eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39.4هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
363 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺🙏 مدیریت وتبلیغات 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6010471688943175530.mp3
1.54M
سخنران:حجت الاسلام معاونیان ✨احسان بی نظیر @majmaozakerine حکایتی شیرین از احسان امام حسن مجتبی (علیه السلام) ⭐️اطعام غذا «عن نجیح قال: رایت الحسن بن علی علیه السلام یاکل و بین یدیه کلب کلما الک لقمه طرح للکلب مثلها فقلت له: یا بن رسول الله الا ارجم هذا الکلب عن طعامک؟ قال: دعه انی لاستحیی من الله ان یکون ذو روح ینظر فی وجهی و انا آکل ثم لا اطعمه.» 🌺نجیح گوید: دیدم امام حسن علیه السلام غذا میخورد و سگی مقابلش بود هر لقمه ای که حضرت میل می فرمود لقمه ای نیز برای سگ می انداخت عرض کردم: ای فرزند بیامبر آیا این سگ را برانم؟ 🌕 فرمود: رهایش کن از خدا حیا دارم که طعامی بخورم و جانداری مقابلم ایستاده باشد و به آن غذا ندهم. 📘 مسند امام مجتبی علیه السلام ص 130. @majmaozakerine ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐@majmaozakerine # تا حجره با شرار جگر درد می کشم با سوز و آه و دیده ی تر درد می کشم وقتی که راه رفتن من سخت می شود با یاد زخم ساق پدر درد می کشم در این مسیر یاد غریبی زینبم از شام وسنگ های گذر درد می کشم وقتی که درب حجره گشایم به دست خویش با یاد میخ و ضربه ی در درد می کشم در را کنار می زنم و یاد مادر و شش ماهه ای که بوده سپر درد می کشم عطشانی ام تداعی لب های خشک شد یاد رباب و تیر سه پر درد می کشم با غُصه ی عبا و تن پاره ی علی دائم برای هجر پسر درد می کشم وقتی گذاشتم سر خود را به روی خاک با روضه های نیزه و سر درد می کشم ️عبدالمحسن امام رضا (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 @majmaozakerine
امان از دل امام حسن....💔 سالها گریه سالها روضه همه ی عمر مجتبی روضه روزگارش گذشت با روضه کوچه،در،طشت چندتا روضه  بانی و روضه خوان و سینه زن است سوخته نام دیگر حسن است 😔😔😔😔😔
. برای دسترسی به روضه و نوحه محرم لطفا های زیر را دنبال بفرمایید . . هشتک یا "کلمه آبی رنگ" را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت چپ، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از متن و صوت بهرمند شوید. . https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) ▪️سبک زمینه :سلام ای آقا، زائرت هستم 🎤مداح :کربلایی جواد مقدم ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ سلام ای آقا، زائرت هستم اومدم به پنجرهٔ، تو دخیل بستم میدونه عمریه گداتم کبوتر ایوون طلاتم دیگه بهشتو من نمیخوام وقتی که تو صحن و سراتم مددی یا رضا 2 سقاخونت آب حیاتم در خونت باب نجاتم قول دادی تنهام نمیذاری میرسی موقع مماتم مددی یا رضا 2 ▪️ رضا غریب الغربا ▪️ رضا معین الضعفا ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ دل من غرقه، شور و احساسه تو کریمی و کریمیت، مثل عباسه از بچگی دلم باهاته بهشت من صحن و سراته خدا میدونه مرغ روحم تو صحن اسماعیل طلاته مددی یا رضا 2 مریضایی که دکتراشون قطع امید کردن براشون تو حرمت خیلی زیادن میان که تا بدی شفاشون مددی یا رضا 2 رضا غریب الغربا رضا معین الضعفا ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ زائرات میان، دسته به دسته یکی قلبش از زمونه،خیلی بشکسته زائر مشهدالرضاتن اینا همه از عاشقاتن خیلیا کربلا نرفتن منتظر برگ براتن مددی یا رضا2 یکی مثه ابر بهاری میگه با گریه و با زاری کرب و بلا جوره تا وقتی آقا امام رضارو داری مددی یا رضا 2 رضا غریب الغربا رضا معین الضعفا
