیم
نوحه وفات حضرت رباب
اشعار..آرمین غلامی(مجنون)
ربابم واز داغت خون شد جگرم
ازفراغت حسینم چه آمد سرم
آه و واویلتا آه و واویلتا۲
ربابم و در این جا گل ها شد پرپر
جسم حسینم شده صد پاره پیکر
آه و واویلتا آه و واویلتا۲
ربابم و دیده ام گل های چیده
شش ماهه اصغر در بین خون آرمیده
آه و واویلتا آه و واویلتا۲
ربابم و غربتم را کردم احساس
نظرکردم پیکر بی دست عباس
آه و واویلتا آه و واویلتا۲
کرب وبلا جان من آمده بر لب
از داغ حسین و گریه های زینب
آه و واویلتا آه و واویلتا۲
در این جا با بی قراری،آمدرباب
کنار مقتل شده ای ازچه بیتاب
آه و واویلتا آه و واویلتا۲
بین گودالی جسم نور دو عین است
پیکر صد پاره ی شویم حسین است
آه و واویلتا آه و واویلتا۲
تکه ای بوریا بیآرید،درمقتل
پیکر صد پاره گذاریددرمقتل
آه و واویلتا آه و واویلتا۲
#آرمین _غلامی_(مجنون _کرمانشاهی)
#سبک_من_علی_مظلوم_خانه_نشینم
#وفات_حضرت_رباب
بسم الله الرحمن الرحیم
نوحه_زمینه حضرت رباب
شاعر،آرمین _غلامی(مجنون)
ربایی توعروس ،بیت علی، فاطمه ی زهرا
افتاده روی زمین پیکر تو،ز داغ کرب وبلا
توعروس فاطمه ای
نور چشمان همه ای
دیدی به روی خاک
بانو،تنی صد چاک
واویلا واویلا۲
ربایی وهمه گل های ولا تودیده ای پرپر
دیدی تو،غرقه به خون نقش زمین ،صدپاره صد پیکر
زد شرر داغ شان به جان
اشک تو گردیده روان
غنچه ی توچیدند
ز کینه خندیدند
واویلا واویلا۲
ربایی وگل زیبای توشد پرپر علی اصغر
کنار پیکر صد چاک حسین،تو میزنی بر سر
جسم او صد پاره تن است
اربا اربا ،خون بدن است
از این غم و ماتم
صبرت دگر شد کم
واویلا واویلا۲
ربایی و به کنار بدنش غربت شده احساس
گردیده کشته ی کین، جان حسین ،پاره تن عباس
دیده ای دست او جدا
فرق او از ستم دو تا
در علقمه افتاد
به راه دین جان داد
واویلا واویلا۲
رباب خسته دلی ،روی زمین پاره تن افتاده
بر روی خاک زمین غرقه به خون بی کفن افتاده
زد غمش بر جان شررت
ریزد اشکت از بصرت
ز شاخه شد چیده
لاله ی غمدیده
واویلا واویلا۲
ندیدی کرب وبلا ،برتن اوتکه حصیر آمد
از دیده بهر حسین بن علی سرشک غم سرزد
او بود نور عین تو
غرقه در خون حسین تو
رباب دلخسته
دوچشم خودبسته
واویلا واویلا۲
#آرمین_غلامی(مجنون _کرمانشاهی)
#سبک_ای_شامم_را_تو_سحر_از_چه_دگرسخن_نمیگویی
#سبک_ای_نامت_از_دل_و_جان
#عزای_حضرت رباب
#زمزمه #تصنیف
21 رجب
سالروز وفات حضرت رباب (س)
آتش بگیرد آنهمه مسجد که با وضو
او را کتک زدند، چه دینی چه باوری؟
ای زن که دیده ای سر همسر به روی نی!
دنیا ندیده است شبیه تو همسری!
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
بسم الله الرحمن الرحیم
#هیجدهم رجب بنابرروایتی ارتحال👇
#ابراهیم فرزند رسول خدا صلی الله علیه وآله
#ابراهیم فدایی امام حسین علیه السلام
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله ابراهیم را بسیار دوست میداشت، ولی در انتخاب بین او و امام حسین علیهالسلام امام حسین را برگزید.
ابن عبّاس میگوید: در محضر پیامبرخدا صلیاللهعلیهوآله بودم، فرزندش ابراهیم را بر زانوی چپ و حسین علیهالسلام را بر زانوی راست نهاده بود. گاهی ابراهیم را و گاهی حسین علیهالسلام را میبوسید. در این هنگام جبرئیل نازل شد و از جانب خداوند متعال برای پیامبر این پیام را آورد که: ای پیامبر! پروردگارت به تو سلام میرساند و میفرماید: من این دو فرزند را برای تو باقی نمیگذارم، یکی را باید فدای دیگری کنی(مورد امتحان الهی واقع شدی). پیامبر خدا صلی الله علیه وآله نگاهی به ابراهیم کرد و گریست. سپس نگاهی به حسین علیهالسلام کرد و گریست؛ فرمود: ابراهیم مادرش کنیز است و ابراهیم بمیرد، من ناراحت میشوم؛ اما مادر حسین، فاطمه است، پدرش، پسرعمویم علی است، که از گوشت و خون من است؛ هنگامیکه حسین بمیرد، دخترم محزون میشود، پسرعمویم محزون میشوم، من بر او محزون میشوم؛ من غمناک بودن خود را بر غمناکی آن دو بزرگوار ترجیح میدهم؛ ای جبرئیل! ابراهیم را از من بگیر، ابراهیم را فدای حسین علیهالسلام کردم. ابنعباس میگوید: پس از سه روز ابراهیم از دنیا رفت.هر وقت پیامبرخداصلیاللهعلیهوآله حسین علیهالسلام را میدید، او را میبوسید و در بر میکشید و لبهایش را بوسه میزد و میگفت: جانم به قربان کسیکه فرزندم ابراهیم را فدای او کردم.
منابع:
المناقب،ابن شهرآشوب ج۴ص۸۸
نفس المهموم محدث نوری ص ۱۰
#صلوات ختم کنید
#اللهم عجل لولیک الفرج
🏴 هجدهم رجب
💠 ۱- وفات ابراهیم فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله
🔹 در سال دهم هجری قمری ابراهیم فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفت. مادر این بزرگوار ماریه قبطیه بود. سن ابراهیم هنگام وفات به قولی ۱۸ ماه و چند روز، و به قولی یک سال و ده ماه و هشت روز بود.
💠 ۲- اول خلافت شوم یزید (لعنت الله علیه)
🔹 در این روز یزید ملعون خلافت غصب شده را در دست گرفت. سه روز بعد از مرگ معاویه و دفن او در ۱۵ رجب، یزید به دمشق آمد و کنار قبر او رفت و گریست. بعد از آن به کاخ رفت و تا سه روز بیرون نیامد. سپس در روز ۲۱ رجب به مسجد آمد و به منبر رفت و خطبه خواند.
📚 تقویم شیعه، نوشته استاد حجت الاسلام عبد الحسین بندانی، صفحه ۲۰۹-۲۱۰
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
🤞🤞بسم الله الرحمن الرحیم
متن روضه حضرت رباب
مداح..حاج آرمین غلامی
روضه ملیکه مخدره حضرت رباب سلام الله علیها🌹
درعزای شاه بی سر، مو پریشانی رباب
در کنار نعش پاره، دیده گریانی رباب
غرق درخون دیده جسم ،پاره ی شاه حرم
جان سپردی درعزایش ،ازچه ،بی جانی رباب
تو خزان باغ حیدر دیده ای درکربلا
شاهد افتادن جسمی به میدانی رباب
روی تل دیدی تو شمر بی حیا خنجر بدست
شدجدا سر از تن خورشید تابانی رباب
توحسین را دیده ای در علقمه با چشم تر
بی علمدار آن غریب عصر و دورانی رباب
دیده ای توکودکت را روی دستان پدر
سر زتن گشته جدا، با تیر برانی رباب
آمدی تو درپی فرزند زهرا دلغمین
تا ببوسی جای زهرا حلق عطشانی رباب
آمدی تو در میان قتلگه بهر وداع
جسم بی سردیده ای بر خاک غلتانی رباب
چیده ای اینگونه بوسه از رگ حلق شاه
دیده ای برپیکرش زخم فراوانی رباب
دیده ای تو بر لب قاری قرآن ،چوب کین
از فراز نیزه دیدی، صوت قرآنی رباب
دیده ای تودر مسیر کوفه تا شام خراب
بر فراز نیزه خورشید درخشانی رباب
دیده ای تو در کنار سفره ی قاتل مدام
رأس خونین حسین گردیده مهمانی رباب
دیده ای توطعنه و رقص زنان شام را
گرد سرهای شهیدان ازچه گریانی رباب
با لب محزون سرودی شرح غم «مجنون» چرا
غصه هاداری دگر از شام ویرانی رباب
#آرمین_ غلامی(مجنون)
روضه
جانم.یا حضرت رباب
امان از اون لحظه ای که مولامون امام حسین وقتی دید این طفل رو دستش داره پرپر میزنه عبا رو انداخت رو طفل هی میخواد به طرف خیمه برگرده ( اخه اقامون همه شهدا را به خیمه اورد) اما روای میگه نگاه میکردم( یا صاحب الزمان منو ببخش اقا) 😭چرا حسین مضطر شده ، هی میخواد به طرف خیمه بیاد ولی باز انگار پشیمون میشه ، میگه خوب نگاه کردم دیدم یه خانم جلوی خیمه منتظره ...فهمیدم خانم ربابه منتظره علی جانشه که سیراب برگرده😭
با هر زحمتی مولا علی رو اورد داره با نوک خنجر قبر کوچکی اماده میکنه (قربون بی کسی ات برم حسین) ..یه وقت شنید صدایی از پشت سرش داره میاد
صبر کن حسین جان ..آخه من مادرم ، من ربابم حسین ...اجازه بده برای آخرین بار علی جانم را در آغوش بگیرم
(مادرا هم ناله شوید با خانم رباب.. صدای ناله ات را ببر بالا . ..حالا که میتونی حالا که قوت داری وقتشه صدای ناله اتو ببری بالا ) 😭😭 امروز برای بی اولادین خیلی دعا کنید
ای وااای بی بی جااانم بمیرم برای ان لحظه ی عصر عاشورا ...ااااخخخ وقتی آب را برای این زن و بچه ها اوردن .. ااخخخخ وقتی چشمشان به آب افتاد ای وااای ای وااای
هر کسی ناله ای داره ..یکی میگه باباجون قربون اون لبای خشکیده و ترک خورده ات برم باباااا...بابا چطوری اب بنوشم بابااا... وقتی دیدم لبات از خشکی ترک خورده بود و خون ازش جاری بود😭
ااخخخ یکی صدا میزد عموجااانممم عمو عباس... بیا بین برامون آب آوردن ...عموجانم عموی باغیرتم عموعباسم عمو بیا عموجاااان ( یا باب الحوائج... شفای مریضا و ملتمسین دعا یادت نره)
اوج روضه*
ببین خانم رباب چیکار کرد ، ای واای بگم تو هم خوب ناله بزنیا همدردی کن با بی بی رباب
اومد گهواره خالی علی اصغرش رو برداشت داره هی صدا میزنه علی جااان علی اصغرم ، غنچه نشکفته ام علی ...بیا ببین برامون آب اوردن علی،
فقط بهم بگو علی جاان ... اگه من آب بنوشم..... اگه از سینه ام شیر جاری شه ... بگو به جای اشک خون از چشام جاری کنم اصغرممم😭😭
دشتی آخر روضه*👇👇
خداوندا اگر زهرا نمی سوخت
اگر مسمار در جسمش نمیدوخت
اگر درب حرم نشکسته بودن
اگر دست علی نابسته بودند
دگر تیری گلویی را نمی دوخت
شبانه دامن طفلی نمی سوخت
دگر زینب غریبانه نمی رفت
رقیه کنج ویرانه نمی رفت😭😭😭😭
از هویدای دلت بلند صدا بزن یااا حسیییین یاااا حسیبین
متن روضه حضرت رباب
مداح..حاج آرمین غلامی
🤞🤞متن روضه حضرت رباب
#یکشنبه۸/بهمن
#کرمانشاه
#،حسینیه کرم
مداح.حاج آرمین غلامی👇👇
👆👆بسم الله الرحمن الرحیم
❃﷽❃
#متن روضه رباب/ حضرت_علی_اصغر_
#بامداحی حاج آرمین غلامی
سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من...
┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄
ربابه دلخسته ، چشاش براه مونده
سه ساله با غصه ،تواشک و آه مونده
نمــونــده از جونش، خدادیگه جونی
نمیره ازیادش،اون پیکره خونی
ربابه مظلومه (۴)
رفته دیگه یارب، خنده از این لبهاش
حسیـــن تورفتی و !ربابه وغمهاش
بی تو حسین دنیـــاش،مث یه زندونه
گــواه تنهـــاییش، چشمـــای گریونه
ربابه مظلومه (۴)
سه سال ک موندم ، بیــــای دَمِ آخـــر
سر بزنی امشب ! به غربت همسر
ربابه مظلومه (۴)
کناره قبرتو، مونده به اشک وآه
به وقت جــون دادن،میگه بیا ای شاه
پیـــرهن خـــونینت ،ارتو نشـــون داره
رباب داره بارون،ازدیده میبــاره
ربابه مظلومه (۴)
مصیبتی داره، برای یک همسر
ببینه تو گـــودال ، یه پیـــکر بی سر
رباب وگودال و ، پیکـــرتو بی سر
دیده سرخنجر ،،پاره کی حنجر
ربابه مظلومه (۴)
رباب وتنهایی، غـــروب عاشورا
خیمه هامی سوختن از آتیش اعدا
رباب دلخسته ، خیلی پریشونه
بیاد شـــش ماهــه لالایی میخونه
ربابه مظلومه (۴)
┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄
⬅️میگفت مسافر بودم از شهری به شهر دیگه میرفتم، وسط جاده، وسط راه ، ماشینم خراب شد، با زن و بچه کوچیکم موندم گوشه خیابون...
از ماشین پیاده شدم هر چی دستمو بلند میکردم، بهم اعتنا نمیکردند ماشینا رد میشدند، خدا چه کنم گرماست سوز عطشه،، خدا چه کنم نگام کنند...
میگه یه وقت خانمم صدا زد آی مرد، بیا قنداقه بچمو رو دست بگیر....
(آ گرفتی میخوام چی بگم)....
گفت قنداقه بچمو رو دست گرفتم اومدم وسط خیابون،،،،
میگه یه مرتبه دیدم یکی یکی ماشینها نگه داشتند....ایستادند
آقا چیه..
آقا مشکلت چیه...
آقا چیزی شده...
.....میگه همونجا قنداقه رو بغل گرفتم...
شروع کردم گریه کردن...
هی گقتم حسین حسین حسین....
مگه حسین قنداقه رو دستش نبود کربلا.....
چه کردند با دل ابی عبدالله...
چه کردند با جگر گوشه ابی عبدالله....
امان از دل حسین...3
یا حسین3...
یه لحظه دلتو ببرم کربلا و التماس دعا...آی حاجت دارا، آی گرفتارا، آی جوون دارا،،
⬅️خدا لعنت کنه حرمله رو ..
وقتی مختار قاتلان شهدای کربلا رو گرفت، حرمله رو هم گرفت...
صدا زد حرمله تو که اینقدر سنگدل هستی، اینقدر بیرحم هستی، شد تو کربلا دلت بسوزه...
◀️گفت بله امیر یه جا تو کربلا خیلی دلم سوخت....
(کدوم لحظه بود ای نانجیب)...
گفت اون لحظه ای دیدم حسین قنداقه علی اصغر رو زیر عبا گرفت داره از میدان بر میگرده...
یه قدم سمت خیمه بر میداره ....
دو قدم برمیگرده...
خدا چه کنه حسین..
مادرش رباب چشم انتظاره...
جواب مادر چشم انتظارو چی بده..
زخمــایی که دیدم، تو کربلا خوردی
چطور ی ،ای بانو، دووم تو آوردی
رباب دلخسته،کربلایی شد
دارم میرم زینب،فصل جدایی شد
ربابه مظلومه (۴)
✅ #بامداحی حاج آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
حسینیه کرم/یکشنبه۸/بهمن۱۴۰۲
#_ویژه_ذاکرین وسخنرانان
#برای_دیگران_بفرستید
.
🏴١٨ رجب ، سالروز وفات ابراهیم فرزند پیامبر اعظم ( ص)
✍شاعر:محمود تاری (یاسر)
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
اَلسَلام ای خاتم پیغمبران
ای چراغ دیده ی حق باوران
هجده ماه رجب قلبت شکست
گرد غم بر چهره ی ماهت نشست
ای رسول کردگار ذوالمنَن
دیده ای داغ عزیز خویشتن
داغ فرزندی که اشکت را گرفت
شعله اش در آسمان مأوا گرفت
آتشی کز غم به دل ترسیم بود
داغ فرزند تو ابراهیم بود
آه از آن داغی که بر جانت نشست
کودک والامقامت دیده بست
گریه ها کردی برای رفتنش
سخت باشد سخت حتی گفتنش
بس که سوزان شد دلت از این عزا
گفته ای : اُولادُنا اَکبادُنا
ای که آهت شعله ها افروخته
قلب پاکت زین مصیبت سوخته
دادی از کف کودکت را ای رسول
گشته ای از داغ هجرانش ملول
گرچه فرزندت به طفلی جان سپرد
تیر اما بر گلوی وی نخورد
گرچه شد از داغ او قلبت حزین
تشنه لب هرگز نبود آن نازنین
گرچه رفت از دست تو آخر گلت
روی دستانت نشد پرپر گلت
داغ ابراهیم گر آمد پدید
مادر اما طفل خود خونین ندید
کربلا طفلی به خون غلتید و رفت
جامه ی گلگون به تن پوشید و رفت
**
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین