eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39.4هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
363 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺🙏 مدیریت وتبلیغات 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|⇦•از ما كه گذشت الهي... و توسل ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده به نفس کربلایی امیر برومند •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ از ما كه گذشت الهي هيچ كس از سفر جا نمونه از ما كه گذشت الهي هيچ كی ديگه تنها نمونه دلم بد جوري شكست هر كاري كردم نشد كه برم آقا اين همه زائر، زيادي بودم نبرديم حرم چشماتو بند خيال كن با زائرايي چشماتو ببند خيال كن كه الان كرب و بلايي ميام به زودي پيشت، قرارمون حرم ايشاالله تعبير ميشه رؤيام بحق چادرِ زهرا * در كتاب بشارة المصطفي نوشته: اولين زائر قبر سيدالشهدا عليه السلام، جابر بن عبدالله انصاري بود، عطيّه ميگه: ما به همراه جابر به قصد زيارت اومديم سمت كربلا، به محض اينكه رسيديم كربلا، جابر رفت سمت نهر فرات غسل كرد، لباس پاكيزه پوشيد، عطر زد، هر قدم كه بر ميداشت ذكر ميگفت، ياد خدا بود، تا رسيديم كنار قبر ابي عبدالله، گفت: عطيّه دست من رو بذار رو تربتِ ابي عبدالله، تا دستش رو گذاشتم از هوش رفت، آب آوُرديم به صورتش زديم، به هوش اومد، عطيه ميگه: جابر سه مرتبه صدا زد: يا حسين! يا حسين! يا حسين! "حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَه؟" چرا جوابِ جابر رو نميدي؟ خود جابرِ جواب خودش رو داد: جابر! چه جوري توقع داري جوابت رو بده، در حالى كه ميان خون آغشته شده و بين بدن و سرش جدايى افتاده... عطيه ميگه ما تنها زائر نبوديم، نگاه كرديم ديديم آروم آروم يه كاروان ديگه اي هم داره نزديك ميشه، اين بچه هاي كوچيك مثل برگ خزون از روي ناقه ها خودشون رو روي زمين مينداختن، هر كي مي اومد سَرِ قبر عزيزش، حضرت زينب سلام الله عليها اومد خودش رو انداخت روي قبر برادرش ابي عبدالله، صدا زد: حسينم! يادته وقتي جنازه ي بچه هام رو از ميدان بر مي گردوندي من از خيمه بيرون نيومدم كه تو خجالت نكشي، اصلاً سراغ بچه هام رو هم نگرفتم، حالا داداش! ازت ميخوام سراغ رقيه ات رو از من نگيري، آخه اينقدر توي خرابه گريه كرد، اينقدر اشك ريخت، بهانه ي تو رو گرفت، نيمه ي شب بود،اون نانجيب صدا زد: سَرِ تو رو بيارن بندازن جلوش آرومش كنن... تا چشمِ كم سوش به سَرِ بريده افتاد، صدا زد:* بابا! زدنم دستامو بسته بودن و با پا زدنم بابا! زدنم جلو چشم بقيه دخترها زدنم بد جور زدنم تا اونجايي كه داشتن زور زدنم بابا! زدنم با سنگ از نزديك و دور نزدنم *بابا! تو دل شب گم شدم؛ زجر نامرد اومد منو پيدا كرد منو با موهام از زمين بلند كرد...* چه حرفاي بدي كه نشنيدم زخمِ زَبونا لاغرم كرده غصه ي معجر رو نخور، عمه يه پارچه ي پاره سرم كرده چشام درست نمي بينه چون كه هر جفت گونه هام ورم كرده از صبح باباجون! تا شب زدنم جلو چشاي عمه مون زينب زدنم حتي با سر نيزه روي مركب زدنم گرسنه بودم و دل سير زدنم زن و مرد و بچه و پير زدنم دستمو بستن و با يه زنجير زدنم تو بازار برده ها باباجون نپرس ازم سَرِ چي دعوا شد سرعمو رو تاکه دور دیدن روشون به روی دخترا واشد
|⇦•بهمت ريختن... و توسل ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده به نفس کربلایی امیر برومند •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *حضرت زينب سلام الله عليها اومد علقمه ديد يكي از بچه ها كنار قبر عموش عباس داره زار زار گريه مي كنه، آروم هم نميشه، سئوال كرد: چي شده عمه جان؟ گفت: عمه جان! اين قبر عموجانم عباسِ؟ چرا اينقدر قبر عموم كوچيك شده؟ مي دوني چرا؟... وقتي كلاه خود از سر عباس افتاد، نانجيبي اومد پاشو گذاشت تو ركاب اسب، عمود آهن بلند كردن كارِ هر كسي نيست، تا اين عمود رو به سر زد.. عباس با صورت رو زمين افتاد،ريختن سر عباس...* بهمت ريختن پاشو اميدِ من بهمت ريختن كم دست و پا بزن آب به خيمه نرسيد فداي سرت حسين قامتش خميد فداي سرت بيا برگرد خيمه اي علمدارم منو تنها نگذار اي علمدارم سقاي دشتِ كربلا، اباالفضل، اباالفضل، اباالفضل دستش شده از تن جدا، اباالفضل، اباالفضل، اباالفضل *بشير اومد توي مدينه، براي اُم البنين شرح ميده از كربلا، خانوم جان! يكي يكي بچه هات رو كشتن، اُم البنين فرمود: از حسينم چه خبر؟ خانوم جان! عباست رو هر دوتا دستاش رو جدا كردن، خانوم جان! مشك رو به دندون گرفت... باز اُم البنين صدا زد: از حسينم چه خبر؟ گفت: خانوم جان! اميد عباست رو نا اميد كردن، تا تير رو به مشك زدن، اميد عباس هم نا اميد شد، عباست رو هم کشتن ، خم به اَبرو نیاورد گفت: بشیر! عباسم ، پسرهام همه فدایِ عزیزِ زهرا .. از حسین چه خبر؟!.. یه وقت بشیر صدا زد خانم حسین رو هم کشتن .. اينقده گریه کرد از حال رفت .. وقتی بهوش آمد گفت بشیر تو حرف هات گفتی عمودِ آهن به فرقِ عباسم زدن .. اینو دیگه باور نمیکنم .. چه کسی جرات کرده عمود به سر عباس بزنه .. گفت خانم آخه اول دستاش رو از بدن جدا کردن .. گفت بازم باور نمیکنم ، تیغ به کف عباسم باشه کسی یارایِ مقابله کردن باهاش رو نداشته و نداره ..عرضه داشت آخه خانم شمشیر به دست نداشت .. سوال کرد مگه کجا بوده؟.. گفت: خانوم رفته بود آخه آب بیاره نانجیبا دورش کردن ، مشکشُ سوراخ کردن .. یه وقت دیدن رو خاک ها نشست هی صدا میزنه حسین .. زینب جان، سکینه جان ببخشید من شرمندۀ شما شدم .. عباسمُ حلال کنید .
کربلایی امیر برومند_اربعین حسینی - روضه - امیر برومد-1671611949.mp3
7.03M
|⇦•از ما كه گذشت الهي... و توسل ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده به نفس کربلایی امیر برومند •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◦•●◉✿ اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُِ ✿◉●•◦ ●هوای این روزای من هوای کربلاس حرم دوای بر همه تموم نوکراس ■خودت بهم بگو که اربعین کجا برم چه خاکی رو سرم کنم اگه حرم نرم برام عذابه که یه گوشه ای بشینمو با گریه عکس سال قبلمو ببینمو ★بیا وُ واسه ی من این شبا دعا بکن بیا وُ حالِ نوکرت رو ،رو به راه بکن دلت میاد آقا دلم شکسته شه نمیشه که نرم وَ راهها بسته شه میترسم آخرش حرم ندیده جون بدم خودم می‌دونم که یه نوکر بدم آقام آقام اقام.... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍تایپ:نوکرالحسینღ
Untitled 11.mp3
9.01M
❁﷽❁ ‌ 🎧 فایل صوتی👆 🎙بانوای: امیر برومند 🎼سبک: 🖊 ◔͜͡◔عنوان: ''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از روضه دفتری
. 🎙 #⃣ #⃣ #⃣ "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن" وَ عَلى اَنصارِ الْحُسَیْن وَ عَلى زَوَّارِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ     مرگ من بود دمي کز تو جدايم کردند درهمان گوشه ي گودال فدايم کردند   دوستانم که نبودند بگِريند به من دشمنانم همگي گريه برايم کردند   *داداش! فقط امروزِ بچه هات سيلي نخوردن، هر وقت بچه هات گفتن: بابا! سيلي و تازيانه خوردن...*   من که خود راهنماي همه عالم بودم سَـِر خونين تو را راهـنمايم کردند  *حسين جانم! خيلي جاها آرزوي مرگ كردم...* هر کجا خواستم از پاي دراُفتم ديدم کودکان دست گشودند و دعايم کردند *خدا نياره آدم يه امانتي بهش بدن، اون وقت اين امانتي خداي نكرده عيبي پيدا كنه...* خجلم از تو كه گم گشته امانت هايت بر سر خار دويدند و صدايم کردند  *خدا هيچ كسي رو دشمن شاد نكنه...* گريه ها داشتم از دوري روي تو ولي خنده ها بود که بر اشکِ عزايم کردند *هر چه من گريه كردم اونا خنديدن، هر چه من ناله زدم اونا خنديدن... چقدر گريه براي سَرِ بريده ي توكردم، حتي زن خولي هم مي گفت: چقدر سرت رو ناشيانه بريدن...  وقتي حضرت زينب سلام الله عليها روز اربعين از ناقه پايين اومد، يه نگاهي به دور و برش كرد، صدا زد: كجاست علي اكبر؟ كجاست قاسم؟...* همرهانم که گرفتند غبار از محمل همه در خاک فتادند و رهایم کردند تا دم مرگ طرفدار تو بودم ای دوست دشمنان یکسره تحسین به وفایم کردند این اسارت همه جا عزّت من بود حسین که پیام آورِ خون شهدایم کردند   👇
Majid Bani Fatemeh - Yara Delbar O Deldar (320).mp3
15.48M
یارا دلبر و دلدارا ماه جهان ♬♫♪ آرا میکشد عشق تو آخر سر ما را جانا سید و مولانا حضرت سلطانا ♬♫♪ تشنه تو هستم سید العطشانا جانم جانم به صدای نوکرات به ♬♫♪ دلهای مبتلات به مسیر اربعین به نجف تا کربلات جانم جانم به شفای تربتت به ♬♫♪ پر علامتت به دلی که میتپه برای زیارتت یار بطلب سید و مولا بطلب ♬♫♪ خسته ام آقا به علمدار بطلب یار بطلب سید و مولا بطلب ♬♫♪ خسته ام آقا به علمدار بطلب یارا دلبرو دلدارا ماه جهان آرا ♬♫♪ میکشد عشق تو آخر سر ما را جانا سید و مولانا حضرت سلطانا ♬♫♪تشنه تو هستم سید العطشانا جانم جانم به صدای نوکرات به ♬♫♪ دلهای مبتلات به مسیر اربعین به نجف تا کربلات جانم جانم به شفای تربتت به ♬♫♪ پر علامتت به دلی که میتپه برای زیارتت یار بطلب سید و سالار بطلب ♬♫♪ خسته ام آقا به علمدار بطلب یار بطلب سید و سالار بطلب ♬♫♪ خسته ام آقا به علمدار بطلب دردم هر نفس و هردم دور تو ♬♫♪ میگردم سینه زدن یعنی سینه سپر کردن آهم یک دم کوتاهم جز تو نمیخواهم ♬♫♪ روضه ی تو تنها سیر الی اللهم جانم جانم به قبار مقدمت به غم ♬♫♪ محترمت به طلوع کربلا به غروب حرمت جانم جانم به سپاه تو حسین به ♬♫♪ نگاه تو حسین به کسی که اومده تو پناه تو حسین آه بطلب آمدم ای شاه بطلب آه ♬♫♪ بطلب آمدم ای شاه بطلب سینه زنو تا حرم ماه بطلب ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
۱۳ (اربعین) ای مونس و یار من(بر تو شده ام زایر)۲ بنگر که غم و اندوه(گشته ز رخم ظاهر)۲ من زینب حماسه آفرینم ای برادر زایر اربعینم ای برادر حسین وای از غریبی۲ ای نور دل زینب(من زینب تو هستم)۲ در کرب و بلای تو(جان بر لب تو هستم)۲ زده داغ تو بر دل من شرر با تو گویم من از رنج این سفر ای برادر حسین وای از غریبی۲ با اهل حریم تو(می سوزم و محزونم)۲ بنگر به من غمگین(از داغ تو دلخونم)۲ آمدم اما بی ماه مدینه می سوزند با من رباب و سکینه ای برادر حسین وای از غریبی۲ مهر تو عجین باشد(با آب و گل زینب)۲ بعد تو حسین جانم(خون گشته دل زینب)۲ بعد از تو آتش زد دشمن به خیمه سر پاکت را زد بر روی نیزه ای برادر حسین وای از غریبی۲ بعد از تو برادرجان(بی صبر و شکیبم من)۲ گریان شهیدانم(تنها و غریبم من)۲ بعد از تو دشمن بر زخمم نمک زد کودکان تو را هر دم کتک زد ای برادر حسین وای از غریبی۲ بعد از تو برادرجان(خون شد جگر زینب)۲ بنگر قد خم گشته(سوز و شرر زینب)۲ دشمن دین خدا بی بهانه بر اهل حرم زد با تازیانه ای برادر حسین وای از غریبی۲ بعد از تو عدوی تو(ما را به اسیری برد)۲ از بس که کتک خوردند(هر غنچه ی تو پژمرد)۲ خون شد دل همه در شهر کوفه تا سر پاکت زد بر نی شکوفه ای برادر حسین وای از غریبی۲ طول سفر زینب(با شمر لعین شد طی)۲ در رو به روی خواهر(بوده سر تو بر نی)۲ کشیدم برادر رنج و مشقت خون شد جگرم زین داغ و مصیبت ای برادر حسین وای از غریبی۲ رنج و غم بسیاری(در شام بلا دیدم)۲ آن رأس پر از خونت(در تشت طلا دیدم)۲ با قرآنت زدی تو دم از محبوب یزید بی حیا زد بر لبت چوب ای برادر حسین وای از غریبی۲ رقیه گل عصمت(شد چیده ز گلخانه)۲ در نیمه ی شب شد دفن(در گوشه ی ویرانه)۲ از این مصیبت شد جان من بر لب سراغ دخترت مگیر از زینب ای برادر حسین وای از غریبی۲
(بسم رب الحسین ) با گذشت قرن ها و سالیان متمادی از واقعه عاشورا مکتب امام حسین(ع)همچنان پابرجاست وازتاریخ، زمان ومکان فراتر رفته است... چنانی که خدا باقیست هر کاری که بشر بنام خدا و یاد اوانجام دهد اثرش باقی خواهد ماند... امام حسین(ع) عملاً به جهانیان اثبات کرد که: حق همواره پابرجاست وسرانجام باطل جزبه فلاکت ونابودی ختم نمیشود. در مسیر پیاده روی مشاهده می‌شوند ملّیت ها ومذاهب مختلف که درمقابل شهامت وشجاعت امام حسین سر تعظیم فرود می آوردند.  آتش عشقی که درهر اربعین در قلب مؤمنان شعله ورمیشود آنها را به کربلا می‌کشاند تا شجاعت وکمال اربابشان را فریاد بکشند فریادی که گوش دشمنان شان را کر می‌کند. زائران در هوای حق همانند یاران امام حسین  ودر سایه مهدی صاحب الزمان خونخواه کربلا هستند. نویسنده:خدیجه علیپور اُناری
این چهل روز عدو سنگ به ما زد بد زد هر که آمد غم من دید مرا زد بد زد شد چهل روز نه،انگار چهل سال گذشت غمت آتش به دل ارض و سما زد بد زد نرود از نظرم صحنه ی گودال حسین هر که دور از بدنت بود جدا زد بد زد پیش چشمان ترم حلقه به دور تو زدند پیرمردی به تنت آه عصا زد بد زد من خودم از روی تل دیدم و فریاد زدم شمر بر پهلوی تو ضربه ی پا زد بد زد تا درآورد عدو جسم علی را از خاک سر او را به سر نیزه که جا زد بد زد یک شب از ناقه زمین خورد یتیم تو حسین زجر آمد چقدر طفل تو را زد بد زد نشود قسمت کافر لگد زجر ای کاش که از آن ضربه عزیز تو صدا زد بد زد سر بازار به ناموس تو می خندیدند خصم دانی که چرا طعنه به ما زد بد زد دشمنی داشت عدو با علی از بدر و احد که نوامیس تو را در همه جا زد بد زد محمود اسدی
پیری زمین گیرم، صبوری ناخوش احوال حس می کنم افتاده ام از شیب گودال یادم نرفته ذوالجناح بی سوارت یادم نرفته دختران بی قرارت یادم نرفته سنگ بر آیینه ات خورد یادم نرفته چکمه ای بر سینه ات خورد یادم نرفته گریه ام سیلاب می شد طفلی رقیه پابه پایم آب می شد زهرا شدم، در تنگنا آتش گرفتم من زودتر از خیمه ها آتش گرفتم از کربلایت زخمی و بی بال رفتم با چشم هایی تار از گودال رفتم از حال و روزم بی خبر بودم برادر با شمر و خولی همسفر بودم برادر با دست خالی جنگ آن اغیار رفتم با چادر خاکی سر بازار رفتم زخم زبان از شهر پر نیرنگ خوردم در کوفه از شاگردهایم سنگ خوردم از ازدحام کوچه ها رنجید زینب از هم محلی، کم محلی دید زینب همسایه ای داغ دلم را تازه میکرد چادر نمازم را سرش اندازه میکرد خاکستر غم، بر سر من ریخت کوفه خورشید را از شاخه ای آویخت کوفه رفتم، برای ماندن اسلام رفتم با آستینی پاره شهر شام رفتم از خنده های ساربان رنجید زینب آخر سرِ دروازه را هم دید زینب از راه های سخت و بی برگشت رفتم با دست هایی بسته پای طشت رفتم پیراهنت را سوختم تا پس گرفتم با خونِ دل عمامه ات را پس گرفتم در قتلگاه غم، زمین گیرم برادر دارم به قتل صبر می میرم برادر وحید قاسمی
سحر چون پیک غم از در درآید شرار از سینه، آه از دل برآید درای کاروانی از وطن دور به گوش جان ز دیوار و در آید گمانم کاروان اهل‌بیت است که سوی کعبهٔ دل با سر آید گلاب از چشم هر آلاله، جاری‌ست که عطر عترت پیغمبر آید پس از یک اربعین اندوه و هجران به دیدار برادر، خواهر آید همان خواهر که غوغا کرده در شام همان ریحانهٔ پیغمبر آید همان خواهر که با سِحر بیانش به هر جا آفریده محشر آید همان خواهر که کس نشناسد او را به باغ لاله‌های پرپر آید... اگر از کربلا، غمگین سفر کرد کنون از گَرد ره، غمگین‌تر آید نوای «وای وای» از جان زهرا صدای «های های» حیدر آید از این دیدار طاقت‌سوز ما را همه خون دل از چشم تر آید غم‌آهنگی به استقبال یک فوج کبوترهای بی‌بال و پر آید بیا با این کبوترها بخوانیم سرودی را که شام غم سرآید: «شمیم جان‌فزای کوی بابم مرا اندر مشام جان برآید گمانم کربلا شد عمه! نزدیک که بوی مُشک ناب و عنبر آید به گوشم عمه! از گهوارهٔ گور در این صحرا، صدای اصغر آید مهار ناقه را یک دم نگه‌دار که استقبال لیلا، اکبر آید ولی ای عمه! دارم التماسی قبول خاطر زارت گر آید، در این صحرا مکن منزل که ترسم دوباره شمر دون با خنجر آید» محمد جواد غفورزاده
از جان خود اگرچه گذشتم به راحتی دل كنده ام ولی زتنت با چه زحمتی ميخواستم به پات سرم را فدا كنم اما به خواهر تو ندادند مهلتی كی گفته قطعه قطعه شدن درد آور است؟ مُردن به عشق تو كه ندارد مشقتی بهتر نبود جای تو من كشته ميشدم؟ بی تو چگونه صبر كنم.... با چه طاقتی؟ از بس برای زخم لبت گريه كرده‌ايم چشمی نديده‌ام كه نديده جراحتی تو رفتی و غرور حريمت شكسته شد هنگام غارت حرم آن هم چه غارتی آتش زدند خيمه ما را و بعد از آن دزديده شد تمامی اشياء قيمتی اين بچه ها تماميشان لطمه خورده‌اند با من ولی به شكوه نكردند صحبتی كم مانده بود خم بشوم كم بياورم از دست تازيانه بی رحم لعنتی غصه نخور حقير نشد خواهرت حسين از فتح شام آمده‌ام با چه هيبتی شرمنده‌ام رقيه تو در خرابه ماند لطفی كن و سراغ نگير از امانتی عباس اگر نبود اسارت چه سخت بود ممنونم از حمايت آن چشم غيرتی مصطفی متولی  
سلام ای هستی ام،بعد از چهل شب دوباره آمدم ، بهر ملاقات توهم نشناختی من را برادر ؟ ببین من زینبم ، پیر و مکافات چهل شب لحظه هایم را شمردم چهل شب تلخ بوده طعم اوقات مپرس از چین روی گونه هایم که پیرم کرده شبهای خرابات یواشی بینمان باشد نگویی به عباس از منو بزم اهانات خدارا شکر عباسم ندیده جسارتهای در دروازه ساعات برایت از سفر آورده ام من به جای دخترت یک جامه سوغات عدو بر روی اسب وما پیاده نکردند هیچ اطفالت مراعات حجابم معجری صد پاره اما منو بی معجری ؟ هیهات هیهات! ولش کن من به اینجا نامَدَم تا سر قبر تو بُگشایم شکایات ببینم راستی زخمت چطور است؟ هنوزم سوز دارد زخم رگهات؟ پس از بزم شراب و خیزران من چهل شب دیده ام کابوس لبهات محمد کابلی
چگونه با تو بگویم چگونه خواهر رفت تمام سوی دو چشمم پس از برادر رفت به جای آن همه تیری که بر تنت آمد لباس کهنه و انگشتر مطهر رفت صدای حرمله می آمد و نوای رباب کنار نیزه طفلش زهوش مادر رفت حرم در آتش دختر نفس نفس میزد نگاه ها پی غارت به سمت دختر رفت مهدی محمدی
چه شد عزیز دلم بینمان فراق افتاد ... و آن چه را که نمی باید اتفاق افتاد ... چقدرغنچه نرگس که یک به یک پژمرد چقدر میخـک و مـریم ، کـف اتاق افتاد نیامدی و رسید "اربــعین" و جا ماندم دلم هـوای تو کرد و دوباره طاق افتاد میان مـا و نجـف ، راه سبـز ِ مشـّایه پیاده رفتن ِ تا ، "کــربلا" فراق افتاد شب زیارتـی ِ جـدّتان ، هـمین هـفته اگـر گـذار شمــا ، در ره عــراق افتـاد ... تورا به عّمه سه ساله ، که از پدر جا ماند تورا به صورت ماهش که در محاق افتاد همین که اذن دخول از لب تو جاری شد همینکه چشم قشنگت بر آن رواق افتاد... بخوان "زیـارت عـشق" و سلام ما برسان بگو که این دل عاشـق به اشتیـاق افتاد روح الله قناعتیان
نام تو زینتِ هر زمزمه یابنَ الزهرا میدهیمَت قسمِ فاطمه یابنَ الزهرا یابنَ مظلوم! قسم بر غمِ زهرا برگرد شرمساریم ز روی تو ، ز صحرا برگرد یک مُحرم ز غمت خانه تکانی کردیم گریه بر جدِّ غریبت همگانی کردیم کارِ ما، نالۀ یابن الحسنِ تنها نیست آنکه یک عمر شعاریست، یقین از ما نیست ما که از کشتۀ بی غسل و کفن میگوئیم با مخاطب ز دلِ روضه سخن میگوئیم ما اگر نامه نوشتیم بیا، با خون بود همچو زهرا ز فدک، صورتمان گلگون بود ما گرفتار حسینیم، خدا شاهدِ ماست تا ابد یارِ حسینیم، خدا شاهدِ ماست کِی دگر مسلمِ دوران سرِ بازار شود «نگذاریم دگر واقعه تکرار شود» مَردِ میدان عمل، پای ولی می‌ماند در رکابِ سپهِ سید علی می‌ماند پشت بر راه امام و شهدا باشد، ننگ نهَراسیم ز تهدید و ز تحریم و ز جنگ ما سخن را ز لسان شهدا میگوئیم «نَـه» به هر لایحۀ بی سر و پا میگوئیم با شما دوست و با دشمن تان در حربیم آگه از بَد دلی و توطئه های غربیم مُزدِ ما را سفر کرب و بلا خواهد داد اربعین پاسخِ هر توطئه را خواهد داد تا که در راهِ حرم، با قدَمت همراهیم کِی چنان کور دلان از رَهتان گمراهیم ما ز تو ، غیر ترا هیچ نخواهیم بیا جز توَلای شما هیچ نخواهیم بیا محمود ژولیده
باز هم اربعین رسیده بیا باز هم از تو بی‌خبر ماندم عاشقانت زیارتت کردند من ولی باز پشت در ماندم روز و شب غبطه می‌خورم آقا به کسانی که با تو مأنوسند عاشق و بی‌قرار و بی‌تابند دست و پای تو را که می‌بوسند دیدن تو به من نمی‌آید تو کجا و نگاه هر جایی من اگر آن‌چه خواستی باشم تو سراغم به خواب می‌آیی؟ نکند عاق کرده‌ای من را نکند صبرتان سر آمده است گر عتابم کنید حق دارید هر گناهی ز من بر آمده است خواستم تا ببینمت در خواب به نگاهم اجازه داده نشد خواستم تا به کربلا بروم با رفیقان خود پیاده، نشد! بین آن کاروان و جمعیت چه کسی با تو هم‌قدم شده است؟ خوش به حال کسی که با گریه با شما راهی حرم شده است در حرم روضه‌خوان خودت هستی روضه‌ی کاروان جان بر لب بین روضه بلند می‌گویی: به فدای تو عمه‌جان زینب... تا رسیدند در دو راهی عشق ساربان گفت که کجا برویم؟ پاسخی آمد از حریم حسین همه گفتند کربلا برویم تا رسیدند لحظه‌ای ماندند در سکوتی که چهره‌ها شد مات زد به سینه غریب بی‌کفنم باز شد بغض عمه‌ی سادات به زمین خورد از سر محمل تیر غم‌ها به قلب بانو رفت با ادب نیت زیارت کرد سوی یارش به روی زانو رفت خواست تا درد دل کند اما مگر این گریه‌ها امان می‌داد یک نگاهی به دور خود انداخت سر خود را فقط تکان می‌داد السلام علیک یا مظلوم السلام علیک یا عطشان السلام علیک یا بن علی السلام علیک یا عریان ای برادر نمی‌برم از یاد که چگونه به خاک افتادی زیر گرمای آفتاب آن روز با لب تشنه، خسته، جان دادی ای برادر نرفته از نظرم اکبرت را که ارباً اربا شد بعد عباس میر لشکر تو پای دشمن به خیمه‌ها وا شد به خدا ای عزیز لب‌تشنه داغ یک قطره آب کشته مرا بین این گریه‌های اهل حرم گریه‌های رباب کشته مرا غرق گریه رباب می‌گوید که دل پاره پاره را بردند با سه‌شعبه به روی دست پدر طفلک شیرخواره را بردند پسرم با خیال تو هر شب دست بر سینه می‌فشارم من گرچه ماندم خجالتت آن‌روز ولی امروز شیر دارم من گریه را کم کنید دخترها کمی آرام اصغرم خواب است گل نازم علی علی لا لا مادرت چهل شب است بی‌تاب است مجتبی شکریان
ای مرادلبر و دلدار رسیدم ازسفر ای مرا شمعِ شب تار رسیدم ازسفر من چهل روز حسین زخم زبان ها خوردم وای من اینهمه آزار رسیدم زسفر این چهل روز دگر روزِ مرا شب کرده که چه در خواب و چه بیدار رسیدم ازسفر بغضِ دیدار به گلو بسته دگرآهم را من بدین آهِ شرربار رسیدم ازسفر گُر گرفته جگرم از ستمِ مردم شام من ز بی مهریِ اغیار رسیدم ازسفر دست نیرنگ پیِ یاری نرسیده است به ما وای ازاین قوم ستمکار رسیدم ازسفر دور تا دور تنم هلهله میکرد سنان همچنان خسته از این کار رسیدم ازسفر آن لبِ تشنه تورا بُرد به گودالِ عطش از غمت قافله سالار رسیدم ازسفر لب من روضۀ طفلان حرم میخواند باغم روی علمدار رسیدم ازسفر درپی علقمه و بوی گل یاس علی آمدم باتن بیمار رسیدم ازسفر 🔸شاعر:
حضرت زینب (س)-اربعین بعدچهل روز سره قبرتو آمده زینب به بره قبره تو شکوه کند ازغم این روزگار دیده ی زینب شده ازگریه تار با سر تو همسفرم یاحسین شکسته شدبال وپرم یاحسین کبوترت بی پروبی ‌بال شد یک چله داغ تو چهل ‌سال شد خنده به چشمان ترم میکنند شعله نثار جگرم میکنند کوفه کناره محملم صف‌ زدند رقص‌کنان، خنده‌ زنان کف ‌زدند خواهره تو در ملاء عام بود مونس او سنگ لب ‌بام بود چشم به رخساره رخت دوختم ازاثره سوختنت سوختم داده ای از نیزه به خواهر سلام به هرکجا توبوده ای هم‌ کلام    زهرطرف چشم تو سوی من است راس تو آن قبله ی روی من است ببین پی عرض سلام آمدم خسته و پیروز ز شام آمدم بوده به چشمت نگه فاطمه بر سر نی هم‌ سخن ما همه وای اگر شانه به مویت زنم بوسه به رگ‌های گلویت زنم آمده ام شکوه زشامی کنم شکوه ای از بی احترامی کنم اشک دوچشمان مرا پاک کن کنار قبرت تومرا خاک کن تشنه آبی به فدای تو ‌آب همره من آمده عشقت رباب بگوحسین غنچۀ پرپرم کو بگوبه من علی اصغر کو ز شام وکوفه آمدم در حرم سوی تو ای یار طواف آورم رسیده ام ای همه جا همرهم گزارش این سفرم رادهم زنده قیام تو زنامم بپاست نام تو در خطبۀ شامم بپاست تیغ علی بین زبان من است وحی خدا بین بیان من است یک چله سختی زغمت ساختم لرزه به دشمنانت انداختم رقیه گردیدپیام‌ آورت مانده در آن خرابه هادخترت رقیه پای سرت آرام شد دفن به ویرانه ی آن شام شد به نیمه شب دفن شده دخترت زنده شده دفن شب مادرت حال رسیده ام کنارت حسین بوسه زنم سنگ مزارت حسین