4_5852442649369252886.mp3
4.05M
زمینه احساسی امام حسین ❣﷽❣ 🔘 🔺 🔺شوریده و شِیدای توام شیرینی رویایِ منی تا به قیامَت پای توام دین مَنی دنیای منی آقای مَنی آه با شَهیدان تو یا حسین آه بر سَر خان تو یاحسین آه به دلم حَسرت کربلا 🔘آه کربَلا کربلا کربلا فانی در ذاتِ احدی جان ابوفاضِل مددی عاشق عِشق ناب توام صاحب من ارباب مَنی آقای منی آقایِ منی آقای منی آه ساکن کربلا یاحُسین آه خاک کویَت شفا یاحسین آه به دلم حسرَت کربلا 🔘 آه کربلا کربَلا کربلا 🔺شوریده و شِیدای توام … در شَب ظلمت ماه منی دلیل عِشقی راه منی نماز روحَم سوی تو قبله یِ من محراب منی آقایِ منی آقای منی آه آیینه یِ خدا آه شهید از تَن سر جدا آه دلیلِ عزت کربلا 🔘آه کربلا کربَلا کربلا 🔺شوریده و شِیدای توام … 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
‍ # شهادت حسن مجتبی ع 🎧 مجید بنی فاطمه (یارب نصیبِ هیچ غریبی دگر مکن)2😭 دردی که گیسوانِ حسن ع را سپید کرد با صد امید حامی مادر شدم، ولی سیلی زنی امید مرا نا امید کرد * گفت :قدیم کاروان میخواست بره کربلا ، اول می رفتند بقیع رو زیارت می کردند بعد می رفتند کربلا ؛ گوشۀ حرم ابی عبدالله دیدن یه پیرمرد ایرانی شمع روشن کرده گریه می کنه،زیر لب میگه:قربونت برم حرم نداری # آقا جان زائر نداری، قبرت چراغ نداره، اومدن جلو گفتند : این آقا که این همه زائر داره، لوسترای زیبا، حرم به این قشنگی داره گفت:دست از دلم بردار، بقیع بودم اومدم کربلا ، نذر امام حسن ع داشتم یه شمع روشن می کردم ، تا شمع روشن کردم تو بقیع نگهبانای بقیع منو زدند، حالا اومدم نذرم رو حرم داداشش ادا کنم، می خوام بگم:حسین جان!داداشت خیلی غریبه 😭 اما من اینجوری بگم دادت بلندشه: غریب اون کسی نیست که زائر نداره، غریب اون کسی نیست که حرم نداره ، غریب به کسی میگن جلو چشمشش مادرش رو بزنن ، اما چون سن و سالی نداره نمیتونه کاری بکنه ، 😭 آخ مادر ...... یه وقت بی بی زینب س وارد شد دید پاره های جگر حسنش بالا اومده ، روضۀ من همین یه جمله ست ، ها، اینقدر به سر و صورت زد ، یه وقت دید حسن ع سرش رو بالا آورد ، لبها خونیِ ، یه نگاه کرد صدا زد : زینب دیگه راحت شدم چشمم به اون کسی که جلو راهِ مادرمُ گرفت نمی افته 😭 گریز کربلا وقتی ابی عبدالله نامۀ امام حسن رو باز کرد دید نوشته ، حسین جان! من کربلا نیستم کمکت کنم ، بذار قاسم عوض من بره میدان، چقدحساسه نسبت به حسین ع،...... میخوام دلت رو ببرم کربلا ، با یه جمله خودت میون داره روضه باش...... بعد کوچه ، یه جمله رو می گفتند: (الهی بشکنه دستِ مغیره)2 میونِ کوچه ها بی مادرم کرد *این همیشه ورد زبون بچه های حضرت زهرا س بود ، اما تا رسیدن کربلا این نوحه رو یه نفر عوض کرد ، اونم یه خانمی بود ، هی همیشه می گفت:* الهی حرمله دستت قلم شه کبوتر بچه مو از من گرفتی،حسین.... 🥀 @majmaozakerine
‍ ⇦🕊روضه و توسل بسیار جانسوز ویژۀ شهادت امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام _ سید رضا نریمانی↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ از قصر بیرون زد، عبایش روىِ سرش بود در احتضار انگار جسم مضطرش بود دور و برش گریه کنى اصلاً نیامد اى کاش پیشِ این برادر ، خواهرش بود ازبس زمین افتاد و از بس غلت مى خورد وقت گذر خاکىِ خاکى پیکرش بود دستش به پهلو بود و مشکل راه مى رفت خیلى در آن ساعات یادِ مادرش بود ... با اینکه دربِ حجره اش را بَست اَباصلت امّا جوادش آمد و دور و بَرش بود شکرخدا سر روى دامان پسر داشت *خدا راشکر ... بالاخره یکی اومده سَرِ آقامو بقل گرفت ... بالاخره یکی اومده سَرِ امام رضا را از خاک بلند کرده ..* شکر خدا سر روى دامان پسر داشت وقتِ سفر گریانِ جَدِّ اطهرش بود وقتى حسین از روىِ اسب افتاد بر خاک وقتى که با زانو کنارِ اکبرش بود در بینِ مَقتل یک على افتاد اما حالا صد و ده تا على دور و برش بود.. زینب براى بردن آقا به خیمه آنچه به دردش خورد حرفِ معجرش بود *مرور کنیم روضه ها را ...* خیز و ازجا آبرویم را بخر ... عمه را ازبینِ نامحرم ببر ... تمامِ غیرت من زیر دست و پا مانده دوباره دست دلم غرق ربنّا مانده زمانه بی تو عزیزم چه زود پیرم کرد زمانه بعد تو اصلا بگو چرا مانده شبیه مادرتان سینه ات تَرک خورده دوباره در غم سختی قدم دو تا مانده بلند قامت من روی خاک افتادی پدر نشسته و یک جسمِ در هوا مانده نفس بکش پسرم پا زمین مکش اکبر هنوز روضۀ سلطان کربلا مانده به وسعت همۀ دشت جابجا شده ای چگونه خیمه برم پیکرت کجا مانده بلند شو پسرم تا نبینم عمۀ تو میان هجمۀ یک مشت بی حیا مانده بلبل بابا ... بال و پرت ریخت ... لشکر نامرد ... روی سرت ریخت هرکی اومد زد .. یکی با تیر یکی سپر یکی لگد زد ... به سمت پهلوت یه نفر نیزه‌شو بد زد هرکسی هرجوری تونست جلو اومد زد شد ارباً اربا بدنت، وای وای وای وای با هرچی داشتن زدنت، وای وای وای وای اونقده زد تا خسته شد، وای وای وای وای استخونات شکسته شد، وای وای وای وای *بیخود نبود میگفت : ابی عبدالله تا اومد بالا سَرعلی شروع کرد بلند بلند گریه کنه .. چقدر شبیه مادرم شدی .. ) بالاسر تو .. وقتی رسیدم .. از بدن تو .. چیزی ندیدم .. کجا بشینم ... هر طرف‌ُ نگاه کنم، علی میبینم پاره‌های گلم رو رو عبا میچینم یه بار دیگه سرتُ بذار رو سینه‌م اونقده رو خاک پا نکش، وای وای وای عمه رو تا اینجا نکش، وای وای وای با نیزه روبوسی نکن، وای وای وای قصه رو ناموسی نکن، وای وای وای *خود امام رضا فرمود :«إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع » برای هر چی میخواستی گریه کنی برای جدّ غریب ما گریه کنید .. حسین ..* یکنفر بیش نبودی که به میدان رفتی این همه نیزه چرا دور و بَرت افتاده ... *یا امام رضا.. اومدم تو مجلست گره مو وا کنی ..* تو آخر گره رو وا میکنی .. پس چرا امروز و فردا میکنی .. *صدا زد ابا صلت، میرم مجلس مامون بر میگردم،اگر دیدی عبا به سر کشیدم ، بدون دیگه بی امام رضا شدی .. میگه تا آقام رفت و برگرده ،خدا میدونه چی به دلم گذشت .. یه مرتبه دیدم از دور داره میآد .. اما هی می اُفته ، هی بلند میشه .. روایت میگه ۵۰ مرتبه زمین افتاد و بلندشد .. هی تا می اُفته میگه "یازهرا "... مثل مار گزیده داره به خودش میپیچه تا اومد تو حجره درهای حجره را ببند اباصلت میگه درهای حجره را بستم آقا وسط حجره دراز کشیدن .. اما انگار منتظره .. هی داره به در نگاه میکنه .. منتظر کی هستی؟؟ آقا !! منتظره جوادش بیاد .. لحظۀ آخر سرش رو بقل بگیره .. حضرت زهرا سلام الله علیها لحظه های آخرش همینطور چشمش به دَرِ .. ببینه امیرالمومنین کی وارد میشه، جون از بدنش خارج شد، اما یه مرتبه تا بچه ها خبر برای امیرالمومنین آوردن .. بابا بیا ..!! دیگه بی مادر شدیم، از اونجایی که بی بی دوست داره لحظه های آخر علی رو ببینه .. تا امیرالمو منین اومد بالای سرش، روایت میگه امیرالمومنین شروع کرد گریه کنه .. این اشکها ریخت رو صورتِ فاطمه اش .. یه مرتبه بی بی چشماش رو باز کرد .. خدا راشکر علی جان اومدی .. بااین دستهای شکسته اش این اشکها رو از گوشۀ چشمای علی پاک کرد .. میگه این اشکها را پاک کرد .. هی میمالید به پهلوش به سینه اش ... اشکِ مظلومه .. یازهرا .. _____ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن روضه شهادت امام حسن (ع) - در دلم شوق ماسوا دارم - محمود کریمی ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ در دلم شوق ماسوا دارم میل پرواز تا خدا دارم سر راه کسی نشسته ام و  دست خالی چو یک گدا دارم  من گدای همیشه محتاجم تا زمانی که مجتبی دارم عرب بادیه نشینه، تبلیغات بدی در مورد امام حسن (ع) شنیده، اومد مدینه دنبال خونه ی امام حسن  (ع) می گشت تو کوچه ی بنی هاشم امام حسن پیدا کرد، گریبان گرفت، محکم چسبوند به دیوار چشم تو چشم امام حسن، شروع کرد گفت، هرچی لایق دشمن بود گفت و گفت، تموم شد حرفاش، وایساد جواب بشنوه، آقا امام مجتبی یه نگاهی تو صورتش کرد، فرمود: غریبی، سرش شل شد، فرمود: گرسنه ام هستی، دستاش شل شد، فرمود: تو راه موندی، بیا بریم خونه ی ما غذا بخور، پاهاش شل شد رو زانوهاش نشست، آقا امام حسن خواست بلندش کنه، تا دولا شد دید افتاد رو پای امام حسن، گفت: آقا یه حرف هایی میزنن، لال بشم، من دیگه از این حرفا نمی زنم، از این به بعد، هرکی حرف بزنه خودم جگرش پاره میکنم... من گدای همیشه محتاجم تا امام چو مجتبی دارم  از مدینه ست، از دعای حسن  من اگر شور کربلا دارم  چشم من بی دلیل ابری نیست  در گلو بغض بی صدا دارم  سینه ام گر گرفته میسوزد بین این سینه شعله ها دارم من دچار غم حسن شده ام غصه دار غم حسن شده ام درد دلش به عباسش نمی گفت، چرا؟ آخه عباس دلش طاقت نمی آورد درد دلش گوش کنه، یه ضرف دلی مثل ابی عبدالله می خواست، بعضی وقتا دو تایی می نشستن براش روضه می خوند تو کوچه رو نبودی... گفت آقا جان دیر برسی حسینت یه نفر داره می کشه، دوید امام مجتبی تو کوچه، دید ابی عبدالله نانجیبی رو زمین خوابونده، روسینه اش نشسته و شمشیر دستشه همه میگن حسین جان رهاش کن، رهاش نمی کرد، اومدم دستش گرفت؛ حسینم، جان مادر این مرد رو رها کن، شمشیر از دستش افتاد، داشتن بر می گشتن امام مجتبی گفت: چی شد؟ گفت: داداش اینقدر ناسزا به بابام گفت، فرمود: من چی بگم پای منبر... ساکت از ضعف پیکرت هستی فکر افتادن پرت هستی دست هایت چقدر می لرزد در نفس های آخرت هستی گفته بودی که تشت را ببرد چقدر فکر خواهرت هستی تن تو تیر می خورد وقتی پیش چشم برادرت هستی تکه ها جگر قسم می خورد زخمی از داغ مادرت هستی رفتی و گوشواره باقی ماند شاهد اشک دلبرت هستی ماجرای تو مو سفیدت کرد غربت کوچه ها شهیدت کرد گفتن: آقا مگه شما چند سالتون موهاتون اینقدر سفید شده، فرمود: اولاً، ما بنی هاشم زود پیر میشیم، دوماً، صحنه ای که من تو کوچه دیدم، همون موقع پیر شدم... غربت کوچه ها چه سنگین است گریه ی بی صدا چه سنگین است مادرت بی دلیل ناله نزد ضربه ی بی هوا چه سنگین است کوچه بنی هاشم خیلی باریکه، وقتی دستت باز کنی دست به دوتا دیوارها می خوره، داشت برمی گشت دید راه بسته شده، اینقده این نامرد خبیث بوده به یک زن باردار یه نگاه خضبناک کرد، این زن بچه اش سقط کرد، چه کسایی با سیلیش از دنیا رفتن امام صادق فرمود: قاتل مادرم ضربه های غلاف بود، ضربه های لگد بود؛ اما نفرمودن فقط این دوتا مورد، شاید روز قیامت همون سیلی کار خودش کرد...... بغض خود بشکن خلاصم کن بغض بی انتها چه سنگین است زن همسایه سر تکان می داد دست آن بی حیا چه سنگین است رفتی آستین به دندانت گریه بی صدا چه سنگین است سایه ات بر سر اهالی شهر مادر این روزها چه سنگین است کمتر از یه فته دیگه همین ماجرا اتفاق می افته، هنوز کفن پیغمبر خشک نشده بود، اونطوری با دخترش تا کردن، امام حسن شاهد ماجرا بود، دیگه راحت شد از غم غصه ها، لحظه آخر دید ابی عبدالله داره زار میزنه، امام حسن هم گریه اش بلند شد، ابی عبدالله گفت: داداش ناله ات عجیب شد، برا چی داری اینطوری زار میزنی، اولین کسی در اهل بیت این عبارت به کار برده امام حسنه، فرمود: لا یوم کیومک یا اباعبدالله، الان همه ی شما هستید، سرم روی زانوی تو، می بینم اون ساعتی که به رو، روی خاک می خوابوننت، ح ┏ @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمانی که لحظه شهادت امام حسن(ع) نزدیک شد.آن حضرت برادرش حسین(ع) را طلب کرد و در آن لحظات پایانی به او گفت: "یَا أَخِی إِنِّی مُفَارِقُكَ وَ لَاحِقٌ بِرَبِّی جَلَّ وَ عَزَّ وَ قَدْ سُقِیتُ السَّمَّ_اى برادر!به زودى از تو جدا میشوم و به دیدار پروردگار خود نائل می‏گردم. مرا مسموم کرده اند و امروز پاره جگرم در میان طشت افتاد،می دانم چه كسى این جفا را بر من كرده و این ظلم از كجا سرچشمه گرفته، من در پیشگاه خدا با وى دشمنى خواهم كرد. ولی سوگند به حقى كه بر تو دارم از تو می خواهم که این پیش‏ آمد و مرتكب آن را تعقیب مكن و منتظر قضای الهی درباره من باش. فَإِذَا قَضَیْتُ فَغَمِّضْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ كَفِّنِّی وَ احْمِلْنِی عَلَى سَرِیرِی إِلَى قَبْرِ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ ص لِأُجَدِّدَ بِهِ عَهْداً ثُمَّ رُدَّنِی إِلَى قَبْرِ جَدَّتِی فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهَا فَادْفِنِّی هُنَاكَ_ هر گاه من از دنیا رفتم چشم مرا بپوشان و غسل بده و كفن كن و بر تخته ای(تابوتی) گذارده،كنار مزار جدم رسول خدا صلی الله علیه وآله ببر تا تجدید عهدى كنم.سپس مرا به سوی قبر جده ‏ام فاطمه بنت اسد (مادر امیرالمومنین) منتقل کن و در آنجا به خاك بسپار." سپس فرمود: "به زودى خواهى دید جمعى به این گمان که میخواهى مرا در كنار قبر جدم به خاک بسپاری براى جلوگیرى گرد هم می آیند و مقابلتان می ایستند.اكنون به تو سفارش میكنم براى خاطر خدا سعى كن در پاى جنازه من،خونی ریخته نشود." پس از آن درباره خانواده و فرزندانش و آنچه از او باقی می ماند به امام حسین(ع) وصیت کرد و نیز آنچه را که امیرالمومنین (ع)هنگام شهادت و انتقال امامت به امام حسن(ع)به او وصیت کرده بود به برادرش امام حسین(ع)وصیت نمود. 📚الإرشاد،ج۲،ص۱۶_۱۷_۱۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا